به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    نه آخه برادرم که بعد از تموم شدن قضیه با پدرش صحبت کرده بود که حلقه رو پس بیارن باباش گفته بود ما یه سری هزینه های دیگه هم داشتیم.برادر منم گفته بود خوب قیمت کت وشلوار و بقیه چیزایی که خواهر من برای پسر شما خریده خیلی بیشتر از چیزایی هست که شما خریدین.به خاطر همین اونا حرف هزینه رو زدن.در کل خیلی مادی هستن.روز آخر که اومدن خونه ما وسط همه بحثها پدر ومادرش از مامان من پرسیدن شما سر عقد چی میخواین کادو بدین؟مامان من بنده خدا شوکه شده بود.در کل فرهنگ ما طوریه که یه سری از حرفها رو نمیزنیم(راجب مادیات.مثلا پدر من هیچ سوالی راجب حقوق و مسایل مادی از ایشون نپرسیدن.خودمم همینطور.ولی اونا کاملا متفاوت هستن)گفتنش برام خیلی سخته ولی ایشون بیشتر برای من جاذبه جنسی داشتن.چون من هیچ وقت رابطه دوستی با هیچ پسری رو نداشتم.خواستگارای دیگمم اصلا جذاب نبودن برام.در کل من همیشه خودمو سرکوب کرده بودم توی این مورد.و فکر کردم بالاخره کسی رو پیدا کردم که همچین جاذبه ای رو برای من داره
    !!!!!!!!!!!
    خوب حقوق و مسایل مادی رو که پدر شما باید می پرسید حتما (دخترش رو میخواد بدهدست یکی دیگه یکم سختگیری لازمه)
    ولی لونا نباید کادوی سر عقد رو می پرسیدن
    خانم اسمش رو نذارید جاذبه ...... بدارید دوست داشتن
    همیشه هم میگن بعد تموم شدن رابطه یه مدت خودتون رو وارد هیچ رابطه نکنید
    شما الان تازه از ایشون جدا شدین و دیگران رو باهاشون مقایسه می کنید

  2. 2 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93), آنیتا123 (دوشنبه 17 شهریور 93)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    به نظر میرسه ایشون غیر از جذاب بودن دیگه هیچ ویژگی مناسبی برای ازدواج نداره .. پس چرا این همه بهش فکر میکنی ... ظارهرا خودت دوست نداری ازین فکرو خیال ها بیای بیرون

  4. کاربر روبرو از پست مفید خیال تو تشکرکرده است .

    آنیتا123 (دوشنبه 17 شهریور 93)

  5. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود دگربار


    اول از همه من یه چیزی را بگم چرا به همه مردها نسبت میدین این موضوع را شما واقعا فکر کردید تنها مشکل شما با این آقا چادر پوشیدن شماست؟!!!اگه واقعا اینجوری فکر میکنی باید بهت بگم کاملا در اشتباه هستید.

    شما با ایشون عقد بودید فکر کنم قبلا هم دوست پسر نداشتید یادت رفته شما یک بانو هستید که پر از احساس عشق هستش یادت رفته بعنوان یه دختر آرزو داشتی ازدواج کنی تا همه عشق و علاقه خودت را نثار شوهرت کنی و اینکه کلی برای زندگی مشترکی که میخواستی در اینده تشکیل بدی نقشه کشیدی و آرزوها داشتی؟
    اونوقت انتظار داری فقط بعد از دوماه از این رابطه بطور کامل بیای بیرون!!فکر کنم بهتره یکم صبورتر باشید.
    الکی هم لطفا بخودت برچسب افسردگی نزن.یه رابطه را پشت سر گذاشتی نگران آینده هم نباش لطفا شما صبور باشید ان شاء الله یه ازدواج خوب همراه با عشق تجربه میکنید.
    اتافاق جالبه بهت بگم یکی از فامیلهامون دقیقا وضعیت شما را داشت و تصمیم درست گرفت مبنی بر جدایی الان هم دوباره ازدواج کرده و خیلی هم از شوهرش راضی هستش

    پستی که دادم بعد نوشته شما بود:
    پس درست حدس زدم قبلا دوست پسر نداشتید خوب این خیلی خوبه مثل بقیه دخترها لطفا عجولانه تصمیم نگیری بزار از مسیر درستش طی بشه اینجاست که پدر شما میتواند با رفتار های عاقلانه جلوگیری کنه از وارد آمدن آسیب کمتر به شما.

