به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31
  1. #21
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    انتظار عزیز دوستان همه گفتنی ها را گفتند. اما من باز هم می گویم بحث من سر شاغل بودن یا نبودن نیست.

    نکته ای که من به شما گفتم چیز دیگری است. من می گویم وقتی این آقا آنقدر شناخت از شما به دست نیاورده است که نمی تواند به عنوان مادر بچه هایش به شما اعتماد کند و خودش را موظف می داند نقش مادری را به شما یاد بدهد ( در حالی که زنان نقش مادری را از زنان دیگر می آموزند نه مردان ) نقشی که کاملا زنانه است و یک مرد نمی تواند درک درستی از آن داشته باشد ، شما چگونه می خواهی با این موضوع کنار بیایی ؟ شما حتی اگر هم بخواهید با این آقا ازدواج کنید الان نباید این کار را بکنید. باید دوره شناخت طولانی تری داشته باشید.
    در این دوره شما می توانید بفهمید که آیا این مردی است که شما را جذب خودش کند از ته دلتان یا نه. می توانید بفهمید که آیا این مرد آنقدر برای شما در آینده دوست داشتنی خواهد بود که به خاطرش از آرزوهایتان صرفنظر کنید و به خاطر محبتی که به او دارید از خواسته خودتان بگذرید. این مرد دارد خواسته بزرگی را مطرح می کند. این را که دیگر همه می توانند بفهمند چه آقایان تالار چه خانم ها. اینکه از همه چیزهایی که تا به حال برایش تلاش کرده اید و قلبا آن را دوست دارید ( صرفنظر از اینکه چیست و چه ماهیتی دارد ) به خاطر او گذشت کنید. خوب ما انسان های معمولی وقتی به خاطر کسی از آرزوهایمان گذشت می کنیم انتظار داریم که این گذشت ما بی جواب نماند. انتظار داریم که :
    - او قدر گذشت ما را بداند و آن را وظیفه تلقی نکند و بی تفاوت نباشد.
    - او هم متقابلا خودخواهی را کنار بگذارد و در زندگی دائما انتظار گذشت و فرمانبرداری از خواسته هایش را نداشته باشد. یعنی گذشت های سلسله وار و بی پایان. اینکه همیشه حق را به جانب او بدهیم.
    - انتظار داریم که اگر ما را از شرایط مطلوبی که قلبا آرزویش را داشتیم برکنار کرده است ، شرایط بهتری برایمان فراهم کند. یعنی شرایطی که ما آن را به آرزویمان ترجیح بدهیم و بگوییم: آه این شرایط اصلا قابل مقایسه با آنچه آرزویش را داشتیم نیست. چقدر خوب شد به حرف او گوش کردم!!!
    - انتظار داریم که اگر ما گذشت می کنیم طرف مقابل هم این گذشت را داشته باشد و او هم به خاطر ما از خواسته هایش صرفنظر کرده و به دل ما راه بیاید.

    اینها شرایطی است که وقتی انسانی به خاطر کسی دیگر از آرزوها و خواسته هایش گذشت می کند و به شرایط طرف مقابل تن می دهد ، به طور خود به خودی در ذهن و روح او ایجاد می شود. مگر اینکه عشقی دیوانه وار بین دونفر حاکم باشد که اصلا تمام حساب های مادی این دنیا کنار برود که بحثش جدا است و در حال حاضر شما انتظار سبز عزیز چنین شرایطی را ندارید.

    خوب پس این دوره طولانی تر شناخت لازم است که شما بفهمی آیا این مرد کسی هست که بتواند این گذشت شما را جبران کند و رضایت شما را تامین کند یا نه؟ و آیا آنقدر برای شما جذاب و دوست داشتنی است که بتوانید به خاطر او گذشت کنید یا نه.

