به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا ما اگه میدونستیم به این بنده خدا یه انتقادی میکنیم میبندینش به رگبار انصافا هیچی نمینوشتم

    من فقط خواستم بدونید ایکاش قبل از هرکاری اول اطمینان پیدا میکردید ایشون را بعنوان همسر و شریک زندگیت قبول داری با همین شرایطی که هستش.منظورم هم از منفعل بودن شما این بود ایکاش جراتمندانه برخورد میکردید و این موضوع را با ایشون در میان میگذاشتید حق داره بدونه چون اون بنده خدا هم برای زندگی مشترک نقشه های زیادی کشیده و آرزوهای بزرگی برای خودش داره.
    شما بهتر بود با ایشون مطرح میکردید این موضوع را البته با کمک یک مشاور متخصص و باتجربه البته پیشنهاد من بشخصه عضویت توی انجمن آزاد سایت هستش

    http://www.hamdardi.net/payments.php

    حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 10000 تومان
    حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 28000 تومان
    ولي بهتره که سه ماهش را پرداخت نماييد
    چنتا حسن داره.
    1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.
    2.قيمت مناسب نسبت به بيرون
    3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
    مسئله اینه وقتی به دلت نمیشه در حقش دلسوزی نکن این بزرگترین ضربه را به ایشون وارد میکنه این نشان از نداشتن تعهد و بیمعرفتی شما نیست برعکس نشانه علاقه و دوست داشتن ایشون هستش و اینکه آیندش برای شما مهمه و دوست دارید ایشون خوشبخت بشوند



    مسئله اینه اگه رابطه نداشتین میگفتم برید پیش مشاور دونفری و حرفتو بزن اینجوری میشد گفت عروسی نگیرید و یکم بخودتان وقت بدید و قشنگ به این موضوع فکر کنید دونفری.ولی الان مسئله اینه رابطه کامل برقرار شده و ایشون دیگه باکره نیستند این یکم قضیه را پیچیده میکنه البته احتمالشم هست بعد از عروسی به ایشون علاقمند بشید و اینم هست که در همین وضعیت باقی بمانید.خوشبختانه یه خوبی داری اینکه متعهد هستی و همه تلاشتو انجام بدی این خیلی خوبه نشان از میزان علاقه بالای شما به ایشون داره ولی فکر کنم حقشو بدونه.ولی طریقه گفتنشو بنظرم همان عضویت در انجمن آزاد خوب باشه یا برید پیش مشاور متخصص باتجربه


    یادمه یکی از خانوم های متاهل دقیقا در وضعیت همسر شما بود حسی که داشت واقعا نارحت کننده بود اینکه شوهرت دوست نداشته باشه از اون بدتر این بود که در حقت دلسوزی کنه

    همسرم ، اون شخصی نیست که فکر می کردم


    یکم:
    شما هنگام ازدواج با یک شخصیت ازدواج نمی کنید، در واقع با سه نوع شخصیت ازدواج می کنید:
    - شخصیت و خصوصیاتی از فرد که در واقع وجود دارد
    - شخصیت و خصوصیاتی که شما گمان می کنید، در فرد وجود دارد.
    - شخصیت و خصوصیاتی که فرد به لحاظ ازدواج با شما در او پیدا می شود، یا رشد می کند و یا از بین می رود.

    لذا شما به خاطر اینکه فقط بنددوم را در نظر گرفتید؛ ( گمانی که از شخصیت فرد داشتید) با او ازدواج کرده اید.
    اکنون که بسئوال خود را در میان گذاشته اید در واقع به بند اول اشاره می کنید( شخصیت واقعی فرد).
    ولی فراموش نفرمائید که اکنون نیز نسبت به بند سوم کم توجه هستید( شخصیتی که در ارتباط با شما می تواند پیدا کند).
    لذا از آنجا که جدایی و طلاق به عنوان راه آخر همیشه وجود دارد، بهتر است با توجه به بند سوم کوشش هایی در جهت تغییر وی و خودتان انجام دهید.


