به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    با این همه اما و اگر و شاید که نمیشه تصمیم گرفت
    شما بر اساس فرضیات و گفته های دیگران نمیتونید ایشون رو قضاوت کنید ...
    من احساس میکنم مورد زیاد جالبی نیست ... بهتره بی خیال بشین و به خواهرتون بگید جوابتون منفیه
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  2. 3 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (پنجشنبه 16 مرداد 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سفید و سیاه عزیز ممنون که برام نوشتی اره یکم از خواستگاری میترسم که توضیح خواهم داد.
    parsa1400 عزیز من نسبت به خانواده ام وابستگی دارم دوست دارم گاهی کمی ازشون دور بشم ولی نه جایی که خانواده ی همسرم باشه مخصوصا با اخلاقی که اونا دارن اصلا نمیتونم برم و اونجا زندگی کنم.خانواده ام اصالتا ترک ابهر هستند و منم تو کرج به دنیا اومدم و زندگی کردم و به شدت روی زندگی تو اینجا حساسم.ولی من تو دوران تحصیلم دوست اونجایی زیاد داشتم کلا با اخلاقاشون اشنا هستم و میدونم نمیتونم باهاشون کنار بیام.خواهر من ادم قانعیه و الانم با کلی مشکلات باز از زندگیش راضیه و میدونم عاشقانه همسر و فرزنداش رو دوست داره ولی کماکان از جانب خانواده همسرش تحت فشاره.
    دختر بیخیال خواهر خوبم مادرم سر خواستگاری خواهرم همین کار رو کرد یعنی خواهرم رو مجاب کرد.من مثل خواهرم نیستم که بخوام بعدها با مساله کنار بیام و عاشق طرفم بشم بالعکس اگه اجبار بشم بدتر از طرفم حس تنفر پیدا میکنم و زندگیش رو زهر میکنم.مادرم به جوابم اهمیت میده ولی ماهها با یاداوریش من رو ندونسته عذاب میده.خواهرم تو شهر ما زندگی میکرد ولی تو یکی از روستاهای اطرافش(جالبیم نه خودمون تو بهترین نقطه شهریم بعد خواهرم قبول کرد بره اونجا زندگی کنه).دقیقا منم باخودم همین رو گفتم که احتمالا در ظاهر گفته میاد ولی بعدا کم کم مجبورم کنن برم اونجا زندگی کنم مثل خواهرم در حالی که من مثل خواهرم نمیتونم کوتاه بیام و حرف نزنم.
    پدرم تو ازدواج خواهرم منطقی بررسی میکرد و واقعا تو ازدواج خواهرم تو جریان مجاب کردن مادرم نبود.ولی مادرم احساسی تصمیم میگره و براش فقط امر ازدواج مهمه نه باقیش من از این میترسم.
    maedeh120 عزیز اره کردن و مرد سالار.از نظر یه سری چیزها خیلی بامافرق دارن زیادی از حد خشکه مذهبن مثلا اوایل ازدواج خواهرم همسرش میگفت جلو برادرات حجاب بگیر.ما تو خونمون کارها با مشورت همه انجام میشد و در اخر پدرم با درنظر گرفتن تمام جوانب حرف اخر رو میزد.من چادر نمیتونم سر کنم چون واقعا با چادر بدحجاب میشم و نمیتونم جمعش کنم.مانتویی هستم ولی تا الان مانتو بالا زانو نپوشیده ام و یه تار موم رو عمدن بیرون نذاشتم درکل با حجابم.و واقعا نمیتونم جلوی خانمها هم بخوام مثل مادر این اقا رفتار کنم.در مورد کیس بهتر هم نمیدونم خدا میدونه من دوست دارم ازدواج کنم ولی نه با هر کسی و هرموردی.ترجیح میدم به جای ازدواج بد و عذاب اور مجرد بمونم.همونجور هم که گفتم منو فقط تو عقد خواهرم که 12 سال پیش بود و منم 12 سالم بود دیدا البته من اصلا یادم نیست قیافشون رو.
    فرهنگ عزیز ممنون از نظرت کم و جامع بود مرسی.
    فدایی یار خوب.دقیقا من از ازدواج خواهرم خاطرات بد زیاد دارم و خواهرم سر این اختلاف عقاید و رسوم خیلی اذیت شد به قول خودش دوسال اول زندگیش زهر بوده براش.الانم اون کوتاه اومده.نمیخوام منم این موارد رو تجربه کنم.
    زندگی موفق ممنون از گفته هات توضیح دادم میترسم بیان و مادرم منم مثل خواهرم مجاب کنه یا اگه ردش کنم باز ماهها عذاب بکشم به خاطر همین میخوام جلوگیری کنم از حوادث احتمالی.
    terme عزیز از شما هم بابت نظرتون ممنونم
    در کل من واقعا با شرایطش نمیتونم کنار بیام همون چند ماه پیشم که خواهرم قضیه ی نامزدی و اون حرفها رو گفت من در جوابش گفتم خیلی پر رو هستن یه دختر از بچگیش ارزوشه لباس عروس بپوشه و عروسی بگیره.منم از بچگی پوشیدن لباس عروس و عروسی گرفتن برام قشنگترین رویا بوده و هست.به خواهرم گفتم بهشون بگه نه و اصلا زیر بار نره که بخوان بیان خونه ی ما.برام دعا کنید تا خدا کمکم کنه.بازم منتظر راهنماییهاتون هستم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید setareh 1390 تشکرکرده است .