    پس توصیه من به شما این است که اگر فکر می کنید این آقا می تواند همسر مناسبی برای شما باشد این کارها را انجام دهید :
    - خواهش می کنم دیگر نگویید اطرافیان متلک می گویند و تکه می اندازند. چون وقتی این حرف را می زنید من به این حالت درمی آیم بعد به این حالت و بعد هم به این حالت

    - - - Updated - - -

    - دوره شناخت را طولانی تر کنید و ارزیابی دقیق تری از این آقا داشته باشید. عجله کار شیطان است .
    - در دوره شناخت سعی کنید معقول و منطقی رفتار کنید و عاقلانه با این آقا بحث کنید و در یک کلام حسن نیت خود را ثابت کنید. ببینید آیا این آقا می تواند حداقل کمی بیشتر به شما و درایت و عقلتان اعتماد کند یا باز هم بی اعتماد است. نمی گویم صد در صد. من به خودم هم صد در صد اعتماد ندارد. منظورم به میزانی است که با آرام و با خوشی و امید به خوشبختی با شما ازدواج کند و شما را یک فردی نداند که نمی توانید درست تصمیم بگیرید.



    دوستان عزیز تالار از شما هم خواهش می کنم که دیگر بر سر اینکه اشتغال خانمها خوب است با بد است ، خانم ها برای چه کاری ساخته شده اند و... بحث نکنیم و به مشکل اصلی صاحب تاپیک بپردازیم. به او کمک کنیم که ارزیابی درستی از شرایط خواستگارش داشته باشد و بتواند دورنمایی از زندگی ای که با او خواهد داشت پیش چشم داشته باشد. بحث راجع به خوبی و بدی اشتغال خانم ها یک بحث آزاد است و مشکلی را از صاحب تاپیک حل نمی کند. چون آخرش هر کس طبق عقیده و تربیت خانوادگی خودش زندگی می کند. تنها کاری که ما می توانیم بکنیم این است که کمکش کنیم شرایط را به درستی ارزیابی کند و بهتر است قضاوت را بر عهده خود انتظار سبز بگذاریم.
    ویرایش توسط نوروزیان. : سه شنبه 11 شهریور 93 در ساعت 13:44

  2. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 11 شهریور 93), آنیتا123 (شنبه 15 شهریور 93)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام

    نمیشه هم خدا رو داشت هم خرما

    کسی که میگه من میتونم مادر بچه ای باشم و شاغل باشم بدون اینکه در تربیت بچه یا خانه داری من و رسیدن به همسرم اجحاف بشه فقط و فقط داره از روی تعصب حرف میزنه
    و 100 درصد در این زمینه کوتاهی رخ خواهد داد برای هر زنی و در هر زمینه شغلی
    فقط مسئله اینه که این کوتاهی تا چه حده ؟

    بعضی از مردها میتونند خرج بچه بدن و همسرشونو از لحاظ مادی تامین کنند که این شرایط رو میذارند که همسرشون شاغل نباشه و بچه زیاد میخوان

    من اگه زن بودم شرط ایشون رو با شروطی میپذیرفتم
    مثلا :
    1. ماهیانه هزینه ای که میتونم از شغلم بدست بیارم رو بدون منت به من بدن (مثلا ماهی 1 میلیون)
    2. فقط در صورتی بچه دار میشم که ایشون همکاری کنن و از وظایفشون شونه خالی نکنن چه در موقع بارداری در مسائل خانه داری چه در تربیت بچه
    3. اگر شرایط مالی ایشون کفاف نده به بچه فکر نمیکنم تا موقعی که رفاه فرزندم تامین بشه
    4.هر وقت هرنیاز مالی برام بوجود امد ایشون هزینه اشو تامین کنن (حالا ممکنه یک فعالیت ورزشی یا فرهنگی باشه یا برای زیبایی خودم بخوام هزینه کنم یا برای سلامتی ام باشه یا خرید زیور آلات یا هر چیز دیگه ای ...)
    و ...

