به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دوست عزیز

    من یه مرد متاهل هستم و 30 سالمه این مسیری که داری طی میکنی را من چند سال قبل از شما هم بزرگتر و مستقلترم بودم طی کردم تازه معافی خدمتم داشتم نتیجه چی شد:
    این برام تجربه شد دیگه این مسیر را ادامه ندم و به هیچکسی هم پیشنهاد ندم چون کاملا اشتباهه اومد و شما باهم آشنا شدید و صبر کردید خوب 3سال اولا کم نیست خیلی اتفاق ها امکان داره بیوفته ایشون توی سنی هست که براش خواستگار میاد و احتمالا تحت فشار خانوادش قرار میگیره و شما را هم تحت فشار قرار میدن این وسط فکر و ذهنت درگیر این موضوع میشه و از مسیر درست زندگی و پیشرفت عقب میمونی و برنامه ریزی زندگیت بهم میریزه

    مورد دوم اینکه اومد و بعد این مدت دیدید بدرد هم نمیخورید یا نمیتوانید همدیگه را خوشبخت کنید و توی یکسری مسائل باهم تفاهم نداری و یا دلتو زد یا اینکه اصلا یه فرد جدیدی وارد زندگی شما شد یا زندگی ایشون اونوقت با وابستگی که بوجود اومد یا عذاب وجدانی که داری میخوای چیکار کنی؟اینکه روی دختر مردم اسم گذاشتی و از روی ترحم بخوای باهاش ازدواج کنی یا اینکه بخوای ترکش کنی اینکه چه بلایی سر دختر مردم میاد.

    اومد و خدایی نکرده یکنفر از شما براش اتفاقی افتاد و مثلا خواست بره خارج کشور یا زبونم لال مریضی لاعلاج گرفت یا معلولیت اونوفت با این وابستگی چند ساله فکر میکنید بتوانید تصمیم عاقلانه بگیرید؟

    بنظرم بزرا یکم سنت بره بالاتر در مورد ازدواج تحقیق کنید مهارت های جدید و لازم کسب کنید و از تجربیات دوستان و مدیر و مشاورین سایت بهره ببرید ان شاء الله بوقتش برسه یه تصمیم مناسبتر بگیرید احساسی با این موضوع برخورد نکن

    ازدواج و زندگی مشترک با اون چیز یکه توی ذهنت تصور کردی مقداری تفاوت داره دوست عزیز
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 29 مرداد 93), man-bedoone-sahar (سه شنبه 28 مرداد 93), pasta (سه شنبه 28 مرداد 93), sajad98 (سه شنبه 28 مرداد 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 28 مرداد 93), مصباح الهدی (سه شنبه 28 مرداد 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    2,611
    سطح
    31
    Points: 2,611, Level: 31
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    448

    تشکرشده 166 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    اقاي خاله قزي چ خوب كه شما تجربه داريد و تجربه اتون رو در اختيار ديگران ميذاريد
    از اونجا كه من و اقا سجاد با هم در ارتباطيم و مشكلاتمون شبيه همه چند تا صبحت با شما دارم

    1-اينكه ميگيد اومديم يكي مريض شد و .. كه خوب بعد از ازدواج هم ميتونه بيافتهبه هر حال مشكله پس اين نشد حرف كه
    حالا شايد با يه درد عاطفي بتونن حلش كنن اونجوري كل زندگيشون رو بايد پاش بذارن

    2- در مورد اينكه گفتيد اومديم و ديديد به هم نميخوريد هم بايد بگم ايشون عاقل هستن و قبلش صحبت هاي اساسي رو ميكنن كه ببينن به درد هم ميخورن يا نه
    همون صحبت هايي كه قبل از ازدواج هم ميشه و بعضا ميبينيم با وجود اين صحبت ها كار به طلاق كشيده ميشه فقط اينجوري تركش كم درد سر تره
    اااااااااااگه پيش بياد البته ايشالا كه مشكلي پيش نياد

