به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    رها جان يه چيز يادت رفت ، نگفتي اين شعرها رو از كجا آوردي ؟ ميخوام بدونم برام مهمه ، برام عجيبه ...
    مورد ديگه هم اينكه من مشكلم يه سري مسائل ديگست و فكر نمي كنم با دونستن اينكه اهل كجا هستيم و .. خوب هنوز مشكل ناسازگاري خانواده ها رو مطرح نكردم ، مشكل من چيز ديگست !

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    براي اينكه منحرف نشي پيشنهاد ميدم پيام هاي قبلي رو بخوني كه اونجا به مشكلاتم اشاره كردم و هيچ وقت به مشكل فرهنگي و اينكه همشهري نيستيم اشاره نكردم ، البته منكر اين نمي شم كه ممكنه اين مشكلات هم در آينده اضافه بشن و قابل بررسي هستن ، بگذريم سوالمو جواب بده !

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مرداد 91 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,264
    سطح
    35
    Points: 3,264, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    سلام من نمیدونم شما چرا در مورد شعرها اینقدر حساس هستید؟! چرا براتون مهمه؟ چرا براتون عجیبه؟ اول که به شعرهای سارا مشکوک شدی حالا هم من!. ولی اگه دقت کنی خودت جواب سوالتو دادی. مگه نگفتی شعرها درد ما رو ناله میکنند؟ خوب اینم از اون شعرهایی که درد منو ناله میکنه. اما در مورد منبع باید بهت بگم خوانندش پیام شمس- آهنگ دوستت دارم. البته قصد تبلیغات ندارم فقط منبع رو خواستین و منم پاسخ دادم همین. به هر صورت من این ترانه رو خیلی دوست دارم شاید به خاطر اینه که ازش خاطره دارم. ولی شما هنوز نگفتید چطور با هم آشنا شدید؟ نمیدونم چرا هیچکدوم از دوستان به تناقضی که در صحبت های شما وجود داره دقت نکردن!
    مخصوصا n_Z_aram عزیز که با دقت جملات شما را اسکن میکنند!!! شما در ابتدا فرمودید که هر چی از ایشون میدونید و از جمله اعتیاد همسر سابقش رو خودش بهتون گفته. که این میتونه نشونه اعتماد و دلبستگی، و خواستن پایداری روابط باشه. اما در قسمت بعدی گفتید که این ارتباط تلفنی رو هم میخواد قطع کنه شاید چون فکر میکنه شما از گذشتش خبر ندارید!! مگه ممکنه خودش همه چیز و به شما گفته باشه بعد فکر کنه شما از گذشتش خبر ندارید؟!!! حداقل اگه در مورد ازدواج قبلیش با شما صحبت نکرده بود میشد اینطور حدس زد. اما در مورد مشکلات، اگه منظورتون تجربه ناموفق اون خانمه که خوشبختانه موضوع رو با خانوادتون مطرح کردید و مشکلی پیش نیومده و خودتون گفتید که خانوادتون از شما خواستن که به تطابق خانواده ها و .... اهمیت بیشتری بدید. اما حالا دارید میگید که مشکل من یه چیز دیگه است نه خانواده ها. من که واقعا گیج شدم! شایدم مشکل خود شما هستید که نمیتونید با اون موضوع کنار بیاید. به هر حال با اینکه دقیقا نمیدونم مشکل خانوادتون با ازدواج برادرتون چی بوده ولی واقعا شجاعت و مصمم بودنشون قابل تحسینه و این نشون دهنده علاقه واقعی و قلبی به همسرش رو میرسونه. چون وقتی یه نفرو واقعا دوست داشته باشی اونوقت هیچ چیزی نمیتونه مانع این دوست داشتن بشه. ولی در مورد شما که به نظر میرسه حتی به علاقه خودتون نسبت به اون تردید دارید من فکر میکنم هر چه زودتر این رابطه خاتمه پیدا کنه بهتر باشه. شما که از خانوادتون و برخورد با مسائل و مشکلات وحشت دارید بهترین راه حل اینه که منتظر بمونید تا خانوادتون یه نفرو براتون انتخاب کنند تا دیگه این مشکلات پیش نیاد. هر چند بازم به قول n_Z_aram ( زندگی ای که جریان داره و همیشه در پستی و بلندی سیر میکنه هرگز بدون مسئله نخواهد بود همچنین رشد ما بدون مسائل امکان پذیر نیست). پیشنهاد میکنم همونطور که خودتون گفتید( ایجاد رابطه عاطفی و احساسات رو به خاطر شناختی که از خودم دارم تا بحال نتونستم ارضا کنم ) بعد از این هم مراقب باشید هرگز با کسی که هنوز درمورد ازدواج کردن تصمیم قاطع نگرفتید رابطه عاطفی برقرار نکنید چون به قول خودتون ضربه های روحی و اجتماعی و ... رو به دنبال خواهد داشت مخصوصا برای طرف مقابل که ارتباط از طرف شما قطع میشه. در این مورد هم سعی کنید همونطور که اون صادقانه و با صراحت و شجاعت حرفاشو به شما گفته شما هم شجاعانه و شفاف مشکلاتتون و عدم توانایی در تصمیم گیریتون رو صادقانه بهشون بگید و بعد برای همیشه با هم خداحافظی کنید چون ادامه این رابطه با این همه تردید و دودلی و ترس به ضرر هر دوی شما خواهد بود. براتون ا آروزی خوشبختی دارم. یا حق.

