به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام خانم pbsm
    درکت می کنم کاملا چون برا من هم همین اتفاق افتاده. منتهی مشابهش.
    طرف ما رسمه که خرجی پاتختی رو مادر عروس میده. که اینکار رو انجام دادیم و خیلی بیشتر از عرف رو. مادرم روز پاتختیم دقیقا پنج برابر مادرشوهرم بهم کادو داد. فامیلای من هم بودن تعدادشون کمتر از فامیلای دوماد بود اما بیشتر از اونا هدیه دادن. تو پاتختی گفتن اینقد مثلا پولش شد. ولی دو سه روز بعدش مادرشوهرم به همسرم گفت پولش رو ازش بگیر به بهانه های مختلف و این کار رو هم کردن.

    - تو پاتختیم فامیلام بهم گفتن پولت رو ببر برا خودت طلا بگیر بلا فاصله. متوجه نشدم که منظورشون چیه.

    - خلا صه اینکه به فکر تلافی مثل شما نیستم اگر چه از مادرشوهرم بیشتر بدم اومد ولی اینکه تو مجالسشون هدیه بدم یا ندم به جیب همسرم میره پس من خودم رو چرا بد کنم.

    حرص نخور عزیزم. زندگیت رو به کام خودت تلخ نکن. به شما اینا رو میگم اما خودم رعایت نمی کنم برا همین هم ضرر میکنم. یعنی خودم رو عذاب میدم. شما اشتباه من رو تکرار نکن.

    شوهرت باهات همراهه و درکت میکنه که یه دنیا ارزش داره. همسر من که هر اشتباهی خانوادش کردند طرف اونا رو میگیره.

    فقط این و بگم در حد خودت رفتار کن. خودتو اندازه اونا کوچیک نکن. من هیچوقت بهشون هیچی نمیگم. چون ارزششو ندارن که بخوام دهن به دهن بشم.

    موفق باشید.

  2. 2 کاربر از پست مفید پرواز1 تشکرکرده اند .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93), شیدا. (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 دی 93 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    340
    سطح
    6
    Points: 340, Level: 6
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 282 در 96 پست

    Rep Power
    28
    Array
    مستقیم از مادر شوهرت بپرس آیا من کادوی پاتختی یا پاگشا نداشتم؟
    آیا رسم ندارین؟
    مثل اینکه ندارین چون من نگرفتم هیچی
    خب پس منم لازم نیست بدم. اگه پسر خاله به من کادو میداد منم همینکار رو میکردم.

    اینا رو بگو که یکم از خودش بفهمه

  4. 3 کاربر از پست مفید aye تشکرکرده اند .

    marta (چهارشنبه 26 شهریور 93), pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93), شاپرک 114 (سه شنبه 25 شهریور 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 آبان 94 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-03
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    2,416
    سطح
    29
    Points: 2,416, Level: 29
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 89 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزيز اكثر دوستان اومدن گفتن بي خيال...يه كادو ارزش نداره.... مهم شوهرته.... تو احترام بذار ....اگه ندي آخرش خودت حرص ميخوري..... اوضاع بدتر ميشه...... و.......................دوستان عزيز قطعا اين مسايل براشون پيش نيومده
    من نميخوام بگم راهنماييشون غلطه و من درست ميگم نه اصلا من نميگم چه كاري رو انجام بده ولي يه چيزي بهت ميگم
    براي خود من الان 3.5 ساله كه ازدواج كردم و هميشه برام كم گذاشتن و من هميشه بيشترشو براشون انجام دادم
    مثلا خواهرشوهرم اصلا منو پاگشا نكرد ولي من براي تولد بچه سومش 50 تومن بردم و براي اون دو تا بچه ديگه شم واسه اينكه يه وقت ناراحت نشن كادو گرفتم
    خواهر شوهر ديگه م 3سال پيش 400تومن واسه عروسيش داديم 2سال بعد ازون اومد عروسيم و 100تومن واسم آورد
    وقتي ميرم خونه شون يه قرمه سبزي آبكي ميذارن جلوم و تمام
    وقتي ميان خونه م صبح تا عصر ميمونن حداقل 4نوع غذاي خيلي رسمي با سالاد و دسر و....تهيه ميكنم
    و خيلي مسائل ديگه كه الان اگه بگم يه كتاب ميشه حالا فكر ميكني نتيجه ش چي شد؟؟؟؟
    فكر ميكني اونا عذاب وجدان گرفتن و به خودشون اومدن و فهميدن كارشونو؟
    فكر ميكني شوهرم واسه اينكارا ازم تشكر كرد؟
    فكر ميكني قدر و ارزشم پيش خانواده شوهرم و شوهرم زياد شد و اونا ازم تشكر كردن و ارزش كارامو دونستن؟
    فكر ميكني من اينجوري راحت شدم و حرص نميخوردم؟
    نه عزيز دلم نه نه نه
    كسي كه نميفهمه نميفهمه شما هركاري كني اون نميفهمه
    اينجوري بيشتر ميسوزي و حرص ميخوري كه حيفه كه چه كارايي كردي
    حالا من بعد 3سال فهميدم بايد با هركس دقيقااااااااااااااااااااا ا مثل خودش رفتار كرد .
    حالا ديگه اصلا مجلساشون نميرم چه برسه بخوام كادو ببرم سال به سالم دعوتشون نميكنم.
    حالا احساس راحتي ميكنم گرچه هنوز به خاطر گذشته حرص ميخورم و خودمو سرزنش ميكنم.
    موفق باشي