    اگرم میگیری شاید پسر خوب یبوده یا بقیه مردها ایرانی شاید اینجوری باشن یا مشکل را فقط چادر میبینی بخاطر وابستگیه که ایجاد شده.ولی لطفا یاد بگیر احساسی با مقوله ازدواج برخورد نکنی

    در مورد این جمله شما:


    فکر کنم بکل معیارت برای انتخاب شریک زندگیت اشتباه هستش.مقالات بخش
    خواستگاری و معیارهای ازدواج را مطالعه کنید برای شما ضروری است

    روز خوبی داشته باشید بانو
    تا یادم رنفته روزی 3تا بیشتر نمیتوانید پست بزارید پس دقت کنید.مگه اینکه عضویت مشترکین سایت یا انجمن آزاد را بگیرید.
    بابت توجه و محبتتون خیلی خیلی ممنونم.خوشبختانه ما به مرحله عقد نرسیدیم.قرار بود یک ماه بعدش عقد کنیم که همه چیز تموم شد.حتی نامزد هم نبودیم.خانوادم نذاشتن هیچ کس از فامیل متوجه این قضیه بشن.من فکر میکردم اون ملاکهای منو مثلا صداقت،استقلال فکری و خیلی چیزهای دیگه رو داره.باید بگم که اون فوق العاده آدم باهوشی بود که میدونست چطور دختری مثل منو تحت تاثیر قرار بده.در واقع بیشترین دلیلی که اون روز منو از ایشون زده کرد دروغ بود.راجب پوشش اون خودشو یه آدم آزاداندیش نشون داده بود اول.بعد از دو ماه حرف چادر رو زد.من فکر کردم با این حساب من روی هیچ کدوم از حرفاش نمیتونم حساب کنم.ولی میدونین چیزی مه منو مردد کرده اینه که من هفته قبل یه خواستگار داشتم که به نظر آدم خوبی میومد ولی متاسفانه من هیچ حس مثبتی از حرف زدن باهاش نداشتم وآرزو میکردم زودتر اون جلسه تموم بشه.وقتی با اون آقای قبلی بودم زمان برام زود میگذشت.با تمام وجود میخواستمش.دوست نداشتم زمان بگذره.ببخشید میدونم حرفام خیلی درهم برهمه.چون ذهنم آشفته هست

  6. #24
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکم صبور باشید این حس کم کم عادی میشه.
    زمان خودش این مسئله را برای شما حل میکنه.عجله نداشته باش صبور باش.فعلا لازم نیست اجازه ورود خواستگار را بدید.بزار یکم روال عادی زندگی طی بشه بعد که همانند قبل شدید اونوقت خیلی بهتر میتوانید تصمیم گیری کنید.

    تكنيك تمركز زدايي:
    هر انساني انرژي هاي رواني مشخصي دارد،
    وقتي همه انرژيتان را روي يك شي يا يك فرد سرمايه گذاري كنيد، نمي توانيد جلوي آن مقاومت كنيد
    .
    بهتر هست فهرستي بلندي از علاقمندي، كارها،‌مشغوليت ها و ... تهيه كنيد و مدتي انرژي خود را توزيع كنيد.


