موضوع: نداشتن امنیت نامزدم در خانه

مشاوره حقوقی رایگان برای قربانیان خشونت خانگی (تجاوز و ...)

از طریق تلفن:85312600-021 روزهای سه شنبه و چهار شنبه از 17:30 تا 20:30


برای طی کردن روند درمان روحی ایشون هم این وبلاگ مناسبه مطالب خوبی داره.ایشون به لخاظ روحی هم نیاز به درمان دارند
.http://tajavozmamnoo.blogfa.com/

اول بگم این رابطه از ریشه اشتباهه.دوم مطمعنی خالی نمی بنده یا خودشم با این

قضیه مشکل داره؟بلخره 8سال ادامه داشته.بی خیال از اینکه راست یا دروغ مشکل

داره یا نداره،شما مسئول زندگی دیگران نیستی؛خودتو بکش کنار.این مسایل کباب

می کنن تا اینکه ثواب برسونن.

نوشته اصلی توسط فرخ رو

سلام. فضای خانوادگی مگه به چه صوزتیه که ممکنه دیگران هم اطلاع داشته باشن و خودشون رو بزنن به بیخبری؟
نحوه حریم ها و پوشش ها عادیه؟
چون هر چیزی در یک بستری از وفایع رخ میده. لطفا بستر خانوادگی و نوع روابط رو توصیف کنید.
و از اونجاییی که مهمترین اشخاصی که میتونن از این ایشون حفاطت و حمایت کنن پدر و مادرن نوع رابطه و میزان صمیمیت توی رابطه با پدر و مادر رو با ایشون توصیف کنید.

سوال اولتون : برادر بزرگ 10 سال بزرگتر از نامزدم هست ، بقیه برادرا بین این دو سناشون هست ، تو سوالاتی که ازش پرسیدم ، برادر بزرگ این کار رو با یه برادر دیگه هم انجام داده مخفیانه ، سایر برادرا نمی دونم چرا ، واقعا نمی دونم چرا اینقدر بی غیرت

سوال دوم : بین چندین برادر ، تنها دختره بینشون ، در محیطی که همه پسرن ، و مادر خونه از دختر بدش میاد ، خیلی هم تو خونه زحمت می کشه اما رفتار کلامیشون هم باهاش خیلی بده ، پوشش لباس ، هم توصیه کردم ، پوشیده تر باشه تو خونه

سوال سوم : پدر دور از خانواده ، در شهری دیگر کار می کنه ، وکم به خانواده سر می زنه ، مادر هم صمیمیتی باهاش نداره ، به علت تفاوت سنی بالا ، حدودا اختلاف 30 سال وهمیشه هم خونه نیست ، و گاهی تو خونه تنها میشه

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط Nilofar mordab

سلام آقای حمید الان شما به هر دلیلی دلسوزی یا دل بستن به این دختر دارید احساسی برخورد میکنید پیشنهادمن اینه که به صلاحتونه که از این ازدواج صرف نظر کنید که در آینده مشکل ساز خواهد بود و فقط برای اینکه به این دختر که به شما دل بسته صدمه وارد میشه برای تلافی این کارتون بهش کمک کنید این دخترخانم مطمینا روحیه داغونی دارند و نیاز به درمان دارند و از سویی هم این سواستفاده جنسی بی شرمانه از سوی برادرشون نباید بی جواب بمونه و در این مورد از پیشنهاد آقای نوپو استفاده کنید و خودتونو طوری به این ارگانها معرفی کنید که بعدا از لحاظ قانونی برای این دختر خانم مشکلی پیش نیاد و فقط برادرشون به جزای کارش برسه یا از خود این دختر خانم بخاید که صحبت کنند و خودشون تقاضای کمک کرده باشند که هم پای شما وسط کشیده نشه و هم این دختر خانم در نقش مظلوم نشان داده شوند (البته اگر در مورد این رابطه ازطرف برادرشون بهشون ظلم شده و رابطه ناخواسته واجباری بوده) ه تا برای خودشان مشکلی پیش نیاید. بعد هم اینرابطه رو تموم کنید تابیشتر به شما وابسته نشدند و دوباره بخاطر شما ضربه روحی دیگه ای بخورند.

