به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    احساس کوچیک شدن می کنم.احساس استیصال که هیچ کاری ازدستم برنمی یادودارم له می شم .احساس له شدگی شدییییییدتوسط مادرشوهروخواهرشوهرو.....احس س حماقت می کنم .احساس می کنم شوهرم مراله له له کرده .احساس می کنم مچاله شدم.احساس می کنم شوهرم داره ازم انتقام می گیره تقریباقطع رابطه باخانواده اش را.دلم می خوادازشوهرومادرشوهروخواهر شوهرو....انتقام بگیرم.
    شوهرنامردبی معرفت بی ادب .
    کاش می شدیه جوری من هم ازآنهاانتقام بگیرم.نگیدمساله ی خاصی پیش نیامده.چرامساله ی خاصیه.دارم می سوزم .چون شوهرم بچه ننه است.دارم می سوزم چون مادرشوهرم بدجنسه.نمی دونم خداکی قراره انتقام منوازشون بگیره.دلم می خوادکله ی مادرشوهرمو بکنم.
    توفامیل ماهیچ مردی این نامردی رادرحق زنش نمی کنه.شوهرمن کلا سردبود.ازاولش هم شب عقدمون رفت خونه شون !
    چرا؟چون باباااااااااااش یه چیزی گفت که بوی ناراحتی ازازدواج پسرشومی داد.یعنی حالم ازشوهرم به هم می خوره.کاش درمقابل فضولیهای پدرمادرش اززنش طرفداری می کرد.کاش منومجبورنمی کردبه زوراومدن اوناروتحمل کنم تابااون زن دعوام بشه.خدایااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا
    چی کارکنم.شوهرم خیلی خاله زنکه ومنومی چزونه.نمی دونم چزوندن من چه لذتی به اون میده.
    خواهرش بهش پیام می ده درموردپیاده روی اربعین .بدون اینکه بامن مشورت کنه گذرنامه اشوبرمی داره می بره تاویزابگیره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پس چراچراچرامنوکوچیک می کنه.اینجوری نه تنهامن رابطه اموبااونازیادمی کنم .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم

    - - - Updated - - -

    احساس کوچیک شدن می کنم.احساس استیصال که هیچ کاری ازدستم برنمی یادودارم له می شم .احساس له شدگی شدییییییدتوسط مادرشوهروخواهرشوهرو.....احس س حماقت می کنم .احساس می کنم شوهرم مراله له له کرده .احساس می کنم مچاله شدم.احساس می کنم شوهرم داره ازم انتقام می گیره تقریباقطع رابطه باخانواده اش را.دلم می خوادازشوهرومادرشوهروخواهر شوهرو....انتقام بگیرم.
    شوهرنامردبی معرفت بی ادب .
    کاش می شدیه جوری من هم ازآنهاانتقام بگیرم.نگیدمساله ی خاصی پیش نیامده.چرامساله ی خاصیه.دارم می سوزم .چون شوهرم بچه ننه است.دارم می سوزم چون مادرشوهرم بدجنسه.نمی دونم خداکی قراره انتقام منوازشون بگیره.دلم می خوادکله ی مادرشوهرمو بکنم.
    توفامیل ماهیچ مردی این نامردی رادرحق زنش نمی کنه.شوهرمن کلا سردبود.ازاولش هم شب عقدمون رفت خونه شون !
    چرا؟چون باباااااااااااش یه چیزی گفت که بوی ناراحتی ازازدواج پسرشومی داد.یعنی حالم ازشوهرم به هم می خوره.کاش درمقابل فضولیهای پدرمادرش اززنش طرفداری می کرد.کاش منومجبورنمی کردبه زوراومدن اوناروتحمل کنم تابااون زن دعوام بشه.خدایااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا
    چی کارکنم.شوهرم خیلی خاله زنکه ومنومی چزونه.نمی دونم چزوندن من چه لذتی به اون میده.
    خواهرش بهش پیام می ده درموردپیاده روی اربعین .بدون اینکه بامن مشورت کنه گذرنامه اشوبرمی داره می بره تاویزابگیره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پس چراچراچرامنوکوچیک می کنه.اینجوری نه تنهامن رابطه اموبااونازیادمی کنم .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم

  2. #32
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام عزیزم چرا نمیتونی آرامشت رو حفظ کنی . عزیزم خیلی عجولی . اصلا نمیتونی تمرکزت رو از روی همسرت و خانواده اش برداری .و روی خودت کار کنی . اصلا مهم نیست کی گفته بره .کی نگفته . میره یا نمیره . شما فقط روی خودت کار کن . همسرت ازت فاصله گرفته و دلیل اون بی مهارتی هر دوتونه . پس با جنگ و دعوا و تنفر نمیتونی درستش کنی . فقط با ارامش و صبوری . اصلا فکر کن مثل همسر سوده جون همسرت ترکت کرده اون موقع چکار میکردی ؟ تایپک سوده جون رو یکبار دیگه بخون . باید عملا نشون بدی که تغییر کردی . تغییر مقطعی و زود گذر فایده ای نداره و کار رو بدتر میکنه . قبل از همه باید احساس تنفرت رو از بین ببری . شاید کار مشکلی باشه ولی تنها کلید پیروزیت بخشش همه ست . وقتی بدیهای گذشته بخشیده بشه دیگه باید زوم کردن روی رفتارهای بقیه رو هم متوقف کنی . یادت باشه که شما تصمیم گرفتی تغییر کنی اونها که هنوز تصمیم نگرفتند و از تصمیم شما هم خبر ندارند . پس رفتارهای قبلی رو ادامه خواهند داد . ولی تغییر شما رو خواهند دید واگه تغییر شما پایدار باشه . اونها هم بعد از مدتی تغییر رویه خواهند داد . ولی شما نباید منتظر تغییر اونها باشی . باید سطح توقعت رو پایین بیاری و این جور فکر کنی که من فقط یکطرفه محبت میکنم و انتظار ی از هیچ کس ندارم . راستی فکر میکنم همه دامادها شب عقد میرن خونه شون و خونه عروس نمیمونند . رسم ما که اینجوریه .

  3. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    سرگشته دوست (چهارشنبه 28 آبان 93)

  4. #33
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر نکنم شما با این روحیه و حالتی که داری بتوانی درست تصمیم بگیری.برای انجام هرکاری اول نیاز داری به آرامش برسی شما تا از این مرحله عبور نکنی هیچ کاری نمیتوانی انجام بدهی.
    چرا اینجوری میکنی با خودت و زندگیت شوهرت میخواد بره کربلا پیاده خوب بخیلی ها میرن خود منم دوست داشتم برم ولی با این وضعیت اقتصادی که فعلا دارم در توانم نیست(البته همش بهانست)عاشق باشی میری

    شما باید خوشحال باشی شوهرت اینقدر مذهبی هستش و دین و ایمان داره که میخواد پیاده بره تا کربلا این خیلی باارزشه. یه ایرادی که شوربختانه شما بانوان دارید مخصوصا هم نسل خودم بیشتر اینه که بیش از اندازه مستقل هستید و توقع زیادی دارید.اینو دفعات قبلی هم گفتم و دوباره هم میگم اشتباه بزرگیه اینکه فکر کنیم اینجور یمیتوانیم خودمان را نشان بدهیم چقدر قدرت داریم و حقمان را بگیریم.
    خواهرم اتفاقا امروز اینجا بود باهاش در همین مورد حرف زدم مردهای ایرانی تغییر نکردیند حتی نسل الان نسبت به پدرانشان ولی نسل دختران خیلی تفاوت کرده با نسل قبلش و بدنبال احقاق حقوق تضعیف شده خودشه ولی بیشترین ضربه هم میخوره اینجا مسئله این نیست حق با کیه مسئله اصلی حفظ زندگیه.یه زن اگه مدرکش سیکل باشه یا دیپلم یا دکترا خانه دار باشه یا مدیر شرکت با حقوق چند میلیونی بازم هیچ فرقی نمیکنه نفس به نفس بچه هاش بنده و یه مادره.نمیدونم متوجه منظورم شدید یا نه

    کسی اینجا نمیخواد بگه حق با شما نیست و شما اشتباه میکنید نه مسئله اصلی حفظ زندگی و اینکه فرزندتان در موقعیت طلاق قرار میگیره و امکان اینکه مثل الان کنارش باشید و روی تربیتش تاثیر مستقیم بزارید شاید نباشه و ضربه میخوره.شما یه زن هستید یک مادر باید صبورتر باشید و در آرامش تصمیم گیری کنید و تصمیم درست بگیرید.لطفا اول آرامش خودتان را خحفطظ کنید هرکار یکه باعث میشه آرامشت بهم بریزه ازش دوری کن و بجاش کارهایی که علاقه دار یانجام بده کارهایی که آرامت میکنه و احساس خوب یبهت میده