    دوم:
    به نظر می رسد شما فرد بسیار منطقی باشید، این فی نفسه بد نیست اما در زندگی گاهی یک بعدی بودن و رشد افکار به طوری که احساس ضعیف شود مشکل ایجاد می کند. همین طور به نظر می رسد که همسرتان بسیار احساس محور است و این دقیقا در تضاد با خلق و خوی شماست. شما نیاز به اجرای مهارتهای ارتباطی از جمله هم حسی، مهارتهای گوش دادن و همدلی از یک طرف و پرهیز از نصیحت و راهنمائی، انتقاد، سرزنش، طعنه، دستور، تهدید،از طرف دیگر دارید.
    اگر چنانچه اشاره کردید ، همسرتون این همه دوستتون دارد، پس بدانید از سرمایه عظیمی جهت تغییر زندگی خود برخوردارید.


    سوم:
    همه این مسائل که گفتم معطوف به نقش شما در زندگی بود، و این به معنای بی نقص بودن افکار، احساس و رفتار همسرتون نیست، او نیز دارای باورهای غیر منطقی، هوش هیجانی پائین و بی مسئولیتی می باشد.

    چهارم: در خانواده کمتر به موردی بر می خوریم که فقط و فقط یکی از طرفین با مشکل روبرو باشد و دیگری صد درصد درست عمل کند( البته میزان و درصد سهم طرفین در مشکلات ، تفاوت دارد). با پذیرفتن این پیش فرض، هم شما از شدت احساسات منفی و نامطلوبتان کاسته می شود، و همه به لحاظ قبول این موضوع ، صحبت های شما بیشتر در همسرتون تاثیر می گذارد، چون از ردیف یک متهم و یک عنصر نامطلوب و یک بیمار، به شان واقعی خود به عنوان یک همسر و همسفر و همطراز ، تغییر جایگاه می دهد، و اگر همسرتون بخواهد تغییر یابد در این موقعیت واقعی خود می تواند تاثیر پذیر باشد نه در موقعیت متهم .

    پنجم:
    پیشنهاد می گردد شما قبل از اقدام به طلاق، با همسرتون توافق کنید که هر دو سعی کنید با مراجعه به یک متخصص مشاور خانواده، سهم خود را در تغییر پذیرا باشید. و به جلسات مشاوره و تعهداتی که در قبال هم و مشاور در انجام تکالیف دارید، متعهد شوید.

    اگر شما سر نیزه انتقاد را، از روی شقیقه همسرتون بردارید، او در پیگیری اصلاح زندگیتون، بیشتر همراهی خواهد کرد. شما به او بگوئید که خودتان نیز شخصا تقصیراتی داشته اید که خواهان تغییر هستید، و این مسئله ، او را احتمالا برمی انگیزد که بیشتر روی صحبت های شما تعمق کند و اقدام به دفاع های بی مورد از خودش نکند.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 25 شهریور 93 در ساعت 16:55

  2. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93), رزا (پنجشنبه 27 شهریور 93)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آذر 97 [ 04:23]
    تاریخ عضویت
    1393-5-29
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,295
    سطح
    35
    Points: 3,295, Level: 35
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    18

    تشکرشده 44 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    :| باید تا اخرش بری همیشه همینه

  4. کاربر روبرو از پست مفید omidoooo تشکرکرده است .

    roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    خدایی من تاپیکای قبلی شما رو خوندم حالا کاری به اختلاف فرهنگی و اینا ندارم
    شایدم بد حرف بزنم دوستان ببخشن
    این خانوم مث اینکه علاوه بر اینکه قبل شما با کسی رابطه نداشته
    کلا اصن نگران هم نیس و کتاب نمیخونه
    رفتار با مردا رو هم نمیدونه
    یعنی چی آخه اینقدر گیر میداده
    خوب من که دخترم سرد میشم یکی زیادی اظهار علاقه کنه
    چه برسه پسر
    خانمت واقعا وابسته هست و اینم شما رو دلزده میکنه

    به هر حال شوهرش هستی الان و رابطه کامل هم داشتی و از طرفی هم متنفر نیستی که ازش
    فقط میگی شور و اشتیاق نداری
    یه جورایی متوجهش کن برید پیش مشاور
    یکم روش اظهار علاقه رو یاد بگیره
    آخه یعنی چی بگی کار دارم طرف بیاد جلو اداره؟
    ویرایش توسط nafiseh joon : سه شنبه 25 شهریور 93 در ساعت 18:54