    3-فقط ميمونه همون مورد اولتون كه گفتيد اومديم خواستگار براش اومد يا ... كه كاملا درسته و حق با شماست
    ولي يه نكته هست كه اين وسط هيييييييييچ اشاره اي بهش نكرديد
    اونم اينه كه الان چ حسي داره
    الان چقدر داره عذاب ميكشه
    الان چقدر احساس تنهايي و كمبود داره
    اينا هيچي نيست
    چطور درد ده سال يا 5 سال ديگه درده ولي درد الان درد نيست
    جالبه هميشه ميگن در زمان حال زندگي كنيد نه تو اينده
    ولي وقت مشكلات كه ميشه فقط راهكار ميدن كه تو اينده مشكل نداشته باشي و مشكلات الان رو فقطط تحمل كن
    حرفشون هم اينه ه اون مشكلات بزرگن
    خوب باور كنيد مشكلات الان هم وجود داره ها
    يه زماني شما هم بچه بودي و عشق اسباب بازي بودي
    اون موقع مشكل شما اسباب بازي داشتن بود و الان به نظرتون مسخره است
    منتهي واقعا اون موقع اون بحث سنگين بود
    و اينطور نيست كه بگيم مهم نبوده
    چرا مهم بوده و در زمان خودش بايد حل ميشده

  4. 2 کاربر از پست مفید Mr.Anderson تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 29 مرداد 93), sajad98 (سه شنبه 28 مرداد 93)

  5. #13
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست من.
    از دوستان بابت لطفی که دارن تشکر می کنم.
    دوست من قبل از هرچیز آدم باید هدفش از دوستی رو مشخص کنه.
    هدفت اگه ازدواج باشه که بگم اشتباهه.
    می دونی تو این چند سال علاوه بر اینکه نمی تونی طرف مقابلت رو بشناسی باید با چه بحثا و مسائلی دست و پنجه نرم کنی ؟
    حتی می گن مدت عقد هم بیشتر از 6 ماه طول نکشه که طرفین با قهر و دعوا میرن خونه بخت.چه برسه دوستی که نظارتی روش نیست.
    واسه ازدواج برنامه ریزی کن.اول تحصیلت و بعد سربازی مشکلیه که باهاش رو به رو هستی پس در اولین فرصت برو حلش کن.در موردش هم نترس من خودم سربازم خیلی هم بهت خوش می گذره.
    با خودت دو دو تا چهارتا کن ببین چقدر می تونی ازدواجت رو به تعویق بندازی. تا جایی که می تونی و در توانت هست ازدواجت رو به تعویق بنداز تا سد زندگی ات نشه.
    و سعی نکن تو این مدت با کسی ارتباط برقرار کنی که بیشترین ضربه هارو آدم از همون ارتباط اول می خوره.ارتباط اول می تونه تمام دید و نگرش تو رو نسبت به زندگی عوض کنه.
    بعد از اون هم با خانواده اقدام کن که زیر نظر خانواده ها تو دوران نامزدی و همینطور مشاوره به شناخت هم بپردازین.
    اما دوستی راهش نیست.
    در صورتی که خیلی بابت ازدواج عجله داری می تونی با خانواده اقدام کنی و تو جلسات مشاوره به شناختش بپردازی.
    اما به نظرم هنوز اونقدر نیازمند متاهل شدن نیستی که بخوای چنین حرکت کوری انجام بدی.
    و از اونجایی که دوستی کاملا از مسیر مقدس ازدواج خارج میشه و بهتون به جای آرامش کلی مسئله ی غیر قابل حل میده، ازش منصرف شو.
    اگه سوالی راجع به حرفام داشتی بگو که در خدمتم.

  6. 5 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (سه شنبه 28 مرداد 93), Nilofar mordab (چهارشنبه 29 مرداد 93), sajad98 (سه شنبه 28 مرداد 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 28 مرداد 93), مصباح الهدی (سه شنبه 28 مرداد 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1393-5-01
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,655
    سطح
    23
    Points: 1,655, Level: 23
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    54

    تشکرشده 48 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ای خواهر آخه این پیشنهاد بود بهم دادی.