    قطع آبياري تخيلات (تكنيك توقف فكر)
    معمولا اينگونه احساسات
    با تصوير سازي ذهني، تخيل (خيالات تفكر گونه)، آرزو سازي ، ذكر خاطرات، موسيقي هاي مناسب با فضاي ذهني و غيره
    ، منجر به رشد كردن و آبياري شدن اين احساسات مي شود به نحوي كه كنترل و قطع آن غير ممكن به نظر مي رسد.
    سوئيچ كردن فكر و خيالتون بر موضوع ديگر ، يا قطع فكر به مجرد آگهي بر آن ، مي تواند جريان آسيب رسان ذهني اتان را متوقف سازد.
    لازم است ابتدا با خود روراست و صريح باشيد و دلايل محکم و قطعي اتمام رابطه را مرور کنيد.
    اينکه طرف مقابلتان صادق نيست، يا قصدي به جز ازدواج دارد، يا حرف و عملش با هم جور در نمي آيد،
    يا اينکه فرد مطمئني براي زندگي با شما نيست، و...، همه دلايل محکمي براي اتمام رابطه هستند.

    ممکن است افکار ناراحت کننده اي به سمت شما هجوم بياورند، از قبيل: من فقط بايد با اين فرد ازدواج کنم، من ديگر نمي توانم ازدواج کنم،
    براي من مورد بهتري وجود نخواهد داشت، اگر با هر شرايطي ادامه بدهم بهتر از تنها ماندن است، ديگر دير شده و من اميدي ندارم و...

    احساسات ناراحت کننده اي هم شما را همراهي مي کنند، مانند: دلم براي صدايش تنگ شده، حرفهاش آرومم مي کرد،
    روياهام با او بود، تمام تصورات زندگي آينده ام با او شکل گرفته بود، احساس تنهايي مي کنم، احساس شکست مي کنم و...

    اما بايد بدانيم که اين افکار و احساسات گذرا هستند و با مديريت به جا و گذر زمان قابل برطرف شدن هستند. چه بايد بکنم؟

    پيش از شروع، از خدا بخواهيد تا شما را ياري دهد.

    نخستين کار اين است که بپذيريد اين رابطه تمام شده و ديگر ادامه نخواهد داشت.

    دوم اينکه هرگونه اميد به بازگشت فرد مقابل را از ذهن و فکر خود دور کنيد.

    سوم اينکه هرآنچه طرف مقابل
    را به ياد شما مي اندازد از خود دور سازيد. آهنگ هايي که به يادش گوش مي داديد را دست کم براي مدتي گوش ندهيد؛
    به جاهايي که او را به يادتان مي اندازد نرويد، يا اگر مجبوريد برويد(مثلا دانشگاه)، آن محل را با چيزها و افراد ديگري در ذهنتان تداعي کنيد.
    مثلا به جاي اينکه دانشگاه را محلي براي ملاقات طرف مقابلتان مجسم کنيد، آنجا را محلي براي کسب علم، گذران اوقات با دوستان،
    و سوال از اساتيد تصور کنيد و به اين تصورات جديد عمل کنيد. يادگاري ها را دور بريزيد و عکسها و ... را پاک کنيد.

    چهارم اينکه در رويه زندگي خود تغيير ايجاد کنيد.
    مدتي که با طرف مقابل خود گذرانده ايد، احتمالا روند زندگي شما را به شکل خاصي قرار داده.
    مثلا ساعت هاي خاصي منتظر پيام يا تلفنش بوده ايد، اوقات خاصي را به ملاقات هم سپري مي کرده ايد و... .
    حال نياز است که تغييري در روند زندگي جاري خود بدهيد. آن اوقات و زمانها را به کارهاي ديگري اختصاص بدهيد.
    به ورزش بپردازيد،
    به کلاس هاي فوق برنامه برويد، کار پژوهشي انجام دهيد، به علايق خود بپردازيد، در طبيعت سير کنيد، خدا را ياد کنيد و ...

    پنجم اينکه حمايت اجتماعي دوستان و خانواده را همراه داشته باشيد.
    با کساني که تجارب مشابهي داشته اند و آن را با موفقيت سپري کرده اند، صحبت کنيد. با دوستي که امين شماست دردودل کنيد.

    قوي باشيد و بدانيد که اتمام يک رابطه، به معناي شکست نيست. رابطه اي که سرانجامي ندارد، همان بهتر که زودتر قطع شود.
    هر کاري راهي دارد. اگر کسي قصد ازدواج داشته باشد، از راه رسمي اش اقدام مي کند.

