به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,420
    سطح
    21
    Points: 1,420, Level: 21
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.دوستان.
    اگه بخوام مشاوره آزاد بگیرم چطوریه..

  2. کاربر روبرو از پست مفید پروانه 71 تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    http://www.hamdardi.net/payments.php

    حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 10000 تومان
    حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 28000 تومان
    ولي بهتره که سه ماهش را پرداخت نماييد
    چنتا حسن داره.1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.2.قيمت مناسب نسبت به بيرون 3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,420
    سطح
    21
    Points: 1,420, Level: 21
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جون راست میگی.من که نمیتونم اینکارو بکنم نباید میگفتم.
    این چند مدت که نبودم همش داشتم به کارام فکر میکردم..نمیدونم چرا یه حسی جدیدا تو وجودم اومده که میگه خودت کردی..وقتی میشینم خوب فکر میکنم میبینم تقصیر خودمه..دقیقا یادمه دو روز بعد عقدمون نامزدم تو بغلم گریه کرد وقتی دلیلشو پرسیدم گفت بدست آوردن تو معجزس..میگفت من اصلا فکرشو نمیکردم که بتونم تورو بدست بیارم.(آخه یه سال خواستگارم بودو من جواب رد میدادم)ا چند وقتم که هر اتفاقی میوفتاد و به مشکل میخورد میگفت خدا تویی تو محالات من بودیو بهم داد..مطمئنم این مشکلمم حل میشه..
    بارها بهم گفت بود تو داری آزادی منو میگیری..ولی من درکش نمیکردم..
    راست میگه من از اون اول همش تواستم کنارم باشه..با من باشه..رابطش با دوستاشوگفتم خیلی کم کنه.یه حالت کنترلی گرفته بودم به خودم...همش کنترلش میکردم.الان کجایی؟کی میای؟چرا دیر اومدی؟چرا اینجوری نشستی؟؟بلند شو؟همش دستور و دستور...(نامزد من سیگارم میکشه که من بهش گفتم حق نداری بکشی .و یکی از دلیلای فراری بودنش اینه که بره و سیگار بکشه )
    این اتفاقا انقدر ادامه داشت تا که الان که شده 6 ماه .کامل از هم دور شدیم.. ولی ناگفته نماند که ایشون تو ابراز علاقه و احساسات خیلی ضعیفه..در حد صفر....
    حالا تصمیم گرفتم اونو بزارم ب حال خودش هر وقت دوست داشت بیاد بهم سر بزنه ..هر وقت مرخصی اومد دیگه من نگم بیا پیشم ..خودش بیاد..
    از اونجایی که من اصلا صبور نیستم . الان کل دغدغه فکریم این شده ..من نگم بیا دنبالم خودش هیچ علاقه ای نداره بیاد.من نگم اینکارو کن خودش انجام نمیده..چون همش من گفتم بهش هرکاری رو کرده الان حس میکنم نگم اونم بلد نیست
    میخوام ازش کمی فاصله بگیرم واس خودم باشم..به کارام برسم..خودمو سرگرم کنم..
    ولی نمیشه هر وقت میام خودمو با چیزای دیگه سرگرم کنم .فکرم درگیر کاراشه و دوباره عصبی میشم..
    میخوام دگه اینجوری نباشم ولی نمیدونم چجوری؟؟
    کمکم کنین تا بتونم یکم ازش فاصله بگیرم.چون دیشب باهاش حرف زدم و گفتم تو احساسات داریو واس همه احساستی میشی جز من..بهش گفتم دیگه منم کاریت ندارم ..کنارتم چون زنتم ولی از لحاظ احساسی دیگه بهت هیچ حسی ندارم..شدم مثل خودت..
    اونم بعد یه عالمه سکوت بینمون گفت منم میشینم به این اخلاقای کوفتیم فکر کنم ببینم چه دردی دارم اینجوری شدم..
    حالا میخوام کمکم کنین حالا بهش گفتم میخوام بی تفاوت باشم چطوری تعادل رو حفظ کنم...چطوری هم بهش ثابت کن مواسم مهمه و ولی نسبت بهشم بی تفاوت باشه..چطور کاری کنم که خودش بیاد سمتم....
    کمکم کنین
    ویرایش توسط پروانه 71 : پنجشنبه 20 شهریور 93 در ساعت 12:21

  5. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    دوباره باید بگم شوربختانه چون تعداد آقایان در سایت زیاد نیست برای همین کمتر از دیدگاه یه مرد متاهل به تایپیک نگاه میشه.مثلا نظری که واحد گرامی گذاشتن وب رام جالبه 4تاهم تشکر خورده!!!

    سلام.اون روز وقتی دیدم خوشحالید و خیلی خوشحال شدم. ببنید باتوجه به ازدواج سنتی که داشتید و تفاوت فرهنگی فاحشی که دارید اگه بخواید به این کارا دامن بزنید و ادامه بدید کارتون خدایی ناکرده بیخ پیدا میکنه...

    ببنید به نظر من بحث خجالت نیست.. اگه ایشون خجالت می کشیدند باید شب هم خجالت می کشیدند اون قدر بحث کنید که پدر و مادرتون هم بفهمند هر چند بازم ممکنه خیلی عصبی شده ولی بازم هر چقدر شما عصبیش کرده باشید و و حق با ایشون بوده باشه کارشون درست نبوده
    شاید هر مرد دیگه ای بود اونم خونه ی پدر شوهر..تا شما نمی اومدید لب به غذا نمی زد.. اگه ساعت دو شب هم نبود حتی سر شب هم بحثتون میشد مدیریت می کرد اصلا کار به بحث کشیده نشه یا اگه کشیده شد کوتاه می اومد و می گفت زشته پدر و مادر خانمم نفهمند ناراحت میشند و.. نمی دونم بعدش هم این قدر راحت نمی خوابید... اکثر طلاق ها اول زندگی به خاطر همین مسایل پیش میاد..