    راستش تعجب کردم از ایجاد این تاپیک.
    سلام.خوب میدونم اسم تاپیک غلط اندازه و همیشه توی انتخاب موضوع مشکل دارم ولی به خدا من قصدم دوستی نیست .... به هیچ وجه چون اصلا خوشم نمیاد از این کار .... من قصدم فقط ازدواجه ... میدونم توی اون تاپیک یه حرف دیگه زدم توی این تاپیک یه چیز دیگه شد ولی خوب چیکار کنم؟ الان من بگم نه؟ چند سال دیگه بخوام با این حس زندگی کنم؟ اصلا چجوری تحملش کنم؟ باور کنید خیلی سخته تحمل
    ولی واقعا به خاطر اینکه افتخار دادید و یه پست گذاشتید ممنونم ازتون. شما خیلی با حرفاتون بهم کمک کردید.

    اومد و شما باهم آشنا شدید و صبر کردید خوب 3سال اولا کم نیست خیلی اتفاق ها امکان داره بیوفته ایشون توی سنی هست که براش خواستگار میاد و احتمالا تحت فشار خانوادش قرار میگیره و شما را هم تحت فشار قرار میدن این وسط فکر و ذهنت درگیر این موضوع میشه و از مسیر درست زندگی و پیشرفت عقب میمونی و برنامه ریزی زندگیت بهم میریزه
    ممنون از کمکتون.من با وجود سربازی گفتم 3 سال ولی فکر کنم کمتر میشه. اگه زیر نظر خانواده باشه که دیگه تحت فشاری نیست از طرف اونا.
    اومد و بعد این مدت دیدید بدرد هم نمیخورید یا نمیتوانید همدیگه را خوشبخت کنید و توی یکسری مسائل باهم تفاهم نداری و یا دلتو زد یا اینکه اصلا یه فرد جدیدی وارد زندگی شما شد یا زندگی ایشون اونوقت با وابستگی که بوجود اومد یا عذاب وجدانی که داری میخوای چیکار کنی؟اینکه روی دختر مردم اسم گذاشتی و از روی ترحم بخوای باهاش ازدواج کنی یا اینکه بخوای ترکش کنی اینکه چه بلایی سر دختر مردم میاد.
    رابطه ما بخواییمم نمیتونه احساسی بشه .. من اصفهانم و ایشون تهران .... منم عمرا با دختر تلفنی حرف بزنم یا قرار بزارم و از این چیزا ... از نظر اینکه وابسته بشیم میدونم نمیشیم. اگه هم وابستگیی ایجاد شد پاش وای میسم. خودم اولش شروع کردم خوب معلومه که باید نتایجشم بدونم. وقتیم دارم میرم جلو برای این دختر خانم معلمه که دیگه نمیتونم کس دیگه ای رو توی زندگی خودم راه بدم. خوب من مسئول میشم در قبال کاری که میخوام انجام بدم.
    خدایی نکرده یکنفر از شما براش اتفاقی افتاد و مثلا خواست بره خارج کشور یا زبونم لال مریضی لاعلاج گرفت یا معلولیت اونوفت با این وابستگی چند ساله فکر میکنید بتوانید تصمیم عاقلانه بگیرید؟
    نمیشه اینجوری فکر کرد که ... اگه بخوایم اینجوری فکر کنیم که نمیشه ازدواج کرد که .... دو نفر ازدواج میکنن فرداش داماد تصادف میکنه و از دنیا میره. به نظرم این موردو نمیشه مشکل در نظر گرفت.

    بنظرم بزرا یکم سنت بره بالاتر در مورد ازدواج تحقیق کنید مهارت های جدید و لازم کسب کنید و از تجربیات دوستان و مدیر و مشاورین سایت بهره ببرید ان شاء الله بوقتش برسه یه تصمیم مناسبتر بگیرید احساسی با این موضوع برخورد نکن
    خوب کی وقتش میرسه؟ توی تاپیک قبلیم گفتم. نیاز جنسی اصلا برام مطرح نیست. خوب به جز نیاز جنسی بالاخره آدم نیازای دیگه هم داره دیگه. اونارو چیکار کنم؟ تحملم باور کنید تموم شده دیگه. من تا حالا به خودمم اجازه ندادم که بخوام حتی به دخترا نگاه کنم یا بخوام حرف بزنم ولی اینجوری شدم. نمیدونم شاید اگه اینجوری بودم الان مشکلی که داشتم این نبود یعنی راحتتر میتونستم این مسعله رو با خودم حل کنم.

