به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 71
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    سلام
    میخوام گله کنم از مشکلات میپرسید میگید راهکار میدیم اخرش میاین میگید خوب مشکل از خودته برو درست شو !!!! بعد دوستای دیگم میان تشکر میکنن
    من اگه راه حل این مسایل بلد بودم واقعا" اینقدر بیکار نبودم بیام اینجا کامنت بذارم
    من اگه هدفم دردودل کردن هم بود بازم اینقدر بیکار نبودم بیام اینجا اینهمه تایپ کنم تلفن میزدم به دوستام 10 ساعت دردودل میکردم
    اگه الان تصمیمم واسه تلاقم قطعی بود حداقلش تواین انجمن تاپیک نمیذاشتم
    من نیاز به راهنمایی دارم به نظر شما مشکل زمانی حاد که از خونه برم بیرون تا دوستان بیان بگن چیکار باید بکنم
    ببخشید من از کسی طلبکار نیستم میدونم هرکی میاد حتی یه خط توی یه تاپیک تایپ میکنه از سر لطف و محبت ولی گله مندم
    ************************************************** **************
    مشکلاتم داره بدتر میشه
    اقای شوهر از ابتدا یه اخلاقی داشت که مرتب دوست داشت یه چیزی دور بندازه
    وحالا یه سایتی پیداکرده که میتونه بفروشه و از وسایل خودش شروع کرد و به من گفت وسایل من به تو ربطی نداره و حالا رسیده به وسایل جهاز من که توی خونه جدید بخشیش جا نشد و بدون هماهنگی من شروع کرد به اگهی کردنش
    چندروز پیش رفتم تو انباری و متوجه شدم صندلی راکمون نیست فهمیدم فروخته اومدمم در ارامش پرسیدم صندلی کجاست خیلی وقیح به من میگه فروختم گفتم فکر نمیکنی باید به من میگفتی روشو برگردونده رفته خیلی عصبانی شدم گفتم اینا وسایل تو نیست که بفروشی پولش برداری که اومد سمتم و تا میتونست منو زد
    بعدش حتی عذر خواهیم نکرد قیافم گرفته بود تا امروز که میخواستم برم دندان پزشکی زنگ زدم بهش بگم که گفت یه وقت درمانگاه نریا خلاصه از مطب فلان دکتر وقت بگیر و اومد خونه بچرو نگه داشت که من برم و بعدشم اومدم خونه معمولی باهام حرف زد (حتی دیگه حوصله قهرکردنم ندارم)
    نمیدونم باید چیکار کنم حرف بزنم هم گوش نمیده

  2. 2 کاربر از پست مفید sahra100 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 مهر 93), maziyarhosaini (دوشنبه 07 مهر 93)

  3. #22
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اینکه جوابی داده نمیشه بخاطر این نیست دوستان بی توجه هستند شاید ترجیح میدن بیشتر خواننده باشن بعضی تایپیک ها هستند نیاز هست حتما با متخصصین مشاوره بشه فکر کنم تایپیک شما جزو اون دسته محسوب میشه


    http://www.hamdardi.net/payments.php

    حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 10000 تومان
    حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 28000 تومان
    ولي بهتره که سه ماهش را پرداخت نماييد
    چنتا حسن داره.
    1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.
    2.قيمت مناسب نسبت به بيرون
    3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 08 مهر 93), sahra100 (دوشنبه 07 مهر 93)

  5. #23
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    من الان دو تاپیک آخر شما را خوندم (بقیه را هم به تدریج می خونم، چون از این تاپیک سردر نیاوردم)
    دو تا نکته مهم به نظرم رسید. اول این که فرشته مهربان که کارشناس هستند به شما توصیه کردند روی خودتون کار کنید.

    نکته دوم این که شما به قول مادر همسرتون بهتره یه کم خانم تر باشید.
    نوشتی من شب تا صبح یا بچه شیر می دم یا درس می خونم. بچه ساعت 2-1 می خوابه و ...

    بچه ی 20 ماهه ساعت یک می خوابه؟ تا صبح شیر می خوره؟ اگر اینطور باشه اشکال از مادر هست.
    در عرض یک هفته می شه ساعت خواب بچه را تنظیم کرد و بعد از یک ماه بچه اتوماتیک سر ساعت خودش می خوابه.

