به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 57 , از مجموع 57
  1. #51
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Somebody20 نمایش پست ها
    خودمم خیلی دوست دارم بنویسم.چیزایی که ازارم میده رو مینویسم.اونوقت شما بگین کدومش غیر منطقیه مثلا.چون به نظر خودم همش ازاردهنده ست:
    1.وابستگی زیاد به خونوادش(که فک نمیکنم طبیعی باشه!).
    2.رفیق بازی
    3.شغلش.دوست دارم مستقل شه .بره دنبال درسی که خونده.نه که اینجا شاگرد مغازه باشه فقط برا اینکه ور دل مامانش و باباش باشه
    4.اینکه من به بهونه اینکه نامزدیم به هیچ چیز حق ندارم نظر بدم.و هیچی به من مربوط نیس.گوشیش.جایی رفتنش.درامدش...
    5.اینکه تنها هرجا دلش میخواد بره.مثلا همین خونه خواهرش.میگه اینجوری املتم باشه میخوریم.ولی تو بیای اون به زحمت میوفته!(خب من مبگم من که هستم بیام غذا درس کنم.چرا بری اونجا؟!بعد هر هفته میریم بهش سر میزنیم.بعد اون میگه تو به رابطه من و خواهرم حسودی میکنه.باز شروع میکنه دیگه: خواهرمه.دوسش دارم.همین یکیه.شاید یه حرفی داریم نمیخوایم بفهمی....)
    یا عروسی دعوتیم.اوووو.هزار فرسنگ راه.میگم نریم.میگه تو نیا من میرم!
    6.جدیدا احساس میکنم بینشون یه غریبم.اینکه به شدت همه رو دوست داره و منو عضو اون خونواده نمیدونه.یا اینکه نمیخواد بفهمه رایطه ما در اولویته.یه جور احساس تنهایی شدید.
    یعنی اینکه اول دایی هست بعد پسر مامانشه و برادر خواهرش و در نهایت هم گاهی همسر من!
    7.بین خونواده خودش و من خیلی فرق میذاره.
    میدونم جای اونارو نمیگیرن براش خونوادم ولی میخوام حداقل ظاهر حفظ شه.
    8.خیلی چیزا هست که ازم مخفی میکنه.تو خیلی زمینه ها.
    9.عصبانی که میشه حرفای بدی میزنه.با کوچکرین چیزی عصبانیش میکنه.نه که فحش بده.ولی حرفایی میزنه که ازش بدم میاد به مرور زمان.حرفایی که دل ادم میشکنه
    10.هیچوقت منو به بقیه ترجیح نمیده
    11.اهل تفریح و خوشگذرونی نیست.برعکس من که خیلی دوست دارم و به خاطر اون نمیرم.هرجا دوستام میرن با شوهراشون نمیاد.یعنی ما هیچ تفریحی نداریم کلا.
    12.بد بینه
    13.کینه ایه
    14.لجبازه
    15.ماشینشو به من نمیده.واقعا چجوری دلش میاد این همه منتظر سرویس وایستم؟؟!! تو افتاب.تو سرما....
    16.با من حال نمیکنه کلا
    17.تو هیچ کاری به من کمک نمی کنه
    18.هیج اشتیاقی نداره و نداشت که بریم خونمون.اصن براش مهم نیست یعنی.فک میکنم در اینده منو میذاره تو خونه و میره واسه خودش خوشگذرونی
    18.همه حرفامونو به خونوادش میگه
    19.هیچوقت پشت منو نمیگیره
    .20مسخرم میکنه.خیلی منو دست میندازه و اعتماد به نفسمو میاره پایین
    21.در کل فک میکنم دوسم نداره(یعنی داره.ولی خیلی کم)
    22.من واقعا میترسم باهاش برم زیر یه سقف.پر از استرس و نا امید م
    23
    .فک میکنم عین دایی شه تاسفانه.که زندگیشو گذاشت رو خواهرش و بچه هاش
    الهام جان اصلا نکته مثبتی هم داره این اقا؟!
    واقعا دلت به چی این زندگی میخوای خوش کنی؟