  6. 4 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 26 شهریور 93), pasta (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امید جان همیشه همینطوره یعنی چی؟یعنی همه دارن فیلم بازی میکنن؟ای داد بیداد عجب آرسن لوپن هایی داریم اطرافمون.
    والا نفیسه جان این وابستگی اوایل خیلی اذیتم میکرد اما هم من عادت کردم و کنار اومدم و هم اون الان بهتر شده بخاطر مشغله هاش.
    دوباره میگم.درکل من به دنبال ریشه یابی و حل اساسی این مشکلم نه شونه خالی کردن و پاک کردن صورت مسئله.
    دلیل تاپیک زتدم این بوده.
    اما امروز با خوندن نوشته های دوستان بخصوص جناب مصباح عزیز تغییر و قلیان احساسات رو در خودم حس میکنم و انگار جون تازه گفتم.مدام خوبی های همسرمو بخودم گوشزد میکنم.
    در مورد مشاوره هم به ایشون حرفی نمیتونم بزنم چون با رحیه ای که ازشون سراغ دارم و باتوجه به اینکه تا عروسی کمتر از یک ماه زمان هست مطمئنم تاثیر بدی روشون میذاره.از طرفی واقعا تا شعاع 150 کیلومتری اینجا (شهرمون)مشاور خوب نمیشناسم.

    باز هم منتظر نظرات خوب دوستان هستم.

  8. 4 کاربر از پست مفید گل نمک تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 26 شهریور 93), reihane_b (یکشنبه 27 مهر 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    سلام دوستان خوبم
    بازم یک مشکل تازه دارم و اومدم اینجا تا از تجربیات خوبتون استفاده کنم
    اما ایندفعه مشکلم واقعا پیچیدس پس خواهشا سرزنشو اینا در کار نباشه چون خودم واقعا کلافه هستم.
    من قبلا تو همین سایت تاپیک هایی زده بودم و از تجربیات دوستان استفاده کرده بودم که خوشحال میشم برید بخونید.
    من و همسرم هر دو 28 ساله هستیم.17 ماهه عقدیم و کمتر از 1 ماه دیگه عروسی میکنیم.قبلا از عقد 5 سال دوست بودیم(3.5 سال تلفنی و 1.5 سال بیرون میرفتیم)
    مشکل من اینه که علیرغم علاقه و وابستگی شدیدی که همسرم به من داره من اصلا اینطور نیستم.شاید فکر کنید بخاطر تفاوت هاییه که تو تاپیک های قبلیم ازشون حرف زدم باشه اما باور کنید ما سر هیچ کدوم از اون موضوعات با هم بحث نداریم.البته تفاوت و اختلاف فرهنگی واقعا محسوس واسم.
    همسرم دختر خوبیه،عاشقمه،با همه چیزم کنار اومده،مثل یک پروانه دورم میچرخه-همش میبوسم و قربون صدقم میره اما من هرکاری میکنم نمیتونم این کار هارو انجام بدم.نسبت بهش بی تفاوتم و شاید بگم بود و نبودش واسم فرق نداره.البته بهش کم محلی نمیکنم و چیزی واسش کم نذاشتم اما دیگه از فیلم بازی کردن خستم.
    از لحاظ رابطه زناشویی هم کاملا راضی هستیم و الان حدود یک ماهه که رابطمون کامله(به درخواست من)چون فکر میکردم شاید این موضوع بتونه بهم کمک کنه که نکرد.
    اصلا اشتیاقی واس عروسی ندارم و دقیقا همسرم داره لحظه شماری میکنه واسش.
    کلافه و سردرگمم و هرچقدر میخوام به این افکار راه ندم واقعا نمیتونم.
    منتظر راهنماییتون هستم.
    سلام آقای گل نمک
    بله من تاپیک های قبلیتون رو الان خوندم . البته شما باید مشکلتون رو جوری عنوان کنین که نیازی به خوندن تاپیک های قبلی نباشه ملت که نمیتونن برن همه چیزو بخونن . مخصوصا که خودتونم میگین ربطی به تاپیک های قبلی نداره .

    در مورد این تاپیک هم من با توجه به چیزایی که خودتون نوشتین نظر دادم متنتون رو بخونین و به قسمت هایی که قرمز کردم دقت کنین . خودتون باشین چه برداشتی میکنین ، در صورتی که الان میگین نه فقط میخام بهتر ازین بشه !