    من نمی دونم چطور شد
    من چه جوری دل سپردم
    من فقط دیدم که چشماش
    پر بارونه و خواهش
    عاشقونه منو برده تا ته حس نوازش

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    حق با شماست شايد اين بي نظمي فكري من باشه كه اينجوري انتقال مي دم .. ولي حالا سعي مي كنم روشن تر بگم :
    1- مگه ممکنه خودش همه چیز و به شما گفته باشه بعد فکر کنه شما از گذشتش خبر ندارید؟!!! : اين جمله رو فرداي همون شبي نوشتم كه اين تصميم رو گرفته بود و من از لحاظ روحي به هم ريخته بودم و فكرم هزار راه مي رفت در حالي كه شب رو تا صبح به دليل هاي احتماليش فكر مي كردم ، خوب هرچي مي پرسيدم چرا مي گفت من دليل خودم رو دارم و لازم نمي دونم توضيح بدم ، خوب منم بدترين حالت رو در نظر مي گرفتم (به خاطر همون خصيصه اي كه دارم و قبلا اشاره كردم-اينجوري عنوان مي كنم تا نظر مخاطب ها رو در بدترين حالات بدونم - اونوقت تصميم موشكافانه تري رو با اطمينان بيشتر مي گيرم - كه متاسفانه هيچ كس بجز شما به اين اشاره من دقت نكرد !
    در ضمن من اعتماد كامل به حرفاش دارم ولي فرصت نشده كه همه جانبه همديگرو بشناسيم به همين خاطره كه بعضي چيزهارو به مشورت ميزارم . به مشورت ميزارم چون كسي رو ندارم كه باهاش حرف بزنم ، خودشم هم كه قطع رابطه كرده... عجب بدبختي گير كردم ها !
    2-موضوع رو با خانوادتون مطرح کردید و مشکلی پیش نیومده و خودتون گفتید که خانوادتون از شما خواستن که به تطابق خانواده ها و .... اهمیت بیشتری بدید : در اين مورد هم اينبار شما هم دقت نكرديد ، من گفتم موضوع نامزديش رو با خانوادم مطرح كردم و نه ازدواجش ... در ادامه حالا كه عنوان شد بايد تكميل كنم كه مي خوام ببينم خانوادم خودشون در تحقيقاتشون اين موضوع رو مي فهمن يا خير - تا آروم آروم موضوع رو بگم . البته فكر مي كنم كار درستي انجام دادم و بهتره آروم آروم مطرح كنم ،
    و اگه اين آخري گفتم مشكل من خانواده ها نيست ... اين در جواب سوال شما بود ، بله درسته مشكل من تا به الان اون چيزهايي كه مطرح كردم و هنوز مشكلي از لحاظ سازگاري خانواده ها رو عنوان نكردم چون هنوز پيش نيومده و هنوز به اون مرحله نرسيديم - علاوه بر اين فرصتي براي مطرح كردن اين مسائل نبود ، كه تو از همون اول به اينا گير دادي ، نمي دونم از كجا حدس مي زني كه مشكل همسنگي و سازگاري خانواده ها رو داشته باشيم !(برا همين از عصبانيت اينجوري جوابت رو دادم كه مشكل ما خانواده ها نيست ) درسته قبول دارم خودمم گفتم اينها مسائلي هستن كه بعد از حل شدن مشكلات جاري بايد حل بشن !
    با اين همه حرفات با همه تندروي هات خيلي تاثير گذار بودن و ازت تشكر مي كنم
    من به اين اميدوار بودم كه با شناخت بيشتر همديگه همه اين مشكلات حل ميشه كه متاسفانه تصميم ناگهانيش همه چيزو به هم ريخت ! مطمئنم كه با القاء ناخودآگاه ترديدهاي كاذبم در تصميم گيريم كم تقصير نبودم ولي اونم خيلي چيزها رو با حدس و گمان و از رو ظاهر قضيه بررسي و نتيجه گيري مي كنه -يه جورايي اونم در مورد من علاقه من نسبت به خودش مردد هستش ، و اين ممكنه طبيعي باشه چون ارتباط موثري بين ما وجود نداشته كه شناخت واقعي تري كسب كنه !علاوه بر اين من قصد من بر خلاف ميلم همين بود كه نزارم دلبستگي زيادي از طرف اون بوجود بياد كاش مي تونستم بهش بگم چقدر دوستش دارم ، كاش مي تونستم تمام احساسم خالي كنم بهش بگم با تمام وجودم دوسش دارم و چقدر بهش نياز دارم ، چقدر دلتنگشم و ... كاش مي دونست كه همه اين امتناع ها از دوست داشتن بيش از حدم هستش كه راضي نمي شم خداي نكرده دلشو بشكنم ، قربون خدا برم كه بازم دارم خودم ضربشو مي خورم ...
    اميدوارم اونهم مثل تو فكر نكنه ، امروز فردا ديگه بايد باهاش حرف بزنم .. برام دعا كن