    یعنی آقای محترم شما که انقدر ادعا داری اولا میتونی نیاز های مالی منو تامین کنی که میگی نرو سمت کار
    ثانیا میتونی در پرورش 4 تا بچه کمک کنی و پا به پای من سختی هاشو تحمل کنی
    و اصلا پول داری که میخوای 4 تا بچه بدنیا بیارم و هزینه هاشو تامین میکنی ؟

    در کل شما هم باید نگرانی هاتونو عنوان کنید و این نباشه که ایشون دنبال یک ظرف شور و کهنه شور باشن ، دنبال یک کنیز بله قربان گو که در شرایط سخت مالی قربان صدقه فرمان و اوامر اربابش بره

    مطمئنم ایشون با اومدن اولین بچه و چند روز شب نخوابی و یکم دست در جیب مبارک کردن به زور هم که شده مانع از اومدن دومی میشن و به این نتیجه میرسن که یک بچه کافیه

    ولی اگر انقدر شرایط مالی مناسبی دارن که همچین توقعاتی دارن و انقدر با درک و فهم هستن که پا به پای شما میخوان همراهیتون کنن چرا که نه

    ایشون نمیتونن هم خدا رو بخوان هم خرما رو و مثل امپراطور ها به ازدواج و تولید نسل فکر کنن؟؟ مگر اینکه واقعا توانش رو داشته باشن

  4. کاربر روبرو از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 11 شهریور 93)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همتون دوستان عزیز.دیگه قضیه تموم شد و ایشون هم تماس نگرفتن.البته توی جلسه چندین بار پرسیدن این مسءله رو که راه نداره و من گفتم فکر نمیکنم ولی بازم راجع بهش فکر میکنم.ولی مامانم میگن رنگت حسابی پریده بوده (ی دفعه احسساس کردم چهاتابچه قد ونیم قد کنارم نشسته) بازم من موندم وتنهاییام.خسته شدم از این همه خواستگار و خواستگاری که به نتیجه نمیرسه.مامانم میگن خسته شدم ازخواستگار و ...هر چی فک میکنم بیشتر تردید پیدا میکنم خدا خودش به داد همه برسه

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط انتظارسبز نمایش پست ها
    مرسی از همتون دوستان عزیز.دیگه قضیه تموم شد و ایشون هم تماس نگرفتن.البته توی جلسه چندین بار پرسیدن این مسءله رو که راه نداره و من گفتم فکر نمیکنم ولی بازم راجع بهش فکر میکنم.ولی مامانم میگن رنگت حسابی پریده بوده (ی دفعه احسساس کردم چهاتابچه قد ونیم قد کنارم نشسته) بازم من موندم وتنهاییام.خسته شدم از این همه خواستگار و خواستگاری که به نتیجه نمیرسه.مامانم میگن خسته شدم ازخواستگار و ...هر چی فک میکنم بیشتر تردید پیدا میکنم خدا خودش به داد همه برسه
    انتظار جان یعنی بعد این تاپیک جلسه دیگری برگزار نشد؟ خودشون زنگ نزدند؟
    ممکنه زنگ بزنند ها. چند روز گذشته؟

    اگه خواستی بیشتر در مورد این که شرایطتت را به خواستگار توضیح بدی تا از اولویت بندیت مطمئن بشه، صحبت کنیم.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  7. #25
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یک توصیه مهم بهت می کنم انتظار جان :
    هر خواستگاری را به خانه ات راه نده. قبل از اینکه کسی به خانه ات بیاید باید مادرت تلفنی با مادر او صحبت کند و یک سری ملاک های کلی را ارزیابی کند. بعد اگر دیدی شرایط کلی اش مناسب است خواستگار را به خانه ات راه بده.
    من خودم تا به الان سه تا خواستگار داشتم که هیچ کدامشان را ندیدم چون قبل از خواستگاری مادرم تلفنی با مادر پسر صحبت هایی کردند و متوجه شدیم ملاک های کلی ما را دارا نمی باشند.
    هیچ لزومی ندارد که هر کسی را به خانه ات بیاوری. بنیشین و یک سری ملاک های کلی و مهم را که پای تلفن می شود راجع به آنها صحبت کرد تعیین کن و اگر خواستگاری این ملاک ها را داشت به خانه راهش بده.