    بچه 20 ماهه مگه چقدر و چند بار شیر می خوره؟
    یک خانم متاهل چرا باید شب تا صبح درس بخونه؟
    اگه بچه ات را به موقع بخوابونی، اگه رابطه درست با همسرت داشته باشی، اگه شب تا صبح به جای روشن نگه داشتن لامپ و سرو صدای بچه و رفت و آمد و ... در آرامش کنار همسرت بخوابی، هر سه تاتون روز آرومتری خواهید داشت.

    این فضای آشفته و زندگی آشفته اعصاب برای کسی نمی ذاره.

    اون تاپیک قبلیتون بود. الان بچه بزرگتر شده و انشاله اوضاعتون یه کم بهتر شده. اما همونطور که گفتم حس نمی کنم همسرتون نقش شوهری را پذیرفته باشه، شما هم نقش زن و مادر بودن را درست نگرفتید. وظیفه مدیریت داخلی خونه و آرامش اون به عهده ی شماست.

    غذای به موقع، خواب به موقع، آرامش و گرمای خونه و ... از مادره.

    بیکاری همسرتون مشکل بزرگیه ولی شما مشکلات دیگه ای هم دارید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 08 مهر 93), sahra100 (سه شنبه 08 مهر 93), رنگین (سه شنبه 08 مهر 93)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    صحرا ، اگه از همسرت جدا بشی چه برنامه ای واسه زندگیت داری؟ مزیت های طلاق واست چه چیزهایی می تونه باشه؟
    مزیت های ادامه این زندگی با توجه به اینکه سرعت تغییر همسرت پایینه (یعنی با پذیرش این زندگی به همین شکل و فقط تغییر نحوه عملکرد خودت ) چیا هستند؟

    من نمی خوام تشویقت کنم به طلاق و یا نهی ت کنم ولی حس می کنم انگیزه هات واسه تغییر دادن خودت هم کمه چه برسه به همسرت! و فقط به شرطی حاضری تغییر کنی که اگر یه روز طلاق گرفتی در وضعیت بدی نباشی ، یعنی تا الان برداشت من از حرفات این بوده که انگیزت از ادامه این زندگی اینه که به نقطه ای برسی که استقلال لازم برای طلاق رو داشته باشی!
    بگو چی مانع میشه که همین الان درخواست طلاق ندی؟ فقط عدم استقلال خودت؟

  8. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahra100 نمایش پست ها

    در رابطه مادریم احساس میکنم مادر خوبی نیستم و متاسفانه دختر تمام این روابط سرد میفهمه شاید کسی باور نکنه ولی اگه ما یروز 3 نفری بریم بیرون انگار دنیارو به این بچه دادن حتما" باید همزمان دست هردو رو بگیره یا تو زمان ناراحتیم مرتب میاد ازمن عذرخواهی میکنه (ومن خیلی شرمندم از همه اینا)من سرحال نیستم نمیتونم باهاش بازی کنم میخوام ولی نمیکشم کم میارم میخوام مسولیت بودنش رو بپذیرم ولی یهو خیلی ناخواسته داد میزنم و به خاطر من و پدرش و سن حساس خودش بشدت دخترم تحریک پذیر شده و عصبی یا قهر میکنه یا گریه پ
    نمی دونم چی بگم. یعنی بلد نیستم مشاوره ای در این زمینه بدم جز اینکه در مواقع بیکاری مردها خیلی رفتارهاشون تغییر می کنه و دنبال یک جا هستند برای تخلیه. شاید ما بتونیم اون مکان باشیم.