    توی اولین قدم بشین با شوهرت صحبت کن و دلایلت را برای نرفتن به کربلا باهاش درمیان بزار.اگر قبول کرد چه بهتر قبول هم نکرد به نظرش و تصمیمی که گرفته احترام بزار و همراهیش کن بجای اینکه روبروش قرار بگیری و باخانوادش بجنگی کنارش باش بزار حس کنه همسرشی.اینو همیشه یادت باشه هیچوقت با مردها لج نکن چون ماها خیلی از شما زنها کله شقتر هستیم

    تایپیک رفتار جراتمندانه را مطالعه کنید
    لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه

    ببخشید اینو میگم ولی جدا پیش خودم بعضی وقتها فکر میکنم واقعا جنسیت افرادی مثل شما که تایپیک میزنند خانوم هستند!!چون من چیزی از رفتار زنانگی در وجودشان نمیبینم.شما یه زن هستید پس زنانه رفتار کنید خودت باید احترام خودتو حفظ کنی خودت باید اول بخودت احترام بزاری.قدرتی در وجود زن نهفته هست به نام احساسات که اگر درست ازش استفاده کنه خیلی راحت میتواند مشکلات بسیاری که در زندگی مشترک براش اتفاق میوفته مدیریت کنه

    تفاوت بین زن و مرد از نظر دیدشان نسبت به مسائل مردهای منطقی و بانوان احساسی

    استقبال از شوهر، چرا؟

    و دوم در تکمیل لینک بالا نوشته های مدیر همدردی عزیز

    وابستگی همسرم به خانواده اش

    و در آخر :

    تغييرات در بستر زمان به دست مي آيد

    لطفا صبور باشید بانو
    مخصوصا پست مدیر را بارها و بارها بخوان و بهش عمل کن.در اخر چیزی که واقعا اذیتم کرد توی نوشته شما اینه که چرا خودتو اینقدر کوچیک احساس میکنه کارهای مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهرت روی شما تاثیر منفی میزاره وقتی شخصیت محکم و قوی و باثباتی داشته باشید بانو هیچکس بخودش جرات نمیده با شما بد رفتار کنه.هرچی شما بیشتر از خودت ضعف و دلخوری و ناراحتی نشان بدی طرف مقابل بخودش این جرات و جسارت را میده که یکقدم بیاد جلوتر
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 28 آبان 93 در ساعت 12:00

  5. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 28 آبان 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 28 آبان 93)

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,323
    سطح
    20
    Points: 1,323, Level: 20
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 190 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    سلام
    فرق گذاشتن زیادبین پسرش ومن مدام لباسهای گرانقیمت وانگشترمردانه ی گرانقیمت به اوهدیه می دهد حتی برای پسرش لب تاب وگوشی گرانقیمت خرید درحالیکه ماتلویزیون می خواستیم ومن هم نه لب تاب داشتم نه گوشی ولی من هیچی )چه طورآرامشم راحفظ کنم وازکلافگی ودستپاچگی نحات پیداکنم
    هیچ وقت خودت را با همسرت مقایسه نکن به هر حال او پسر خانواده است البته من خودم معتقدم که مادرشوهر نباید بین پسر و عروسش فرق بگذارد اما این عقاید خانواده تا خانواده فرق می کند و تو هم نمی توانی کاری در این مورد بکنی و با این مقایسه ها فقط خودت را ازار می دهی پس این را بپذیر و از انها انتظار رفتار یکسان را نداشته باش

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    من 1ماهه برای اینکه احترام ازدست رفته ام رابرگردانم نسبت بهش خییییییییلی سردم وقبلا تندتندهی بهش زتگ میزدم ولی الآن دیربه دیرواین قدری که زندگیم ازهم نپاشه باهاش حرف می زنم
    -
    دوست عزیز با این رفتاری که در پیش گرفته اید فقط بیش از قبل از همسر خود فاصله می گیرید با این روش احترام از دست رفته ی خود را که بدست نمی اوری هیچ بلکه راه را برای مادرشوهرت هموار می کنی تا بیشتر روی پسرش نفوذ داشته باشد و بیشتر از قبل به تو بی احترامی کند