    البته امیدوارم که من اشتباه کرده باشم و اگر اینطوره عذر خواهی میکنم.
    و فکر میکنم شما و همسرتون هر دو به یک سری مهارت هایی احتیاج دارین . شاید همسرتون بیشتر

    امیدوارم زندگی خوبی داشته باشین کنار هم
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  10. 4 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 27 شهریور 93), nafiseh joon (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    والا نفیسه جان این وابستگی اوایل خیلی اذیتم میکرد اما هم من عادت کردم و کنار اومدم و هم اون الان بهتر شده بخاطر مشغله هاش.
    دوباره میگم.درکل من به دنبال ریشه یابی و حل اساسی این مشکلم نه شونه خالی کردن و پاک کردن صورت مسئله.
    دلیل تاپیک زتدم این بوده.
    اما امروز با خوندن نوشته های دوستان بخصوص جناب مصباح عزیز تغییر و قلیان احساسات رو در خودم حس میکنم و انگار جون تازه گفتم.مدام خوبی های همسرمو بخودم گوشزد میکنم.
    در مورد مشاوره هم به ایشون حرفی نمیتونم بزنم چون با رحیه ای که ازشون سراغ دارم و باتوجه به اینکه تا عروسی کمتر از یک ماه زمان هست مطمئنم تاثیر بدی روشون میذاره.از طرفی واقعا تا شعاع 150 کیلومتری اینجا (شهرمون)مشاور خوب نمیشناسم.

    باز هم منتظر نظرات خوب دوستان هستم.
    بله دیگه مشکل اصلی جامعه ما همه فکر میکنیم مشاوره رفتن چیز عجیب غریبی هست
    البته ما هم میدونیم شما به دنبال حل مشکلی ( اصلن فکر نکردم به همسرتون علاقه نداری حداقل آیندش واستون مهمه که اومدی اینجا تاپیک زدی )
    1- به نظر من که خانمتون هم واقعا مشکل ایجاد کردن تو رابطه
    تو تاپیک های قبلی تون خوندم که تو دوران عقد اصرار داشتن حتمن هر شب خونه ی ایشون باشید و شما از این جهت که پدر و مادر تنها میمونن ناراحت بودید
    به نظر من این روش اظهار علاقه به آقایون (مخصوصا تو دوران عقد ) اصلا درست نیست
    2- 100 درصد خانمتون خوبی هایی کرده ( و خیلی درکتون کرده و باهاتون راه اومده چون واقعا دوستون داشته ) اما کافی نیست که شما فقط به خاطر یادآوری این خوبی ها تو رابطه بمونید ( مخصوصا برای مرد این موضوع سخته و آخرش یه جا این عدم علاقه بروز پیدا میکنه شما باید به خاطر خودتون بمونید) البته نگفتم جدایی رو به عنوان یه گزینه داشته باشید چون نگفتید از خانم بدتون میاد و گفتید احساس میکنید سرد شدید ( این خانم هیچ بدی نکرده و خوبی بیش از حد کرده و اشتباه بزرگش همین بوده و هر جای دنیا بپرسید میگن تو ازدواج همراه با همسرتون پیشرفت کنید نه اینکه کل شرایط اون رو قبول کنید و خودتون رو فدا کنید)
    3- من نمیدونم آدم نتونه حرفش رو به زنش بزنه به کی باید بزنه؟؟؟
    چون روحیه اش اینه نمیتونم بگم!!!!!!!!!!! ( اتفاقا ایشون باید روحیه اش رو درست کنه که شما هم بتونی راحت باهاش حرف بزنی)
    قرار نیست بهش بگی ازت خوشم نمیاد بیا بریم مشاور یه کاری کنه خوشم بیاد
    قراره بگی احساس میکنم هر دو تامون نیاز داریم بریم با هم پیش یه مشاور و قبل اون هم خودت یه بار مشکل اصلی و رفتارهای چند ساله ی ایشون رو به صورت انفرادی به مشاور بگی تا مشاور هم قانعش کنه که به عنوان یه زن چطور باید شوهرش رو بره خودش نگه داره از نظر من که ایشون بیشتر از شما مشکل ایجاد کردن و خوبی و وابستگی و اظهار عشق حدی داره و حتی دیگران رو هم خسته میکنه چه برسه طرف مقابل( یادم به رابطه ی خواهرم و دامادمون افتاد تو دوران دوستی این دو تا چون با خواهرم تنها زندگی میکردم از اس ام اس های مکرر دامادمون خسته میشدم چون فکر میکردم منم حق دارم با خواهرم حرف بزنم )
    4- از شعاع 150 کیلومتری شهرتون خارج شید و برید 150 کیلومتر اونور تر پیش یه مشاور خوب ( چون بحث یک عمر زندگی هست )
    5- تاپیک های قبلی تون احساس کردم شما هم بعضی چیزا رو واقعا بیهوده تحمل میکنی چون میخوای مردم تو رو خوب بدونن در حالی که در درون آزارت میده

