به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 69 , از مجموع 69
  1. #61
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فکر می کنم می تونید با پدر خانمتون مذاکره و صحبت کنید.
    اینطور که شما تعریف کردید، توی بحث وسط خیابون و از توی ماشین، ظاهرا نرم شده بودند.

    اگر دو تا بزرگتر دعوت کنید و باهاشون صحبت کنید، شاید راهی باشه.

    اگه خانمت را دوست داری و دلت میخواد برگرده، به نظر می رسه راهتون بازه.
    فقط باید با درایت بری جلو.
    و البته با لجبازیهای مادرش و اخلاقی که دارند، یه مقدار باید با سیاست باهاش رفتار کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    parsa1400 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  3. #62
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام آقا روزبه

    من چند روز پیش تو یه پیغام برای شما گفتم اصلا جلوی مدرسه خانمتون نرید ولی متاسفانه بهتون نرسید.....

    من بهتون گفتم که جلوی مدرسه نرید و اگر حرفی دارید برید منزلشون....

    من اینطور احساس میکنم که خانواده نامزد شما یکم دور برداشتن ...شما یکم جدی تر برخورد کنید تا یکم خودشونو جمع کنن..

    کاش میشد با خانمتون خصوصی صحبت کنید شاید از طرف خانوادش تحت فشاره بالاخره یه دختر 17 ساله خیلی اختیار نداره...
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  4. کاربر روبرو از پست مفید رزا تشکرکرده است .

    roozbeh220 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  5. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مهر 94 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,573
    سطح
    22
    Points: 1,573, Level: 22
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 191 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پیغامتون نرسیده متاسفانه............

    خب کار بدی ام نکردم برای شروع بد بود یعنی؟ الان میگید چکار کنم؟
    بیرونِ این خانه

    این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،

    همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!

  6. #64
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    به نظر من شما دیگه با همسرتون ارتباط برقرار نکنید چون خودش نمی تونه تجزیه و تحلیل کنه و در عوض مادرش براش تجزیه و تحلیل می کنه
    حرف هاتون را فقط با پدرش در میون بزارید به نظر میرسه که پدره منطقی تره ولی خیلی زنش پرش کرده و حسابی چشماش به روی واقعیتها بسته شده
    پدر همسرتون همه حرف ها را از زبون همسرش شنیده(- با منطق همسرش و با دید همسرش )و هیچوقت با شما به طور مستقیم رو در رو نبوده و واقعیت را نمی دونه

    به هر حال اگه خواستید حرف بزنید بگید جلسه مردونه می گیرید یه طوری بگید که به مادر خانم شما بر نخوره و همین باعث کدورت نشه

    ((((((((که مادر خانمتون نیاد . و بعدا تو خونه حرفها از زبان و منطق پدر زنت برا همسرت گفته بشه شاید همسرت نرم شه )))))))
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  7. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (چهارشنبه 09 مهر 93), roozbeh220 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  8. #65
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    هیچ جوری نمیتونید به خانومتون دسترسی پیدا کنید؟؟ ببین آقا روزبه اول باید خودت تکلیف خودت رو روشن کنی ...واقعا میخوای خانومت برگرده؟ اصلا با چه انگیزه ای دوست داری برگرده بهتره بگم میخوای بهونت برای برگشتنش چی بشه؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  9. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    parsa1400 (چهارشنبه 09 مهر 93), roozbeh220 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  10. #66
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مهر 94 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,573
    سطح
    22
    Points: 1,573, Level: 22
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 191 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    به نظر من شما دیگه با همسرتون ارتباط برقرار نکنید چون خودش نمی تونه تجزیه و تحلیل کنه و در عوض مادرش براش تجزیه و تحلیل می کنه
    حرف هاتون را فقط با پدرش در میون بزارید به نظر میرسه که پدره منطقی تره ولی خیلی زنش پرش کرده و حسابی چشماش به روی واقعیتها بسته شده
    پدر همسرتون همه حرف ها را از زبون همسرش شنیده(- با منطق همسرش و با دید همسرش )و هیچوقت با شما به طور مستقیم رو در رو نبوده و واقعیت را نمی دونه

    به هر حال اگه خواستید حرف بزنید بگید جلسه مردونه می گیرید یه طوری بگید که به مادر خانم شما بر نخوره و همین باعث کدورت نشه