    ازدواج و زندگی مشترک با اون چیز یکه توی ذهنت تصور کردی مقداری تفاوت داره دوست عزیز
    میدونم .. ازدواج خیلی وسیعتر از اون چیزیه که من دارم فکر میکنم ... قبلا خیلی سخت میگرفتم ولی الان نه ..... بخوام سخت بگیرم باید 10 سال دیگه همین شرایطی که الان دارمو تحمل کنم. نمیخوام دیگه ... تحملم تموم شده.
    بازم ممنونم ازتون.

    سلام دوست من.
    از دوستان بابت لطفی که دارن تشکر می کنم.
    دوست من قبل از هرچیز آدم باید هدفش از دوستی رو مشخص کنه.
    هدفت اگه ازدواج باشه که بگم اشتباهه.
    سلام. من هدفم فقط و فقط ازدواج هست .. عنوان تاپیک غلط اندازه.

    می دونی تو این چند سال علاوه بر اینکه نمی تونی طرف مقابلت رو بشناسی باید با چه بحثا و مسائلی دست و پنجه نرم کنی ؟
    برای چی نتونم بشناسمش؟ خوب آره اصلا اولین باره که میخوام با یه دختری حرف بزنم ولی خوب دیگه تا یه حدی بلدم باید چیکار کنم. من نتونم بشناسم خانوادم که میشناسن

    تا جایی که می تونی و در توانت هست ازدواجت رو به تعویق بنداز تا سد زندگی ات نشه.
    همین الان شده .... تقریبا از یه سال پیش .. از همه کارام عقب افتادم.
    و سعی نکن تو این مدت با کسی ارتباط برقرار کنی که بیشترین ضربه هارو آدم از همون ارتباط اول می خوره.ارتباط اول می تونه تمام دید و نگرش تو رو نسبت به زندگی عوض کنه.
    اهل ارتباط دوستی برقرار کردن نیستم. اهلش نیستم اصلا.

    بعد از اون هم با خانواده اقدام کن که زیر نظر خانواده ها تو دوران نامزدی و همینطور مشاوره به شناخت هم بپردازین.
    اما دوستی راهش نیست.
    باور کنید دوستی من نمیخوام .... منظور من دوستی نبود و نیست .... اینم زیر نظر خانوادم هست .... یعنی الان کل خانوادم میدونن دیگه

    اما به نظرم هنوز اونقدر نیازمند متاهل شدن نیستی که بخوای چنین حرکت کوری انجام بدی.
    خوب چرا نیستم؟ شما جای من نیستی؟ شاید بودید قبلا ولی فکر نکنم بتونید حسی که من الان دارم رو متوجه بشید. زیر نظر خانواده که دیگه حرکت کور نمیشه که.
    و از اونجایی که دوستی کاملا از مسیر مقدس ازدواج خارج میشه و بهتون به جای آرامش کلی مسئله ی غیر قابل حل میده، ازش منصرف شو.
    اینو کاملا قبول دارم. خودمم موافق همینم. برا همینم هست که دوستی نمیخوام. خانم مصباح مهدی توی تاپیک قبلی خیلی کمکم کردن و منو به این باور رسوندن که دوستی خوب نیست. ازشون واقعا ممنونم.
    اگه سوالی راجع به حرفام داشتی بگو که در خدمتم.
    چرا نه؟ چرا من نرم و اقدامی نکنم برای این کار؟
    ممنونم ازتون که وقت گذاشتید و کمک کردید.

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آذر 97 [ 04:23]
    تاریخ عضویت
    1393-5-29
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,295
    سطح
    35
    Points: 3,295, Level: 35
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    18

    تشکرشده 44 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کارت چیه چقدر سرمایه اولیه میخواد درامدت چقدره ؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید omidoooo تشکرکرده است .

    pasta (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1393-5-01
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,655
    سطح
    23
    Points: 1,655, Level: 23
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    54

    تشکرشده 48 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مترجمم .... اگه بچسبم به کار ماهی 2 3 تومن یا بیشتر میتونم درآمد داشته باشم.
    امروزم توی یه شرکت دیگه ثبت نام کردم خوب مسلما درآمدم بیشتر میشه.

