کتاب کوچک "رضایت-1"
کمتر از یک ساعت خواندنش زمان می برد، اما پر است از مثال و راهکار.
لینک دانلود
منبع
تشکرشده 4,314 در 675 پست
کتاب کوچک "رضایت-1"
کمتر از یک ساعت خواندنش زمان می برد، اما پر است از مثال و راهکار.
لینک دانلود
منبع
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
nafiseh joon (چهارشنبه 22 مرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)
تشکرشده 2,575 در 920 پست
مجله های راز و موفقت مطالب روانشناسی خوبی دارند. ماهنامه سپیده دانایی هم خوب است. انتشارات نسل نواندیش هم کتاب های خوبی منتشر می کند.
nafiseh joon (چهارشنبه 22 مرداد 93)
تشکرشده 290 در 156 پست
تشکرشده 290 در 156 پست
سلام
یه sسوالی دوباره در مورد مشکلم پیش اومد واسم
من الان به خاطر تموم کردن رابطه با اون پسر ناراحت نیستم
آخه اصن رابطه ای نبوده
قبلا دعوا نکرده بودیم و دو ماه به دو ماه چت میکردیم
حالا دعوا شده همونم نمی کنیم
من فقط هنوزم نمیفهمم چرا باید این دروغ رو به من میگفته؟
به جز من با 600 نفر دیگه هم حرف میزده چرا به اونا نگفته
ولی مهم تر از اون
اعتیادم به این سایت هس
از صبح که پا میشم
میام اینجا
با اینکه درس رو سرم ریخته
دیروز رفتم دانشگاه گفتم جلو بچه ها خجالت میکشم برم همدردی
ولی سرعت نت اون قدر کم بود برگشتم خونه
آخه موقه درس خوندن بره در آوردن تلفظ ها شدیدا به نت نیاز دارم
چه کنم ؟؟؟؟؟؟
گفتم کتاب میخونم
ولی هر روز یه چیزایی تو سایت میبینم که چقدر پیچیده هس ازدواج واقعا
ویرایش توسط nafiseh joon : چهارشنبه 22 مرداد 93 در ساعت 15:24
تیام (پنجشنبه 23 مرداد 93)
تشکرشده 4,314 در 675 پست
کنکاش در گذشته ممنوع!
هر چه بوده را رها کن. اتفاقا این یکی از تمرین های عملی توست. تمرین "تحمل ابهام"
اغلب دیکشنری های ساده و پیشرفته تلفظ را دارند. اگر می دانی که همدردی تو را از درس و زندگی باز کرده، بهانه "تلفظ" و "سرچ مقاله" و "رسیدگی به ایمیل های کاری" و ... را کنار بگذار و دکمه وایرلس لپ تابت را خاموش کن و برای مدتی به خودت استراحت بده. یا دست کم قرار بگذار که تا وقتی برنامه مطالعه روزانه ات را به پایان نرسانده ای، سراغ نت نمی روی. با خودت عهد ببند و به این عهد پایبند بمان و تسلیم وسوسه نشو. این اطمینان به خودت و بازخورد مثبتی که از پایداری ات می گیری، بسیار تو را قوی خواهد کرد.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)
تشکرشده 312 در 128 پست
نفیسه تو هنوز خیلی درگیر این هستی که چرا اون پسر اینکارو کرد
دیدم که تو یه تاپیک دیگه هم امروز درموردش درد دل کرده بودی و اینکه همش میگی چرا بهت دروغ گفت
عزیزم من تاپیکهات رو خوندم و میتونم بگم که ده ها دلیل میتونه داشته باشه که شاید هم خیلی پیش پا افتاده و مسخره باشن که ارزش یه لحظه از وقتت رو نداره
ببین تو به یه پسر از احساسی که بهش داری گفتی و این برا یه پسر خیلی مهم هست و واسه همین حتی اگه خودش هم هیچ حسی بهت نداشته باشه واسش جالب هست و ممکنه عکس العمل های مسخره ای داشته باشه مخصوصا اکه از نظر عقلی هم هنوز پخته نباشه و بچه باشه.برا همین اینقدر رو این موضوع مانور نده که چرا بهم دروغ گفت اینو بذار رو یه عکس العمل ناپخته یه پسر که مثه بچه ها رفتار کرده...البته خوب خودت هم بعدش خیلی بچه کانه رفتار کرده بودی که البته میدونم که خودت هم به اشکالات کارت واقف هستی که بسیار باارزش و مهم هست .گذشته رو بیخیال شو و ازش درسهاش رو بگیر
تشکرشده 757 در 256 پست
چه جالب منم داشتم با google translate تلفظ لغاتو کار میکردم با این سایت آشنا شدم!!!ولی مهم تر از اون
اعتیادم به این سایت هس
از صبح که پا میشم
میام اینجا
با اینکه درس رو سرم ریخته
راستی تو رشته ات زبانه؟ من تلفظم افتضاحه. سایتی میشناسی برم اونجا تلفظ یاد بگیرم؟ از پایه میخوام تلفظمو درست کنم. کلاسم نمیرم خیلی مسخره اس.