  5. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    يكي دوتا سوال ديگه هم داشتي ... بزار اينارو هم جواب بدم بعد اگه نكته اي مد نظرت هست بهم بگو حتما كمكم ميكنه ..
    نحوه آشناييمون : من اولين بار بود كه مي ديددمش ، كلا عاشق همچين چهره هايي هستم ، تو او لحظه كافي بود چند بار ديگه نگاهمون به هم اتصال كنه تا ديگه من نتونم جلوي خودم رو بگيرم و دلمو به دريا بزنم ، جاي شلوغي بود فقط تونستم بهش پيشنهاد بدم و ...
    (نحوه آشنایی نکته مهمیه و نباید نادیده گرفته بشه ) اين چيزي بود كه گفته بودي حالا مي خوام بدونم نحوه آشنايي ما مي تونه ملاك تصميم گيري باشه كه تو بهش گيري دادي .. من به هركس پيشنهاد بدم مي دونم طرفم بخاطر شيطنت هاي جووني بهم اوكي نميده و ميدونم كه جواب مثبت طرفم بخاطر شخصيتم بوده و نه چيز ديگه اي ، پس از اين لحاظ مشكلي ندارم و متوجه اهميت نحوه آشنايي هستم !
    از لحاظ جغرافيايي و سطح فرهنگي ... تفاوت داريم ولي نه در حد زياد ، حل شدن اين مسائل احتياج به زمان داره .... فكر مي كنم به تمام سوالات جواب دادم ، بازم چيزي هست كه فكر مي كني كمكم كنه بهم بگو