    تا زماني که رابطه قبلي را فراموش نکرده ايد،
    اجازه ندهيد کسي وارد رابطه جديدي با شما شود. از خود بپرسيد هدف از برقراري رابطه چيست؟
    اگر رابطه صرفا براي رابطه است، نه عقل و نه شرع و نه تجربه آن را تاييد نمي کنند. اگر براي ازدواج است، راه و رسمي دارد.
    اگر نمي تواند در شرايط فعلي اقدام رسمي کند، اشکالي ندارد، هر وقت توانست اقدام کند به خواستگاري بيايد(مخصوص دخترخانمها).

    در پايان سعي کنيد از تجربه اي که به دست آورده ايد نهايت استفاده را ببريد و آن را به ديگران نيز منتقل کنيد.
    نقل قول از جناب مدیر همدردی.
    فعلا مطالعه کنید و بکار ببندید تا در پست های بعدی تکنیک های توقف فکر را برای شما در تایپیکتان قرار بدم

    - - - Updated - - -

    البته این مربوط به روابط بین دختر و پسر هستش ولی فکر کنم بتواند به شما کمک بکند برای بهتر شدن وضعیتی که درش قرار گرفتید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (دوشنبه 17 شهریور 93), دختر بیخیال (سه شنبه 18 شهریور 93), رزا (سه شنبه 18 شهریور 93)

  8. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    خاله قزی عزیز.ممنونم.پستتون خیلی مفید بود.من هنوز دختر فعالی هستم ولی تکنیکهای توقف فکر رو حتما انجام میدم.شاید خنده دار باشه.ولی نسبت به یه سری کلمات مثل حلقه،نامزدی،عقد حساس شدم.وقتی میشنوم حالم بد میشه.یه روز تو اوج ناراحتی فکر کردم حداقل یه ایمیل بزنم بهش که بدونه چه بلایی سر من آورده.من صادقانه عقایدمو گفتم بهش.اون با این که جور دیگه ای فکر می کرد سکوت کرد وگذاشت که همه چیز پیش بره.به نظر شما بهش ایمیل بزنم؟شاید اینجوری راحت تر بشم.به جای اینکه توی ذهنم بارها و بارها حرفامو بزنم یه ایمیل بهش میزنم وتموم میشه.یه چیز دیگه.پدرش گفته چون ما برای دخترتون یه هدیه خریدیم.(سرویس طلا)و الان در صورت فروش ضرر میکنیم.شما رو حلال نمیکنیم.به نظرتون حق دارن؟خوب پسر خودشون با پنهان کردن عقاید واقعیش گذاشت تا اینجا پیش بریم.خواهش میکنم راجع به ایمیل و حلال نکرن اونا نظرتون رو بگین.

  9. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی یه سری تایپیک ها هستش واقعا آدم نمیدونه از دست استارتر چی بنویسه!!
    اگه واقعا فکر میکنی ارزشش را داره بنویس خیلی هم خوبه هرچی دوست داری بنویس راحت باش.ما که هرچی میگیم شما باز داری کار خودتو انجام میدی.

    من یکی جای شما باشم روزی هزار مرتبه خدارا شکر میکنم و نماز شکر میخونم از دست اینا راحت شدم شما باز میخوای گیر بدی بهش خودتو وصل کنی بهش چی بشه؟

    فکر میکنی فقط خودت توی این وضعیت بودی و قرار داشتی فقط تنها شما اینجوری بودی؟هیچ اقدامی نکن به هیچ عنوان هیچگونه رابطه ای برقرار نکن بزار پدرت و برادرت خودشون این مسئله را حل میکنن.شما سعی کن خودت را بکشی کنار و تلاش کنی تا به روال عادی زندگیت برگردی.