کلی سی دی و نرم افزار دارم ولی نمیتونم استفاده کنم.
البته من خودم محتاجم به راهنمایی ولی به نظر من کاراتو به قسمتهای کوچیک تقسیم کن اگه میتونی من که نمیتونم. مدلم اینجوریه که یه هو یه کارو انجام میدم. خیلی بده!!!
برو کتابخونه منم تصمیم گرفتم برم. البته اینترنت نداشته باشه.
مشکلات اینجا خیلی عجیب غریبه حتی از مشکلات من هم پیچیده تره. من میام میخونم. من حتی نرم افزار قطع اینترنتم نصب کردم ولی نشد این سایت خیلی جالبه. ادم احساس میکنه
تنها نیست. من به خاطر این میام که مشکلات خودمو کوچیک ببینم ولی خیلی هارم درک نمیکنم چون مشکلاتشون اصلا مشکل نیست فک کنم یکیشم تو هستی. اصلا مشکل نداری ها!!!
کم کم دارم به این نتیجه میرسم که منم میتونم مشکلاتمو حل کنم. اصلا مشکل نیست یه کم لوس بازی در میارم. سخت تر از ایناشم دیدم .من 23 سالمه ولی کلی دادگاه و کلانتری رفتم و اومدم
تو هم بیخودی خودتو درگیر نکن و توهم نزن مشکل داری. یعنی اسمشو نذار مشکل بگو یه درگیری مسخره با خودت.
آویژه (پنجشنبه 23 مرداد 93)
تشکرشده 290 در 156 پست
آره عزیزم
تو راس میگی
من گندش میکنم
نه که خودم اون حرف رو زدم بهش حالا هرچی میگه میزنم به اونور
راه حلش اینه که اصن باهاش حرف نزنم مغزم نره اونور
راستش منم میام اینجا مشکلم رو کوچیک ببینم
آخه این آدم اصن عفت کلام نداشته
تو خونه ی ما بابام فحش بیشتر از بیشعور رو دعوا سرش راه میندازه
بعد این .............