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام آقا سجاد اول که نیتت ازدواجه و بقول خودتون اسم تاپیک غلط اندازه اینجور که شما میگید اشنایی دوخانواده و شما دختروپسر تحت نظر بزرگترا هست که برا ازدواج خیلیم خوبه ودرثانی چیزی که درمورد شما اهمیت داره اول احساس نیاز شماست که آیا حس میکنید به ازدواج نیاز دارید یانه؟ و دوم اینکه شرایطتون برای ازدواج مهیا باشه درآمدی که میگید برای زندگی الان مناسبه به شرط اینکه این درآمد رو ثابت داشته باشید و موضوع دیگه که تازگیا تو جامعه ما جا افتاده که باید سن بالا بره تا بتونن ازدواج موفقی رو داشته باشن بنظر من اشتباهه اینجوری تکلیف اون کسی که نیاز به ازدواج داره چیه پس نمیشه سن رو ملاک قرار داد من خیلیا رو میشناسم که سن کم ازدواج کردند و زندگی موفقی هم دارند فقط ملاک کسب مهارته که میتونید تو همین سایت خیلی استفاده کنید تجربیات اعضا هم بدردتون میخوره مشکل اصلی شما الان سربازیتونه شما میتونید به خانوادتون بگید که برای آشنا شدن پیش قدم بشن یا اگر امکانش هست صبر کنند تا خدمت سربازی شما تموم بشه میتونید الان نامزد کنید که برای اون دخترخانم هم خواستگارنیاد و صبرکنند تا شما سربازیتو بری و بعدعقدو ازدواج البته اگر مورد پسند دوطرف بود ولی اینو بدونید که هرچی برای ازدواج طول بکشه بقول آقای پاستا به ضرر خودتونه

  12. 2 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (چهارشنبه 29 مرداد 93), sajad98 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  13. #18
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    شنبه 29 آذر 93 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-29
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب عزیز من وقتی خود خانواده هم در جریانن دیگه مشکلت چیه!!برو جلو ببین دختره اصنب باب میل هست یا نه!!ولی من جای تو بودم تو این سن بی خیال ازدواج میشدم!!
    ویرایش توسط zemestoon : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 03:33

  14. 2 کاربر از پست مفید zemestoon تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (چهارشنبه 29 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    111
    Array
    خخخخخخخ قبلنا تو فیلما همیشه دو نفر که باهم بودن پسره میرفت سربازی میومد دختره شوهر کرده رفته بوووود

  16. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    sajad98 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  17. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    گفتم آقا سجاد از شما بعید بود حرف از دوستی بزنید! چون اگر این مورد نشه؛ بعدا تو خواستگاری های بعدی دخترخانم از شما بپرسه آیا دوستی را تجربه کردین یا نه نمی تونستین جوابی بدین.
    خب پس شما می خواهید به ازدواج فکر کنید و دوران آشنایی.

    ببین آقا سجاد من نمی گم الان به ازدواج فکر کن یا نکن. شاید راحت ترین کار این باشه به شما بگیم برو ازدواج کن!و تاپیک تموم بشه!
    اما می گم شما از جنبه های دیگه هم موضوع را کاملا بسنجید.دو دو تا 4 تا بکنید. ببینید کی باید ازدواج کنید.
    آقای پاستا خیلی راهنمایی های خوبی کرد. حالا درسته از دوستی گفت اما محتواش کاملا درست بود! به نظر من یک بار دیگه پست ایشون را بخونید.

    آقا سجاد به این موضوعات فکر کنید:
    1) شما فکر می کنید وابسته نمی شید ولی قول می دم اشتباه می کنید. مخصوصا شما که عاطفی هستین و اولین دختر هست احتمالش خیلی زیاده تو 3 سال عاشق و وابسته بشید. اون وقت اگر به هم نرسید فرصت عشق اول را از خودتون گرفتین.