    اصلا چرا شما سر سفره نرفتید ؟؟خواستید ببنید همسرتون چقدر فرق کرده یا عکس العملش چیه؟؟متاسفانه باید گفت همسر شما دقیقا اون چیزی که شما میخواید نیستند از نظر رفتار با توجه به فرهنگ و ادابی که دارند و بزرگ شدند...پس به جای تمرکز روی این ها..روی خوبی هاشون تمرکز کنید و کم کم و رفته رفته سعی کنید بهشون متوجه کنید که مثلا اگه چطور رفتار می کرد بهتر بود و شما بیش تر دوست داشتید و..

    متاسفانه با دعوا و قهر اشتی و های این جوری فقط روابطتتون تیره تر میشه و خدایی ناکرده کار به جاهای باریک تر کشیده میشه.دوران عقد دوران شناخت هم هست ...نه محک زدن.. شما وقتی میبنید همسرتون این طوره هستند دیگه هیچ وقت سعی کنید وقتی میان خونتون با هم بحث کنید..چون جلوی مامان بابا دعواتون بشه اونا بفهمند و فقط شرایط بد تر میشه و قبح این کار برای طرفین ریخته میشه.. وقتی میبنید همسرتون بدون شما انگار نه انگار کاری کنید این اتفاق نیفته تا کم کم اون طوری که شما میخواید بشند...

    امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه.
    شاید از نظر شما بعنوان یه بانو درست باشه ولی از نظر یک آقا شوهر شما اصلا کار اشتباهی نکردهحرفشم کاملا درست و منطقیه.اینکه خونه خودتونه و دلیلی نداره که صدات بزنه(گرچه ایکاش صدا میزدن و منتظر شما میماند)و شماره دو برقراری رابطه جنسی کامل خوب شما همسرش هستی نامحرمش که نیستی حرفش درسته ولی حرف شما هم درسته بنظرم بهتره یکجورایی حد وسط را بگیرید.
    خدایی مشکل بزگریه این داشتن رابطه توی دوران عقد

    حالا مسئله دوم:اکثر دخترها وقتی ازدواج میکنن بخاطر اینکه از قبل بهش فکر کردن و کلی هم نقشه کشیدن شروع میکنن به عوض کردن شووهر بدبخت به مدل رفتاری و شخصیتی خودشان که توی این قالب شکل بگیرین دقیقا کار یکه شما کردید.ردخورد نداره حداقل تا 3ماه اول اینجوری.یعنی هرچی داشتی و نداشتی را ازت میگیرن و فقط میبینی خودش مانده تنهایی یکهو آقا پسر بخودش نگاه میکنه میبینه واقعا هیچی براش از دوران مجردی و شخصیت مجردیش نمانده برای همینه که تغییر میکنه و شروع میکنه به جبهه گیری کردن.شوهرت دقیقا همان حسی را داره که من داشتم و خیلی از مردهای دیگه توی دوران عقد.البته خدارا شکری من یکی انعطافم خبو بود ولی دیگه واقعا بعضی وقتها کم می اوردم!!!دقیقا میشن معلم اخلاق و مادر

    اونم بعد یه عالمه سکوت بینمون گفت منم میشینم به این اخلاقای کوفتیم فکر کنم ببینم چه دردی دارم اینجوری شدم..
    این دقیقا حرفی و احساسی که اکثر مردها توی دوران عقد بهشون دست میده واقعا حس مزخرفیه فوق العاده مزخرف اینکه دوسش داری و میخوای بهش محبت کنی و ابراز علاقه ولی با کارهاش حتی داره من را از خودم میگیره بقول خسرو شکیبایی:اگه منو از من بگیری دیگه من نیستم.
    یاد بگیر به شوهرت احترامب زار یو قبولش کنی همینی که هست با همه خبوی و ها و بدی هاش با همه نقاط قوت و کاستی هایی که داره کم کم تغییر میکنه ولی خواهشا بهش فشار نیارید
    الان این جملشو خوب درک میکنم.طریقه حرف زدنتو باهاش درست کن و بهتر و ملایمتر و با احساستر باهاش حرف بزن.بهش بگو دوست دارم و اخلاق های خوب یداری بهش یادآوری کن چرا انتخابش کردی و بهش اعتما بنفس بده.از الان یاد بگیر رفتار صحیح در پیش بگیری.گلپسرت همسر اختیار کرده از بودن کنارش لذت ببره مادر جدید نمیخواد یا معلم نمیخواد
    غر نمیزنی
    گیر نمیدی
    سرکوفت نمیزنی
    مادر بودنت را بزار کنار
    همینجور یکه هست دوسش داشته باش
    راستی اطلاعاتت را نسبت به شخصیت مرد بالا ببر بیشترش برمیگرده که شخصیت والا مقام,شخصیت فرزانه و قدرشوکت ما آقایون را نمیشناسید(چقدر هندونه گذاشتم زیر بغل خودمون)
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    saeed.ms (جمعه 21 شهریور 93), پروانه 71 (جمعه 21 شهریور 93)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,420
    سطح
    21
    Points: 1,420, Level: 21
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.آقای خاله قزی عزیز..ممنون بابت حرفاتون
    باید خیلی تلاش کنم تا اشتباهایی که کردم رو جبران کنم ..
    من زیاد شخصیت مردا رو نمیشناسم.باید در موردش خیلی مطالعه کنم..
    اگه باید تحمل کنم سرد بودناش رو.تا ایشالا روزی درست بشه همه چی

  8. کاربر روبرو از پست مفید پروانه 71 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 22 شهریور 93)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.