  8. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    معاون کلانتر (سه شنبه 11 شهریور 93), اثر راشومون (سه شنبه 11 شهریور 93)

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه هدی جان.چند روزی گذشته و احتمالش نیست.اما فکز نمیکنم صحبت سر این مسئله بد باشه.الان که چند روزی گذشته و من فکر کردم میبینم در حال حاضر صحبت های اقای محمد93 که مدیر همدردی هم تایید کردن خیلی منطقی هستش،ایشون ملاک های دیگه منو داشتن.مثلا من خیلی دوست داشتم ایشون هم رشته من باشن و قصد ادامه تحصیل داشته باشن و مذهبی باشن.کلا توی موارد دیگه انعطاف پذیر بودن و این موضوع خط قرمزشون بود.من خودمم فکر نمیکنم بعد از به دنیا اومدن فرزندم بتونم کار کنم.فقط از تحمیل شدن این موضوع خیلی ناراحت بودم و احساس بدی پیدا کردم.
    هدی جان و نوپوی عزیز اگر همچین موقعیتی براتون پیش اومد سریع موضع نگیرید مثل من و فکر کنید راجع بهش.اینو به عنوان کسی میگم که هنوز مطمئن نیست تصمیمی که گرفته درسته یا نه و میدونه خونه داری تنها اونو کاملا افسرده میکنه اما الانم خیلی حالم پهتر نیست و خیلی به داشتن ی همراه احتیاج دارم.الان دوباره ی خواستگار دیگه تماس گرفته اما حتی 30 درصد معیارهام رو هم نداره
    نوپو جان اینجوری نیست که ما هر خواستگاری رو قبول کنیم گفتم ایشون 60 درصد معیارها رو داشتن.جلسه اول که اومدن با کار پاره وقت من(تدریس دبیرستان) موافقت کردن و سرش به تفاهم رسیدیم.بعد که مادرشون زنگ زدن دوباره مامانم پرسیدن و گفتن مشکلی ندارن با این موضوع به خاطر همین جلسه دیگه ای تعیین کردیم.ابتدای جلسه دوم هم مادرم ازشون پرسیدن که گفتن مشکلی ندارن.بعد که رفتیم صحبت کردیم ی دفعه این موضوع رو مطرح کردن و گفتن بهش فکر کردن و نمیخوان کار کنم و روی تربیت بچه حساسن.من ی دفعه با این موضوع رو برو شدم و همهی احساسای خوبم بد شد و ... مهارت ارتباطی من مشکل داشت شاید،شایدم دلیلش مطرح کردن غیرمنتظره این موضوع بود.شاید 3-4 بار فکر کردن و پرسیدن هیچ راهی نداره منم مصر رو حرفم که نه،گرچه راضی شدم حتی کار تو خونه بگیرم ولی ایشون رضایت ندادن.از نظر مالی فکر کنم خیلی اکی بودن و به نظرم دوست داشتن از نظر مالی کاملا وابسته باشم
    به هر حال به تمام دوستان چه خانم یا اقا توصیه می کنم راجع به تصمیماتتون عجله نکنید و وزود همه چیزو بهم نریزید وسعی کنید فکر کنیدو بعد تصمیم بگیرید.
    ویرایش توسط انتظارسبز : چهارشنبه 12 شهریور 93 در ساعت 10:40

  10. 2 کاربر از پست مفید انتظارسبز تشکرکرده اند .

