موضوع: شوهرم خونه رو ترک کرد چیکارکنم برگرده؟

چی شدشوهرتون برگشت فاطمه ؟

بعد اینکه دوستان گفتن دروغ میگم فکرکردم تاپیک بسته میشه وکسی اهمیت نمیده
کلی خواهش کردم که برگرده برگشت و گفت هرچی گفتم باید انجام بدی گفتم باشه
گوشیم رو ازم گرفت و گفت حق نداری از خونه بری بیرون الان زندانیش هستم
گفت آدرس شوهر قبلیت رو بده بهش دادم
نمیدونم باهاش چیکارکرد ولی گفت دیگه سایه اون مرد رو هم نمیبینم گفتم خدا رو شکر که شرش رو کم کردی من اگه به فکرش بودم که جدا نمیشدم تا خواستم دوباره براش توضیح بدم شروع کرد به فحش دادن به من
خیلی عصبی هست منتظره حرف بزنم تا شروع کنه به فحاشی
آدم آرومی بود نمیدونم چرا یهو انقدر عصبی و ترسناک شده
اصلا نگام نمیکنه شب تو یه اتاق دیگه میخوابه
از خودم و اقبالم متنفرم که شوهر اولم معتاد بود و کتکم میزد شوهر دوم هم که خوب بود الان بخاطر کاریکه نکردم داره با من عین یه زندانی رفتار میکنه
میگن آدما رو باید تو سختی ها شناخت اینه کسیکه خونسرد بود و همش بهم میگفت برام مهم نیست که من دومین شوهرت هستم و دوست دارم الان شده زندانبان من
شوهر قبلیم بهم میگفت زن یعنی برده این یکی که خوب بود هم هوس برده داری کرده
هرچقدر دوستش داشتم الان ازش بدم میاد

غصه نخور تو خوبی کن مطمئن باش خوبیت رو میبینه و میشه همون آدم خونسرد و موردعلاقت
بازم میگم خوبی کن خوبیت رو میبینه
دیگه نگو ازش بدم میاد تو دوستش داری وگرنه التماس نمیکردی که بیاد
همچنان دوستش داشته باش و بدون هیچ خوبی ای بی جواب نمیمونه
مطمئن باش اگه بدی کنی بهت بدی میکنه
و اگه خوبی کنی بلخره این خوبیت اونو تسلیم میکنه و بابت رفتاراش ازت عذرخواهی میکنه
چون میگی آدم خوسرد و منطقی ای بوده الان فقط از روی احساسات و خشم داره عمل میکنه به وقتش آروم میشه عجله نکن
از این سایت هم نرو همه جا آدم تند و عصبی و خوب و بد و خوش اخلاق و...هست
تو به پست هایی که به ضررته توجه نکن
از بین100پست شاید یکیش زندگیت رو نجات بده تو اون یکی رو بگیر
کسی موفق میشه که از بین 100سکه که یکیش طلا هست و99تاش قلابی طلا رو تشخیص بده
تو سعی کن از این سایت و از کل زندگیت طلا رو تشخیص بدی
قوی باش محکم باش باحرف هیچ کس عصبی و غمگین و تسلیم نشو

دیگه هم از بخت بدت نگو این چیزیه که اتفاق افتاده به این فکرکن که حالا چطوری میتونی زندگیت رو بسازی
یادت نره هر اتفاق بدی یه اتفاق خوبه اگه ازش درست استفاده کنیم
من اینو به همه میگم چون همین حرف زندگی من رو نجات داد
از یه اتفاق بد زندگی من ساخته شد و الان عالیه

فاطمه جان ممنون از بابت راهی که بهم نشون دادی من خوبی میکنم چون بدی کردن بلد نیستم نمیخوام از خودم تعریف کنم
آخه برای چی باید برای کاری که نکردم مجازات شم اگه خوب نشه چی تا کی باید زندانی بمونم تا کی باید بهم شک داشته باشه
برای چی به من اعتماد نداره وقتی بهش میگم حتی بهش سلام هم نکردم اون راه افتاد دنبالم
خب به من چه ربطی داره
میشینم گریه میکنم میگه بخاطر اون گریه میکنی میرم سمتش بغلش کنم میگم اگه به فکر اون بودم که التماس نمیکردم برگردی میگه برو تو بغل اون عوضی
آخه غیرت هم حدی داره اگه قرار باشه با کوچیکترین چیزی به همدیگه شک کنیم که دیگه زندگی نمیشه کرد
جمله خوبی بود که هر اتفاق بدی یه اتفاق خوبه اگه ازش درست استفاده کنیم
اما با شاختی که از خودم دارم اگه درست هم بخوام ازش استفاده کنم خدا دوباره حالمو میگیره آفریده شدم برای بدبختی -و سرگرمی خدا
گوشیم رو گرفته و گفته حق نداری از خونه بری بیرون ولی اینترنت و کامپیوتر رو یادش رفته بگیره

طوری باهام رفتار میکنه انگار من خراب هستم به جان عزیزم من تا حالا به هیچ پسری سلام هم نکردم
دیشب یه چیزی بهم گفت قلبم منفجر شد بهم گفت خاک بر سرمن که زن دست دوم گرفتم
آخه مگه چشات کور بود میدوستی من قبلا ازدواج کردم تازه شوهرم بوده دوست پسرم نبوده که بهم میگه دست دوم
صحبت هات آرومم کرد
اگه دیگه نیومدم بدون شوهرم اینترنت رو هم ازم گرفت یادش رفت اینترنت رو ازم بگیره

به نظرمی یادآدم باخدایی باشی
عزیزم نگران نباش به ساحت اهل بیت متوسل شو انشاالله هرچی زودترکلیدخونه روبهت برمی گردونه اصلا ناامیدنشو ناامیدی بزرگترین گناه هست
ناامیدی مال کسی است که خدارانشناسدشماکه ابن طورنیستی برایت دعامی کنم خانمی برایم دعاکن