    مقاله گذاشتم در تایپیک شما برای خوشگلی نیست مدیر همدردی بنده خدا اینو نزده که همینجوری بخونی و از کنارش رد بشی بخونش و بهش عمل کن نتیجشم میبینی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (سه شنبه 18 شهریور 93)

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خانوم آنیتا عزیز

    چه اسم قشنگی دارین، من یک دختر دایی کوچولو دارم هم اسم شماست، ایتقدر دوستش دارم:)

    ببینین خانوم آنیتا، همونطور که جناب خاله قزی گفتن حس الان شما کاملا طبیعیه، باید کمی بیشتر صبور باشین تا این حس براتون عادی بشه و رفته رفته فراموش!

    میتونین خودتون و با رفت و امد بیشتر باخانواده، یا سرگرم کردن خودتون با کارهای روزمره یا تفریحی و علمی وفرهنگی، کمتر به این قضیه فکر کنین.

    اینکه الان دارین این مسله و بیشتر باز میکنین و تجزیه تحلیلش میکنین، بخاطر اینه که ته دلتون هنوز به برگشت این آقا امید دارین!
    حقیقتش من خیلی وقت پیش تاپیکتونو خونده بودم زیاد یادم نمیاد، اما اینطور که متوجه شدم این آقا موقع انجام مراحل آشنایی و خواستگاری، عقایدشونو از شما پنهان کردن! و خانواده هم از این پنهان کاری اطلاع داشتن اما بازم حق بجانب صحبت کردن.

    خب عزیزم همچین آقایی هرچند عقایدش بخواد درست یا غلط باشه، فرقی نداره، بدرد شما میخوره؟اونم آقایی که با دروغ و پنهانکاری جلو اومدن؟

    عقاید میخواد درست یا اشتباه باشه، تحمیل کردن عقاید اصلا کار انسانی ای نسیت
    ، چون خداوند به همه ی ما آدم ها قدرت انتخاب داده یک کسی با پنهان کردن عقایدش ،علنا قصد داره این قدرت و از ما بگیره و بنظر من نتنها اون شخص با اینکارش بخاطر دروغش گناه کرده، تازه بخاطر دخالت در کار خدا و گرفتن قدرت اختیار از یک دختر، گناهش بیشتر میشه.

    بهتره برای خودت آیندتون و با ایشون تجزیه تحلیل کنین، اینجوری شاید راحتتر بتونی با موصوع کنار بیای!

    1. ایشون بخاطر منافع شخصیشون حاضرن هر زمان پنهاکاری و دروغ داشته باشن.
    2. تاثیر پذیریشون از خانواده بسیار زیاده.( اینو از حرفایی که تو این پست و تاپیک قبلیتون زدین متوجه شدم )
    3. مسولیت پذیری و آینده نگری نداشتن. ( مسولیت حرفاشون و قبول نکردن و خیلی راحت در مورد آینده شما بدون مشورت با شما تصمیم گرفتن )

    4.احساس خودشیفتگی، و عدم مهارت لازم در برقراری ارتباط با همسر!
    ببینین اگه از نظر ظاهری باشه خب ایشون از همون اول ظاهر و دیدن وقتی انتخاب کردن و قول و قرارهای ازدواج و گذاشتن، یعنی مسله ظاهر براشون حل شده، و نیازی به بروی همسر بزنن؛ نیست، این حرکت ایشون و حرف ایشون بشما نه تنها کاملا بچگانه اس بلکه، نشان از عدم پختگی لازم ایشون برای ازدواج داره، ایشون به بلوغ لازم هنوز نرسیدن.

    اگه از نظر تیپ مذهبی و تیپ بازتر باشه، خب بازم باید با شما قبل قول وقرار به یک نتیجه واحدی میرسیدن حالا یا شما قبول میکنین یا نه!


    در مورد ایمیل زدن،
    هم باید بگم.