    parsa1400 (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    ستاره جان سلام

    من از خودم میگم بهتره تا شما و زندگی خواهرت زیر سوال ببرم

    من خودم متولد تهرانم ولی اصلیتم خرسان رضویه همسرم لک یعنی هم لر هم کرد متولد تهران ولی اصلیت همدانی من نسبت به فرهنگ اونا هیچ شناختی نداشم ولی بعد ازدواج متوجه ماهیت اصلی همسرم شدم و متوجه شدم اختلاف سنت و فرهنگ بین ما و اونا از زمین تا آسمونه
    در گویش در رسومات در آواز خوانی ها و کلا ما از شرقیم اونا از غرب کشور . در کل منظورم اینکه با فرهنگ و اخلاقیات اونا آشناباشی بعد به ازدواج تن بدی درسته دوستانی از اون فرهنگ داشتی ولی هواست باشه دوستان تو از جنس خودت بودن نه جنس مخالف
    ستاره بانو من شما رو میذارم جای خواهرم و میگم من مخالفم و آینده خوبی برات نمیبینم من مشابه ازدواج شما در نزدیکی خودم دیدم و من بیشتر نگران شیرینی و تلخی زندگی خواهرت هستم پست قبلی منو بخون میفهمی

    با خواهرت هماهنگ کن برا جواب رد یه دلیل خوب پیداکن و خیلی محترمانه خودت جواب رد به شوهر خواهرت بگو نه خواهرت تاکید میکنم پای خواهرتو بکش کنار
    یکی ااز دلایل مخالفت من اینکه با کوچکترین مشکل پای زندگی خواهرت میاد وسط .

    یه سوال سخت که من خواهش میکنم جواب بدین سنتون منحای 14 چقدره ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    آیینه (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام برادر خوب اقای parsa1400 سوالتون اصلا هم سخت نیست من متولد 69 هستم.یعنی سنم منحای 14 میشه 10.میشه بپرسم چرا این رو پرسیدید؟
    در مورد حرفتون درک میکنم چی میگید تو ازدواج خواهرم هم همین بود دقیقا ما شرقی اونا غربی دو فرهنگ و سنت متفاوت اصلا افکار متفاوت.خانواده ی ما مذهبی هست و همه چی رو اصولشه.ولی اونا میگن ما مذهبیم حتما باید چادر سرکنن و عروسی نگیرن ولی میارن فیلمهای خانوادگیشون رو جلو همه میذارن.مثلا تو پاگشا خواهرمینا اومدن فیلم عقدکنون داییش رو گذاشتن درحالی که برادرام و پدرم بودند.طوری شد که پدرم خودش از اتاق رفت بیرون.این فقط یه نکته ی خیلی کوچیکشه بزرگاش که کلی دردسره.مرسی که برادرانه حرفتون رو گفتید.منکه دیروز به خواهرم گفتم نه گویا خواهرم هم همون موقع به همسرش گفته.امروز بهش پیام دادم گفت دیگه بهش فکر نکن.امروز حتی خونشون دعوت بودیم که صبح پیام داد قراره عموی همسرش بیاد خونشون.منم کلی با خواهرم برنامه چیدیم تا فردا بریم خونشون.حالا فردا که رفتم سعی میکنم خودم حالی شوهرخواهرم بکنم.از یه نظر مطمئنم اگه برادرم در جریان باشه حتما مخالفت میکنه.ولی اگه با همین جواب اونا ول کردن دیگه قضیه رو به مامانم و داداشم نمیگم.اگه ول نکردن مجبورم لو بدم جریان رو و صد البته از برادرم کمک بخوام.لطفا برام دعا کنید.و حتما بگید چرا اون سوال رو پرسیدید؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید setareh 1390 تشکرکرده است .

