نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
مگه شما سرپرست این خانواده هستی که می خوای براشون میوه شیرینی ببری؟
از شما انتظار بیشتری داشتم جناب ، اگر هم سوال شما مربوط به کمک های قبلیم میشد قابل قبول بود، در مورد میوه و شیرینی صحبت نمیکنم، در مورد کمک های مالی و معنوی که طی این 10 سال به این خانواده کردم صحبت میکنم.

اصطلاحی بین ما ایرانی ها هست که بهش میگند طرف فردین بازی در آورده، بنده هم خواستم کمکی کرده باشم به خانواده محترمشون (!) که توی این وضعیت اقتصادی فشار کمتری رو احساس کنند.
نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
آقای خوشبخت به نظرم اینجور که معلومه انگار خانوادگی نظر مساعدی نسبت به شما ندارن البته از روی توضیحات خودتون متوجه شدم.
بهتره وقت و انرژییتون صرف گزینه متناسبتر کنید.
سوال همینجاست ، چرا ؟ مگر اینکه تئوری اون خانواده در مورد چیزی غیر از این بوده یا در صدد این بودند که جیب بنده رو خالی کنند، باید عرض کنم که زمانی که برادرشون در بیمارستان بستری بود هیچ کدومشون تعارف هم نکردند که صندوق رو کی حساب کنه عادت بدی هم داشتم که سریع خودم اقدام کردم.

نقل قول نوشته اصلی توسط mercin نمایش پست ها
1- نظر قطعی نمیشه داد ولی احتمال داره ایشون گزینه های دیگه ای داشته باشن که بررسی اون گزینه ها براشون در اولویت باشه.
2- با توجه به اینهمه هماهنگی و شناختی که توصیف کردین، بیخیال بررسی این گزینه نباشین بهتره بنظرم.
3- دقیق جویا بشین ببینین اگه ظاهرتون براشون اوکیه (قابل قبوله!) ، از خانواده شون و خودشون اجازه بخواین تا یه کارشناس(روانشناس، مشاور ازدواج) مناسب بودن یا نبودنتون برای هم رو بررسی کنند.
4- اگه نتیجه ی مشاوره مثبت بود، مبارکتون باشه. و اگه نبود خوش به سعادتتون که بعد از تلاش برای خواسته تون، به روش اصولی و منطقی از کنار این گزینه گذشتین و فهمیدین که گزینه های بهتری براتون میتونه وجود داشته باشه. موفق باشید.
1. باید عرض کنم که پیام اول رو دقیق متوجه نشدید، بنده از برادرشون سوال های زیادی کردم و متوجه شدم که هیچ موردی ایشون ندارند نه در دوران دانشگاه و نه فامیل و نه در آینده، و خیلی سوال های دیگه
خود این دختر موردی نداره از نظر اخلاق نظر مثبت دارم روی ایشون ولی جایی که من خنجر خوردم از پدر و مادر خانواده طرف بوده و بعد از اون جریانی که من رو پشت در رها کردند برادرشون هم همه چیز رو به بنده اطلاع دادند که نقشه خانواده از اول چی بوده و ایشون هم جزئی از نقشه بوده و دیگه طاقت نیوروده که من رو بدوشند.
بنده هم دیگه رفاقتی با طرف هم ندارم.

2. اونها شناختشون از من بیشتر بوده تا من از اونها --- پیشنهاد میکنم این مورد من یک case study باشه برای آدم هایی مثل من که به خانواده طرفشون بیش از اندازه نزدیک میشند و به قول معروف تا کولی رو از طرف نگیرند ولش نمیکنند.

3. خانواده طرف ما دقیقا خود تناردیه بودند و اینها دقیقا منتظر پیشنهاد بنده به دخترشون رو داشتند که فیلم بازی کنند.

4.کار به اونجا دیگه نمیرسه، در دورانی زندگی میکنیم که دخترها/زنها برای اینکه یک سال توی ماشینت (ببخشید) بتپند دست به هر کاری میزنند ، حتی آدم این کار هم هست که با یک تماس تلفنی 2 3 نفر رو واسه 1 ماه دم خونه ام میاره. (بنده تابع اخلاق هستم و بعد از این چند سال هنوز virgin باقی موندم و هیچ وقت هم سراغ این کثافت کاری ها نمیرم)

دختر های فامیل هم 1000 ادا و اطفار برای آدم در میارند و با چنگال سوپ میخورند و به هیچ وجه به درد زن زندگی نمیخورند و نبودشون بهتر از بودنشون هست.

زمونه بدی شده به کسی هم نمیشه اطمینان کرد اگر هم بخوایم بکنیم هم، فردا تو زرد از آب در میاد یا نه مشخص نیست حتی مشاوره هم ریسک بالایی داره و طرف میتونه در اون به صورت سیستماتیک دروغ بگه و از نمودار بالا نره که دروغش در بیاد (البته اگر به سوال ها آشنا باشه که آدم حرفه ای هم کارشو رو خوب بلده)


ممنون از لطف همه شما امیدوارم آینده خوبی داشته باشید و موفق باشید