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مرداد 91 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,264
    سطح
    35
    Points: 3,264, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    سلام سهیل عزیز
    من سعی میکنم تا اونجا که درک و فهمم و تجربیاتی که خودم داشتم و بهم اجازه میده به شما کمک کنم. ولی شما هم باید به سوالاتم شفافتر جواب بدید تا بتونیم با هم رو نکته های اصلی تمرکز کنیم و از پراکندگی بیهوده افکارمون پیشگیری کنیم. به نظر من شما نباید میذاشتید که ارتباطتون قطع بشه هر چند احتمالا در این مورد مقصر اصلی شما بودید. زندگی من پر از فراز و نشیب بوده تجربه های خوب و بد زیادی تو زندگیم داشتم که همیشه سعی کردم ازشون در جهت افزایش قدرت درک از انسانها، زندگی، و دنیا استفاده کنم. با اینکه موفق به مسافرت به چند کشور بیشتر نشدم ولی تو انجمنی که عضوش بودم با آدمهای زیادی از کشورهای مختلف برخورد داشتم. سوء تفاهم نشه من قصد خودپسندی ندارم یعنی من هیچی نیستم، من شاید اصلا دیده هم نشم فقط میخوام اینو بگم که اگه به گذشته برمیگشتم تا یه چیزایی رو به نفع خودم تغییر بدم هیچ چیزی رو عوض نمیکردم چون این شخصیتی که امروز در من شکل گرفته بخاطر وجود همون مشکلاته و بدون اونها امروز من فقط یه موجود متحرک بودم و بس. چه بسا خیلی خودخواه تر و مغرورتر بودم مثل دوران کودکیم. ولی خدا را شکر تا این سختیها تو زندگیم قرار گرفت تا کمی اون شخصیتم در جهت مثبت تغییر کنه و به انسان بودنم کمک کنه. شما هم از برخورد با مشکلات و مسائل هراسی به دلتون راه ندید و مطمئن باشید اگر کمی صبر و تحمل داشته باشید و به خدا توکل کنید و امیدوار باشید در آینده با سربلندی به خودتون افتخار خواهید کرد.
    من بعید میدونم کسی که یه تجربه تلخ تو زندگیش داشته و اکثریت بر این باورند از جمله خودم که اون خانم ممکنه بعد اون قضیه از همه مردها متنفر یا حداقل دوری کنه مگه اینکه واقعا تو زندگیش مردی رو از همه متمایز بدونه. فقط در این مورد که میتونه اون مرد و از صمیم قلبش دوست داشته باشه و بهش اعتماد کنه. متاسفانه از بدشانسی ایشون اون آدم کسیه که از برخورد با مشکلات یا مسائل هراس داره و توان ادامه دادن نداره. شایدم از بدشانسی شما باشه که به خانمی با این مشکلات علاقمند شدید.! اما در مورد قضاوت ایشون باید بگم همه ما انسانها از روی ظواهر و شواهدی که برامون قابل رویت هستن قضاوت میکنیم چرا که هیچیک از ما عالم به غیب نیستیم. و توانایی آگاهی از باطن دیگران رو هم نداریم. یه جایی قبلا خونده بودم که یکی از بزرگان فرمودند: ( اگر کسی رو دوست دارید بر شما واجب است که به او بگویید. ) دوست داشتنی که حتی آدم جرات ابرازش رو نداشته باشه فاقد ارزش خواهد بود. حالا به نطر شما با این بی توجهی هایی که به جهت بوجود نیومدن دلبستگی بهش روا داشتید آیا فکر میکنید دلش رو نشکستین؟ کسی که یه روزی همه امیدش شما بودید ببینید باهاش چیکار کردید که شما را به خودتون بخشیده؟
    به نظر من بهتر این بود که شما هم احساستون رو خیلی راحت بهش میگفتید و همچنین مشکلات رو. تا حداقل اینطوری دلش خوش بود که در دوست داشتن شما اشتباه نکرده و شما صداقتش رو با صداقت پاسخ دادید و این جدایی رو به حساب تقدیر یا عدم توانایی کافی شما در مواجهه با مسایل و مشکلات میزاشت. نه مثل الان که ممکنه درباره شما بدترین فکرها را بکنه. وسوالات مبهمش رو با بدترین جواب ها پاسخ بده.
    در مورد نحوه آشنایی فرمودید که ( کلا عاشق همچین چهره هایی هستم ) منظورت از این چهره خاص چیه؟ منظورتون از این جای شلوغ هم جواب سوال نیست. جای شلوغ مثلا: دانشگاه؟ اماکن زیارتی؟ مهمانی؟دعوا؟ تصادف؟راهپیمایی؟موسسات آموزشی؟بازارهای شلوغ؟فرودگاه؟ و .... ( نحوه آشنایی میتونه ملاک تصمیم گیری باشه که تو بهش گیر دادی ) اولا برادر عزیز چرا عصبانی هستین من که سوال بدی نپرسیدم! ثانیا گیر دادن کلمه جالبی نیست. مسلما ملاک تصمیم گیری شناخت و علاقه متقابل هستش ولی نحوه آشنایی میتونه شاخ و برگهای زیادی داشته باشه که ما رو برای شناخت بهتر و همچنین تجزیه و تحلیل بهتر مسائل کمک کنه. فقط همین و جای هیچگونه عصانیت و نگرانی نیست.( میدونم که جواب مثبت طرفم بخاطر شخصیتم بوده و نه چیز دیگه ای ) این جمله واقعا سوال برانگیز و پیچیده است و قابل درک نیست. لطفا بیشتر در این مورد توضیح بدید.
    در آخر اینکه مگه شما نمیگید فعلا ارتباطتون قطعه؟ پس از کجا اطمینان دارید که هنوز هم به شما علاقمنده؟ اصلا شاید الان کس دیگه ای وارد زندگیش شده؟ شاید برای همیشه دل از شما بریده. شاید اون علاقه داره یه جای دیگه هدر میره. شایدم ازدواج کرده یا شایدم الان فرسنگها از شما دور شده باشه. پس چطور شما با خیال آسوده نشستین و بدون اینکه ازش خبری داشته باشید تصمیم گرفتین تا آروم آروم قضیه رو مطرح کنید. منظورم اینه که اینکار وقتی مثمر ثمر بود که حداقل اون ارتباط رو حفظ میکردید؟ ولی حالا ...........
    من بدلیل سرماخوردگی شدید و جلوگیری از انتشار ویروس امشب سعادت احیا در مسجد و نداشتم ولی تو خونه بیدار میمونم و برای عاقبت بخیر شدن همه مون دعا میکنم. اگه لایق باشم. امیدوارم شما دوستان عزیز هم ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید. به امید روزهای خوب و خبرهای خوش. التماس دعا.