من نمیدونم چرا این رفتاراش دورادور نمود پیدا نمیکنه
وقتی بهش نزدیک میشی میفهمی
ناراحتم چرا حسم رو گفتم به این
حالا بی خیال
دیوونه هس دیگه
عزیزم سه تا سایت آموزش زبان بهت معرفی میکنم
1- مرجع آموزش زبان ایرانیان
2- Macmillan Dictionary and Thesaurus: Free English Dictionary Online
3- Thesaurus.com | Find Synonyms and Antonyms of Words at Thesaurus.com
من از دومی تلفظ ها رو هر لحظه دانلود میکنم
میریزم تو یه نرم افزاری به اسم انکی
بره همین نیاز دارم اینترنت
ولی دیوونه هس دیگه
این اینطوری رد شد
بره آینده این سایت به درد میخوره
تیام (جمعه 24 مرداد 93)
تشکرشده 290 در 156 پست
راستش من همیشه علائم عصبانیت رو تو خودم کشف میکنم
و موقعیت رو ترک میکنم
ولی نیم ساعت بعد یادم می افته باید یه جوابی میدادم
چند روز پیش آقایی رو که دوسش داشتم تو یونی دیدم
خواست باهام حرف بزنه
همه اش گرفته بود به شوخی و می خندید
می گفت من این هواستگاری جز شوخی هام هس
کل دخترای یونی بهم میگن واست زن بگیریم
ولی تو از اون شوخی ها نمیکنی من چی کار کنم؟ زود ناراحت میشی؟ من اصن قرار نیس ازدواج کنم؟
منم هی میگفتم هوب به من نباید میگفتی به من چه؟
آخرش گفت بابا شوخی کردم از ........ در رفت ( زیر نافی بود آقایون بهتر میفهمن )
منم این کلمه رو شنیدم
مث فنر از جام پا شدم
دنبالم اومد که مگه چی گفتم
ولی من چون عصبانی بودم میترسیدم فخش بدم فقط گفتم واقعا که دویدم اومدم
تاکسی گرفتم
رسیدم خونه
کارام رو انجام دادم
بعد تازه یادم افتاد باید چیزی میگفتم
اس ام اس زدم عوضی
از اون به بعد هم گوشی رو هانوش کردم
نمی دونم با این عصبانیت هام چه کنم؟؟؟
کم نیستن والا
زیاد عصبانی و کم صبر میشم
باعث میشم مردم بهم بی اخترامی کنن
الان سومین بار بود
پیشم حرف زیر نافی زد
انگار دهنش عادت کرده
میگه پیش همه میگم
فقط تو حساسی ( یعنی قبلا میگفت این دفعه که شنیدم دیگه باهاش خرف نزدم تا توجیه کنه )
و همه میخندن
دیگه حتی جواب سلام هم نمیدم
تا بفهمه بالاخره هرکس حریمی داره
برام این آقا مهم نیستا
خصبانی زیاد میشم کلا
تشکرشده 290 در 156 پست
بره خود من سواله
واقعا بعد اینکه اومدن این سایت خیلی بدبین شدم نسبت به ازدواج
خانم هایی با تحصیلات بالا که واقعا از درون زندگی خوبی ندارن و افسرده شدن
از نظرم ازدواج چیزی هست که واقعا براش وقت بذاری و طرفت رو بشناسی
اصلن هدف ازدواج با تحصیل ( مخصوصا بر کسی که هدفاش بلند هست ) همحوانی نداره فک میکنم؟
طرف حین بارداری کتک خورده - بهش خیانت میشه - به هاطر جای عمل بهش توهین میشه - بهش گفته میشه پیر و همه ی این خانم ها هم تخصیلات فوق و دکنری دارن؟؟؟
ازدواج فقط به نفع آقایون هس فک میکنم
من که خودم الان آرزومه تا سی و چند سالگی ازدواج نکنم و به همه ی هدفام برسم
ولی از طرفی تاپیک های خانم ویس و بعضی دوستان دیگه رو می بینم ناراحت میشم
چون هودم هم یه دهترم و هودم رو میشناسم و بچه دوست دارم هیلی زیاد
و میدونم یه دلیل اصلی که بهوام ازدواج کنم اینه که مادر بشم
ما که والا تا خالا دو تا خواستگار سنتی داشتیم
یکی که از همون اول مامان اینا ردش کرده بودن
یکی هم زیادی پر و پا قرص بود ولی عجله داشت و تازه فک میکرد چون مرده جلسه ی اول رو همه ی زندگی من ( حتی داشتن یا نداشتن فیس بوک ) میتونه نظر بده