سلام
ممنون از پیشنهادتون ، احساسی برخورد کردن بله حق با شماست ،یه فایل رو براتون می فرستم ، تشکر

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط سمیرا71

آقا حمید،من میترسم این مشکل در آینده هم ادامه پیدا کنه
کمااینکه اگه این برادر ازدواج نکنه باز هم به خواهرش (که ممکنه ازدواج کرده باشه)نیاز داشته باشه و یا حتی اگه ازدواجم بکنه اگه از خانمش ناراضی باشه بازم سراغ خواهرش میاد
موضوع خیلی پیچیده ست...
و یه سوالی که برای من پیش اومده:شما ایا اونقدر دوسش دارید که اگه بینتون دعوایی پیش اومد این موضوعو به رخش نکشید؟چون آدم عصبانی هر حرفی رو میزنه و شاید اون حرفش بدترین حرف باشه
و اگه محبت شما از سر علاقه ست نه ترحم برای ازدواج پیش قدم شین تا خانواده ها تصمیم بگیرن میتونید کنار هم بمونید یا نه...
در این صورت اگه وصلتی هم صورت نگرفت حداقل شما خیالتون راحته که براش کاری انجام دادین

جواب سوالتون : الانم چون کاری که برادرش باهاش کرده و طول این مدت همش به زور و اجبار و ترس از کتک و تنبیه بوده ، با خودم خیلی کلنجار رفتم ، خیلی گریه کردم ، کنار اومدم با گذشتش ، در حال حاضر هم ازش خواستم تن به خواسته برادرش نده ، به هر قیمتی ، و سکوت نکنه نسبت به این ظلم ، از قبل ماه رمضون ، با اینکه برادرش خیلی داره تلاش می کنه و اصرار برای این کار ، قبول نکرده ، و دلیلش رو عشق من می دونه ، می گه از زندگی بیزار شدم و تصمیم به خود کشی گرفتم اما به خاطر قول قرار هامون منصرف شده .
نمی دونم شاید به قول دوستان ، دوست داشتنم با ترحم ترکیب شده و یا به قول دوست اولی که باسخ دادن ، گرد و غبار احساساسات رو چشم نشسته و حقایق رو نمی بینم .
پیش قدم شدن برای ازدواج هم ، پیشنهاد خوبیه ، ان شاالله بزودی بتونم اقدام کنم .

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط سمیرا71

آقا حمید،من میترسم این مشکل در آینده هم ادامه پیدا کنه
کمااینکه اگه این برادر ازدواج نکنه باز هم به خواهرش (که ممکنه ازدواج کرده باشه)نیاز داشته باشه و یا حتی اگه ازدواجم بکنه اگه از خانمش ناراضی باشه بازم سراغ خواهرش میاد
موضوع خیلی پیچیده ست...
و یه سوالی که برای من پیش اومده:شما ایا اونقدر دوسش دارید که اگه بینتون دعوایی پیش اومد این موضوعو به رخش نکشید؟چون آدم عصبانی هر حرفی رو میزنه و شاید اون حرفش بدترین حرف باشه
و اگه محبت شما از سر علاقه ست نه ترحم برای ازدواج پیش قدم شین تا خانواده ها تصمیم بگیرن میتونید کنار هم بمونید یا نه...
در این صورت اگه وصلتی هم صورت نگرفت حداقل شما خیالتون راحته که براش کاری انجام دادین

بله برادر بزرگتر 30 سال سن داره ، و نامزد هم داره ، و قراره به زودی به عقد هم بیان .
در جواب اصرار هاش ، نامزدم بهش می گه برو با نامزدت باش ، برو با دختر های خیابونی ، اما در جوا بهش می گه ، هیچکدوم مثل تو نیستن ، هر کار می کنم بازم به فکر توام ( یعنی به فکر خواهرش )