    اگه میخواین از احساساتتون بگین که اصلا کار درستی نیست! بخاطر اینکه الان تو اوج احساساتین، فردا که احساستون فروکش کرد، خیلی پشیمون میشین، حس تحقیر شدگی و کوچیک شدگی پیدا میکنین، خصوصا اگه ایشون بد جواب میدن یا اصلا جواب ندن یا اینکه ایشون برن ایمیل شما رو بخانوادشون نشون بدن و بعد نهایتا خانواده ایشون به خانواده شما زنگ بزنن و بگن لطفا بدخترتون بگین مزاحم پسر ما نشه! !
    یعنی اگه میخواین اینکارو بکنین بفکر واکنش های اینچنینی هم باشین ( البته با خانواده ای که شما توصیف کردین این حرکات بعید هم نیست )


    اما اگه نگران حلال و حرام هستین .

    شما مگه از اون سرویس طلا استفاده کردین؟ بالاخره شما هم حلقه خریده بودین دیگه ؟ شما هم تو این مدت هزینه کردین، پس شما هم ضرر کردین!
    ( فقطم ضرر مالی نکردین ضرر عاطفی هم داشتین)

    تازه اینجور موقعا ضرر عاطفیش بیشتره!

    بعدشم الان خانوما طلا میخرن، که سرمایه بشه براشون، میتونن این طلا و پدرخواستگارتون بدن به همسرشون و همسرشون استفاده کنن.لازم نیست حتما بفروشنش.

    اگه هم میخواین ایمیل بزنین با حالت ملتسمانه نزنین طوری که انگار از دوریشون زجر میکشین و کسی غیر ایشون و نمیتونین بعنوان همسر بپذیرین.

    میتونین برای اینکه خب اونها از پدر شما حلالیت خواستن و جلسه تشکیل دادن شما هم به این منظور ایمیل بزنین.

    مثلا ** شنیدم پدرتون اعلام کردن که بابت ضرر مالی ای که بخاطر طلا خریدن برای من متحمل میشن، از ما ناراضی هستن!
    خواستم خدمتون عرض کنم که برای من و خانواده ام هم این اتفاق، اتفاق خوشایندی نبوده، اما بهتره قبول کنین که خانواده مم به تنهایی مقصر نیستن، بنده موضع م و اعتقاداتمو رو راست و با صداقت کامل برای شما در جلسات آشنایی مشخص کرده بودم ولی متاسفانه شما با من صادق نبودین و مسایلی که قبل از قول و قرار ازدواج و عقد باید مشخص میشد و شما بعد از قرار مدارامون مشخص کردین و شما اعتقاداتتون و طوری تو جلسات خواستگاری نشون دادین که درست و کامل نبوده.
    کاش از اول صادق میبودین تا نه ما نه شما نه ضرر مالی ببینیم نه ضرر عاطفی!

    من و خانوادم هم هزینه هایی داشتیم و ضرر مالی دیدیم .اما الان بیشتر از اینکه از ضرر مالی آسیب ببینیم از ضرر عاطفی و احساسی آسیب دیدیم که خیلی بیشتر از ضرر مالی برامون مهمتره.
    و مسله ای که بیشتر برای من مهم بوده همین عدم صداقت شما بود، و باعث شده که به من و خانواده ام حس فریب خوردگی دست بده.( کاری به درست و غلط بودن عقیده اتون ندارم، فقط پنهانکاری عقایدتون و روراست نبودنتون برای من مهم بوده همین، شاید اگه با صداقت جلو میامدین من و خانوادم انعطاف بیشتری نشون میدادیم.)

    امیدوارم شما از این به بعد صداقت بیشتری در انتخابتون داشته‌باشین. تا نه دیگه ضرر مالی شما ببینین نه ضرر احساسی اون دختر!***


    فکر میکنم ایمیل نزنین و کم محلی کنین به اینجور حرفا بهتر باشه اما اگه هم میخواین خیالتون از بابت حلال و حرام راحت بشه میتونین، شما هم اعلام کنین که ضرر کردین. اما رسمی باشه خیلی بهتره تا اینکه عاشقانه و رمانتیک و ملتسمانه باشه ، چون ممکنه به پدر و مادرشون نشون بدن ک حرفی بشما بزنن.
    برای جلوگیری از این اتفاق شما میتونین این اقدامات و انجام بدین .
    1. حتما با اطلاع پدر و مادر اینکارو انجام بدین.تا درصورتی که با پدر و مادرتون تماس گرفتن، اونها در جریان باشن و بتونن جوابشونو بدن.
    2. بیشتر سعی کنین منطقی و کاملا رسمی باشه.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : سه شنبه 18 شهریور 93 در ساعت 10:51