    ((((((((که مادر خانمتون نیاد . و بعدا تو خونه حرفها از زبان و منطق پدر زنت برا همسرت گفته بشه شاید همسرت نرم شه )))))))
    نقل قول نوشته اصلی توسط رزا نمایش پست ها
    هیچ جوری نمیتونید به خانومتون دسترسی پیدا کنید؟؟ ببین آقا روزبه اول باید خودت تکلیف خودت رو روشن کنی ...واقعا میخوای خانومت برگرده؟ اصلا با چه انگیزه ای دوست داری برگرده بهتره بگم میخوای بهونت برای برگشتنش چی بشه؟
    در مورد جلسه فقط مرد باشه موافقم چون مادرزنم وقتی ب جای حساس میرسه سری پرخاشگری میکنه بحثو عوض کنه یا کات کنش

    اما رزا جان در مورد شما من ب طلاق موافقم اخه دیگه اعتمادی برام نمیمونه احترامی نیست و فکر میکنم ب مشکلا بیشتری بخورم حتی تندتر هم بشم

    پافشاری اینا هم از این طرف برای طلاق و اینکه خانمم هم حاظر نشد برای بار اخر باهام صحبت کنه حتی ب مدیرش گفتم مشاوره بدید ب خانمم

    اما...........از این طرفم که گوشی خریدن براش من خیلی دل چرکی شدم ب ادامه زندگی دیگه حس تنفره و سردی داره ب درجه باالاتری روز ب روز میرسه

    بدم نمیاد تکلیفم روشن بشه و زندگی نو شروع کنم باید با واقعیت روبروشم اگر ن داغون میشم خانمم خیلی خیلی جرات داره حتی دست رو قران گذاشت ی سری کارارو انکار کرد

    واینکه دیگه نمیتونم با مادرخانمم حس بهتری رو ایجاد کنم بالاخره امروز روبرو اینه بودم دیدم دو لاخ از موهام سفید شده بسه دیگه نمیخام داغونتر شم ب اینکه خانمم از سنگ هم سنگتر شده بسمه بقران بسمه .////میام جای شما ک اروم شم نه مادرش نمیزاره فکر نکنم میخاد کاملا سردش کنه تا جایی که هیچی بش غلبه نکنه مادرزنم داره زندگی دخترشو و من بدبختو خراب میکنه .....هرچند خراب کرده
    بیرونِ این خانه

    این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،

    همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
    ویرایش توسط roozbeh220 : چهارشنبه 09 مهر 93 در ساعت 21:06

  11. کاربر روبرو از پست مفید roozbeh220 تشکرکرده است .

    مهربونی... (پنجشنبه 10 مهر 93)

  12. #67
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    آقا روزبه از پدرتون بخواین یه جلسه بری اخرین بار با پدر نامزدتون صحبت کنن...بالاخره شما عقد رسمی بودید بد نیست یه صحبتی هم خانواده ها باهم داشته باشن
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  13. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (چهارشنبه 09 مهر 93), مهربونی... (پنجشنبه 10 مهر 93)

  14. #68
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام


    این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده . جناب روزبه لطفاً طی یک پست جمع بندی ای از راهنماییهای اعضاء داشته باشید و تاپیک را آماده قفل شدن نمایید


    با تشکر





  15. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    roozbeh220 (جمعه 11 مهر 93)

  16. #69
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مهر 94 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,573
    سطح
    22
    Points: 1,573, Level: 22
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 191 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رزا جان امیدی به ادامه ندارم وایمیستم تا دادگاه چون دیگه طرف مقابل هم کم سواستفاده نکرده و راست میگه پدرخانمم که تکلیف مارو دادگاه مشخص میکنه!!!

    ممنون از دوستان گلم خصوصا پارسا و رزا عزیز که تا جایی که امکان داشت هم درکم کردند و هم اشتباهتم رو هم بم گوشزد کردند

    به اندازه کافی راهنمایی گرفتم امیدوارم هرچی که خیر هست اتفاق بیفته برام دعا کنید ما هم اینجا پیش امام رضا براتون دعا میکنم

    انشال... دوستان مشکلاشون حل شه

    یا حق
    بیرونِ این خانه

    این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،

    همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!

  17. 5 کاربر از پست مفید roozbeh220 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (سه شنبه 15 مهر 93), فرشته مهربان (شنبه 12 مهر 93), نازنین2010 (شنبه 12 مهر 93), مهربونی... (شنبه 12 مهر 93), رزا (جمعه 11 مهر 93)


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تنهایی و احساس بی اهمیت بودن
    توسط mohammad12 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 اردیبهشت 91, 19:26
  2. آقایان محترم سایت راهنمایی کنند
    توسط النا61 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اردیبهشت 88, 22:40
  3. آشنایی با فرقه ضاله وهابیت
    توسط رضا در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 87, 14:48
  4. کلیدهای طلایی موفقیت
    توسط آرزو در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 شهریور 87, 14:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.