    اما این پستی که زدم بیشتر به خاطر اون جمله ای بود که قرمز کردم. به نظرم فعلا اولویتت این باشه که دخترت خودش رو مقصر ناراحتیت ندونه که بخواد بیاد ازت عذر بخواد. خیلی برای دخترت ناراحت شدم. کاش سعی کنی محیط زندگیش رو براش پر از آرامش کنی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  10. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 08 مهر 93), sahra100 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  11. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array
    سلام صحرا جان خوبی
    منو یادته
    دلم برات تنگ شده بود راستی پسر منم 14 ماهشه
    می دونی ریشه اصلی مشکلاتت بیکاریه همسرته
    صحرا به طلاق و این چیزا هم فکر نکن فقط و فقط کمکش کن بره سر کار
    من امسال همسرم همش سر کار از صبح تا 10 شب مشکلاتم با همسرم و خانواده اش به حداقل رسیده

    مرد اگه بیکار باشه اعتماد به نفسشو از دست می ده و با زمین و زمان هم می جنگه ولی اگه بره سر کار کلی احساس خوب پیدا می کنه که به تو و دختر گلتم انتقال می ده

    بیخودم به طلاق فکر نکن حیف دخترت نیست که بچه طلاق بشه و در اینده این مسئله تو تمام دوران زندگیش مثل پتک باشه تو سرش

    - - - Updated - - -

    دختر عموی من داره از همسرش جدا می شه و پسرش 3 سالشه نمی دونم چه قدر رفتاراش غیر عادی شده یه بچه عصبی که همه بهش ترحم می کنند و همه جا دراه دنبال باباش می گرده با یه دنیا عقده و ناراحتی از غالم و ادم

    به خاطر خدا فقط و فقط به فکر دخترت و اینده اش باش
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  12. 3 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 08 مهر 93), sahra100 (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  13. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    خیلی ممنون از همه دوستان که لطف میکنن و منو راهنمایی میکنن
    شیدا جان الان دختر من 2 سال و 3 ماهشه و شب ها ساعت 12 خوابه (قبلشم من با دکترش هماهنگ بودم و دکتر میگفت طبیعیه و به مرور درست میشه و بچه ای که شیرمادر میخوره و پستونکم مصرف نمیکنه در طول شب مداوم بیدار میشه که خدارو شکر به مرور و بعد از شیرگرفتنش کاملا" حل شد )ولی الانم که بچه ساعت 12 میخوابه همه چراغ هام خاموش و من توی اتاق دیگه درس میخونم همسرم تا ساعت 3 4 صبح بیداره پس معلومه این حرف ها فقط بهانس !!! در مورد درس خوندنم بار درس من فقط رو دوش خودم و نهایتا" مادرم هست صبح ها یه دختر کوچیک اجازه نمیده درس بخونم و مجبورم شبها بخونم در مورد خونه زندگیو غذا و ... حداقل خودم فکر میکنم از هرجهت منظم هستم
    شما میگید رو خودم کار کنم خوب میشه یک دو سه بگید چیکارکنم که هرکاریو نکردم ازین به بعد درست انجام بدم
    ************************************************** ************************************************** *
    صبا جان سلام

