به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    امان ازدست این مادرشوهرها شماکه بارداریتان باتوافق هم بوده چرابایدشمارابزنداوا
    انشاالله هزچی خیره براتون پیش بیاید

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    چقدر از خوندن تایپیکتون ناراحت شدم برا همین اومدم تا باهاتون همدردی کنم.

    متاسفم که اینو میگم اما عمق این فاجعه رو خانم ها میدونن در واقع تو هر رده ی سنی ای توانایی درکشو دارن ولی متاسفانه اکثر آقایون درک نمیکنن.

    شاید فکر کنن یه درد ساده و یه ناراحتی ساده اس ولی.... همسر شما هم یک مرده و ممکنه درکی نداشته باشه.

    به هر حال اتفاقیه که افتاده و گذشته و رفته.

    به نظر من همسر شما اشتباه کرده. اشتباهش هم کوچیک نبوده که به راحتی بشه گذشت. باید دل دریایی داشت.

    احساس میکنم جو خونه ی شما کمی کم محبت باشه و شما و همسرتون شاید توانایی صحبت کردن و حل مشکلاتتون از طریق گفتمان رو نداشته باشید.

    من فکر میکنم علت اصلی این باشه. و این که همسرتون شما رو درک نکرده و هنوز که هنوزه وارد زندگی نشده و یه جورایی قبول کنید که کارش بچه گانه بود.

    نگفتید همسرتون چند سالشه که هنوز نفهمیده این همسر و بچه اس که مهمه نه پول و پیشرفت؟

    آیا سابقه ی کتک کاری هم داشتید و زیاد با هم بحث میکردین یا اینکه دفعه ی اولتون بود؟ آخه مدت زیادی نیست که از ازدواجتون میگذره.

    حق طلاق دارید و آیا برای کتک خوردنتون به پزشک قانونی مراجعه کردین ؟

    خانم عزیز میدونم میگید طلاق حقمه ولی طلاق فقط یک راه حله ولی آخرین راه حل. نمیشه گفت بهترین راه حل . زمانی بهترین میشه که همه ی پل های برگشت خراب شده باشن.

    بیشتر در مورد زندگیتون بگید. نمیتونید از مادر شوهرتون جدا باشید مثلا برید یه شهر دیگه؟

  3. 3 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 29 شهریور 93), آرنیکا (سه شنبه 01 مهر 93), سرگشته دوست (جمعه 28 شهریور 93)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی از خوندن تاپیک شما ناراحت شدم
    امیدوارم خدا بهتون صبر بده خیلی از کسانی که اینجا پاسخ گذاشتن از جمله خود من مشاور نیستیم برای همین ازتون خواهش می کنم به یک مشاور خبره ,حضورا مراجعه کنید
    در مورد غم از دست دادن جنین تون حتما به یک روانشناس مراجعه کنید غم بزرگیه می دونم حتی کسانی که سقط جنین خودخواسته هم داشتند خیلی براشون مشکل بوده که از مرحله بعد از سقط عبور کنند
    حتما حتما حتما دکتر زنان هم برید و از سلامتی رحم اطمینان حاصل کنید من شنیدم اکثر کسانی که بچه اولشون به هر دلیلی سقط می شه برای بارداری های بعدی به مشکل برمی خورند امیدوارم شما شامل این دسته نشید

  5. #24
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوستان بیخودی اوضاع را آشفته نکنید.

    ایشون دیروز خیلی هم حالشون خوب بود و خونه خودشون بودن و بقیه را هم به این خوشی دعوت می کردن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 29 شهریور 93), آرام دل (جمعه 28 شهریور 93)

  7. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    دوستان بیخودی اوضاع را آشفته نکنید.

    ایشون دیروز خیلی هم حالشون خوب بود و خونه خودشون بودن و بقیه را هم به این خوشی دعوت می کردن.
    فکر نمی کنم پاسخشون در اون تاپیک نشان دهنده خوبی حالشون باشه. ایشون از کل زندگیشون در اون تاپیک گفته بودند نه این دو هفته اخیر یا حال حاضرشون.