جواب سوالتون : الانم چون کاری که برادرش باهاش کرده و طول این مدت همش به زور و اجبار و ترس از کتک و تنبیه بوده ، با خودم خیلی کلنجار رفتم ، خیلی گریه کردم ، کنار اومدم با گذشتش ، در حال حاضر هم ازش خواستم تن به خواسته برادرش نده ، به هر قیمتی ، و سکوت نکنه نسبت به این ظلم ، از قبل ماه رمضون ، با اینکه برادرش خیلی داره تلاش می کنه و اصرار برای این کار ، قبول نکرده ، و دلیلش رو عشق من می دونه ، می گه از زندگی بیزار شدم و تصمیم به خود کشی گرفتم اما به خاطر قول قرار هامون منصرف شده .
نمی دونم شاید به قول دوستان ، دوست داشتنم با ترحم ترکیب شده و یا به قول دوست اولی که باسخ دادن ، گرد و غبار احساساسات رو چشم نشسته و حقایق رو نمی بینم .
پیش قدم شدن برای ازدواج هم ، پیشنهاد خوبیه ، ان شاالله بزودی بتونم اقدام کنم .

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط asemaneabi222

سلام

حالم بد شد از خوندن این موضوع به کجا داریم میرسیم ؟؟؟خدایا پناه بر خودت، کلمه انسان واقعا برای بعضیا خیلی خیلی زیاده

نمیدونم چیو داره تحمل میکنه اون خانوم و نمیدونم چقدرروح و روانش آسیب دیده ولی بهش بگو خرج دانشگاه و لباس و ....در برابر روح و روان آسیب دیده ات خیلی نا چیزه،قانونی مشکلش

رو حل کنه ،شما هم داری به بدترین شکل ممکن به خودتون آسیب میزنید تصور اینکه الان توی اون خونه بین این دختر قربانی و برادر حیوون صفتش چی میگذره کمتر ازآسیبی که به روح

اون دختر میرسه به شما هم نمیرسه،اول اینکه خیلی مردی که میخوای کمکش کنی ولی فعلا در حال حاضر صرف نظر از ازدواج خیلی قاطع و محکم ازش بخواه به همراه خود شما بره و

قانونی این مشکل رو حل کنه تا بیشتر این مورد تجاوز قرار نگیره،شما امین و مورد اعتمادش هستی که مشکلش رو گفته پسفقط در مرحله ی اول به عنوان یه انسان بهش کمک کن.بعد از

اون روند درمانش رو طی کنه تا به آرامش برسه نه از روی وابستگی یا دلسوزی سریعا اقدام به ازدواج کنید،این مسئله اول باید هضم بشه بعد هر تصمیم دیگه ای گرفته بشه.

ممنون پیشنهاد خیلی عالیی بود ، سعی می کنم بتونم راضیش کنم ، قانونی اقدام کنه ، اما چیزی که منو می ترسونه اینه که بهم گفت با این که برادرم این کارو می کنه آما من ازش متنفر نیستم ، به نقل خودش می گه برادرم بیماره ، دس خودش نیست ، و من برادرم رو دوست دارم ، با این حرفاش می ترسم ، نخواد اقدام جدی انجام بده .

در ضمن ، گفتن این موضوع و کمک خواستن از برادرای دیگش ، رو چطور می دونید ؟

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

اول بگم این رابطه از ریشه اشتباهه.دوم مطمعنی خالی نمی بنده یا خودشم با این

قضیه مشکل داره؟بلخره 8سال ادامه داشته.بی خیال از اینکه راست یا دروغ مشکل

داره یا نداره،شما مسئول زندگی دیگران نیستی؛خودتو بکش کنار.این مسایل کباب

می کنن تا اینکه ثواب برسونن.

اره مسئول نیستم ، اما مسول کسی که وابستش شدم ، و وابستم شده چی ؟ حتی اگه به ازدواج هم نرسیم ، کمک به بهش ایرادی داره ؟ اره خیلی بهش می گفتم قربونت بشم ، فدات بشم ، حالا بکشم کنار ؟ به همین سادگی ؟ قبول کن خیلی سخته خیلی

- - - Updated - - -

امشب برادش تهدیدش کرده که یا بیا ، یا تلفن و ایپودت ipod رو ازت می گیرم .