    صحرا ، اگه از همسرت جدا بشی چه برنامه ای واسه زندگیت داری؟ مزیت های طلاق واست چه چیزهایی می تونه باشه؟
    مزیت های ادامه این زندگی با توجه به اینکه سرعت تغییر همسرت پایینه (یعنی با پذیرش این زندگی به همین شکل و فقط تغییر نحوه عملکرد خودت ) چیا هستند؟
    برنامم فقط بزرگ کردن بچم کار ودرس برنامه خاص دیگه ای ندارم
    مهمترین مزیت این وضع اینکه هنز از نظرم همسرم بهترین گزینه برای سرپرستیه دخترم هست پون بعد ازجدایی اگه ازدواج نکنم یه اسیب هایی متحمل دخترم و خودم میشه و اگه ازدواج کنم با این ارامش نمیتونم احساس کنم دخترم از هر جهت در امنیت پس تمام هم و غمم در ابتدا به حفظ این زندگیه ولی با توجه به شرایط حداقل خودم فکر میکنم باید شرایط جدایی مرتب بسنجم و امادگیشو تو خودم ایجاد کنم تا در صورتی که ایجاد بشه بتونم وضعیت کنترل کنم
    بگو چی مانع میشه که همین الان درخواست طلاق ندی؟ فقط عدم استقلال خودت؟من خیلی از جهت استقلال راستش مشکلیندارم هم از نظر مالی هم عاطفی خانوادم کاملا" ساپورتم میکنن ولی بقولی میگن گیریم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تورا چه حاصل؟؟ واسه همین میخوام کاملا" به خودم متکی باشم ولی مهمترین عوامل اول دخترم دوم شرایط فرهنگی جامعه ما
    سوم شرایط سنی پدر مادرم که اصلا" دلم نمیخواد ایجاد فشاری براشون کنم و چهارم روزنه امیدی که شاید اگه همسرم بره سرکار این مسایل درست شه یعنی امیدم به درست شدن اوضاع
    ************************************************** *************************************************
    دلجو جان خیلی ممنون از پستتون
    من سعیم میکنم که کنترل اوضاع رو داشته باشم ولی متاسفانه اینقدر خودم شرایط روحیم بده و شاید اینقدر بالغانه هم نتونستم رفتارکنم که یهو کنترل اوضاع از دستم در میره خیلی سعی میکنم دخترم شاد باشه ولی اونمتاسفانه خیلی مواقع شرایط رو میفهمه وگرنه من نه دخترم میزنم نه مرتب دعوا میکنم و ... ولی یهو اینقدر خسته میشم که در مقابل اشتباهش خیلی احمقانه سرش داد میزنم و خودم خیلی خوب میدونمکه اشتباه میکنم یا اگه با همسرم حرف بزنم دخترم لحن مارو میفهمه و واکنش نشون میده
    ************************************************** ************88
    اقلیما جان
    خیلی خوشحالم که بازم دیدمتون و امیدوارم ارامش زندگیت همچنان پایدار باشه و شرایط بر وفق مرادت
    منم میدونم خیلی مسایل ما مربوط به بیکاری و حساسیت های عجیب غریب همسرم هست ولی کاری ازم بر نمیاد
    ************************************************** ***************
    دیشب همسرم گفت بیا کالسکه بچرو بفروشیم خیلی بزرگ بدرد نمیخوره استفاده نداریم و ... گفتم اولا" خودت قبل خرید اومدی دیدی دوما" همین یه کالسکه پول بالاش رفته توان بابای منم همینه شما خیلی پولداری برو گرونتر و بهترش بخر (اخه از بس من کلاس نزاشتم قیمت نگفتم فکر میکنه همینجوری مجانی اینا میاد تو خونه بخدا یه کالسکه تنها فقط 1تومن شد
    بعد دیگه ادامه نداد گفت هروقت خواستی برو هرچی میخوای بخر من که نه نمیگم خلاصه یکم بالا پایین کردم گفتم باشه ولی با پولش میریم واسه خودش یکم طلا میخریم که واسه خودش بمونه هرموقعم که خواستیم تبدیلش کنیم قبول کرد
    یهو بین حرف هاش گفت تا حالا دوبار رفتم تو مغازه واست گوشی بگیرم هی دیدم پول ندارم نگرفتم (بروی خودم نیاوردم ولی خوشحال شدم که بفکرم بوده)بعدم گفت اگه دوست داری این مبل های راحتیو بفروشیم یه مقدار میذارم روش بریم یه مبل دیگه بگیر که واست تنوع شه روحیت عوض شه حالا نمیدونم داره این حرف هارو میزنه خر شم قبول کنم بعضی وسایل بفروشه یا واقعا" میگه نمیدونم چی درسته؟؟؟ از طرفی پیش خودم میگم شرایطش سخته بهش فشار نیاد ولی فکر میکنم این همه سال رعایت کردم مگه فهمیده همیشم بدهکار بودم
    اخر شب البته یهو زد به سرش اومد گفت بابات این ترم دانشگاهت داده زیاد بوده باید پس بدی؟؟ گفتم نه اون حرفی از قرض دادن نزدن گفتن مال خودت ولی خوب زشت حداقل باید پول بدم اگه قبول نکردن که نمبکنن بردارم بعد یهو گفت مامان من هرماه داره این پول به ما میده!!!!!!منم ناراحت شدم گفتم از مامانت نگیر مگه من گفتم .برو سرکار خیلی عصبانی بودم ولی جلو خودم گرفتم حرفی نزدم
    ویرایش توسط sahra100 : سه شنبه 08 مهر 93 در ساعت 16:45