    اثر راشومون (چهارشنبه 12 شهریور 93), شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  11. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آذر 93 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1393-6-09
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    62
    سطح
    1
    Points: 62, Level: 1
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    103

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم مصباح الهدی عزیز ممنون بابت پست مفبدت. اقای معاون کلانتر اخه همه که یه شکل زندگی نمیکن. مثلا خیلی از مردا رو من خودم به عینه دیدم که اونقدر غرق در کار و مشکلات هستن که وقتی برمیگردن خونه اونقدر خسته ان که دیگه نه وقت نه حوصله محبت و توجه به همسر و بچه هاشون ندارن. حالا خوبه شما بری خواستگاری بهتون بگن سر کار نرو که اینجوری نشه؟
    من اگه یک دختر به دنیا اومدم انتخاب خودم نبوده و حالا که به عنوان یک انسان دارم زندگی میکنم دلم میخواد جدای از جنسیتم فرصت تحصیل و کارورشد و شکوفا کردن استعدادم رو داشته باشم. مدیریت کردن زندگی ریطی به کار بیرون نداره الزاما. کی میتونه ادعا کنه که همه زنهای خانه دار مادرا و همسرای ایده الی بودن؟؟؟
    من خودم دانشجوی سال چهار پزشکی ام. درسا و و شرایط کارم هم خیلی سنگینه.در عین حال کنار درسم تدریس خصوصی هم میکنم. با وجودی که مجردم اما تقریبا اکثر مواقع من تو خونه اشپزی میکنم. چون بهش علاقه دارم.برای کمک به مادرم چون کمی کسالت دارن همیشه من ظرف میشورم. با وجود همه اینا مرتب باشگاه میرم. کلاس زبان میرم. و همیشه هم وقت واسه تفریح و بیرون رفتن و بودن با دوستان و خانواده ام دارم . ادم اگه بخواد زندگیش رو مدیریت کنه میتونه شاید به نظر سخت برسه ولی وقتی با علاقه این کارا رو کنی واقعا حس خوشبختی میکنی. تو خانواده ما همه خانم ها تحصیلات بالایی دارن و اکثرا شاغلند. نمیخوام بگم زندگی همه عالیه اما مثلا پسردایی من پزشکه. خانمش مهندسه و یک شرکت داره. 2 تا بچه هم دارن. این خانم اینقدر خوب خانوادش رو مدیریت میکنه که زبانزده. یه همسر و مادر ایده ال . در حالی که کلاسای مختلف و تفریح و همه این چیزا رو هم در کنار زندگیش داره.

    انتظار سبز عزیز . قبل از هر چیزی بشین خوب با خودت فکر کن اگه شرط ایشون رو بپذیری 10 سال دیگه چه حسی خواهی داشت؟ ایا احساس نمیکنی چیزی رو از دست دادی؟ که اگه اینطور باشه مسلم بدون این حس باعث میشه نسبت به زندگیت سرد بشی .تو قبل از اینکه یک همسر یا مادر باشی یه انسان مستقلی. اگه خودت به شخصه حس خوشبختی تو ارتباط با خودت نکنی خیلییییی سخته که بخوای خوشبختی رو واسه همسر و فرزندت به ارمغان بیاری. ولی در عین حال نباید نقش همسری و مادریت تحت تاثیر کار و زندگیت کمرنگ شه.

  12. #28
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من چندین بار به شما گفتم که مساله اشتغال یا عدم اشتغال نیست. مساله طرز تفکر یک انسان و نگاهش به زندگی مشترک و وظایف همسری ، نگاهش به زندگی مطلوب و ایده آل است. دیدگاهش به زن و توانایی های یک زن است.
    من یک بار دیگر قسمت های مهم پست هایم را برایت می گذارم. اینبار به منظور اصلی من دقت کن انتظار جان :
    می دانی من بیشتر روی چه چیزی تاکید دارم ؟روی این نکته که با مردی ازدواج کنی که تو را آنقدر دارای شعور و عقل و تدبیر و درایت بداند که چنین حرف های زننده ای را مطرح نکند. آنقدر به تو اعتماد داشته باشد که بداند شما نقش خودت را به عنوان یک مادر و همسر به خوبی ایفا خواهی کرد و نیازی به آقابالاسر نداری. با مردی ازدواج کنی که خوشحالی تو را خوشحالی خودش بداند و تو را یک آدم متعصب تصور نکند که نمی توانی براساس شرایطی که داری برای زندگی ات تصمیم بگیری و به خانواده ات ضربه خواهی زد. برعکس تو را یک زن انعطاف پذیر و مدبر بداند که بهترین ها را برای شوهر و خانواده ات رقم خواهی زد .

