از نظر دستای مهربونم ممنونم.اما کاش بیشتر توضیح بدید.
چرا همه موافقن که ایشون به درد من نمیخوره؟چون گفتم قانعم کنید بگم نه؟
نمیگم به دردم میخوره، فقط من میخوام بدونم سخت گیری دارم میکنم و مواردی که گفتم موارد خیلی مهمی هستن که نباید از کنارشون راحت رد شد ،یا اینکه نه باید چشم پوشی کرد. واقعا این چیزا مشکل ایجاد میکنه؟کدومش مشکل سازه کدومش نه. مثلا اینکه هرچی من میگم سکوت میکنه و دفاع نمیکنه شاید نشونه اینه که منو نمیخواد ناراحت کنه و اینکه شاید پشیمونه از کاراش که سکوت میکنه و دلیلی بر بی منطق بودن و روی هوا عمل کردنش نیست، مثلا اینکه از حرف شنوی ایشون و به قول دوستان مهر طلبی ایشون میتونم استفاده کنم و کامل تسخیرش کنم و به کسی اجازه دخالت ندیم و زندگی آرومی داشته باشیم. اینکه با خانوما ارتباط دارن دلیل نمیشه خیانت کنن،توی جامعه ده دقیقه راه بره به اندازه کافی آدمهاییو میبینه که بخواد تحریک بشه،کسی که بخواد خیانت کنه خیانت میکنه و نباید بد فکر کنم.
نمیدونم.من دلیلها و بدبینی های خودمو تا اونجایی که عقلم میرسید تحلیل مثبت کردم و نوشتم براتون، اما راستش به دلم نمیشینه.حس میکنم توجیه.دوست دارم بقیه بگن.اگر بدبینیم درسته بهم بگید این موارد شدیدا مخربه در آینده.اگرم دارم اشتباه میگم مثه من تحلیل مثبت کنید.
چرا کسی نظر نمیده روی طرز فکرم،شاید واقعا خیلی از آقایون این موارد رو داشته باشن.من میخوام قانع بشم،با دلیل و منطق.من وابسته نیستم .میتونم بگم نه به راحتی.اما منطق میخوام.میخوام دو روز دیگه،وقتی به این روزام فکر میکنم،به خودم نگم همه چی احتمال بوده، شاید میشده یه جور دیگه فکر کرد.
میدونم خیلی هاتون با خودتون میگید دارم دنبال بهونه میگردم که بگم این آقا خوبه،اما باور کنید اینطور نیست.فقط میخوام با خیال راحت بذارمشون کنار یا با خیال راحت قبولشون کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)