  14. #28
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahra100 نمایش پست ها
    خیلی ممنون از همه دوستان که لطف میکنن و منو راهنمایی میکنن
    شیدا جان الان دختر من 2 سال و 3 ماهشه و شب ها ساعت 12 خوابه (قبلشم من با دکترش هماهنگ بودم و دکتر میگفت طبیعیه و به مرور درست میشه و بچه ای که شیرمادر میخوره و پستونکم مصرف نمیکنه در طول شب مداوم بیدار میشه که خدارو شکر به مرور و بعد از شیرگرفتنش کاملا" حل شد )ولی الانم که بچه ساعت 12 میخوابه همه چراغ هام خاموش و من توی اتاق دیگه درس میخونم همسرم تا ساعت 3 4 صبح بیداره پس معلومه این حرف ها فقط بهانس !!! در مورد درس خوندنم بار درس من فقط رو دوش خودم و نهایتا" مادرم هست صبح ها یه دختر کوچیک اجازه نمیده درس بخونم و مجبورم شبها بخونم در مورد خونه زندگیو غذا و ... حداقل خودم فکر میکنم از هرجهت منظم هستم
    شما میگید رو خودم کار کنم خوب میشه یک دو سه بگید چیکارکنم که هرکاریو نکردم ازین به بعد درست انجام بدم
    خوب من الان هر چی بگم شما توجیه می کنی. چون کلا نگاهت به زندگی کلا با من متفاوته.

    1- شما می گی من بعد از 12 که بچه را می خوابونم (12 برای یک بچه دو ساله خیلی دیره و این کارتون اشتباه هست) بعدش می رم یه اتاق دیگه درس می خونم.
    همسرم هم یه اتاق دیگه سرگرم کار خودشه!!

    خب این اشتباهه. شما با هر مشاور خانواده ای صحبت کنی می گه این ضربه بزرگی به زندگی مشترکه. زن و شوهر باید با هم به بستر برن. باید قبل از خواب کمی با هم صحبت کنند. هر کی برای خودش بره تو یه اتاق به امور شخصیش برسه هم شد زندگی مشترک؟!!

    2- من نمی دونم این مدرک تحصیلی چه ارزشی داره که به خاطرش آرامش زندگیت و غرور همسرت را داری از دست می دی. خانم عزیز از پدرت پول بگیری بری دانشگاه آزاد درس بخونی چی به زندگی شما اضافه می کنه؟ میگی برای آینده خودم هست و افتخار بچه ام که بگه مامانم فوق لیسانس داره و ... اولا که الان از هفتاد میلیون ایرانی، هشتاد میلیونش مدرک بالای فوق لیسانس داره. چیزی که زیاده دانشگاه و مدرک بی ارزش!
    زندگیت را و آرامش بچه ات و آینده اش را داری فدای چی می کنی؟ فکر کردی بیست ساله دیگه این مدرک شما مایه افتخار دخترت می شه؟ بچه ای که الان در دوسالگی اینقدر مظلومانه و با زبان بی زبانی از شما محبت و آرامش و زندگی سالم می خواد؟

    همسرت و دخترت دوست ندارند وظایف شما را مادرت به عهده بگیره. شما درس بخونی و مادرت بچه را نگه داره. شما درس بخونی و مادرت غذاتون را درست کنه یا ...

    دختر شما در آینده خیلی ازتون شاکی خواهد بود.

    فشار درس من روی خودم هست یعنی چی؟
    فشار این درس روی همه هست. از پدرت که باید شهریه بده، از مادرت که باید غذا درست کنه و بچه داری کنه، از همسرت که باید غرورش نادیده گرفته بشه و همسرش از پدرش پول بگیره و دخترش پیش مامان بزرگ نگهداری بشه و زیر بار منت همه بره، از دخترت که باید مادر عصبی که شب تا صبح درس خونده را تحمل کنه و سردی و جدالهای دائمی مامان و بابا را ببینه و ........