    وقتی روح دوتا آدم به هم نزدیک باشد به هم اعتماد خواهند کرد و اینقدر خشک و خشن با هم برخورد نمی کنند. حتما متوجه منظورم شدی که روی اشتغال تاکید ندارم بلکه روی طرز فکر و طرز تلقی یک مرد از شما تاکید می کنم.
    عزیزم واقعا می توانی با مردی که اینقدر برایت شرط و شروط می گذارد ، ذره ای به تو اعتماد ندارد و اصلا دنیای تو را و توانایی تو را درک نمی کند ، یک زندگی شاد داشته باشی؟ واقعا با مردی که اینگونه رفتار می کند می توانی یک حس قشنگ عشق و صمیمیت را داشته باشی و از درون قلبت بهش نزدیک باشی ؟
    خوب روی حرف هایم فکر کن و ببین ته قلبت چه می گذرد . این خیلی مهم است .






    - - - Updated - - -

    خوب ما انسان های معمولی وقتی به خاطر کسی از آرزوهایمان گذشت می کنیم انتظار داریم که این گذشت ما بی جواب نماند. انتظار داریم که :
    - او قدر گذشت ما را بداند و آن را وظیفه تلقی نکند و بی تفاوت نباشد.
    - او هم متقابلا خودخواهی را کنار بگذارد و در زندگی دائما انتظار گذشت و فرمانبرداری از خواسته هایش را نداشته باشد. یعنی گذشت های سلسله وار و بی پایان. اینکه همیشه حق را به جانب او بدهیم.
    - انتظار داریم که اگر ما را از شرایط مطلوبی که قلبا آرزویش را داشتیم برکنار کرده است ، شرایط بهتری برایمان فراهم کند. یعنی شرایطی که ما آن را به آرزویمان ترجیح بدهیم و بگوییم: آه این شرایط اصلا قابل مقایسه با آنچه آرزویش را داشتیم نیست. چقدر خوب شد به حرف او گوش کردم!!!
    - انتظار داریم که اگر ما گذشت می کنیم طرف مقابل هم این گذشت را داشته باشد و او هم به خاطر ما از خواسته هایش صرفنظر کرده و به دل ما راه بیاید.

    اینها شرایطی است که وقتی انسانی به خاطر کسی دیگر از آرزوها و خواسته هایش گذشت می کند و به شرایط طرف مقابل تن می دهد ، به طور خود به خودی در ذهن و روح او ایجاد می شود. مگر اینکه عشقی دیوانه وار بین دونفر حاکم باشد که اصلا تمام حساب های مادی این دنیا کنار برود که بحثش جدا است و در حال حاضر شما انتظار سبز عزیز چنین شرایطی را ندارید.
    خوب پس این دوره طولانی تر شناخت لازم است که شما بفهمی آیا این مرد کسی هست که بتواند این گذشت شما را جبران کند و رضایت شما را تامین کند یا نه؟ و آیا آنقدر برای شما جذاب و دوست داشتنی است که بتوانید به خاطر او گذشت کنید یا نه.



    - - - Updated - - -

    انتظار جان بهتر است وقتی کسی حرفی را مطرح می کند سعی کنی عمیق تر نگاه کنی. اشتغال یا عدم اشتغال یک معلول است ، شما باید علت را پیدا کنید. باید ببینید که وقتی کسی شرایطی را برای شما معین می کند ، صرفنظر از آن شرایط ، چه تفکری چه تربیتی چه شیوه زندگی و چه اعتقاداتی پشت آن است. آن مرد چه تجربیاتی داشته است که به این نتیجه رسیده است.
    انتظار جان من یک پست طولانی از زندگی خودم و تجربیاتی که داشته ام گذاشتم . با این کار من نشان می دهم که اگر شرایط خاصی در زندگی مد نظر من است چه تجربیاتی را از سر گذرانده ام که به این نتایج رسیده ام.
    و این را بدان که مهمتر از خود نتیجه گذشته و تجربیاتی است که علت آن است و پشتوانه آن است.

