میتونم بپرسم چند سالته ؟
یه جورایی احساستو درک میکنم
راستش منم همسرم بار اولی که ازم خواستگاری کرد بدون اینکه ببینمش به دلیل این که تحصیلاتش ازم یکم کمتر بود بهش جواب رد دادم (واسطه عمه م بود و خواستگارم همسایه عمه اینا و خاله از هر جهت میشناختتشون و ارتباط خانوادگی و رفت و امد زیادی با هم داشتن و کلی هم تاییدش کرده بودن و البته همیجور هم بود)
بعدها انقدر عمم از خواستگارم تعریف کرد و گفت پسر خوبیه بیا برو یه بار ببین و ازین حرفا که واقعا منم دودل شدم و گفتم کاش اونروز اینقدر زود ج نمیدادم و ردش نمیکرد . ولی اصلا دلم نمیخاست به عمم بگم یه جوری واسطه بشه که دوباره پا پیش بذارنو من حداقل برم یه بار باهاش صحبت کنم ببینم چی میشه.. واصلا هم نگفتم یعنی غرورم چنین اجازه ای نمیداد که بگم.
بعدها یعنی دو ۳ه ماه بعد اون ماجراها دوباره اون خانوم همسایه عمم با عمم صحبت کرده بود و اون بحثارو پاپیش کشیده بود و گفته بود یه بار دیگه بیاد با ما صحبت کنه ( ناگفته نماند وقتی اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم) چون بعد اون همه تعریف و تمجید حس میکردم خیلی زود جواب دادمو باید بیشتر بررسی میکردم و بعدش تصمیم میگرفتم.
خلاصه اومدن و صحبت کردیمو دیدم از هر جهت واسم مناسبه و چقدر در موردش اشتباه میکردم و به خاطر یه تفاوت تحصیلی جزپی داشتم بی جهت ردش میکردم.
البته مورد شما فرق میکنه و شما طرف رو دیدین و بااهاش حرف زدین.. به نظر من اگه واقع معیارهاش بهتون میخوره و فکر میکنین عجله ای تصمیم گرفتین میتونی از طریق یه فرد دیگه که باهاش صمیمی هستی ( چون گفتی نمیتونی به واسطه مستقیما بگی)که غیر مستقیم به اون واسطه بگه که دوباره میتونن بیان و صحبت کنین .. ( البته این اقدام شدما اصلا نباید به عنوان ج مثبت تلقی بشه چون شما باید تازه دوباره معیارهاتون رو بسنجین و یه تصمیم عاقلانه و خوب بگیرین)
امیدوارم هر چی صلاح و خیرتونه خدا نصیبتنون کنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)