    البته ببخشید تند میگم ولی ارزش داره هنوز زیر یه سقف نرفتین این همه خودت اذیت کنی اصلا روزهای خوش هم داری با این ادم؟
    دوستان واقعا خیلی عذر میخوام شاید نظر من خیلی ناکارشناسانه باشه ولی به نظرتون چقدر باید الهام خودشو فدا کنه این چند ماهه؟
    چقدر باید گذشت کنه اونم یک طرفه به نظرم اینجوری داره خودش احساس واعصابش فرسوده میکنه اخه همه میان میگن گذشت کن صبور باش پس اونطرف اون اقا چی
    اگه قابل اصلا بود باید تو این چند ماه تغییری توی رافتارش میداشت!
    الهام جان هنوز سنی نداری عزیزم سعی کن بهترین تصمیم برای زندگیت بگیری تا خدای نکرده پشیمون نشی!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.

    ویرایش توسط abi.bikaran : سه شنبه 08 مهر 93 در ساعت 14:39

  2. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 08 مهر 93), Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93)

  3. #52
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    الهام جان ... این داستان کادو و روابط مادر و خواهرشو فامیلشو بذار کنار .... اینا همه جزئیاتن که خیلی مهم نیستن
    خودتم متوجه شدی همسرت در کل خیلی برات ارزش قائل نیست و خیلی شور و شوق نداره برات ... اینکه میگه " الان نامزدیم تو حق دخالت نداری " هم بهانه س ... خودت بهتر از ما میدونی که همه این حرفا بهانه ست ...
    یه راهکار داری :
    تو خانوم باش ... برای خودت باش ... یه مدت آزادش بذار ... به رفتارش حساس نشو ... بذار هر کاری دوس داره بکنه ... میدونم سخته ولی فکر کن یه ماموریت داری
    ماموریت یکی دوماهه ... تو که 4 سال همه جوره تحمل کردی اینم دو ماه ... بذار راه اخر رو هم بری که بعدا پشیمون نشی
    شما که شاغلی و وقتت پره ... خیلی دور و برش نگرد ...
    هر موقع باهات تماس گرفت با مهربونی رفتار کن ... هر موقع دعوتت کرد با احترام برو
    اگه نظر خواست نظر بده ... بگو هر طور خودت دوس داری و صلاح میدونی
    اگه نظر نخواست بازم اعتراض نکن
    غر نزن ... گلایه ممنوع
    معمولی معمولی ... نه قهر باش نه دنبالش برو
    من امتحان کردم ... تو همین شرایطی که میگی منم قرار گرفتم و این روش بهم جواب داد ...
    ان شالله موفق میشی ...

    - - - Updated - - -

    از طرفی با اجرای بند اول (بی خیال شدن و کنترل افکار منفی و اتوماتیک خود) به خاطر بی تفاوتی، نق کمتر می زنی، عصبانیت کمتر داری، خود خوری کمتر داری، مجادله کمتر می کنی، و پذیرش بیشتر خواهی داشت، کمتر حالت غمگین داری و همه اینها کمک می کند که همسرت بیشتر به طرف شما جذب شود و بیشتر با شما همراه شود. مخصوصا اگر شما مهارتهای ارتباطی و هم حسی و گوش دادن فعال را به کارگیرید.
    الان این پستت رو خوندم ... با راهکار بالا نتیجه همین میشه ....
    یعنی حال و هوای الان من، که این همه آروم شدم ... اینجاست که میگن مشکلات آدمو میسازه
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  4. 3 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), آرام دل (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  5. #53
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    الهام جان اصلا نکته مثبتی هم داره این اقا؟!
    واقعا دلت به چی این زندگی میخوای خوش کنی؟