  12. 2 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 26 شهریور 93), pasta (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    2.خانم دختر بیخیال:آزادی دوران مجردیمو گرفته یعنی چی؟من هروقت خودم میخوام برم سراغش یعنی چی؟حتی تو تاپیکای قبلیمم یادم نمیاد صحبتی دال بر این موارد کرده باشم.کار کردن زیاد من که حالا محدود شده منظورتون؟
    با سلام

    من نگفتم اینها اتفاق افتاده.
    من گفتم ممکنه اتفاق افتاده باشه.
    بخاطر ینکه زندگی متاهلی با مجردی خیلی فرق داره، برخی از افراد فکر میکنن مثه دوران دوستیه، فقط لذت داره.
    درصورتی که یسری مسولیت هایی هم داره.(گفتم ممکن هست از مسولیت های متاهلی خسته شده باشین(این اتفاق ، اتفاقی کاملا طبیعیه ، و برای خیلی از زوجین من دیدم که اتفاق افتاده بخاطر فشار زندگی برای مدت کوتاهی خسته شدن، خصوصا کسانی که تازه ازدواج کردن تازه دارن با مسولیت ها آشنا میشن(البته من بیشتر برای خانوم ها دیدم ، گفتم ممکنه برای شما هم اتفاق افتاده باشه ، فکر نکنم اونقدرا حرف بدی زده باشم که اینقدر داغ کردین، حالا بازم اگه از حرف من ناراحت شدین عذر میخوام ، فقط یک احتمال بود نگفتم صد در صد که!!!!!!!!!!!!!)))

    اگه به پست من دقت کرده باشین در ادامه هم گفتم بیشتر مثه اینکه شما از خوبی ها و از خودگذشتگی های ایشون، دلزده شدین، یعنی ایشون چون سهل الوصول واسه شما بودن، برای همین شما اونطور که باید قدر شرایط و نمیدونین.

    مثه این میمونه که شما دو موقعیت دارین که هردو رو میتونین انتخاب کنین، هردو موقعیت در یک اندازه است و باارزشه.
    منتها یکیشون و بشرطی بهتون میدن که از یسری شرایطا بگذرین ، که شرایطاش هم خیلی سخته و به این راحتی نیست.

    موقعیت بعدی و که از نظر کیفی هم با اولی فرقی نداره همینطور بدون هیچ شرطی یا با شرایطی بسیار ساده و آسان در اختیارتون قرار میدن .

    خب طبیعیه که انسان قدر موقعیت اول و که با سختی فراوان بهش رسیده میدونه.

    منظور منم اینجا این بوده که شما چون ایشونو با این ویژگی هایی که اینجا ذکر کردین ساده بدست آوردین، قدرشونو خوب نمیدونین! اگه میدونستین دودستی خوب موقعیتتوونو میچسبیدین تا مبادا از دستتتون فرار کنن.
    ( شما هم خوب خوب پستارو نمیخونین ها، البته حق دارین چون تعداد پستا خیلی زیاد بوده، حتما شما هم سرتون شلوغ عروسیه وقت نکردین، سر سری خوندین رد شدین و برداشت های بد و واسه خودتون نگه داشتین:) )

    موفق باشین.

    - - - Updated - - -

    البته لازمه یک نکته دیگه هم بگم دوباره سوتفاهم نشه براتون

    پست قبلی من فقط اشاره داشت به نکات خوب و ازخودگذشتگیهایی خانومتون، من پستاتونو خوندم تا بببینم ویژگی های خوب خانومتون چیه و اونارو براتون گوشزد کنم تا اگه ندیدین یا توجه نکردین ، کمی بیشتر توجه کنین، همین ولی طبیعتا شما هم ازخودگذشتگی هایی داشتین مثه همین که این همه زحمت کشیدین تا هم خودتون و خانومتون راحت بتونین در یک خونه ای که ماله خودتون هم هست زندگیتونو شروع کنین، که خب خوشبختانه گویا خانومتون قدر شمارو میدونن، الان درحال حاضر مشکل شما بودین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 26 شهریور 93 در ساعت 18:30

