من فكر ميكنم دنبال كار بريد هم توي روحي تون اثر خوبي ميذاره وارد جامعه ميشيد دوست پيدا ميكنيد و البته از نظر مالي هم مستقل ميشيد
تشکرشده 20 در 12 پست
من فكر ميكنم دنبال كار بريد هم توي روحي تون اثر خوبي ميذاره وارد جامعه ميشيد دوست پيدا ميكنيد و البته از نظر مالي هم مستقل ميشيد
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
من احساس میکنم شما قصدتون واقعا طلاق نیست.
قصد ادامه زندگی هم دارین.
اگه واقعا نمیخواین طلاق بگیرین پس نباید خونه و بهیچ عنوان ترک کنین یا اقدام قانونی ای انجام بدین. تو خونه خودتون باید میموندین و به وظایفتون میرسیدین.
میتونین اینجا اگه بخواین مشاوره خصوصی از مدیر همدردی بگیرین اشتراک آزاد و پرداخت کنین و درخواست مشاوره خصوصی بدین.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
سرگشته دوست (جمعه 25 مهر 93)
تشکرشده 243 در 62 پست
بله شما درست میگین منتها من فعلا درس میخونم و دانشجوی ارشد هستم و به خاطر رشته ام چون کارای تحقیقاتی دارم هر روز هفته درگیرم و نمیتونم برم سرکار
- - - Updated - - -
بله درست گفتین من اصلا قصد طلاق نداشتم ولی دیگه کار به جایی رسید که مشاوره بهم گفت باید بپذیری و قبول کن دیگه کاری از دستت برنمیاد و تو همه تلاشاتو کردی ولی شوهرت همچنان نمیخواد پس بپذیر و از این زندگی بیا بیرون .ولی الانم با اینکه بعد دوماه تقلا بالاخره پذیرفتم میدونم که طلاق اشتباهه ولی خب چه فایده شوهرم همچنان رو تصمیمش مصره .در ضمن من خونه نداشتم یه سه سالی بود تو خونه مادر شوهرم تو یه اتاق باهاشون زندگی میکردم و جهیزیه ام توی یه انبار بود از همون خونه هم خودم با میل خودم نیومدم یه جورایی مجبورم کردن که بیام(مادر شوهرم )
ویرایش توسط تقدیر : دوشنبه 14 مهر 93 در ساعت 22:11
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
یعنی مادر شوهرتون شمارو بیرون کردن؟
خب میخواین اینجا هم کارشناس دارن، اگه میخواین یبار از مدیر همدردی بخواین بهتون مشاوره بدن. شاید راه های ایشون کارساز تر بودو تونستین زندگیتونو نجات بدین. و دوباره بسازین.
تاپیک های زیادی هم هست اینجا که مشابه مشکل شماست میتونین اونارو پیدا کنین و مشاوره های کارشناسان و بخونین و بکار ببرین شاید نتیجه بگیرین.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
تشکرشده 18 در 9 پست
نه نمیشه که همسرش رو نخواد، امکان نداره ولی به واسطه غرورش، به واسطه تحریک اطرافیان و....ابراز نمیکنه و یا یرعکس میگه و اینم مطمئنم که اگه خدایی نکرده ... جدا بشید یه روزی بدجوری پشیمون میشه چون اون اقدام به این کار کرده و شما راضی نبودید درسته که احساس مردها از عقلشون مجزا هست اما همیشه باهاشون ثابت باقی میمونه ولی کنترل شده تا یه موقعی که دیگه عقل توانایی کنترل اون احساس رو نداشته باشه و بواسطه منطق و طرز فکر جدیدش و بالا رفتن سن و ... خودش رو هم مقصر بدونه و اون موقع هست که دیگه نمیشه جلوش رو گرفت و این وقتش متأسفانه ممکنه خیلی دیر پیش بیاد و غیر قابل جبران باشه ولی پیش آمدنش قطعیه مطمئن باشید
SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93)
