به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    بچه ها یه سوال دیگه داشتم ازتون عمه هام میخوان بدون دعوت همینجوری برند خونه همین مادر همین پسره که بعد از ظهر باهم باشند حالا به مادرم میگن تو هم بیا....به نظرتون درسته که مادرم بره ؟ من که میگم خودتو بگیر نرو چون اون رسما دعوتت که نکرده اینطوری فکر میکنه که هنوز مشتاقی یا اگه بری نمیفهمه که بهت برخورده ولی مادرم میگه اگه برم میفهمند که اون موضوع واسم بی اهمیت بوده و ....راه درست کدومه؟

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    یه جوری گریه میکنی احساس کردم واقعا دلتو بهش باختی . شوخی کردم . سلام حالتون خوبه گفتم امروز به بانو رزا سری زده باشم سعی کن فراموشش کنی .

    فقط پست اولتو خوندم . و آخریو . من میگم راهی که رفتی اشتباه نبوده یه موقعیت آشنایی برا شما و یه پسر از فامیل پیش اومده این وسط خواهره نقش برسی غیر مستقیم پسررو داشته وخب حالا به دلیلی نپسندیده که دلیلش برا ما وشما مهم نیست مربوط به معیار های شخصی اون پسره . ودر نهایت منصرف شده .

    بهتر . آشنایی برا همینه دیگه . که از اوضاع بدتر جلوگیری بشه

    تا برات خواستگار میاد انقدر بزرگش نکن که تو مرحله آشنایی ضربه بخوری . حدشو حفظ کن که اگه نشد و رفت خوش اومد به سلامت و آرزوی خوشبختی براش داشته باش

    بدرود عروس بعد از این

  3. 5 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), نیم پز (یکشنبه 06 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93), رزا (جمعه 04 مهر 93), زندگی تازه (جمعه 04 مهر 93)

  4. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام ممنون

    اصلا فکر نمیکردم دیگه کسی به پستم سر بزنه

    آره راستش من قضیه رو جدی گرفته بودم قضیه رو آخه فکر نمیکردم تو فامیلی یه همچین اتفاقی بیفته کلن خانوادگی اعتماد بنفسشون خیلی بالاست فکر میکنن تا

    لب تر کنن دختره از خداشونه عروسشون بشه ..اینقدر دلم میخواست بهش بگم حالم ازت بهم میخوره اما

    قسمت نشد بگم

  5. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93), زندگی تازه (جمعه 04 مهر 93)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array
    دوست عزیز،وقتی کسی به این صورت جلو میاد که بخواد از زاویه دید شخص دیگه ایی با شما اشنا بشه چنین رفتارهایی بعید نیست.از قدیم گفتن حرمت امام زاده به متولیشه!شما خودتون این نوع رفتار رو انتخاب کردین ...

  7. 2 کاربر از پست مفید tamas تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 04 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رزا نمایش پست ها
    سلام ممنون

    اصلا فکر نمیکردم دیگه کسی به پستم سر بزنه

    آره راستش من قضیه رو جدی گرفته بودم قضیه رو آخه فکر نمیکردم تو فامیلی یه همچین اتفاقی بیفته کلن خانوادگی اعتماد بنفسشون خیلی بالاست فکر میکنن تا

    لب تر کنن دختره از خداشونه عروسشون بشه ..اینقدر دلم میخواست بهش بگم حالم ازت بهم میخوره اما

    قسمت نشد بگم

    خب عزیزم شما هم اعتماد بنفستون و ببرین بالا.

    من حس میکنم شما بخاطر همچین قضیه ای کمی تاثیر منفی در اعتماد بنفستون بوجود آمده !

    اگه فامیل هستن و چشم تو چشم میشین ، خودتون و ناراحت نشون ندین به خانواده هم بسپرین خودشونو ناراحت نشون ندن!
    خیلی معمولی رفتار کنین ، انگار براتون مهم نبوده! وقتی موضوعی برای یک نفر مهم باشه همش پیگیر میشه یا دلخور و ناراحت و شاد میشه، بعبارتی وقتی نسبت به موضوعی بی تفاوت باشه هیچوقت واکنشی از خودش نشون نمیده، حالا میخواد موضوع خوشحال کننده باشه یا ناراحت کننده.

    آدم بیتفاوت و بیخیال ، برای جلوه دادن کم اهمیت بودن موضوعی هیچ واکنش خاصی از خودش نشون نمیده.

    پس معمولی رفتار کن، از مادرتون هم همینو بخواین
    اصلا هم سعی نکنین این موضوع و پیش خودتون اینقدر بزرگ جلوه بدین که خدایی نکرده بخواد اعتماد بنفستونو در این زمینه از دست بدین.

    نه عزیزم اتفاق اصلا مهمی نیوفتاده برای خیلی از دخترها پیش میاد حالا شکلاشون باهم فرق داره! ورگرنه کلیت همینه!

    با اعتماد بنفس باالا بشین خواستگاراتو خوب بررسی کن، شما با یک ازدواج خوب و موفق میتونی به اون خانواده نشون بدی که چه فرشته ای و از دست دادن

    پ ن: تو بوستان کل کل هم گفتم اینجا هم میگم ، آواتورت خیلی خوشگله دوسش دارم!!! آدم هوس میکنه آواتور عوض کنم ، ولی وقت ندارم:))
    اینا دوتاشون ، دوتا دختر بیخیالن دنبال بادبادکاشونن تو آسمون گمش کردن؛ نه؟؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 04 مهر 93 در ساعت 12:38

  9. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), parsa1400 (جمعه 04 مهر 93), رزا (جمعه 04 مهر 93)

  10. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    وااای ممنون

    آره عزیزم دقیقا همینه ...

    آخه میدونی من یکم گیج شدم خیلی وقت پیش مادرم خونشون بود بعد مادرش در اومد گفت چرا رزا رو نیوردی پسرم گفته اگه رزا اومد حتما شام نگهشون دار میخوام

    مهمونشون کنم !!!مامانم گفت فکر کنم اینا دیوونه اند بخدا از اونطرف اینطوری میگن بعد اینجوری

    فکر کنم تکلیفشون با خودشون معلوم نیست بخدا

    تی پسره خودشو بزور اورده تو بخشی که من هستم (آخه جفتمون پزشکیم منتها من کارآموزم اون نه همشم مخواد خودشو لوس کنه)

    ولی من به مادرم گفتم که از چشمم افتادن دیگه هم بهشون رو نده

  11. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), parsa1400 (جمعه 04 مهر 93), دختر بیخیال (جمعه 04 مهر 93)

  12. #27
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من موافق اینم که کم محلی کنی هرووقتم دیدشون اصلا به روی خودت نیار انگار اتفاقی نیوفتاده.
    این شد برات یه تجربه هرچند بهایی بخاطرش پرداخت کردی ولی تجربه خوبی بودش.لطفا اگر فردی هم توی این شرایط قرار گرفت شبیه شما راهنمایی کنید بهش وارد اینگونه بازی ها نشه ذکات علم انتشار اونه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    نیم پز (یکشنبه 06 مهر 93), رزا (یکشنبه 06 مهر 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.