  14. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  15. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    سلام
    امید جان همیشه همینطوره یعنی چی؟یعنی همه دارن فیلم بازی میکنن؟ای داد بیداد عجب آرسن لوپن هایی داریم اطرافمون.
    والا نفیسه جان این وابستگی اوایل خیلی اذیتم میکرد اما هم من عادت کردم و کنار اومدم و هم اون الان بهتر شده بخاطر مشغله هاش.
    دوباره میگم.درکل من به دنبال ریشه یابی و حل اساسی این مشکلم نه شونه خالی کردن و پاک کردن صورت مسئله.
    دلیل تاپیک زتدم این بوده.
    اما امروز با خوندن نوشته های دوستان بخصوص جناب مصباح عزیز تغییر و قلیان احساسات رو در خودم حس میکنم و انگار جون تازه گفتم.مدام خوبی های همسرمو بخودم گوشزد میکنم.
    در مورد مشاوره هم به ایشون حرفی نمیتونم بزنم چون با رحیه ای که ازشون سراغ دارم و باتوجه به اینکه تا عروسی کمتر از یک ماه زمان هست مطمئنم تاثیر بدی روشون میذاره.از طرفی واقعا تا شعاع 150 کیلومتری اینجا (شهرمون)مشاور خوب نمیشناسم.

    باز هم منتظر نظرات خوب دوستان هستم.
    آقای گل نمک گرامی خوشحال شدم که الان دارید به احساس واقعیتون پی می برید.
    می دونید این احساسات در شما بود ولی شما متوجهش نمی شدین. چون دچار تکرار و یکنواختی شده بودین.
    وقتی یکی خوابه بعد یک دفعه بلندگو را بلند کنند سریع از خواب می پره ولی همون شخص را می بینیم با صدای بلند بلندگو در مجالس روضه خوابش می بره!چون به صدا عادت کرده و بهش بی تفاوت شده...

    شما خودتون را با یک جوانی که مثلا یکی دو ماه خواستگاری رفته و 6 ماه هم نامزد کرده و برای شروع زندگیش کلی شور و اشتیاق داره مقایسه می کردین...
    این مقایسه صحیح نیست. وقتی همچین انتظاری داشته باشید و به اون انتظارتون نرسید،طبیعیه یه احساس سردی بهتون دست می ده.
    شما خودتون را توی زمان مجردیتون حس کردید و اون 5 سال را فراموش کردین و تونستین دوباره اون احساسات را تجربه کنید... مگه نه؟

    الان هم باید همین کار را بکنید . اگر می خواهید احساسات یک جوان مجرد که شور و شوق داره که به عشقش برسه را برای شب عروسی تجربه بکنید باید از خانومتون یه مدتی فاصله بگیرید و بذارید دلتون تنگ بشه. منظورم این نیست اصلا نبینیدشون. بلکه منظورم اینه که فقط مثل دو تا نامزد همو ببیند و شما هم دیگه نیازهاتون را به هیچ طریقی براورده نکنید تا حسرت همون یه لحظه در آغوش کشیدن خانومتون را بکشید...
    اون وقت می بینید چقدر برای رسیدن به شب عروسی لحظه شماری می کنید!!! و دقیقا احساسات اون جوان را که همش باید یواشکی با خانومش خلوت می کرد و نمی تونست راحت باشه را تجربه می کنید.

    راستش من دو تا پست آخرتون را خوندم؛متوجه شدم شما چقدر خانومتون را دوست دارید! و اتفاقا به خاطر همین دوست داشتنه که اینجا راهکار می خواهید و دوست دارید زندگیتون گرم بشه...
    مطمئنم اگر الان بگن خانومتون مریضی سختی داره؛ناراحت می شید. نمی شید؟
    اگر بگن خانومتون فهمیده شما فکر می کنید دوستش ندارید و دلش از شما شکسته؛ناراحت می شید.نمی شید؟
    اگر یکی به خانم شما بی احترامی کنه،ناراحت میشید.نمی شید؟
    اگر یه روز خانومتون بیاد به شما بگه من دیگه دوست ندارم با تو زندگی کنم و همه این ها نقش بازی کردن بوده؛مطمئنم خیلی خیلی خیلی ناراحت می شید و حتی افسرده!
    چرا؟
    چون درواقع خانومتون را خیلی دوست دارید.

