به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام امیر آقا
    میشه لطفا بگی دلایل مخالفت مادرت برای ازدواجت چی بوده؟

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 19:17]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 60 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مایده خانم بله
    مادرم اصرار داشت که حتما از شهر خودمون زن بگیرم و ترجیحا از بین گزینه های خودش. ولی من خودم با خانمم اشنا شدم خودم اخلاقهاشو پسندیدم و تشخیص دادم تنها کسیه که میتونم باهش زندگی متفاوت وشادی رو داشته باشم. من با این طرز تفکر مادرم همواره مخالف بوده و هستم ولی دوستش دارم و بهش احترام میذارم. بنظرم مادرم دوست داشت من رو همیشه کنار خودش داشته باشه و من همیشه سعی میکنم ما هیچوقت اینطور بچمون رو تحت فشار نذاریم بذاریم همزمان همه چیز رو کنار هم داشته باشه

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    مرسی
    راستش به خاطر شرایط خودم پرسیدم ازتون چون طرز فکر مادر من مثل مادر شماست ... مادر من به غریبه که خودش خوشش نیاد نمیده ...
    به نظر اینطور که میگی اختلاف فرهنگی هم داشتید اما آیا اختلاف فرهنگی هم تو اختلافاتتون تاثی داشته ؟ تا چه حد ؟
    در اخر اینکه اگه تمایل داشتید قومیت هاتون رو ذکر کنید لطفا
    با تشکر

  4. #14
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر۶۲ نمایش پست ها
    باید عرض کنم ایشون کلا ادم بددهننی نیستن ولی در حالتیکه عصبی میشن هر چی دوست دارن میگن و گاهی درگیر فیزیکی هم میشن. دلم از این میسوزه که خسته میشه کلی زحمت میکشه میپزه میشوره کمک حال من هست(سرکار میره) بعد با یک فحش و ناسزا و یک رفتار بد همه رو خراب میکنه هم منو ناراحت میکنه هم خودشو. الانم گذاشته رفته خونه پدر مادرش
    خب همه در حالت معمولی خوبن. مهم اینه که وقتی عصبانی و خسته است فحش نده.
    باهاش صحبت کنید و همینایی که به ما گفتید به خودش بگید. بگید که من دوستت دارم و می دونم خسته می شی و هم بیرون از خونه کار می کنی و هم کار خونه هست.
    ازش تشکر کنید که همیشه زندگیتون مرتبه و به غذا و آرامش و تمیزی خونه می رسه.
    بعد در ادامه اش شبیه همون حرفهایی که ماتی جان، گفتند همسرشون بهش می گفته. در مورد این که لحن و کلماتی که یک خانم به کار می بره خیلی مهمه و ...


    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر۶۲ نمایش پست ها
    در ضمن محیط کمی اروم شده بهش گفتم که از صحبت هاش واقعا ناراحت شدم. گفتم که نمیخوام بچمون طوری تربیت بشه که بعدا پشیمون بشیم. از چیزایی که دوست ندارم از زبون خانمم بشنوم گفتم. اون هم گفت که خسته میشه بعضی وقتها و از من راجع به چیزهایی گله کرد که اگه بمن میگفت سریع انجام میدادم. اخه من باید از کجا بفهمم الان چی لازمه واسه خونه .من امار لوازم لازم برای اشپزی و... رو ندارم بهم اطلاع نمیده چی لازم هست بعدا گلگی میکنه که چرا تو خرید کمک نمیکنی.من بعلت درگیر بودن تو بیمارستان و داروخونه و ... اصلا حواسم به یخچال و وسایل خونه نبود و کافی بود بهم بگه. بهم نگفت و بعدا گلگی کرد بنظر شما اینها بهانه است یا دلیل اصلی ناراحتیش؟
    یک نکته ای که دو بار اشاره کردید این بود که خانمتون جلوی مهمون بد برخورد نمی کنه و اصلا به روشون نمی آره که ناراحته.
    این خیلی خوبه.
    حتما بابت این موضوع ازش تشکر کنید. البته مستقیم نگو که مرسی جلو مامانم اینا دعوا نکردی !!!
    منظورم اینه که وقتی مامان باباتون رفتن، حتما با بغل کردنش و نوازش کردن، بهش بگید که خیلی خوشحالی که همچین خانم فهمیده ای داری.
    بگو از این که باعث شده جلوی پدر و مادرت سربلند باشی از انتخابت و بهشون نشون بدی که بهترین انتخاب دنیا را داشتی.
    ببخشید که این نکته را می گم، چون خیلی از خانمها در این مورد گله دارند و اگر همسر شما هم در رابطه خیلی بیش از حد مشتاق نیست و معمولی است، لطفا زمانی که اینطور تشکر می کنید و بغلش کردید، به رابطه ختم نشه. تا فکر نکنه منظورتون چیز دیگه ای بوده. البته اگر همسرتون از معمولی گرم تر هست و خودش طالب بود که هیچ.


    در مورد این که حرفی که زده بهانه است یا نه، خودتون بهتر می دونید.
    اما فرضر کنید من سردرد دارم، بیش از حد گرمم هست، نهار هم نخوردم، دارم راه می رم پام گیر می کنه به میز. احتمال این که بشینم به حال بدبختی های خودم گریه کنم خیلی زیاده
    اما اگر در یک روز عادی پام گیر کنه به پایه ی میز، ممکنه یه آخ بگم یا شایدم حتی بهش بخندم.