    البته ببخشید تند میگم ولی ارزش داره هنوز زیر یه سقف نرفتین این همه خودت اذیت کنی اصلا روزهای خوش هم داری با این ادم؟
    دوستان واقعا خیلی عذر میخوام شاید نظر من خیلی ناکارشناسانه باشه ولی به نظرتون چقدر باید الهام خودشو فدا کنه این چند ماهه؟
    چقدر باید گذشت کنه اونم یک طرفه به نظرم اینجوری داره خودش احساس واعصابش فرسوده میکنه اخه همه میان میگن گذشت کن صبور باش پس اونطرف اون اقا چی
    اگه قابل اصلا بود باید تو این چند ماه تغییری توی رافتارش میداشت!
    الهام جان هنوز سنی نداری عزیزم سعی کن بهترین تصمیم برای زندگیت بگیری تا خدای نکرده پشیمون نشی!
    آبی بیکران عزیز،

    به نظر من مجموعه ای که الهام گفت بیشترش غر بود و از پایین بودن اعتماد به نفس خودش نشات می گیره.
    در ضمن سه سال و نیم هست که این خانم نامزد (فکر می کنم عقد) هستند و دو سال هم دوست بودند.

    همسرش 5 سال پیش هم همینطور بوده؟ شما 5 سال سر یکی غر بزنی، بهتر از این نمی شه!!!!!

    بعد هم 3 سال نامزدی و دعوای خانواده ها و ......... چی دیگه از این رابطه باقی می ذاره؟

    نمی شه بر اساس رفتارهای امروز این دو نفر صحبت کرد. این رابطه به تدریج خراب شده. رفتارهای همسر الهام، حاصل 5 سال جدال بین این دو نفره !

    جمله آخر مورد 5 را بخون.
    عروسی دعوتیم.اوووو.هزار فرسنگ راه.میگم نریم.میگه تو نیا من میرم!
    مورد 11 را بخون.
    11.اهل تفریح و خوشگذرونی نیست.برعکس من که خیلی دوست دارم و به خاطر اون نمیرم.هرجا دوستام میرن با شوهراشون نمیاد.یعنی ما هیچ تفریحی نداریم کلا.

    این آدم اهل خوشگذرونی نیست؟
    آدمی که الهام توصیف کرده خدای خوشگذرونیه !!!!فقط به قول خودش با الهام حال نمی کنه. بس که بهش ضدحال می زنه. بس که وسط خوشی غر می زنه.

    الهام یه چارچوبی تعیین کرده و به زور می خواد شوهرش را ببره تو اون چارچوب و قفس.
    مردها به این راحتی تن به این جور قفسها نمی دن، مردهایی با خصوصیت همسر الهام که هرگز!

    با خواهرش راحته. می گه املتم بخورم راحتم. تو که می آیی می شی دردسر !!
    برای اون راحتیش مهمه. حوصله این چارچوبهای الهام را نداره.

    الهام هم حرف گوش نمی کنه.

    18.هیج اشتیاقی نداره و نداشت که بریم خونمون.اصن براش مهم نیست یعنی.فک میکنم در اینده منو میذاره تو خونه و میره واسه خودش خوشگذرونی
    الهام جان، حتی زمانی که خانواده هاتون قهر بودن، ایشون می اومد طبقه پایین اتاق شما و صحبش می رفت.
    با این شخصیتی که داره (خوشگذرون و آسون گیر)، رابطه جنیسش هم تامین، می خواد تو را ببره تو خونه اش که 24/7 بهش غر بزنی؟ ببخشید ولی من هم بودم ذره ای به عروسی گرفتن و همخونه شدن فکر نمی کردم.

    نمی دونم چقدر حرفم از نظر کارشناسی می تونه درست باشه. ولی شاید اگه رابطه جنسی تون را قطع کنی، در کنار اصلاح سایر رفتارهات، بتونی ترغیبش کنی به عروسی. شایدم دیگه امکانش نباشه. بعد از 4 سال زن و شوهر بودن که نمی شه یهو بگی رابطه قطع!