    سیاه و سفید (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  9. #15
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمی توانم بفهمم چرا باید شوهر خواهرتان را مجاب کنید ؟
    مگر خواهر زن یک مرد وظیفه دارد (بلا نسبت شما ) بردگی خانواده شوهرخواهر را بکند و هر چه گفتند بگوید : چشم اطاعت می کنم قربان ؟!!!!
    یک پسر هزار جا خواستگاری می رود و نهصد و نود و نه بار جواب نه می شنود. تازه همان آخرین دختر هم که جواب مثبت می دهد کلی شرط و شروط می گذارد و ناز دخترانه می کند برای خواستگارش.
    حالا اینها بعد دوازده سال ندیدن خانواده شما ، تازه از راه دور خواستگاری کرده اند . تازه انتظار دارند از ذوق زدگی بیهوش شوید و جلوی پایشان شتر بکشید و به خاطر اینکه به شما افتخار دادند و خواستگاری کردند دستشان را ببوسید !!!!!!!!!!!!!
    اگر هم این کارها را نکنید به شوهر خواهر محترم شما و خانواده عمویش برمی خورد و زندگی خواهرتان و بچه هایش را سر هیچ و پوچ به باد می دهند تا درس عبرتی شود برای سایرین !!!

    به هر حال امیدوارم خواهر شما از این ماجرا جان سالم به در ببرد.

    - - - Updated - - -

    اصلا از همین جا که روزی که شما می خواستید بروید خانه خواهرتان ، خانواده خواستگار محترم هم دلشان هوای برادرزاده را کرده ، معلوم است که شوهرخواهرتان می خواسته هر جور شده کار پسر عمویش را راه بیندازد و او را به خواسته اش برساند. از همین جا که بعد دوازده سال ندیدن شما خواستگاری کرده اند کاملا مشخص است که شوهر خواهرتان شما را به آنها معرفی کرده است وگرنه آنها شاید اسم شما را هم یادشان نباشد.

  10. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 17 مرداد 93), setareh 1390 (جمعه 17 مرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 17 مرداد 93)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام بر بانو ستاره و نوپو گرامی
    اگه من اسرار دارم که خود ستاره خانم به شوهر خواهرش جواب بده جواب رد به خاطر همین جمله شماست
    به هر حال امیدوارم خواهر شما از این ماجرا جان سالم به در ببرد.

    به نظر من اینطوری بهتره خب البته به فهم و درک شوهر خواهر ستاره خانم هم بستگی داره . واینکه این وسط طرف عموشو نگیره و دو طرف براش قابل احترام باشد
    در اینگونه خاستگاریها وقتی پیشنهاد از طرف خانواده داماد برا دختر دوم مطرح میشه ناخواسته مشکلات زیادی به وجود میاد که زندگی دختر اول خیلی تحت تاثیر قرار میده حتی بعد از جواب رد و انتظار خانواده داماد از عروسشون برای فشار به خواهر برای قبول این وصلت بخصوص در این مورد مکان زندگی دختر با مکان زندگی خاستگار تفاوت فرهنگی داره

    و هزار مشکل دیگه که بعد ها با ازدواج ستاره خانم پیش خواهد اومد حتی با شخص ثالث دیگری که میگن پسر عموم بهتر بود یا بهترشو میخرید . در هر حال من میدونم هم ستاره خانم هم پسر عمو آقای داماد هر دو خوشبخت خواهند شد و آینده ای پر از آرامش براشون دعا میکنیم

    ستاره جان سنت را برا این پرسیدم که بدونم در چه موقعیت از زندگی هستی خدا بهترین قسمت نصیبت بکنه خدا رو شکر فرصت داری
    اگه سنتون به 30 رسیده بود در این موضوع تاثیر داشت و جای تامل که من از اول که مخالفت کردم تو دلم گزینه سن بی جواب مونده بود تا اینکه پرسیدم . ممنون که جواب دادین من قصد جسارت نداشتم خدارو صد هزار مرتبه شکر که فرصت هست شما خیلی جوونی . و زیبا و اعتماد به نفس بالا