    آقای گل نمک بستگی داره عشق را چی تعریف کنید؟
    یه عشق مصطلح داریم که یه سری هیجانات را تو انسان درگیر می کنه.و باعث میشه آدم نتونه به کسی غیر از فرد مورد نظرش فکر کنه... همش دلش می خواد اون فرد را ببینه و و و
    این عشق را دانشمندان می گن تو افراد مختلف 6 ماه تا ماکسیمم دو سال طول می کشه!!! (بسته به عواطف فرد و میزان سختی و کش مکش برای رسیدن به عشقشون و عوامل دیگه...)
    تصور کنید هرکسی که می خواست ازدواج کنه همش تو این عشق می موند!!! چی پیش میومد؟
    هیچی دیگه... همه کارمندان وقتی عاشق می شدند تا آخر نمی تونستند فکرشون را به کارشون بدن...
    رئیس ها باید مواظب می شدند نکنه کارمندانمون بخوان ازدواج با عشق داشته باشند...
    فکر کنید همین جوری عاشق بمونید بعد بچه دار بشید... به جای بچه داری باید همش دنبال خانومتون باشید تا خرج و مخارج بچه و و و
    پس کاملا طبیعیه که این هیجانات بعد مدتی می خوابه... و اگر نخوابه جای تعجب داره و می تونه روال طبیعی زندگی را به هم بزنه.
    وقتی این انتظار را از خودتون نداشته باشید می بینید حستون بهتر میشه و خود درگیری پیدا نی کنید. دوست داشتین این پست را بخونید: #2

    یه عشق واقعی هم داریم... تازه به نظر من این عشق شاید اون هیجانات را نداشته باشه ولی خیلی هم زیباتره...
    توی این عشق خودخواهی نیست. طرف فقط به فکر رفع نیازهای خودش نیست. نمی گه من. می گه ما. حواسش به طرف مقابل هم هست.
    مثل شما که حواستون هست خانومتون یه وقت نرنجه. مثل شما که حواستون هست به خانومتون ابراز عشق بکنید. و نمی خواهید عروسیتون را کنسل کنید یا عقب بیاندازید تا خانومتون که با شور و نشاط منتظره ناراحت نشه...

    مثل خانومتون که خودتون این همه ازش تعریف کردین...
    این همه به شما اعتماد کرده که رابطه کامل با شما داشته باشه...
    این همه با شما راه اومده و خیلی از مشکلات شما را پذیرفته...
    این ها همه دوست داشتنه دیگه... دوست داشتن که چیز عجیب غریبی نیست! شاخ و دم نداره که...
    به نظر من شما دو تاتون تو این 5 سال به سطح عمیق رسیدین تو عمق دریای قلبتون معلومه که موج های احساسات را تجربه نمی کنید...
    اگر بخواهید تجربه کنید باید هراز گاهی به سطح بیایید.
    باید تنوع درست کنید...
    همون طور که اختلاف پتانسیل الکتریکی موجب جریان الکتریکی میشه؛ همون طور هم ایجاد اختلاف و تنوع در زندگی موجب میشه جریان تو روح زندگی ایجاد بشه و زندگی راکد نمونه...
    یه سری کش مکش ها، یه سری نگران شدن به خاطر از دست دادن خانومتون و یه روزی حس کنید دیگه نمی تونید هیچ وقت ببینیدش ....
    این لینک هم شاید برای بعدهاتون خوب باشه:

    ای کاش برای خانومتون کتاب های خاصی بخرید. اگر خانومتون را می دیدم بهش می گفتم یه مدت تحویلتون نگیره و ناز کنه! :)

    موفق باشید


    - - - Updated - - -

    امروز خلاصه این کتاب زیر را تو مترو داشتند می فروختند. همین جوری یه نگاهی انداختم. به نظرم کتاب خوبی بود. یه بخشیش هم در مورد احساسات بود که باید تا چه حد باشه ...ولی من نخریدمش! گفتم بعد ازدواج می خرم.

    اگر خواستین مثلا با هم برید کتاب فروشی بعد برای خودتون یه کتاب برای آقایون بگیرید. بعد بگید من که عاشقت هستم. بیا این کتاب را بگیریم ببین چی داری که من دوست دارم... یا یه سری کتابهای روانشناسی بگیرید اینم توش باشه. بگید این ها را با تخفیف بهم دادند حیفم اومد نگیرم...
    فکر کنم همون چیزیه که خانومتون نیاز داره...