    [/color][/size]میدانم از هر آنچه خوانده ام
    از هر آن سرگذشت و قصه که گوشم شنوده است
    که عشق راستین را راه هموار هرگز نبوده است.
    شکسپیر

  7. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    راستش وقتي نوشتمو خوندم متوجه شدم خيلي از هم گسيخته و پراكنده ست ، بزار بحساب پر بودن دلم ،
    يه نكته مهم ديگه كه از قلم افتاد در مورد سوال آخرت ،بايد بگم چه عاملي قويتر از اينكه هم من با خدا ارتباط قوي دارم و هم اون ، من هر شب با خداي خودم درد دل مي كنم ، مي دونم كه ارتباط اون با خدا قويتر از من نباشه ضعيف ترم نيست ، بقيشو خودت بهتر از من ميدوني ...
    راستي مي خوام بدونم هنوز در مورد من اينجوري فكر مي كني كه از مقابله با مشكلات هراس دارم يا توان ادامه دادن ندارم و ... مي خوام بدونم آيا فرقي بين ترس از مقابله با مسائل داشتن و ايجاد مشكل نكردن هست يا نه ؟ درسته آدم براي بدست آوردن خواسته هاش بايد هزينشون رو هم پرداخت كنه ولي بايد ديد اون خواسته ارزشش رو داره يا نه ، اشتباه فكر نكن ! خيلي ساده بگم خواست من خوشبختي اون هستش نه خودش اگه غير از اين باشه بنظرم اين يه نوع خودخواهيه ! آيا من چيزي بجز خوشبختي طرف مقابلم رو مي خوام كه متضمن خوشبختي من هست ؟
    من بايد به يه قوت قلبي برسم كه بتونم تصميم بگيرم مي تونم خوشبختش كنم ؟ اگه من اينا رو ندونم يعني هنوز اون خواستم برآورد نشده كه بخوام براش هزينه كنم يا نكنم ، يعني به مقابله با مشكلات برم يا نه ، اميد وارم متوجه منظور شده باشي ، من عميقا دوستش دارم ، خيلي ماهه ، خيلي نازه ، خيلي دوست داشتني ، واقعا باهاش احساس آرامش مي كردم ، لحظه اي نيست كه به فكرش نباشم ، امتيازات زيادي داره ... نمي دونم شايد اينا براي ايجاد يه زندگي موفق كافي باشه !! در هر حال بخاطر مسائلي كه وجود داره و مدت كوتاه آشنايي مون فكر مي كنم براي تصميم گيري زوده ، نمي دونم اگه مي دونستم كه تا حالا تصميمم رو گرفته بودم ، نكته ديگه اي كه هست اينه كه هردومون به اين موارد توافق نظر داريم .
    با اين اوصاف متاسفانه بنظر مياد كه من از برخورد با مشكلات و مسائل هراس دارم ! البته حتما خودم اينطور انتقال دادم ولي طرف مقابلم هم بايد همه جوانب رو بسنجه و با ندونستن بعضي چيزا زود قضاوت نكنه ! يا بهتر بگم بطور مطلق قضاوت نكنه .