    2) شما می گید من پاش وایمیسم.حرفی نیست. اصلا قبول! ولی طرف مقابل چی؟ او از کجا معلوم پای شما بایسته؟ اگر خواستگار بهتر از شما پیدا کرد چی؟

    3) تو سن کم ازدواج کردن مشکلات خاص خودش را داره. من تو اینجا خوندم که مشاوری گفته بود دختر 22 سالگی و پسر 24 سالگی به بعد.
    البته خب هستند پسرهایی که 21 سالشون باشه و به بلوغ فکری رسیده باشند. ولی کمه. شما فکر می کنید تو اون گروه هستین یا نه؟

    4) یک آقایی به نام سعید آطی بودند که تو سن کم نامزد کردند. خیلی هم احساساتی بودند. نمی تونستن با نامزدشون هم حرف بزنند و... بنده خدا خیلی از نظر احساسی در عذاب بود و دلبسته شده بود و نکنه نامزدم منو دوست نداره و... به ذهنش می رسید و.... می خواست به خاطر نامزدش مثلا چند سال صبر کنه و بعد ازدواج کنه! حالا خود این آقا می خواست چند سال به خاطر طرف مقابلش صبر کنه؛ این طور نگران به نامزدش رسیدن بود!!!
    در مورد شما که برعکسه! دختر خانم باید به خاطر شما صبر کنه!!! فکر کنم پس شما نگرانی هاتون چند برابر ایشون بشه!
    آقای پاستا هم یه پست خوب برای ایشون نوشتند که توصیه می کنم حتما بخونیدش(حتی کل تاپیک از منظر اینکه فاصله بین خواستگاری و عقد و سن پایین چه قدر سخته): #51
    و این پست آقای مدیر همدردی را هم حتما و حتما بخونید: #56

    5) اگر همین جوری بدون داشتن بلوغ های فکری و... به سمت ازدواج برید؛ شاید این مشکل اولیه شما حل بشه ولی چندین مشکل دیگه براتون به وجود میاد!!! که حسرت همین یک مشکل الان را می خورید!

    6) آخرین توصیه من اینه حتما اول چک کنید که آیا توانایی مدیریت یک زندگی مشترک را دارید؟ آیا می تونید احساسی فکر نکنید و حتی تو شرایط احساسی هم منطقی تصمیم بگیرید؟ آدم محکم و قوی هستین؟ ووو

    بعد اگر دیدین به بلوغ های ازدواج رسیدین؛ ببینید چقدر می تونید بین دوران آشنایی و عقد فاصله بندازید.
    شاید دختر خانم نتونه برای شما صبر کنه.شاید خواستگار براش بیاد وووو

    بعد از دوران آشنایی چند ماهه و یا حتی کمتر.وقتی که مطمئن شدین به نظر من عقد باید بکنید. بلا تکلیفی خیلی خیلی بده! حتی از وضعیت الان شما چند صد برابر بدتره!!!!!!!!! مطمئن باشید! یکی از مشکلات آقای سعید آطی هم بلا تکلیفی بود!!!!
    بعد ببینید چقدر دوران عقد طول می کشه و چقدر خانواده دختر مشکل ندارن و...

    7) در پایان اینو بگم مسیری که الان می بینم و روشن نیست احتمال زیاد هر دو طرف در یک بلاتکلیفی می مانید. چون سربازیتون هنوز معلوم نیست و... (حداقل برای سربازی باید دختر خانم صبر کنه.درسته؟) این بلا تکلیفی از نظر روحی شما را بیشتر از الان اذیت خواهد کرد! ( مگر اینکه آنها با سربازی مشکلی نداشته باشند و راضی باشن شما و ایشون عقد کنید....)

    این ها نظر شخصی من بود. می تونید بیشتر فکر کنید و در نهایت این خودتون هستین که تصمیم می گیرید.
    موفق باشید.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  18. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    hamed-kr (چهارشنبه 29 مرداد 93), Nilofar mordab (چهارشنبه 29 مرداد 93), pasta (چهارشنبه 29 مرداد 93), sajad98 (چهارشنبه 29 مرداد 93), فدایی یار (یکشنبه 02 شهریور 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.