    واقعا فکر می کنی فشار این درس فقط روی شماست؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 08 مهر 93 در ساعت 17:03

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    آرام دل (سه شنبه 08 مهر 93), رنگین (سه شنبه 08 مهر 93)

  16. #29
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    شیدا جان فکر کنم مسالرو اشتباه برداشت کردید
    من اگه از پدرم پول دانشگاه گرفتم براساس خواست خودشون بودچون من میخواستم مرخصی بگیرم و نرم لی پدر گفت برو ثبتنام کن و هیچکس هیچ منتی سر همسر من نذاشته و نخواه گذاشت بعدم من دانشگاه سراسری میرم نه ازاد کلا" تنها زمانیم که مادرم رو حتی درگیر میکنم 1 هفته امتحاناتم توی هر ترم هست وگرنه نه کسی غذای منو میده نه بچم 24 ساعت پیش کسیه
    شما کاملا" درست میگید که باید همزمان بخوابیم ولی همسر منم نمیخوابه بعدم خوب صورت مسالرو پاک نکنید بگید درس نخون من اگه شب تا صبح درس بخنم صبح بیشتر نمیخوابم که یعنی از تایم خواب خودم میزنم
    اینکه میگید 12 برای بچه دیر کاملا" درست میگید و تا یکم دیگه کارم شروع کنم و بره مهد اینم درست میشه و عصبی بودن من ربطی به درس خوندم نداره فشار مسایل بین ماست که عصبیم کرده

  17. #30
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    صحرا خانم، نمی دونم شما حرفهای من را متوجه نمی شی یا من حرفهای شما را؟

    الان واقعا آزاد یا سراسری بودن دانشگاه شما مهم بود این وسط؟
    منظور من دانشگاهی هست که بخاطرش باید پول بدی. اسمش هر چی که هست. آزاد، غیرانتفاعی، شبانه ...

    بعد هم اصرار داری عصبی بودن من بخاطر یه چیز دیگه است و ...

    عزیزم، شب نخوابیدن و فشار و استرس درس هر کسی را عصبی می کنه. هر آدمی احتیاج داره شب ساعت مشخصی بخوابه. تاریکی برای خوابیدنه.
    حالا شما فشارهای دیگه هم تو زندگیت هست، قبول.
    ولی اینطور نیست که شب نخوابیها و ... بی تاثیر باشه.

    لازم نیست منت مستقیم روی همسرت باشه. هیچ مردی دوست نداره کس دیگه ای مخارج زنش را بده.
    تحقیر می شه. ناراحت می شه. چرا متوجه نیستید؟

    اخر شب البته یهو زد به سرش اومد گفت بابات این ترم دانشگاهت داده زیاد بوده باید پس بدی؟؟ گفتم نه اون حرفی از قرض دادن نزدن گفتن مال خودت ولی خوب زشت حداقل باید پول بدم اگه قبول نکردن که نمبکنن بردارم بعد یهو گفت مامان من هرماه داره این پول به ما میده!!!!!!منم ناراحت شدم گفتم از مامانت نگیر مگه من گفتم .برو سرکار خیلی عصبانی بودم ولی جلو خودم گرفتم حرفی نزدم
    اونم می تونست برگرده بگه خب از بابات نگیر. مگه من گفتم بگیر؟ اگر سکوت کرده معنیش این نیست که بهش فکر نکرده.

    نمی دونم این چه ریاضی هست شما خوندی که ذره ای روی منطقی فکر کردنت و ارتباط بین مسائل تاثیر نذاشته.


    اینکه میگید 12 برای بچه دیر کاملا" درست میگید و تا یکم دیگه کارم شروع کنم و بره مهد اینم درست میشه
    الان که خونه و کنارش هستید چرا نمی تونید ساعت خوابش را تنظیم کنید؟
    چرا همه چیز را توجیه می کنید؟
    چرا اینقدر نسبت به زندگی و بچه و همسرتون بی مسئولیت هستید؟
    تا بره مهد و ساعت خوابش درست بشه، یعنی سه سالگی. سه ساله که بچه شما درست نمی خوابه. وظیفه مادر هست که برنامه خواب بچه را درست کنه. شما باری به هر جهت ولش کردی، می گی بره مدرسه خودش یاد می گیره !!!!!!

    سه سال می دونید یعنی چی؟ اصل زندگی و آینده بچه تو 5 سال اول زندگیش شکل می گیره. سه سالش را شما بی خیال و بی توجه گذروندی.


    مادرشوهرت که داره خرج زندگیتون را می ده، شما هم که داری هرجوری دلت می خواد زندگی می کنی. الان مشکلت چیه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 08 مهر 93 در ساعت 21:07

  18. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    sahra100 (چهارشنبه 09 مهر 93)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.