دختر خوب تو که زندگی ات رو و همسرت رو دوست داری چرا اینطور رفتار می کنی
زندگی همیشه اونجور که ما می خواهیم نیست باید براش تلاش کنی ، هزینه کنی ، سختی بکشی . چه انتظاری داری ؟ دوست داری بدون هیچ تلاشی همه چیز مطابق میل ات پیش بره ، این امکان پذیر نیست . همه ما که اینجا هستیم بابت زندگیمون بابت آرامشش بابت حفظ عشق بین خودمون و همسرمون سختی هایی رو تحمل کردیم و تلاش کردیم برای بهبود زندگی . نه اینکه عقب بایستیم و بگیم چرا ... خسته شدم ... و ناله سر بدیم . قبول دارم روحیه ات ضعیف شده . اما اگر از اول یه سختی هایی تحمل می کردی اما عاقلانه تر با زندگی ات رفتار می کردی کارت راحت تر بود . شما 3سال راه رو اشتباه رفتی یعنی اشتباهاتی داشتی که وضع زندگی ات به این جا رسیده .
روی سخن ما با شماست نه شوهرت چون شما اینجایی و کمک خواستی . پس انتظار نداشته باش بیای و اینجا بنویسی و بدون تلاش انتظار تغییر رفتار در همسرت داشته باشی .
اگر دقیق و به عنوان شخص ثالث پست های خودت رو بخونی شاید متوجه اشتباهاتت بشی .
چرا خودت رو از خانواده همسرت جدا کردی و با همسرت در کنار اونها نیستی . چرا انقدر نسبت به اونها و حرفهاشون بدبینی . مادر شوهرت گفته من دیگه خاله ات نیستم و دیگه به من بگو مامان . بعد تومیگی دیدی بهم اینجوری گفت . من که اتفاقا درخواست صمیمیت بیشتر رو در این حرف می بینم .
شما اگر می خواستی مستقل زندگی کنی حق داشتی اما چرا زمینه سازی نکردی چرا سعی نکردی دل مادرشوهرت که احتمال زیاد به پسرش وابسته است رو بدست بیاری بعد این کار رو انجام بدی تا ایشون فکر بدی نکنه و ناراحت نشه .
تاکتیک خلع سلاح بلدی؟ باید در مقابل چیزهایی که دوست نداری بشنوی از این تاکتیک استفاده کنی .
همسرت میگه ازت بدم میاد کاش با تو ازدواج نمی کردم . در جواب بگو ولی من خوشحالم که تو همسر منی و از این بابت خدارو شکر می کنم . اون وقت می بینی که دیگه همسرت ادامه نمیده و سکوت میکنه . البته اگر قبلش تنش یا دعوایی نبوده باشه . کلا همیشه باید با آرامش جوابای خوب به همسرت بدی تا طوفان وجودش فرو کش کنه .
شما که تو خونه خوبید چرا اوقات خودتون رو برای لحظه های کوتاهی که به قول خودت به خانواده اش میرسه و اخلاقش عوض میشه ، تلخ می کنید .
البته از گفته هات اینطور تصور کردم که در خونه شما همیشه حرف گذشته و خانواده من و خانواده تو هست .
در رابطه با توهینی که به مادرت کردن بگذار فکر کنه که خانواده ات اصلا به تو نگفتن که چی گفته چون اون وقت از تو انتظار عکس العمل داره و نبودش یعنی نسبت به خانوده ات بی قیدی و از طرفی عکس العمل رابطه تون رو خراب تر می کنه .
چرا خانواده رو وارد اختلافاتتون می کنید ، میری خونه پدرت و قهر می کنی و در جریان همه چی هستند و نتیجه اش اینکه پدرت بگه دخترم رو طلاق بده چیزی که شما واقعا نمی خوای .
این همیشه یادت بمونه که خانواده ها نسبت به فرزندانشون حساس هستند و اگر فکر کنند داره عذاب می کشه اکثر اوقات برخورد احساسی و جانبدارانه و غیر عقلانی دارند و این گاهی به راحتی زندگی ها رو از هم می پاشه .
تصمیمت چیه ؟ می خوای زندگیت رو بسازی ؟ یا می خوای احساسی باشی و داد و فریاد کنی که آی شوهرم اینجوریه بدون اینکه هیچ تلاشی بکنی ؟ یا می خوای زندگی ات رو بدی دست بزرگتراتون تا تو دعوای خودشون نابودش کنند ؟
مشخص کن هدف ات چیه و فقط در رابطه با اون صحبت کن و به حرف ها گوش کن و پست ها رو فقط نخون ! عمل کن !
علاقه مندی ها (Bookmarks)