سلام آقای سام
من همین الان این جا عضو شدم فقط به خاطر مساله شما
سام عزیز من دقیقا دقیقا از نظر شخصیتی مثل همسر شما هستم
و مشکلاتی که برای ایشون تو ازدواج پیش اومده مثل ماله منه
من هم دوران دانشجویی که عقد بودم تو خونه مادر شوهرم بودم به اصرار شوهرم
خدای من شاهده که بدترین روزای عمرم بود
کابوسم بود
شبا تا صبح بیدار می بودم و گریه می کردم
حالا توضیحش از حوصله خارجه
ولی من مسبب اصلی این موضوع رو شوهرم می دونستم و می دونم
این به خاطر خامی و کم سنی شوهرم بود وی لطمه ای که دیدم تا الان هم هست
من با موفرفری بعضی جاها موافق هستم باید یکم قوی تر و مردانه تر برخورد کنی
باید در تو قدرت ببینه
بهت اطمینان پیدا کنه
من اصلن به شوهرم اطمینان ندارم و نمی تونم روش حساب کنم خصوصا در مورد خانوادشششششششششش
ببین وقتی رابطتون خوب شد یه روز عادی
یه روز معمولی که مثلا از سرکار اومدی و یا روز تعطیل
ازش به خاطر اتفاقات بد گذشته معذرت خواهی کن
بگو که از این که با بی تجربگی تو اون اذیت شده چقد ناراحتی
و ازش معذرت خواهی کن به خاطر تمام اتفاقات
اگه یه بار وقتی خودش چیزی نمی گه تو این موضوع رو مطرح کنی و معذرت خواهی کنی از ته دلت به نطرم اونم آروم می شه
از دلش درمیاد دیگه خدش خجالت می کشه مطرح کنه
اگه تو فقز یه بار بدون این که اون مطرح کنه این موضوع رو مطرح کنی و همسرت ناراحتی تو رو ببینه مطمونم دیگه به روت نمیاره
ای کاش شوهر منم یه بار این کارو می کرد
مساله بعد این که مدیریت داشته باش
روابط همسرت و خانوادت رو مدیرت کن
علاقه مندی ها (Bookmarks)