    وگرنه عزیز من دنیا متغیر است. شما نمی توانی آینده را پیش بینی کنی. خود من الان دنبال اشتغال نرفته ام و یا کلاس می روم یا کتاب می خوانم یا درس . دلیلش مهم نیست. شرایط زندگی اینگونه ایجاب می کند. من هم راضی هستم از زندگی .

    اما همین من ممکن است شرایطم طوری بشود که مجبور شوم صد درجه تغییر کنم . کلاس و مطالعه و درس را کنار بگذارم و سرکار بروم.

    وقتی من می بینم شرایط دنیا اینقدر متغیر است تعصب به خرج نمی دهم. نه روی عدم اشتغال تعصب دارم نه روی اشتغال.

    اما چیزی که برای من مهم است همان ها است که توضیح دادم. طرز فکر افراد و منطق آنها و نگاهشان به زندگی و اینکه چقدر انعطاف پذیر هستند و اینکه چقدر دنیای خود را شناخته اند و به ناپایداری آن پی برده اند برایم مهم است.

  13. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    hsp70 (شنبه 15 شهریور 93)

  14. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وپو و hsp عزیز ممنونم از نظراتتون.من با شما موافقم علت مخالفت من تمام موضوعاتی بود که شما مطرح کردید و اینکه به عنوان ی انسان به حق انتخاب من راجع به کار کردن ی نکردن بی توجهی شده بود.شاید مد نظر من اصلا کار کردن نبود بلکه گرفتن این حق انتخاب بود.وقت یمی گم همه یاحساسای خوبم ی دفعه بد شدن هم همینه.احساس کردم فقط منو برای بچه اوردن و بزرگ کردن می خواد(البته به قول مامانم بیشترین دلیل مردها برای ازدواج ارضای همین نیاز و بچه اوردنه ولی حداقل می شد اینقدر واضح مطرح نشه) ولی ی سوال دارم ازتون؟ اگر دوروبرتون پر از دخترای مجرد باشه 30 سال به بالا و بدونید که شاید تا 30 سالگی و شایدم بیشتر و شایدم تا اخر عمر باید مجرد بمونید و سنتون به سرعت داره میره بالا و هر روز گزینه های مناسبتون کمتر و کمتر میشه چی؟ میگن هیچ انسانی نمیتونه 100 درصد معیارها رو داشته باشه.اگر مجبور باشید از چندتا دیگه از معیاراتون کوتاه بیاید و ی روز پشیمون بشید و فکر کنید کوتاه اومدن از این معیار در مقابل ی سری دیگه از معیارا خیلی خیلی بهتر بود چی؟ اگر همه خونواده بهتون میگفتن اشتباه کردین و پسر خوب کم پیدا میشه و به بختتون لگد زدید ،پرتوقعید و انتظار دارید شاهزاده با اسب سفید بیاد چی؟اگر بیشتر از همه خودتون خسته و کلافه این تنهایی مزخرف بودید و دوست داشتید سر و سامون بگیرید ...ایناست که منو دچار تردید کرده بیشتر از همه تنهایی و ترس از مجردی و پیدا نکردن ی همسری که معیارای منو داشته باشه.این همه خواستگار و زحمتاشو به نتیجه نرسیدن هیچ کدومش.بعضی وقتا با خودم میگم خدایا دست اونی که مال منه رو بگیر و بلندش کن و به من برسون.ولی کمکم نمیکنه.حکمتشو نمی فهمم .من اهل دوستی و ...کارای مزخرف دیگه نیستم. موقعیتش خیلی بهم پیشنهاد میشه اما من دنبال ی زندگی اروم و با ارامشم.معتقدم اگر پاک باشم ی همسر پاک خواهم داشت وگرنه هیچوقت نمیتونم انتظاری از همسرم داشته باشم.هر چی خدا می خواد و صلاح میدونه.توکل به من ارامش میده

  15. کاربر روبرو از پست مفید انتظارسبز تشکرکرده است .