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    می خوام مادرشوهرم بمیره می خوام از شوهرم فقط حرف عاشقانه بشنوم نه فحش تحقیر یااهانت
    شوهرم باالقوه پتانسیل عاشق من شدن رادارد ولی اگرمادرش بگذارد
    مادرش ازمن متنفراست مادرش چشم دیدن مراندارد وحسودی زندگی من رامی کند
    یک همچین آدم بدبختی هستم من
    -
    عزیزم چرا اینقدر منفی نگر ؟ کی گفته شما ادم بدبختی هستید شما فقط احتیاج به یکم تغییر دارید
    درست است شوهر شما پتانسیل عاشق شما شدن را دارد اما این خود شما هستید که نمی گذارید شما از مادرشوهرتون متنفر هستید و این حس تنفر از نوشته هاتون به من متنقل میشه دیگه چه برسه به شوهرتون که همیشه کنارتونه
    اون هم حس می کنه شما از مادرش متنفرید و باعث میشه نسبت به شما سرد بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    تصمیم گرفتم عزت نفسم رابه دست خودم بگیرم .حالا چه جوری؟این جوری که بهش زنگ نمی زنم نمی زنم تاخودش دلش برام تنگ بشه بهم زنگ بزنه .ازنظرجنسی ام دیگه عمرامن پیش قدم بشم .اونجوری فقط له می شم وفکرمی کنه من بهش نیازجنسی دارم درحالیکه من این کاروبه خاطرخودش می کردم .آقااصلا ازاین به بعدفکرمی کنم شوهرم مرده.بله این جوری دیگه اونقدرتشنه ی من می شودکه فحش وبی احترامی و...رابی خیال شودخداکنه اونقدرتشنه ام می شه که اون کاغذمهرم برمی گردونه به نظرتون راه خوبیه؟
    نه اصلا و به هیچ وجه راه خوبی نیست شوهر شما سرد شده و بخشی از تقصیر ها به خود شما برمی گرده فاصله گرفتن شما باعث می شود شوهرتان از شما دور تر و دور تر شود
    بله فکر کن شوهرت مرده و او نه تنها تشنه ی شما نمی شود بلکه بیشتر جذب خانواده اش می شود چرا که محبتی را که از شما دریافت نمی کند از مادرش دریافت می کند
    مرد ها به سمتی جذب می شوند که محبت و ارامش هست نه تنش و درگیری

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    .می گفت من بچه می خوام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!حالا من 2تابچه دارم یکی 1سالشه یکی 3سالشه .خدامی دونه چه قدربدبختی کشیدم ودست تنهابودم توبچه داری.میگه اگه تومی خوای تاآخرازدواجمون فقط یه بچه ی دیگه بیاری من برم یه زن دیگه بگیرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!من همکلی بهم برخوردوعصبانی شدم ولی فحش ندادم گفتم اگه یه زن دیگه بگیری من ازت طلاق می گیرم می گه خب بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    می گه توپررویی می خوای برای من تکلیف تعیین کنی. می گه ازالآن بایدتصمیمت این باشه بیشتراز3تابچه بیاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!وقتی به مشکلات جسمی که بعدزایمان برام پیش اومدبهش می گم می گه اینابه من ربط نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    من هنوزهم ناراحتم ازحرفهاش ولی می خوام به خودم مسلط باشم تاتشنه ام بشه.

    پدرمادرش علنابهش توصیه می کنندشب نیادخونه آخه شماروبه خدااین عشق به بچه است یادشمنی بابچه؟خداانشاالله جوابشونوبده
    دوست عزیز هم شما و هم همسرتان کنترل کافی روی اعصابتان ندراید و سریع از کوره در می روید می دانم که از حرف های همسرتان خیلی ناراحت شده اید اما احتمالا وقتی همسرتان به شما گفته بچه می خواهد شما هم سریعا عصبانی شدی و به جای اینکه منطقی دلایلت را برایش بگویی بدتر تندخویی کردی و او هم عصبانی شده و این حرف ها را به شما زده هیچ وقت حرفی که در دعوا ها رد و بدل می شود را جدی نگیر کسی که در دعوا حلوا خیرات نمی کند شوهرت هم فقط برای اینکه حرص تو را در بیاره این حرف ها را زده
    پدر و مادرش بهش توصیه می کنن نیاد خونه و شما با فاصله گرفتن از همسرتون دارید بیشتر ترغیبش می کنید که به توصیه پدر و مادرش عمل کنه