  12. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    آونگ (سه شنبه 18 شهریور 93), آنیتا123 (سه شنبه 18 شهریور 93)

  13. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    حق با شماست.متاسفانه من کمی زمینه وسواس فکری دارم.تو این موردم انگار دارم توی ذهنم زندگی میکنم نه در دنیای واقعی.دارم زندگی مینم،سرکار میرم،کلاسها و مسافرتهام،برنامه های آیندم همشون هستن ولی با یه غم بزرگ تو دلم وفکرهای آزاردهنده.برام دعا کنین کسی تو زندگیم بیاد که هم دوستش داشته باشم و هم آدم خوبی باشه.چون حداقل اینو راجب خودم فهمیدم که نه بدون عشق میتونم ازدواج کنم نه بدون منطق و درنظر گرفتن ملاکهام.ازتون ممنونم آقای خاله قزی.من از همین الان فکرمو کنترل میکنم و یه وقت روانشناس هم گرفتم که امیدوارم مفید باشه

    - - - Updated - - -

    ممنون دختر بیخیال عزیزمقصد منم همین بود که این ایمیل هشداری باشه که با یه دختر دیگه اینکارو نکنه.وگرنه بعضی وقتها که احساساتی میشم و آرزی برگشتن اونو میکنم.یاد صورت مادرم توی جلسه آخری که اون حرفها زده شد میفتم.ما همه غافلگیر شدم.مامانم داشت با یه حالت بهت زده و با یه غم شدید فقط نگاه میکرد.من حاضر نیستم دوباره مامانمو اونجوری ببینم.اونم به خاطر من.به هر حال ریسک این ازدواج بالا بود.اون پسر تو یه خانواده بی محبت بزرگ شده بود.به هر حال ریسک این ازدواج بالا بود.البته اون از نظر ظاهری منو پسندیده بود ومدام از من تعریف میکرد.ظاهرا همه ابراز علاقه ها دروغ بوده.البته من تو این لحظه تو حالت منطقی هستم و حالم خیلی خوبهدقیقه به دقیقه حالم تغییر میکنه.هر وقت احساساتی میشم میام واین پستها رو میخونم وبهتر میشم.مرسی از همتون

    - - - Updated - - -

    اون سرویسم موقع خریدنش من اصلا حضور نداشتم و فقط بعدا یه لحظه به من نشونش دادن.قرار بود سرعقد بهم بدن.از نظر منطقی فکر نمیکنم ما زیر دین باشیم.از نظر مذهبی هم بعید میدونم اینطور باشه
    ویرایش توسط آنیتا123 : سه شنبه 18 شهریور 93 در ساعت 10:50

  14. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 18 شهریور 93), میشل (سه شنبه 18 شهریور 93), دختر بیخیال (سه شنبه 18 شهریور 93)

  15. #29
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سابقه وسواس فکری دارید? بيشتر توضیح بده.

  16. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    زمینه وسواس فکری.من بیش از حد به مسایل فکر میکنم.بعضی فکرا مدام توی سرم تکرار میشن.مثلا در مورد این قضیه شاید روزانه چند بار همه چیزو توی ذهنم مرور میکنم.حرفهایی رو شاید هیچ وقت نزنم مدام توی ذهنم تکرار میکنم.به هر حال این افکار هستن که روی احساسات اثر میذارن و اینو متوجه شدم که احساس افسردگی بعد از این فکرها(در مورد این قضیه)به من دست میده.قبلا هم این فکرها در مورد چیزای دیگه بود.تقریبا من تمام روز فکر میکنم.حالا موضوع این فکر میتونه خیلی چیزا باشه که اکثرا تکراری هستن.و انجام فعالیتهای مختلف هم نمیتونه این فکرها رو متوقف کنه.


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.