  6. کاربر روبرو از پست مفید ارغوان62 تشکرکرده است .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همه دوستان
    مایده عزیز اره اکثرمواقع شوهرم بهونه میاره زیاد بهشون بها نمیده ولی بعضی مواقع واقعا نمیشه نه اورد ومجبورم سکوت کنم

    شاپرک جون درسته عروس اولم ولی ماشالا رسمو رسومات اینا خیلی بیشتر از ماست واینکه از روی بی تجربگیش باشه بعید میدونم چون هم تحصیل کردست هم توهرزمینه مهارتش بالاست ازنظر سیاست.

    پرواز جان از این که همدردی متاسفم اخه الانم یه چیزا وکارایی انجام میدن که ادم صبرش سرمیاد از دل اصلا خوب نیستم به ظاهر خوبم چون خیلی سعی میکنه سلطه داشته باشه تو زندگیمون ولی دارم سعی میکنم با بدست اوردن دله شوهرم رابطمو باهاشون از یه روز درمیون به هفته دوبار برسونم وهمینجورم فاصلها بیشترکنم تا کاراشونو کمتر ببینم تا احتراما حفظ بشه

    ایه عزیز بعضی حرفا بخ زبون اوردن نداره کادو وهدیه ارزش قیمتی انچنانی برام نداره فقط میخوام یه جور بفهمونم که فک نکنن خیلی....

    ارغوان جون دقیقا خانواده شوهر منم همینجورن اصلا به رویه خودشون نمیارن اگه بخوای به چشمشون هم بکشیم متوجه اشتباهشون بشن. فقط میگن ما خیلی کارا کردیم مثلا موقع عروسی بابام یه جا بجای اونا هزینه شیرینی ومیوه داد بعد یه سال بیان قرضشونو بدن مادرش میگه خواست همون موقع بگیره تغصیر بابای خودت بود که همون موقع نگرفت عوض دستش دردنکنست.
    بنظرتون شما این حرف چه جوابی داره

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    عزیزم مادر شوهرت الان سنش بالاست و به قول گفتنی هووی عروسش پس اصلا نباید انتظار داشته باشی که خیلی منطقی برخورد کنن ...
    اصلا واسه اینطور مسائل حاشیه ای خودتو گرفتار نکن اعصاب خودتم بهم نریز بزار هرطور که میخوان صحبت کنن توام فقط سرتو تکون بده ..... الان به این حرفا حساسی دوسال دیگه برات عادی میشه بعد میگی واسه چی من اون موقع ها حرص میخوردم