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    احساس کوچیک شدن می کنم.احساس استیصال که هیچ کاری ازدستم برنمی یادودارم له می شم .احساس له شدگی شدییییییدتوسط مادرشوهروخواهرشوهرو.....احس س حماقت می کنم .احساس می کنم شوهرم مراله له له کرده .احساس می کنم مچاله شدم.احساس می کنم شوهرم داره ازم انتقام می گیره تقریباقطع رابطه باخانواده اش را.دلم می خوادازشوهرومادرشوهروخواهر شوهرو....انتقام بگیرم.
    شوهرنامردبی معرفت بی ادب .
    .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم
    دوست عزیز می دونی به اعتقاد من افرادی که سخت میگین سخت براشون پیش میاد ولی برای افراد بی خیال همه چیز راحت حل میشه بی خیال باش اینقدر به جزئیات توجه نکن همین جزئی نگری باعث میشه حساسیتت به مرور زیاد بشه طوری که از کاه کوه بسازی و از یه رفتار ساده ی اونها بدترین برداشت ها را بکنی
    این حس کینه و انتقام رو از خودت دور کن چون همین حس ها می تونن زمینه ساز نابودی زندگیت بشن

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم
    بله انقدر لج کن تا اخر کار زندگیت از هم بپاشد عزیزم این که نشد راه تو می خواهی مشکلت را حل کنی یا خودت را ارام کنی ؟ تو اول باید به این توانایی برسی که بتوانی در شرایط بحرانی خودت را کنترل بکنی و از کوره در نروی
    من هم یک زمانی همین مشکل تو را داشتم و همیشه زود از کوره در می رفتم و بد ترین حرف ها را به اطرافیانم می زدم اما به مرور زمان سعی کردم از این زودجوشی فاصله بگیرم مثلا وقتی از موضوعی عصبانی میشدم به جای داد و بیداد می رفتم اتاقم و در را می بستم بعد از نیم ساعت که عصبانیتم فروکش می کرد خودم از دلیل عصبانیتم خنده ام می گرفت وقتی موضوعی شما را می رنجاند به جای اینکه بشینی یه گوشه ای و مدام به اون موضوع فکر کنی خودت رو به کاری سرگرم کن تا فراموشت بشود سعی کن اجازه ندهی افکار منفی به ذهنت هجوم بیاورند
    در ارتباط با مادرشوهرت هم سیاست داشته باش به جای اینکه از انها فاصله بگیری به مرور زمان ارتباطت رو با انها بیشتر کن و سعی کن بیشتر به مادرشورهت نزدیک بشوی همیشه خوبی کردن نتیجه ی بهتری می دهد هر چقدر با تو بدرفتار می کند تو باز هم روی خوش نشان بده تا شرمنده بشود عزیزم به نظر من هیچ مادرشوهری ذاتش بد نیست اما وقتی خانم ها روی لج و لجبازی بیفتند می شوند دشمن خونی
    مادرشوهرت هم الان با تو لج کرده اما تو باید سعی کنی به مرور خودت رو تو دل مادرشوهرت جا کنی حتی اگر دخالت های بیجا میکند تا باز هم حرفی نزن فقط با لبخند جوابش را بده مطمئن باش کم کم نرم تر میشود
    محبت تنها به شوهر فایده ندارد تو باید رابطه ات رو با خانوادش هم بهتر کنی مسلما وقتی شوهرت هم این را ببیند رفتارش با تو بهتر می شود باور کن مرد ها از رابطه ی خوب بین مادر و همسرشون لذت می برند یکبار هم این روش را امتحان کن از در خوبی وارد شو
    ویرایش توسط Kimia7 : چهارشنبه 28 آبان 93 در ساعت 17:16

  7. 2 کاربر از پست مفید Kimia7 تشکرکرده اند .

    واحد (پنجشنبه 29 آبان 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 28 آبان 93)

  8. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ممنونم بچه ها که جوابم رادادید.
    درسته من هرچی ضعف ازخودم نشون بدم.اونابیشتراذیتم می کنند.
    سعی می کنم روشم راعوض کنم.به پدرمادرشم اهمیت بدم.
    چاره ای نیست شوهرم مرابه شرطی دوست داردکه اونارم دوست داشته باشم.هییییییییییی...........

  9. 2 کاربر از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده اند .