یکی رو هم حودمون دوست داشتیم ضایع کرد ما رو گذاشت یه ور
یه زمانی به خودم میگفتم حتی اگه تا آخر عمرم ازدواج نکنم
بعد اینکه به استقلال مالی زسیدم میتونم بچه نگه دارم
آخه فوانین سازمان بهزیستی رو خوندم و به خانم های مجرد بالای 30 سال بچه ی دهتر میدن
تو رو هدا ما الان باید فکر تز و مقاله باشیم
کجا هستیم
میدونید چرا تاپیک های خانم ویس رو میبینم ناراخت میشم
آخه 24 سالم هس
و هیچ پسری تا به حال به من علاقه نداشته
کلا دختری هستم که زیاد با پسرا گرم نمی گیرم و اونا هم ایضا با من
وارد سایت یا محل کارم تو شرکت که میشم
یه سلام خشک و خالی به همه میدم و میرم میشینم سر جام
گاهی اوقات هم از گوشه و کنار دخترا به گوشم میرسونن که پسرا میگن از تو میترسن
حتی یکی از آقایون همکلاسی یه لقبی رو من گذاشته بوده ( نانچیکو ) و من بعد چند ماه خبردار شدم از این لقب و خیلی ناراخت شدم
خب دهترم دیگه نمیهوام این القاب روم گذاشته شه
در حالی که من باهاشون دعوا نکردم
به جز یه مورد بهصوص که همین چن وقت پیش رخ داد
این القاب اعتماد به نفسم رو کم میکنه
البته الان که ارشدم
فک می کنم بچه ها عاقلانه تر رفتار کنن و رو همکلاسیشون همچین اقبایی نذارن
اونم کسی که تو اکیپشون نیس
یه بارم یه آقایی با اسم کوچیک صدام کرد
یه خنده کوتاه کردم و گفتم فامیلیم فلان هس
چند روز بعد دیدم بین بچه ها پیچیده
دیگه نگو آقایی که پیششون بوده به بقیه گفته بوده
من اصلن نمی دونم با آقایون چه جوری رفتار کنم
جدی رفتار میکنم اون میشه
یکم صمیمی میشم این میشه
- - - Updated - - -
حالا من میگم حرفای زیر نافی خیلی ها فک میکنن مشکل لز من هس که ایشون پیش من چنین حرفایی میزنن
ولی ایشون انگار پیش هر دهتری که کمی باهاشون صمیمی میشه ادب و متانت یادشون میره
من الان بیشتر ناراحتیم اینه که ای کاش صمیمی نمی شدم و نمیشنیدم چنین حرفایی رو
من تو اون مدت 3 سال که با ایشون ارتباط تلفنی و چت نداشتم
کم و بیش از دوستام ( حتی دخترای محجبه میشنیدم ) که فلانی هر حرفی دلش میهواد میزنه و اصن به طرف مقابل نگاه نمیکنه که کی هس
خوب دوستام باهاش چت میکردن و دهترای خیلی هوبی هم بودن
حتی یه چن بار گفتم که مگه چی میگه ولی اونا نمیگفتن و منم فکر میکردم بزرگش میکنن
بعد جالب بود که همین دخترها دو دیقه بعد اگه از جلومون رد میشد باهاش سلام و علیک گرم میکردن
منم حرف اون دهترا رو باور نمیکردم
آخه باز هم میگم این آدم دو را دور رفتاراش خیلی متین هس
هر وقت باهاشون خرف میزدم سرشون رو مینداختن پایین
اگه بره یه کار برنامه نویسی پیششون مینشستم خودشون رو جمع میکردن
اگه نشسته بودن و باهاشون کاری داشتم به احترامم پا میشدن
امکان نداشت وقتی از در وارد میشیم قبل من برن تو
شوخی هاشون مودبانه بود
و .....
من فک نمی کردم اصن پسری که اینقدر متین و موقر رفتار میکنه و اصن غرور نداره بتونه جلو دخترا چنین حرفایی بزنه؟؟؟
حتی یه بار بهش گفتم که پس چرا دحترا دنبالت حرف میزنن؟؟؟
برگشت گفت چرا همونا خودشون میان با من حرف میزنن
پس باور کن جلوشون چیزی نگفتم
کاش هیچ وقت صمیمی نمی شدم و این رفتارهاش رو نمی دیدم
کاش میذاشتم دوست داشتنم تموم شه خود به خود
حداقل خاطره خوبی ازش داشتم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)