    امیدوارم مشکلت حل بشه عروس آبان عزیز. یک خانمی توی این سایت بودند که مشکلی شبیه شما داشتند یعنی با همسرشون بحثشون شده بود و همسرشون باعث سقط کودکشون شده بودند. اما یادمه در اخر تونستند احساساتشون رو در کنترل در بیارند و زندگی مشترک خوبی رو داشته باشند. اگر اسمشون یادم بیاد و یا تاپیکهاشون رو براتون می ذارم چون راهنمایی مدیران و کارشناس ها م در تاپیکشون بود که فکر می کنم بهتون کمک کنه برای تصمیم گیری.

    میشه بگی چی شد که همسرت این کارو کرد؟ یعنی بجث و دعوایی پیش اومد که نتیجش این بود؟

    عزیزم اینم اون تاپیک که گفتم : http://www.hamdardi.net/thread-16807.html
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : جمعه 28 شهریور 93 در ساعت 22:00 دلیل: اضافه کردن لینک تاپیک مشابه

  8. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 29 شهریور 93)

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    خب اوضاع تغییر کرد اینکه همسرت هم از اول از بارداریت خبر داشته و تحت تاثیر مااااادرش این رفتار پر خطر انجام داده نشونه زیاد خوبی نیست
    گناه این رفتار همسرت و مادرش تو همین دنیا گریبانگیرشون خواهد شد شک ندارم

    خانواده ای که مشابه پرونده شما رو داشتن و همون حرفای مادر شوهرتو میزدن بعد چند سال دوباره باردار شدن ولی خدا یه بچه ناقص بهشون داد و مجبور شدن کل دارایشونو بدن تا خرج فرزند ناقصشون کنن . نتیجه اینکه چوب خدا صدا نداره ولی درد داره . کل پولیکه جمع کردبود رو فرزنشون دادن تا حلقه عروسی شون رفت . اون بچه هنوز هست و من براش دعا میکنم .

    . بانو خونسردی خودتو حفظ کن میدونم که همسرتو هنوز دوسش داری زود اسم جدایی نیار میدونم ناراحتی حق داری ولی با طلاق چیزی عوض نمیشه . چند روزی بمون خونه پدرت ولی دنبال طلاق و جدایی نرو وضعیت بدتر نکن
    بذار بیاد دنبالت کمی گوشمالیش بده ولی در نهایت قبل از اینکه پلی خراب بشه برگرد .

    یه فرصت دیگه به زندگیت بده فرصت خوبیه تا همسرت کامل تر بشه و درک بهتری از زندگی داشته باشه . تند روی نکن

    تحت تاثیر بدگویی ها و تخریب ها خودتو بد بخت نکن . صبر کن . بذار چند وقت بگذره بعد تصمیم بگیر . الان داغی ومن بهت حق میدم

    شوهرت خوبه ولی تحت تاثیره میتونی تغییرش بدی بزار امتحانشو پس بده . به عنوان یه مرد من غرورمو میشکنم و ازت عذر خواهی میکنم و ازت میخوام برنفست غلبه کنی و زود تصمیم نگیری .
    صبرکن . حتما مشاوره بگیر . بدرود

  10. 2 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    آرنیکا (سه شنبه 01 مهر 93), تیام (شنبه 29 شهریور 93)

  11. #27
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عروس آبان نمایش پست ها
    سلام ماهک جان من مثل تو راه دور ازدواج کردم عزیزم به خاطر مشغله کاری و درسی جفتمون گاهی میشه 4 یا 5 ماه نمیرم شهرمون . مادرم میگه به شوهر و کار و درست برس مبادا تنهاش بذاری و بیای
    نمی رم شهرمون را زمانی استفاده می کنیم که توی اون شهر نیستیم.
    ایشون می گه دو روزه خونه پدرم هستم. دیروز عصر باید می نوشت "نمی آم " شهرمون.

    کسی که در این شرایط احساسی نسبت به همسرش هست
    ازش متنفرم از مادرش از خونوادش .از دمدمی مزاج بودنش از سستی ارادش .
    آخر جمله اش همچین قلب تپنده ای نمی ذاره.