    الهام جان، تو که خودت را نمی تونی اصلاح کنی و اشکالات رفتاریت را نمی تونی برطرف کنی،
    چطور می خوای اشکالات یکی دیگه را رفع کنی؟ چطور انتظار داری بتونی یه نفر دیگه را تغییر بدی؟
    یه کم روی خودت کار کن.
    کاری نکن که اینقدر بهت توهین بشه و تحقیر بشی و از خودت بدت بیاد که تصمیم به خودکشی برسه.
    حتما حتما راهکارهایی که مدیر بهت گفت با جدیت دنبال کن.
    تو فقط 20 سالته و خیلی جا برای زندگی کردن و لذت بردن از زندگیت داری. قدرش را بدون.
    حتی قدر این که تو این سن به این مشکلات و آگاهی رسیدی.
    رفعش کن و زندگیت را بساز.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 08 مهر 93 در ساعت 15:04

  6. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 08 مهر 93), anisa (سه شنبه 08 مهر 93), asemaneabi222 (سه شنبه 08 مهر 93), del (چهارشنبه 09 مهر 93), paiize (شنبه 12 مهر 93), sanjab (سه شنبه 08 مهر 93), Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), آرام دل (سه شنبه 08 مهر 93)

  7. #54
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام الهام خانوم .
    شما برو پست دوم مدیر که واسمون گذاشتی رو بخون . الان دقیقا دنبال چی هستی . چرا سردر گمی؟
    چرا لینک هایی که مدیر گذاشته رو نمیخونی و حداقل سعی نمیکنی یک هفته بهش عمل کنی ؟
    چیزی که مدیر گفت تنها راهکار شماست . یعنی یاد بگیری که قوی باشی و نسبت به کارهای شوهرت بیخیال باشی اونوقت میتونی تصمیم بگیری جدا شی یا ادامه بدی .
    در غیر اینصورت دائم عذاب میکشی و اسیب میبینی . خواهر برادر دوستانی داری که تنها نباشی ؟

    یکم دست از سر این اقا و زندگیتون بردار . بیخیال شو، اصلا به هیچی فکر نکن . واسه چی میشینی به طلاق فکر میکنی ، طلاقو هر وقت خواستی میتونی بری بگیری ..
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  8. 3 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93), آرام دل (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  9. #55
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا متاسفم که بعضی از دوستان همچین مشکلاتی دارن و واقعا نمیدونم چی باید گفت. ولی مثل اینکه همیشه تحمل کردن ، امیدوار کردن به آینده و بی خیال بودن و ... بهترین پیشنهادیه که دوستان همگی میدن. منم میدونم که طلاق چیز خوبی نیست و 50-50 ممکنه بعداز جدایی یه ازدواج بهتر پیش بیاد ممکنم هست نه . و من هردو مورد و زیاد تو اطرافیانم دیدم به همین دلیل نمیشه گفت با قاطعیت که طلاق حتما خوبه یا بد. فقط این سوال برام پیش اومده که اصلا هدف از ازدواج چیه؟ مگر غیر از ایناست؟
    کامل شدن-بدست آوردن ارامش در کنار همسر-تامین نیازهای عاطفی و جنسی و ...-ما شدن به معنی اخص کلمه - عشق ورزی و محبت کردن دو طرفه- رشد شخصیتی و پیشرفت و خیلی چیزهای دیگه
    وقتی هیچ کدوم اینها تو زندگی نباشه پس دلیل تشکیل خانواده و ازدواج چی میتونه باشه؟؟؟ اگر قرار بر این باشه نه رد و بدل شدن احساسی نه صمیمیت نه احترام و اعتماد به همدیگه . خرد شدن شخصیت . و خیلی چیزای دیگه نباشه و صرفا فقط تحمل کردن دو نفر باشه زیر یه سقف خوب این دیگه یه خوابگاهه به نظرمن . خانواده نیست . صرفا تحمل کردن همدیگه میشه و گاهی اوقا برطرف کردن نیازهای جنسی . خیلی ببخشید دیگه اون خانم با یه مرده متحرک فرقی نمیکنه . فقط نقش آشپز و ماشین لباسشویی و جاروبرقی رو دارن و مرد هم نقش ATM.
    صرفا منظورم به Somebody20 عزیز نیست در کل کم ندیدم خانمهایی رو که دارن با این روش زندگی میکنن. البته بنظر خودشون زندگی. تا وقتی که حرفی بینشون ردو بدل نشه نازک تر از گل به همسرشون نگن. درخواستی نداشته باشن . نه روی حرف شوهراشون نزنن و فقط بگن چشم . بله خوب اول کار نباید حرف از جدایی زد و باید تلاش کرد که مشکلات برطرف شن تا اونجایی که میشه باید تلاش کرد ولی وقتی هرکاری میکنن نتیجه نمیده بنظرم هر وقت ماهی از آب گرفته شه تازست مخصوصا برای کسانیکه در دوران نامزدی یا عقد هستن راحت تره. خدا خودش ازدواج و در کنار طلاق با هم آورده یعنی در بعضی موارد واقعا کار دیگه ای نمیشه کرد. مگه یه آدم چندبار بدنیا میاد که باید با یه تصمیم غلط کل زندگیشو ببازه و راضی باشه که داره زندگی میکنه حتی اگه نقشش تو خونش اندازه نقش یه دیوار باشه و محکوم به سکوت و یا چشم گفتن باشه و چشماشو رو همه چیز ببینه و مدام خودشو توجیه کنه؟؟؟؟؟؟؟اون خانمم با هزار امید و ارزو ازدواج کرده به شوق اینده خوب. پیشنهاد اینکه خودتونو بزنید به کری و کوری و لالی . نه حرفی بزنید نه اعتراضی نه سوالی .نه ببینید نه بشنوید فقط و فقط تحمل کنید به امید یه روزی که همسرتون بلاخره اصلاح میشه حالا معلوم نیست اون روز کیه؟ 1 سال دیگه؟10 سال دیگه یا هیچ وقت راه حل مناسبی نیست زندگی به چه قیمتی آخه؟

