سلام امیر آقا
میشه لطفا بگی دلایل مخالفت مادرت برای ازدواجت چی بوده؟
تشکرشده 1,447 در 508 پست
سلام امیر آقا
میشه لطفا بگی دلایل مخالفت مادرت برای ازدواجت چی بوده؟
تشکرشده 60 در 32 پست
سلام مایده خانم بله
مادرم اصرار داشت که حتما از شهر خودمون زن بگیرم و ترجیحا از بین گزینه های خودش. ولی من خودم با خانمم اشنا شدم خودم اخلاقهاشو پسندیدم و تشخیص دادم تنها کسیه که میتونم باهش زندگی متفاوت وشادی رو داشته باشم. من با این طرز تفکر مادرم همواره مخالف بوده و هستم ولی دوستش دارم و بهش احترام میذارم. بنظرم مادرم دوست داشت من رو همیشه کنار خودش داشته باشه و من همیشه سعی میکنم ما هیچوقت اینطور بچمون رو تحت فشار نذاریم بذاریم همزمان همه چیز رو کنار هم داشته باشه
تشکرشده 1,447 در 508 پست
مرسی
راستش به خاطر شرایط خودم پرسیدم ازتون چون طرز فکر مادر من مثل مادر شماست ... مادر من به غریبه که خودش خوشش نیاد نمیده ...
به نظر اینطور که میگی اختلاف فرهنگی هم داشتید اما آیا اختلاف فرهنگی هم تو اختلافاتتون تاثی داشته ؟ تا چه حد ؟
در اخر اینکه اگه تمایل داشتید قومیت هاتون رو ذکر کنید لطفا
با تشکر
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
خب همه در حالت معمولی خوبن. مهم اینه که وقتی عصبانی و خسته است فحش نده.
باهاش صحبت کنید و همینایی که به ما گفتید به خودش بگید. بگید که من دوستت دارم و می دونم خسته می شی و هم بیرون از خونه کار می کنی و هم کار خونه هست.
ازش تشکر کنید که همیشه زندگیتون مرتبه و به غذا و آرامش و تمیزی خونه می رسه.
بعد در ادامه اش شبیه همون حرفهایی که ماتی جان، گفتند همسرشون بهش می گفته. در مورد این که لحن و کلماتی که یک خانم به کار می بره خیلی مهمه و ...
یک نکته ای که دو بار اشاره کردید این بود که خانمتون جلوی مهمون بد برخورد نمی کنه و اصلا به روشون نمی آره که ناراحته.
این خیلی خوبه.
حتما بابت این موضوع ازش تشکر کنید. البته مستقیم نگو که مرسی جلو مامانم اینا دعوا نکردی !!!
منظورم اینه که وقتی مامان باباتون رفتن، حتما با بغل کردنش و نوازش کردن، بهش بگید که خیلی خوشحالی که همچین خانم فهمیده ای داری.
بگو از این که باعث شده جلوی پدر و مادرت سربلند باشی از انتخابت و بهشون نشون بدی که بهترین انتخاب دنیا را داشتی.
ببخشید که این نکته را می گم، چون خیلی از خانمها در این مورد گله دارند و اگر همسر شما هم در رابطه خیلی بیش از حد مشتاق نیست و معمولی است، لطفا زمانی که اینطور تشکر می کنید و بغلش کردید، به رابطه ختم نشه. تا فکر نکنه منظورتون چیز دیگه ای بوده. البته اگر همسرتون از معمولی گرم تر هست و خودش طالب بود که هیچ.
در مورد این که حرفی که زده بهانه است یا نه، خودتون بهتر می دونید.
اما فرضر کنید من سردرد دارم، بیش از حد گرمم هست، نهار هم نخوردم، دارم راه می رم پام گیر می کنه به میز. احتمال این که بشینم به حال بدبختی های خودم گریه کنم خیلی زیاده
اما اگر در یک روز عادی پام گیر کنه به پایه ی میز، ممکنه یه آخ بگم یا شایدم حتی بهش بخندم.
خانم شما برای پذیرایی از مهمون و این که همه چیز خوب برگزار بشه در فشاره.
از طرفی باید سرکار بره و به خونه برسه و ...
فکر می کنه پدر و مادر شما هنوز دید خوبی بهش ندارن و توی دلش هنوز نگرانه و در استرس از رفتارش مقابل اونها و برداشت اونها و ...
یه کم هم ناراحته که کاش آنها نمی اومدن و توی خونه راحت تر بود. این همه تحت فشار کار و استرس نبود.
حالا می ره غذا درست کنه می بینه گوجه تموم شده. در این حالت خیلی عصبی می شه و همه مشکلات را از چشم شما و همکاری نکردنتون و گوجه نخریدن می بینه.
اما تو یه روز عادی ممکنه بگه به جای گوجه می تونم سس یا رب گوجه استفاده کنم یا ....