  8. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مرداد 91 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,264
    سطح
    35
    Points: 3,264, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    بیاد آخرین خاطره ها، و آخرین لحظه های با هم بودن تمام عاشقای دنیا

    آخرین روزای با هم بودنه ................ دیگه کم کم، وقت رفتن رسیده
    حالا هر لحظه برام غنیمته ................... فرصت دیدنه تو سر رسیده
    تو میخوای سفر کنی از شهر من ....... تو میخوای من تک و تنها بشینم
    خاطرات روزای عشقمونو .................... توی کوچه های شهرم ببینم
    آره این خیابونا، این کوچه ها .................... شاهدای خسته عشق منن
    بعد رفتنت همین خیابونا ...................... تو گوشم اسمتو فریاد میزنن
    کاش میشد کوچه عشق ما دو تا ................ وقتی رفتی منو تنها نذاره
    میدونم که کوچه خاطره ها ..................... هر قدم چشماتو یادم میاره
    آره این خیابونا این کوچه ها ..................... شاهدای خسته عشق منن
    بعد رفتنت همین خیابونا ...................... تو گوشم اسمتو فریاد میزنن
    تو بدون هر جا که باشی ...................... دل من پیشت همون جاست
    اگه این زمونه بد کرد ....................... غمی نیست خدا که با ماست
    خدا که با ماست

  9. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 88 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    3,482
    سطح
    36
    Points: 3,482, Level: 36
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    خدا بگم چيكارت كنه ، منظورت از اين شعرا چي بود ؟ حرفات ، لحنت ، حتي عكسي كه براي پروفايلت انتخاب كردي يه بوهايي مي دن ... بايد اعتراف كنم كه با ديدن عكس پروفايلت كاملا ناخودآگاه |هديپس| تو ذهنم مجسم ميشه ، شايد يه شباهت هايي باشه بين ... در هر حال بجاي اظهار نظر كردن برداشتي برام شعر تلخ گذاشتي ! گرچه خيلي زيباست ، ازت مي خوام علاوه بر اينكه به سوالام پاسخ مي دي .. من كه سفره دلمو پيشت پهن كردم ، تو هم يه مقدار در مورد خودت بگو ... دل مشغوليات ، مشكلات ، هرچي كه فكر مي كني شايد بدردم بخوره ... . ( حالا باخودش ميگه من چقدر پر روام )

  10. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 89 [ 14:01]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    3,464
    سطح
    36
    Points: 3,464, Level: 36
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستش دارم ولي نمي تونم تصميم بگيرم

    سهيل مشكلت حل شد جن روز نبودم جى كار كردى


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بازم من! نمی تونم تصمیم بگیرم!عشق یا وجدان؟
    توسط elnaz67 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 تیر 93, 12:05
  2. نمی تونم تصمیم بگیریم لطفا دوستانی که ارشد خوندن راهنماییم کنن
    توسط deniz90 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 10 اسفند 92, 22:10
  3. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 فروردین 92, 21:23
  4. +همسرم با مشورت دوستاش تصميم مي گيره بعد به من ميگه با من مشورت نمي
    توسط ahoora در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 25 شهریور 90, 21:53
  5. چطوری می تونم تصمیم بگیرم؟
    توسط بالهای صداقت در انجمن انتخاب و تصمیم گیری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 آذر 89, 21:30

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.