    ببخشید خیلی طولانی شد میدونم الان خیل عظیم انتقادات دوستان سرازیر میشه و من متهم به اینکه دارم دوستان و تشویق به جدایی میکنم و دقت نکردم در نظر دادن. ولی بازم میگم نمیخوام بگم تنها راه همیشه جدایی ولی گاهی اوقات یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه
    امیدوارم مشکل تمامی دوستان هرچه زودتر برطرف شه

  10. 2 کاربر از پست مفید marta تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 08 مهر 93), Somebody20 (سه شنبه 08 مهر 93)

  11. #56
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    خانوم مارتا این خانوم نه الان تو این زندگی بلکه حتی در صورت جدایی برای ادامه زندگی و ارتباط با افراد جدید نیاز داره که بیخیال بودن رو یاد بگیره اگر پست های قبل رو هم بخونین متوجه میشین بیخیال بودن اینجا به معنیه تحمل کردن نیست . یعنی این خانوم باید خودشو قوی کنه ظرفیتشو بالا ببره . زندگیشو فقط تو رابطش با شوهرش خلاصه نکنه طوری که بدون کمترین اسیب بتونه به زندگیش ادامه بده .
    راهکار اینه که ایشون اول بیخیال بودن رو یاد بگیره بعد حتی اگر تصمیم به جدایی گرفت جدا بشه ... الهام اگر الان با این روحیه ای که داره جدا بشه به شدت اسیب میبینه .

    حرف های اقای مدیر خیلی واضحه . و لینک هاشونم عالی . خواهش میکنم به دقت بخونین.
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  12. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    Somebody20 (چهارشنبه 09 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  13. #57
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده .

    لطفاً اگر نیاز دیدید تاپیک جدید باز کنید به بند 22 قوانین توجه کنید و در این زمینه در فضای عمومی تاپیک باز نکنید .


    با تشکر





  14. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 09 مهر 93), Somebody20 (چهارشنبه 09 مهر 93)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 27 اردیبهشت 93, 01:55
  2. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  3. آیا با دوستایی که دوست پسر دارن ارتباط داشته باشم یا نه ؟؟
    توسط مهنا67 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 91, 13:10
  4. ارتباط جنسی به خاطر دوست داشتن قبل ازدواج؟؟
    توسط ramin00 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 مهر 90, 19:53
  5. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 87, 21:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.