    اثر راشومون (دوشنبه 17 شهریور 93)

  16. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آذر 93 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1393-6-09
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    62
    سطح
    1
    Points: 62, Level: 1
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    103

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم کاملا درک میکنم چی میگی. به این خاطر که برای یکی از کسایی که فوق العاده به من نزدیکه یک همچین اتفاق افتاد. این خانمی که میگم فوق لیسانس هستن و تو دانشگاه هم تدریس میکنه . تا 28 سالگی که به قول شما هیچ کدوم خواستگاراش شرایط مورد نظر رو نداشت یا... وهمه اون مسایلی که خودت گفتی هم ایشون داشتن. مثل حرف اطرافیان و این چیزا. تا اینکه به واسطه من یک پزشک اومد خواستگاری ایشون. اول که اومدن خانواده پسر خیلی ابراز خوشحالی میکردن و حتی میگفتن که ما به اون یکی پسرمون گفتیم با برادرت باجناق شو و این حرفا. خب معیارای اون خانم رو اقا پسر تا حدود زیادی داشت. فقط با وجودی که 29 سالش بود اصلا استقلال فکری نداشت و همه تصمیماتش رو پدرش میگرفت واسش. ولی اون خانم به خاطر همون حرفای خانواده که خودت هم اشاره کردی ندید گرفت و جواب مثبت داد. دیگه همه چی قطعی شد و حتی تاریخ مراسم معلوم شد. باز سر مهریه بحث داشتن و بازهم دختر کوتاه اومد. تا اینکه یک بار این خانم سر کلاس بودن پدر پسره زنگ میزنه میگه همین الان بیا محل کار من من یکم باهات حرف دارم. خانمه میگه من الان خودم سر کلاسم تموم شد چشم میام. اما همین مساله باعث شد رابطه به هم بخوره. چون پدر میخواست همونجور که پسرش همیشه گوش به فرمانشه عروسش هم بی چون و چرا باشه غرور دختره خیلیییی جریحه دار شد خانوادش همش اون رو مقصر میدونستن . بعدش هم که خواستگارای یعدیش خیلی کم معیاراش رو داشتن حرفا و سرزنش ها بیشتر شد.کلی اذیت شد. خیلی عصبی شد تا حدی که مثلا روز دختر یکی ازدانشچوهاش بهش تبریک گفت کلیییی گریه کرد. دیگه رو اورد به دعا و نماز و این چیزا. از خدا خواست که خودش این مشکل رو حل کنه ( حالا لگر کسی اون دعا ها و نماز ها رو خواست بدونه بگه من بپرسم ازش و اینجا بنویسم). بعد حدود 9 ماه یک خواستگار براش امد که خودش خیلییی خوب بود . فقط وضع مالی خانوادش زیاد خوب نبود و چند چیز دیگه. اما خودش خیلی معیارای خانم رو داشت. ظرف 4 ماه ازدواج کردن و خداروشکر زندگیشون عالیهههه.الان 3 سال از ماجرا هم میگذره.
    عزیزم به خدا توکل کن. چون اگه اون نخواد و همه عالم جمع بشن که بشه،نمیشه و اگه اون بخواد و همه عالم جمع بشن که نشه, بی برو برگرد میشه. توکل کن و صبر داشته باش


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غیر فعال شدن ایمیل های غیر معتبر
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 اردیبهشت 97, 13:57
  2. پاسخ ها: 58
    آخرين نوشته: یکشنبه 15 تیر 93, 09:49
  3. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 مرداد 92, 10:02
  4. ازدواج با پسر غیر ایرانی غیر مسلمان(دوستش دارم چه کنم؟)
    توسط 1391 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 دی 91, 21:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.