پس شرایط را برای راحت تر بودنش توی اون روزها فراهم کن. بیشتر ازش بپرس کمک می خواد یا نه. چیزی لازم داره یا نه.
اگر لیست خرید داشته باشید رو در یخچال یا ... خیلی کمک می کنه. یه ستون اضطراری برای امروز و یک ستون خرید در اولین فرصت.
هر چیزی تمام می شه یا نزدیکه تمام بشه بنویسید. اضطراری برای امروز را همون روز براش از سوپر نزدیک تهیه کنید که راحت باشه.
بارداری و تغییر هورمونها خیلی خانمها را اذیت می کنه. فکر نکنید هنوز که جنین وزنی نداره و مشکلی نداره.
اتفاقا اوایلش بخاطر تغییراتی که خانمها حس می کنند خیلی سخته. سعی کنید درکش کنید.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
تشکرشده 60 در 32 پست
باسلام و تشکر از راهنماییهای دوستان
بنده البته همیشه از زحمات خانمم تشکر میکنم. ولی چشم حتما مد نظر دارم راهنمایهاتونو . خانم مایده ما اختلافات فرهنگی داریم ولی خانوادهامون شبیه همدیگه هستن یعنی اونقدر اختلاف طبقاتی نداریم ولی از لحاظ فرهنگی خانواده اونها کمی شاد و شلوغ ترند و خانواده ما رسمی و سنگین تر و سنگین پسند تر در مورد قومیت ها اگه خواستید خصوصی میکم خدمتتون
اختلاف فرهنگی زیاد تاثیر نداره خود من بخاطر این اختلاف عاشق همسم شدم و ایشون متفاوت بودن که من هم خواستمشون و ایشون هم متقابلا از ارامش من خوششون اومده
ویرایش توسط امیر۶۲ : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 13:48
paiize (دوشنبه 20 مرداد 93)
تشکرشده 1,447 در 508 پست
سلام
مرسی امیر اقا ....
به نظر من مشکل شما با همسرت اونقدرام سخت و غیر قابل حل نیست چون یه طرفه داستان که شما باشی بسیار اروم و فهمیده هستش
خانوم ها معمولا با حرف و کادو و محبت راه میان ....
خانومتون هم مشخص که شمارو دوست داره ... گاهی اوقات ادم بی حوصله میشه و امکان داره توی زمان های خاصی مشکلات براش پیش اومده که کنترل کردنش دشوار بوده ....
با گذر زمان امیدوار باشید حل میشه اگه دو طرف بخوان
تشکرشده 60 در 32 پست
سلام بر دوستان
متاسفانه مشکل ما دوباره بعد از گذشت یک ماه سرباز زد و تکرار شد. من برای اینکه روابط همسرم و خانوادم بهتر بشه زنگ زدم خونمون و بعد از کمی صحبت از همسرم خواستم با خانوادم حال و احوالپرسی کنن که بعد از اتمام تماس تلفنی یکدفعه به من پرید که چرا به زور میگی با من صحبت کنن و تو من رو با اینکارا کوچیک میکنی و چرا اونا اسمس نمیدن بمن و غر زدنهای همیشگی و ... اعصاب منم بهم ریخت و گفتم اونها هم که تماس میگیرن تو جواب نمیدی و اگه قرار باشه به تکرار این رفتارها باهات مقابله به مثل میکنم و.... .
بدلیل بارداریش زیاد تحت فشار نذاشتمش و فقط بهش تذکر دادم اگرچه دوباره دو تا حرف زشت بهم زد. واقعا خسته شدم از این اختلافات پوچ. از اونور هم مادرم اونقدر مغروره که بهش بگم زنگ بزن یا اسمس چرا نمیدی یا حرف دیگه بدتر میشه چون فکر میکنه همسرم منو پر کرده که گله کنم ازش. متاسفانه خواهرم هم همین طور هست و بمن که داداششم شاید دوماه یبار اسمس بده ولی خانمم انتظار داره ازشون. من هم فکر میکنم اگه بیشتر راجع به اینکه خانوادم زنگ بزنن و اسمس بدن و غیره بگم بدتر موضوع حساستر میشه و هم خانواده میگن تقصیر همسرمه که من هی تذکر میدم از اون طرف هر وقت خواهر یا مادرم اسمسی میدن این طرف من باید قسم و قران بخورم که به پیشنهاد من نبوده. واقعا موندم باید چیکار کنم که این اختلافات الکی رو کنار بذارن ولی هیچکدوم از طرفها تمایلی به این گرم شدن رابطه ندارن. من موندم این وسط و یه اعصاب خورد. نمیدونم اخه فردا که قراره واسه خانوادم یه نوه بیاد دوباره میخوان اینجوری سرد باشن؟/ من دوست ندارم بچمون نسبت به خانواده ما سرد باشه .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)