  9. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ارغوان62 نمایش پست ها
    دوست عزيز اكثر دوستان اومدن گفتن بي خيال...يه كادو ارزش نداره.... مهم شوهرته.... تو احترام بذار ....اگه ندي آخرش خودت حرص ميخوري..... اوضاع بدتر ميشه...... و.......................دوستان عزيز قطعا اين مسايل براشون پيش نيومده
    من نميخوام بگم راهنماييشون غلطه و من درست ميگم نه اصلا من نميگم چه كاري رو انجام بده ولي يه چيزي بهت ميگم
    براي خود من الان 3.5 ساله كه ازدواج كردم و هميشه برام كم گذاشتن و من هميشه بيشترشو براشون انجام دادم
    مثلا خواهرشوهرم اصلا منو پاگشا نكرد ولي من براي تولد بچه سومش 50 تومن بردم و براي اون دو تا بچه ديگه شم واسه اينكه يه وقت ناراحت نشن كادو گرفتم
    خواهر شوهر ديگه م 3سال پيش 400تومن واسه عروسيش داديم 2سال بعد ازون اومد عروسيم و 100تومن واسم آورد
    وقتي ميرم خونه شون يه قرمه سبزي آبكي ميذارن جلوم و تمام
    وقتي ميان خونه م صبح تا عصر ميمونن حداقل 4نوع غذاي خيلي رسمي با سالاد و دسر و....تهيه ميكنم
    و خيلي مسائل ديگه كه الان اگه بگم يه كتاب ميشه حالا فكر ميكني نتيجه ش چي شد؟؟؟؟
    فكر ميكني اونا عذاب وجدان گرفتن و به خودشون اومدن و فهميدن كارشونو؟
    فكر ميكني شوهرم واسه اينكارا ازم تشكر كرد؟
    فكر ميكني قدر و ارزشم پيش خانواده شوهرم و شوهرم زياد شد و اونا ازم تشكر كردن و ارزش كارامو دونستن؟
    فكر ميكني من اينجوري راحت شدم و حرص نميخوردم؟
    نه عزيز دلم نه نه نه
    كسي كه نميفهمه نميفهمه شما هركاري كني اون نميفهمه
    اينجوري بيشتر ميسوزي و حرص ميخوري كه حيفه كه چه كارايي كردي
    حالا من بعد 3سال فهميدم بايد با هركس دقيقااااااااااااااااااااا ا مثل خودش رفتار كرد .
    حالا ديگه اصلا مجلساشون نميرم چه برسه بخوام كادو ببرم سال به سالم دعوتشون نميكنم.
    حالا احساس راحتي ميكنم گرچه هنوز به خاطر گذشته حرص ميخورم و خودمو سرزنش ميكنم.
    موفق باشي
    سلام عزیزم

    چطورباقطعیت میگی برای کسانی که گفتن گذشت کن قطعااین مسائل پیش نیومده؟

    اتفاقابرای من خیلی پیش اومده بهم زیرلفظی ندادن توجشن عقدی که پدرم گرفت برامون مادرشوهرم دوبرابرتعدادی که گفته بودیم میتونه دعوت کنه مهمون دعوت کرد

    کلی هزینه رودست پدرم گذاشت روزعقدم یه تیکه طلای سبک بهم دادتوروزپاتختی اعلام کردن یکی ازفامیلاشون سکه داده اما بعداز3سال من هنوزرنگ اون سکه رو

    ندیدم 1بارم که ازشوهرم پرسیدم گفت ولش کن اگه بخوام بگم خیلی هست امابنظرشماالان فکرکردن به این یزهاوحرص خوردن براشون فایده داره؟

    غیرازمسائل مالی خیلی مسائل دیگه هست که برای من بدمیدونستن اماالان میبینم خواهرزاده وبرادرزاده مادرشوهرم عقدکردن اصلابرای اونهابدنیست

    منم اولین عروس مادرشوهرم بودم میگم تجربه نداشته فکرکردن به این مسائل جزکینه چیزی نمیاره من دوماهه واقعادارم تلاش میکنم به مسائل بیهوده فکرنکنم

    تواین دوماهه هروقت فرق بین خودمو وبرادرزاده عقدکرده مادرشوهرمومیبینم خودم به خودم دلداری میدم خودمو اروم میکنم نمیذارم خیلی به این افکاربال وپربده ذهنم

    اخه اگه اینکارو نکنم مگه میشه کاردیگه ای کرد یقه مادرشوهرمو بچسبم ناراحتی واسه خودمو زندگیم درست کنم یااتفاق 3سال پیش رو میشه درست کرد

    پس همه کسانی که گفتن گذشت کن بقول معروف ازسرشکم سیری نبوده هرکسی این چیزهارو تاحدی دیده بهترین وعاقلانه ترین راه روبهت پیشنهاد دادن

    تازه خیلی خوبه که شوهرتم این چیزهارو میفهمه بهت حق میده خیلی ازمردهاکه بازحق رو بهخانوادشون میدن

  11. 2 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93), هم آوا (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نمی دونم چی بگم واللادل خودم خونه ازدخالت مادرشوهر
    به نظرم بایه کادوی ارزونقیمت هم زبون مادرشوهرواحیانا شوهرراببندیدهم الکی خیلی بهشون بهاندید