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  16. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    terme00 (یکشنبه 30 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (جمعه 28 شهریور 93), آرنیکا (دوشنبه 31 شهریور 93)

  17. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان
    منیومدم که کل کل کنم و ازین حرفا اما

    آنیسا خانم من گفته بودم سر اون موضوع ها مشکل نداریم اما گفتم اگر میخواین بری بخونین تا قبل از راهنمایی به شرایط زندگی بنده مشرف باشین.باز هم از اینکه وقت گذاشتین و خوندین ممنونم.
    البته شما هم حق دارین من متنم رو خوب ننوشتم اما این ذهنیت فقط به بعضی ها القا شده چون بقول دوستان این روز ها این موضوع زیاد شده اما همه میرن جدا میشن انتطار داشتن منم جدا بشم نه حلش کنم.

    نفیسه خانم مشاوره نه شاخ داره نه دم.حتی ما قبل از ازدواج هم چند جلسه پیش مشاور رفتیم که قبل از اینکه وارد زندگی بشیم مشکلات اساسیمونو حل کنیم.
    اما بقول آنیسا اون الان برج بلندی از آرزو هاشو ساخته و واسه پوشیدن لباس عروسیش داره لحظه شماری میکنه حالا اگه من بیام اینو بهش بگم که .....حواستون باشه همسرم ربات نیست،آدم و سرشار از احساسات.بقول آقای مصباح اگه به خودمم بگن ناراحت میشم.
    حداقل الان نه وقت مشاوره رفتن داریم نه موقع گفتن این موضوع.چون علاوه بر کارهای عروسی کارهای آماده کردن خونم رو دوشمه.بادذ ذیذ بعد از عروسی چه میشود.شاید اگر از ایت یک نواختی دوران عقد طولانی در بیایم بهتر بشم.البته دوسه روزه خوبم.
    دختر بیخیال ما تو دوران دوستیمونم فقط لذت نبوده.بخصوص سال آخر که همش در حال کشمکشو بحث سر ازدواج بودیم.اما در کل قبول دارم که رفتارای ایشون هم در این احساس من بی تاثیر نبوده.ممنونم

    واما آقای مصباح مثل همشه عالی بود.



    راستشو بخواید الان که دارم مینوسیم شیفتم و ساعت 15 هست و تا 8 صبح فردا ادامه داره.دلم واسش تنگ شده.

  18. 2 کاربر از پست مفید گل نمک تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 30 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (جمعه 28 شهریور 93)

  19. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام اقای گل نمک

    میدونید گاهی وقتی یکی کاملا در دسترسمونه وقتی کاملا خودش رو در اختیار ما قرار میده و انقدر ساده است که سیاست بازی در نمیاره تهدید به جدایی نمیکنه تا قدرشو بدونی
    (البته شایدم بخاطر سادگی نیست چون اون مطمانه عاشقشید دوسش دارید کاملا مهرش رو به شما ابراز میکنه )

    اینجاست که به وجودش عادت میکنیم نمیبینیمش دلمون براش تنگ نمیشه و شک میکنیم که دوسش داریم یا نه!

    مثل این میمونه وقتی نور زیادی اتاق رو میگیره متوجهش نمیشیم مگه زمانی که نباشه وقتی تاریکی اومد میفهمیم این نور بوده که اینجا رو روشن کرده بوده

    میدونید کی شما متوجه میشید که دوسش دارید؟
    وقتی که یه روز اخلاقش عوض بشه و بگه گل نمک جان من نمیتونم باهات بمونم من ازت جدا میشم اون موقع است که متوجه میشی کی رو داری از دست میدی

    به نظر من هم این یه بحران گذراست که گاها تو روابط بوجود میاد البته نباید خیلی طول بکشه باید ازش رد شد کشش نداد...

    برای تعدیل احساساتش میتونید مستقیما باهاش حرف بزنید کارها یا حرفایی از ایشون که دلتونو میزنه بهش بگین اما با ملایمت و به روش درست .

    برا همینه یادمه یکی میگفت یه زن هیچ وقت نباید طوری نشون بده که همیشه برا شوهرش موندنیه باید نشون بده که میتونه نباشه میتونه بره
    حتما برا این موقع ها بوده.

    منظورتون خانم مصباح الهدی است دیگه؟
    میدونید من تعجب کردم وقتی مصباح الهدی جان با این همه لطافت براتون پست گذاشته چطور فکر کردید اقاست؟


    امیدوارم با همسرتون خوب و خوش باشین و از زندگی مشترکتون لذت ببرین .
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  20. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    terme00 (یکشنبه 30 شهریور 93), مصباح الهدی (یکشنبه 30 شهریور 93)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.