    Kimia7 (چهارشنبه 28 آبان 93), واحد (پنجشنبه 29 آبان 93)

  10. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,323
    سطح
    20
    Points: 1,323, Level: 20
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 190 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما
    خيلي خوشحالم كه تصميم گرفتيد تغيير رويه بدهيد اما بدانيد كه به دست اوردن دل مادرشوهرتون اسون نيست و صبر مي خواهد شما بايد سعي كنيد عقب نكشيد تحمل كنيد هر چند سخت هست هر وقت حس كرديد تحمل كردن براتون مشكله به بچه هاتون و ايندشون فكر كنيد همين باعث ميشه انگيزه بگيريد
    به نظر من شما بهتره اول با شوهرتون صحبت كنيد اول سعي كنيد يه زمان مناسب رو براي اينكار در نظر بگيريد مثلا زماني كه خوش اخلاق تر هستند و بشينيد و مفصلا باهاشون صحبت كنيد بهش بگيد من مي دونم يه جاهايي اشتباه داشتم و حالا مي خوام جبران كنم دوست دارم روابطم رو با مادرت خوب كنم نمي خوام ازشون فاصله بگيرم دوست دارم بهش به چشم مادرم نگاه كنم اما نمي دونم از كجا شروع كنم چه طوري دلشو بدست بيارم و براي اينكه موفق بشم به كمكت نياز دارم ازش بخوايد راهنماييتون كنه تمام اين ها رو با صداقت بهشون بگيد طوري كه ايشون به خلوص نيت شما پي ببره
    براي شروع اگر امكانش هست از مادرشوهرتون
    معذرت بخوايد و بگيد دوست داريد از اين به بعد بيشتر بهشون نزديك بشيد و دوست داريد از تجربه هاشون استفاده كنيد شايد اول روي خوش نشون ندن اما تداوم محبت هاي شما بالاخره باعث ميشه كوتاه بيان
    يكي از كار هايي كه مي توني بكني اينه كه مواقعي كه مادرشوهرت احتياج به كمك داره فورا داوطلب شو به خصوص كه انتظارش رو هم نداره بيشتر مي تونه روش تاثير بذاره
    عزيزم من يه پسر دايي داشتم كه به دختري علاقمند شده بود ولي چون دختره از خودش بزرگتر بود و زيبا هم نبود شديدا مخالف بودن مخصوصا زنداييم
    هنوز چند ماه از عقدشون نگذشته بود كه نظر همه برگشت مخصوصا زنداييم طوري كه ميگفت از دخترم هم بيشتر دوسش دارم
    مي دوني چرا ؟ چون همسر پسر داييم فوق العاده دختر مهربون و خونگرميه و تو اون چند ماهه با محبت تونست خودشو تو دل همه جا كنه
    ویرایش توسط Kimia7 : چهارشنبه 28 آبان 93 در ساعت 19:53

  11. کاربر روبرو از پست مفید Kimia7 تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 29 آبان 93)

  12. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام
    من یک مشکلی دارم.وقتی شوهرم فحش می ده ناراحت می شم .تورفتارم زیادتاثیرمی ذاره چه کارکنم؟

    - - - Updated - - -

    ببینید.الان من بااین مساله که بایدباوجودبدیهای گذشته ی شوهرومادرشوهرم آرامشم راحفظ کنم.مشکل ندارم.ولی هنوزم که هنوزه شوهرم زورگوست.می خواد من زیردستش باشم.می خوادیه حرف که می زنه من جلوش بدوم .می خواد رییس بازی دربیاره.می خواد دستوربده ازمن ایرادبگیره.منم مخصوصاوقتی فحش می ده دیگه نمی تونم به حرفش گوش بدم چون ازش حالم بد می شه .خب بفرماییدوقتی اوفحش می ده چه طوری رفتارکنم که هم تنبیه بشه وهم دعوامون بالا نگیره و...
    هنوزم شوهرم تقریباهفته ای یه شب منوتنهامی ذاره .فکرمی کنه بایدمنواینجوری آدم کنه که مثلابامامانش اینازیادرابطه داشته باشم.
    واللا به خداخسته شدم از5 سال درگیری .5 سال فحش .5سال کتک کاری(10 بار).5سال فقر.خسته شدم ازبس جواب بدی روباخوبی دادم.اه چه قدربایدمن کوتاه بیام.خسته شدم.

  13. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    لطفانظربدید

    - - - Updated - - -

    پس چراجواب نمی دید؟!


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.