  13. 2 کاربر از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده اند .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93), هم آوا (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حق باشماست مایده و شاپرک عزیز نمیشه ارزش خودمو با اونا یکی کنم اصل شوهرمه که قبول داره کار خانوادش درست نیس یا شاید برعکس فک میکنه کاره اونا درسته واسه اینکه من بیشتر حرص نخورم رو حرفم حرف نمیزنه یا شایدم میبینه خانواده من بیشتر پشتیبانمونن حرفای منو قبول داره.کلا شوهرم دنبال حاشیه و حرف وحدیث نیس خیلی خونسرد بعضی وقتا از خودشم کفری میشم هرچی میگم میگه حق باتوىه

    ما خانوادهامون یه تفاوتی که باهم دارن اینکه اونا اهل بروبیا یه دفعه جمع بشن مهمون دعوت کنن اما خانواده من زیاد اهل رفتا امدهای بی مقدمه وبروبیای زیاد نیستن این باعث میشه زیاد از مهمونیای بی برنامه خوشم نمیاد مثلا میبینی خونه تنهام زنگ میزنن فلانی اومدن خونمون توهم بیا ولی من دوس ندارم اینجور مهمونیارو دوس دارم باشوهرم محترمانه برم محترمانه برگردم

    حالا مشکل دیگم اینه خانواده من بیشتر پشتیبانه مالی میکنن خانواده شوهرم اینکه هر روز زنگ بزنن بگن کجایی چیکار میکنین امشب بیاین اینجا واینکارشونو پشتیبانه میدونن که واسمون خیلی عزیزین پس هرروز میخوایم که بیاین پیشمون.(الان بهتر شدن یعنی باکارام فهموندم هروقت خودمون دوس داشتیم میایم)

    ببحشید از بحث اصلیم دور شدم بخدا کاراشون یکی دوتا نیست که واسه هرکدوم تایپ جدا بزنم.
    بازم میدونم جوابم یکی نکردن ارزشم با اوناست ولی خیلی سخته مخصوصا اگه شهر غریب باشی و کسی رو نداشته باشی
    ویرایش توسط pbsm : چهارشنبه 26 شهریور 93 در ساعت 18:05

  15. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    شاپرک 114 (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم بازم من درکت میکنم خانواده شوهرمنم خیلی اهل رفت وامدهستن ماهم رفت وامدرو دوست داریم اماچون فامیلامون توچندتاشهرهستن رفت وامدمون کمتره

    درطول سال مثلاخاله ام شاید1-2 باربیاداینجابرای منم اوایل سخت بودبخصوص که سرکارمیرفتم دوست داشتم پنجشنبه وجمعه هااستراحت کنم یافقط باشوهرم باشم

    بعدکه سرکارنرفتم دیگه بازقابل تحمل تربودبرام لااقل باخستگی نمیرفتم وبهم بیشترخوش میگذشت

    امارفتارت راجع به مهمونی های سرزده شون خوب بوده دیگه نشونشون دادی دوست نداری منم وقتی بامادرشوهرم تویه ساختمون بودم انتظارداشت وقتی منوتو

    حیاط میدیدوتعارف میکردشام بیاین من بگم باشه اخه دخترخودش اینطوریه امامن چندبارگفتم نه شامموگذاشتم یاکاردارم فهمیدبااینکه تویه ساختمون بودیم اما

    هیچوقت بدون دعوت خونشون نرفتم اوایل انتظارداشت دختراش اومدن خونش یامهمون اومدبراش منم برم امامن نمیرفتم دیگه کناراومدواخلاق من دستش اومد

    خودشونم همیشه بادعوت میان خونمون منم ازمهمونی های یهویی خوشم نمیادحالا1-2 باردرسال عیب نداره اماهمیشه خوب نیست

  17. کاربر روبرو از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده است .

    pbsm (چهارشنبه 26 شهریور 93)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 مهر 93, 20:01
  3. مهریه بالا یا پایین،تفاوت چه هست؟
    توسط meisam68 در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 خرداد 91, 08:08
  4. چگونه با تفاوت های مذهبی در ازدواج کنار بیاییم؟
    توسط baran.68 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 آذر 88, 08:27
  5. لطفا در مورد سکوت 2 ماهه همسرم راهنماییم کنید
    توسط avaz در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 بهمن 87, 10:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.