    خانم شما برای پذیرایی از مهمون و این که همه چیز خوب برگزار بشه در فشاره.
    از طرفی باید سرکار بره و به خونه برسه و ...
    فکر می کنه پدر و مادر شما هنوز دید خوبی بهش ندارن و توی دلش هنوز نگرانه و در استرس از رفتارش مقابل اونها و برداشت اونها و ...
    یه کم هم ناراحته که کاش آنها نمی اومدن و توی خونه راحت تر بود. این همه تحت فشار کار و استرس نبود.

    حالا می ره غذا درست کنه می بینه گوجه تموم شده. در این حالت خیلی عصبی می شه و همه مشکلات را از چشم شما و همکاری نکردنتون و گوجه نخریدن می بینه.

    اما تو یه روز عادی ممکنه بگه به جای گوجه می تونم سس یا رب گوجه استفاده کنم یا ....

    پس شرایط را برای راحت تر بودنش توی اون روزها فراهم کن. بیشتر ازش بپرس کمک می خواد یا نه. چیزی لازم داره یا نه.
    اگر لیست خرید داشته باشید رو در یخچال یا ... خیلی کمک می کنه. یه ستون اضطراری برای امروز و یک ستون خرید در اولین فرصت.
    هر چیزی تمام می شه یا نزدیکه تمام بشه بنویسید. اضطراری برای امروز را همون روز براش از سوپر نزدیک تهیه کنید که راحت باشه.

    بارداری و تغییر هورمونها خیلی خانمها را اذیت می کنه. فکر نکنید هنوز که جنین وزنی نداره و مشکلی نداره.
    اتفاقا اوایلش بخاطر تغییراتی که خانمها حس می کنند خیلی سخته. سعی کنید درکش کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 20 مرداد 93), paiize (دوشنبه 20 مرداد 93), امیر۶۲ (دوشنبه 20 مرداد 93)

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 19:17]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 60 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام و تشکر از راهنماییهای دوستان
    بنده البته همیشه از زحمات خانمم تشکر میکنم. ولی چشم حتما مد نظر دارم راهنمایهاتونو . خانم مایده ما اختلافات فرهنگی داریم ولی خانوادهامون شبیه همدیگه هستن یعنی اونقدر اختلاف طبقاتی نداریم ولی از لحاظ فرهنگی خانواده اونها کمی شاد و شلوغ ترند و خانواده ما رسمی و سنگین تر و سنگین پسند تر در مورد قومیت ها اگه خواستید خصوصی میکم خدمتتون
    اختلاف فرهنگی زیاد تاثیر نداره خود من بخاطر این اختلاف عاشق همسم شدم و ایشون متفاوت بودن که من هم خواستمشون و ایشون هم متقابلا از ارامش من خوششون اومده
    ویرایش توسط امیر۶۲ : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 13:48

  7. کاربر روبرو از پست مفید امیر۶۲ تشکرکرده است .

    paiize (دوشنبه 20 مرداد 93)

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام
    مرسی امیر اقا ....
    به نظر من مشکل شما با همسرت اونقدرام سخت و غیر قابل حل نیست چون یه طرفه داستان که شما باشی بسیار اروم و فهمیده هستش
    خانوم ها معمولا با حرف و کادو و محبت راه میان ....
    خانومتون هم مشخص که شمارو دوست داره ... گاهی اوقات ادم بی حوصله میشه و امکان داره توی زمان های خاصی مشکلات براش پیش اومده که کنترل کردنش دشوار بوده ....
    با گذر زمان امیدوار باشید حل میشه اگه دو طرف بخوان

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 19:17]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 60 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام بر دوستان
    متاسفانه مشکل ما دوباره بعد از گذشت یک ماه سرباز زد و تکرار شد. من برای اینکه روابط همسرم و خانوادم بهتر بشه زنگ زدم خونمون و بعد از کمی صحبت از همسرم خواستم با خانوادم حال و احوالپرسی کنن که بعد از اتمام تماس تلفنی یکدفعه به من پرید که چرا به زور میگی با من صحبت کنن و تو من رو با اینکارا کوچیک میکنی و چرا اونا اسمس نمیدن بمن و غر زدنهای همیشگی و ... اعصاب منم بهم ریخت و گفتم اونها هم که تماس میگیرن تو جواب نمیدی و اگه قرار باشه به تکرار این رفتارها باهات مقابله به مثل میکنم و.... .
    بدلیل بارداریش زیاد تحت فشار نذاشتمش و فقط بهش تذکر دادم اگرچه دوباره دو تا حرف زشت بهم زد. واقعا خسته شدم از این اختلافات پوچ. از اونور هم مادرم اونقدر مغروره که بهش بگم زنگ بزن یا اسمس چرا نمیدی یا حرف دیگه بدتر میشه چون فکر میکنه همسرم منو پر کرده که گله کنم ازش. متاسفانه خواهرم هم همین طور هست و بمن که داداششم شاید دوماه یبار اسمس بده ولی خانمم انتظار داره ازشون. من هم فکر میکنم اگه بیشتر راجع به اینکه خانوادم زنگ بزنن و اسمس بدن و غیره بگم بدتر موضوع حساستر میشه و هم خانواده میگن تقصیر همسرمه که من هی تذکر میدم از اون طرف هر وقت خواهر یا مادرم اسمسی میدن این طرف من باید قسم و قران بخورم که به پیشنهاد من نبوده. واقعا موندم باید چیکار کنم که این اختلافات الکی رو کنار بذارن ولی هیچکدوم از طرفها تمایلی به این گرم شدن رابطه ندارن. من موندم این وسط و یه اعصاب خورد. نمیدونم اخه فردا که قراره واسه خانوادم یه نوه بیاد دوباره میخوان اینجوری سرد باشن؟/ من دوست ندارم بچمون نسبت به خانواده ما سرد باشه .


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.