    می خواستم از کنار این تاپیک ندیده و نشنیده رد بشم،
    اما از این که می بینم اینطور دارن با احساس بقیه بازی می کنند و نگاهها را به زندگی مشترک و ... خشن و بی اعتماد می کنند، ناراحت میشم.
    چنان مرد وحشی و دیوانه و بی منطق و غیرانسانی را به تصویر کشیده که آدم از هر چی زندگی هست سیر می شه، چه برسه به ازدواج و زندگی مشترک.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 29 شهریور 93 در ساعت 01:53

  12. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    afsooon (شنبه 29 شهریور 93), parsa1400 (شنبه 29 شهریور 93), آرام دل (شنبه 29 شهریور 93), اثر راشومون (شنبه 29 شهریور 93), تیام (شنبه 29 شهریور 93), رزا (شنبه 29 شهریور 93)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 شهریور 93 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1393-6-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از عضویتم پشیمون شدم فکر کردم اگر مشکلمو مطرح کنم راه حل بهم میدین نه اینکه دنبال مچ گیری و غلط نگارشی باشین من در جواب ماهک 1 بصورت کلی زندگیمو گفتم یعنی قبل این اتفاق. خلاصه از کسایی که همدردی کردن ممنون. در ضمن قلب تپنده هم برای ماهک جون بود نه برای چیز یا کس دیگه ای. واقعا متاسفم فکر نمیکردم بعضی از دوستان اینطوری پاسخ بدن و الکی قضاوت کنن.

    - - - Updated - - -

    به هر حال اگر به جای مچ گیری و این حرفا سعی بشه به مشکلات بقیه راه حل ارائه بشه فک کنم بهتر باشه ممنون بدرود

  14. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 دی 94 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1393-5-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,480
    سطح
    21
    Points: 1,480, Level: 21
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 214 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چیشده باز؟؟؟؟
    من حس میکنم شیدا جون خیلی رو تاپیک ها حساس شده.....
    فک میکنه تاپیک ها دروغه...مثلا اون تاپیکی که خانومه اومده بود میگفت شوهرم خونه رو ترک کرده...
    نمیدونمشایدم یه چیزی هست و ما خبر نداریم و شیدا جونی خبر داره
    به هر حال سقط جنین واسه هر مادری زجرآوره حتی اگه ده ها سال هم از این موضوع بگذره...
    امیدوارم خدا صبرتون بده تا بتونید با منطق و چاشنی احساس زندگی جدیدی رو با همسرتون بسازید
    یه سوالی که برام پیش اومده...مگه میشه خود بخود باردار شد ؟؟؟؟
    چرا شما به این خانوم میگین چرا بدون اجازه باردار شدی؟؟؟مگه خودش تنهایی؟؟؟

  15. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عروس آبان نمایش پست ها
    از عضویتم پشیمون شدم فکر کردم اگر مشکلمو مطرح کنم راه حل بهم میدین نه اینکه دنبال مچ گیری و غلط نگارشی باشین من در جواب ماهک 1 بصورت کلی زندگیمو گفتم یعنی قبل این اتفاق. خلاصه از کسایی که همدردی کردن ممنون. در ضمن قلب تپنده هم برای ماهک جون بود نه برای چیز یا کس دیگه ای. واقعا متاسفم فکر نمیکردم بعضی از دوستان اینطوری پاسخ بدن و الکی قضاوت کنن.

    - - - Updated - - -

    به هر حال اگر به جای مچ گیری و این حرفا سعی بشه به مشکلات بقیه راه حل ارائه بشه فک کنم بهتر باشه ممنون بدرود
    راستش چی بگم خب کمی تناقض در صحبتاتون وجود داشت ولی من گذاشتم به حساب عشق و نفرتی که همزمان در وجودت شکل گرفته دمی عاشق زندگیتی دمی متنفر

    در هر صورت امیدوارم راه جدایی در پیش نگیری اگه ازدواجتون با همسرت یه اشتباه بوده طلاق اشتباه بدتر خواهد بود .

    برگرد خونه همسرت و از اونجا برامون پست بذار و طرح مشکل کن . بدرود


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.