اقای معاون کلانتر ممنونم از پاسختون، خیلی حرفهاتون بهم ارامش داد و به نظر مکاملا درست و منطقی بود.
فقط رو تا مسئله رو میخواستم بگم. اولی اینکه شوهرم به همکلاسی خانمش اس ام اس عاشقانه و نامناسب زده بود و واقعا به سمت خیانت کشیده شده بود. فکر نمیکنم که این مسئله رو خیلی راحت بشه نادیده گرفت ( بعدا پیش مشاور اعتراف کرده بود که خطا رفته)و مورد دوم اینکه شوهرم دلیل ی نداشته دوستشو بیاره خونه که شب هم بمونه.میتونستن با هم باشن ولی شب دوستش بره خونه خودش. اینم بگم من تا قبل از اینکه این اقا رو بیاره خونه چیزی در مورد اینکه، این اقا مشکل داره و میره زن صیغه میکنه نگفته بودم. بعدش که قضیه مشخص شد بهش گفتم که دوست ندارم زیاد با این اقا رفت و امد کنی که شوهرم ارتباطشو بیشتر هم کرد.
سعی میکنم به حرفهاتون عمل کنم و زندگیمو درست کنم. امیدوارم حس قشنگی که اوایل ازدواج به هم داشتیم دوباره ایجاد بشه و این بی اعتمادی من از بین بره.
آقای امیر از پاسخ شما هم ممنونم. میخوام بهش استقلال مادی بدم و دخالتی نکنم. اما نمیخوام کل حقوقم رو بهش بدم. تصمیم گرفتم حقوقم رو پس انداز کنم. راستی من نگفتم میخوام طلاق بگیرم. گفتم دوست دارم ولی به خاطر خانوادم میخوام تحمل کنم. دلیل اینکه به طلاق فکر میکنم فقط همین مسئله نیست. ما جفتمون به این نتیجه رسیدیم که از یه جنس نیستیم و با هم اصلا نمیتونیم زندگی خوب و پر از ارامشی داشته باشیم. ولی خودمون رو گول میزنیم که ما به همدیگه علاقه داریم مثل روزهای اول. البته من فکر میکنم دیگه دوست داشتنی در کار نیست.
چون اگه بود خودش بهم ابراز علاقه میکرد و نمیذاشت من برم عشق رو ازش گدایی کنم. البته تصمیم گرفتم که زیاد بهش ابراز علاقه هم نکنم تا فکر نکنه همش میخوام اویزونش باشم. اخه دیشب خیلی باهام سرد بود. وقتی باهام سره خیلی از نظر روانی داغون میشم و عملا همه کارهام مختل میشه
دوستان ممنونم از وقتی که برام میذارید و راهنماییم میکنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)