تشکرشده 243 در 62 پست
بله همه هم بهش همینو گفتن که پشیمون میشی ولی خب انگار دیگه فایده ایی نداره من فکر میکنم چون مامانش همواره خودشو بین ما می انداخت شوهرم همواره مجبور بود در هر مرحله ایی بین منو مامانش یکی رو انتخاب کنه و چون مامانش خیلی شدید از عواطفش به نفع خودشون استفاده میکردن و تاثیر بیشتری روش داشتن شوهرم از این انتخابا دیگه خسته شد و تصمیم گرفت مامانشو انتخاب کنه که تصمیم درستی نیست ولی خب من این وسط نابود شدم چون همه جوره باهاش سازگاری کردم
تشکرشده 243 در 62 پست
دوستای عزیز پریروز رفتم با مشاور حقوقی خانواده تو دادگستری صحبت کردم وقتی واسش گفتم بیچاره آقاهه دلش برام سوخت.خخخخ.البته دلسوزیه هیچکس سودی به حالم نداره و تازه باعث میشه بیشتر از قبل احساس کنم این زندگی به دلایل واهی از هم پاشید.دیشب خانواده ام با دایی شوهر رفتن پیش مشاوره ایی که میرفتیم پیشش.راهکاری که داده بوده این بوده
باید ششماه برن یه خونه جدا.نه تویه ساختمان نه تو یه کوچه نه تو یه محله و نه تو یه خیابون و کلا با خانواده ها (که البته بیشتر منظورش خانواده اونه)قطع رابطه کنن تا بتونن باهم کنار بیان.اصن مشاوره هه گفته اینا هنوز بعد هفت سال زمانی واسه خو گرفتن به اخلاق هم نداشتن.بچه ها فک میکنم مشاوره این راهو قبلا به شوهرم گفته بوده ولی اون قبول نکرده و مامانشو انتخاب کرد.یه وقتایی با خودم میگم آخه چرا؟
شوهرم منو دوست داشت و منم همینطور.ولی مادرش از اول نذاشت
یعنی میتونم با این قضیه کنار بیام و برم دنبال زندگیم؟خیلی مسخره است
رزا (جمعه 18 مهر 93)
تشکرشده 243 در 62 پست
دوستان نمیدونم تو این هفته پا پیش بذارم و برم بگم تکلیفمو تعیین کن و اگه طلاق میخوای بدی توافقی زود تمومش کنیم یا فعلا صبر کنم
لطفا نظر بدین دیگه درمونده شدم
لطفا مدیر همدریه گرامی میخوام نظر شما رو هم بدونم
تشکرشده 243 در 62 پست
سلام عید همگی مبارک
نمیدونستم امروز زنگ بزنم به پدرشوهر و مادرشوهرم عیدو تبریک بگم یا نه.ولی خانوادم مخالفت کردن خب یه جورایی راستم میگن.میگن تورو دوسه ماهه ول کردن اصن محل نمیذارن اونوقت تو میخوای زنگ بزنی تبریک بگی؟اصن محلشون نذار.ولی من داشتم با خودم فکر میکردم که دلیل زنگ زدنم دوست داشتن یا دلتنگی براشون نیست بلکه میخوام مث خودشون سیاست به خرج بدم.
چرا کسی نیست؟چند روزه میام به امید نظری حرفی ولی خبری نیست
دوستااااااااااااااااااان
واقعا اینکه میگن فریادرس فقط خداست و اونه که همیشه حواسش بهت هست و تنهات نمیذذاره نه تنها درسته بلکه من این روزها دارم با تمام وجود حسش میکنم
- - - Updated - - -
ویرایش توسط تقدیر : دوشنبه 21 مهر 93 در ساعت 12:11
رزا (دوشنبه 21 مهر 93)
تشکرشده 1,505 در 452 پست
تقدیر جان به نظر منم باهاشون تماس نگیر اگر جواب تلفنت رو ندن یا بی محلیت کنن خودت بیشتر عذاب میکشی ...
همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند
مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند
بنابراین
تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت
مگر اینکه شما اجازه بدهید...
SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)