    راستی بپا تو مهمونی به سرت صلوات نفرستن اسم بذارن روت عروس خانم شوخی شوخی عروس شی . که من از اینجور مهمونی ها هم دیدم و اصلا راضی نیستم . گیر کردی برا راه فرار تو آستینت حرف داشته باش و جلوی هر عملی رو بگیر

    روزهای خوبیه از روز معمولی بهتره پر از احساس قشنگ پر از استرس پر از آدرنالین و هیجان تلفن بازی مخفی کاری زوق خواهان داشتن اینکه یکی یه گوشه دنیا داره برات میمیره و تردید و مردد بودن در رفتن یا نرفتن
    آدم تو این روزا یا پر خور میشه یا از اشتها میفته
    والبته تالار اومدن و سفره دل گشودن . با دعای فراوان بدروووووووووود

    - - - Updated - - -

    سلام بر بانو ستاره و نوپو گرامی
    اگه من اسرار دارم که خود ستاره خانم به شوهر خواهرش جواب بده جواب رد به خاطر همین جمله شماست
    به هر حال امیدوارم خواهر شما از این ماجرا جان سالم به در ببرد.

    به نظر من اینطوری بهتره خب البته به فهم و درک شوهر خواهر ستاره خانم هم بستگی داره . واینکه این وسط طرف عموشو نگیره و دو طرف براش قابل احترام باشد
    در اینگونه خاستگاریها وقتی پیشنهاد از طرف خانواده داماد برا دختر دوم مطرح میشه ناخواسته مشکلات زیادی به وجود میاد که زندگی دختر اول خیلی تحت تاثیر قرار میده حتی بعد از جواب رد و انتظار خانواده داماد از عروسشون برای فشار به خواهر برای قبول این وصلت بخصوص در این مورد مکان زندگی دختر با مکان زندگی خاستگار تفاوت فرهنگی داره

    و هزار مشکل دیگه که بعد ها با ازدواج ستاره خانم پیش خواهد اومد حتی با شخص ثالث دیگری که میگن پسر عموم بهتر بود یا بهترشو میخرید . در هر حال من میدونم هم ستاره خانم هم پسر عمو آقای داماد هر دو خوشبخت خواهند شد و آینده ای پر از آرامش براشون دعا میکنیم

    ستاره جان سنت را برا این پرسیدم که بدونم در چه موقعیت از زندگی هستی خدا بهترین قسمت نصیبت بکنه خدا رو شکر فرصت داری
    اگه سنتون به 30 رسیده بود در این موضوع تاثیر داشت و جای تامل که من از اول که مخالفت کردم تو دلم گزینه سن بی جواب مونده بود تا اینکه پرسیدم . ممنون که جواب دادین من قصد جسارت نداشتم خدارو صد هزار مرتبه شکر که فرصت هست شما خیلی جوونی . و زیبا و اعتماد به نفس بالا

    راستی بپا تو مهمونی به سرت صلوات نفرستن اسم بذارن روت عروس خانم شوخی شوخی عروس شی . که من از اینجور مهمونی ها هم دیدم و اصلا راضی نیستم . گیر کردی برا راه فرار تو آستینت حرف داشته باش و جلوی هر عملی رو بگیر

    روزهای خوبیه از روز معمولی بهتره پر از احساس قشنگ پر از استرس پر از آدرنالین و هیجان تلفن بازی مخفی کاری زوق خواهان داشتن اینکه یکی یه گوشه دنیا داره برات میمیره و تردید و مردد بودن در رفتن یا نرفتن
    آدم تو این روزا یا پر خور میشه یا از اشتها میفته
    والبته تالار اومدن و سفره دل گشودن . با دعای فراوان بدروووووووووود

  12. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    setareh 1390 (جمعه 17 مرداد 93)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام به همه ی دوستان مخصوصا خانم نوپو و اقای parsa1400.ممنون که وقت گذاشتین و مطلب من رو خوندین.راستش تصورتون در مورد شوهر خواهرم اشتباهه.اون بنده خدا اصلا خواهرم رو اجبار نکرده یا تحت فشار نذاشته.صبح که رفتیم خونه خواهرمینا خواهرم گفت دیروز هم هسرش گفته که به من خبر بده اونا میخوان بیان تا ما نریم.گویا خودشم راضی نیست.ومن صبح متوجه شدم اونا از همون موقع که حرف خواستگاری رو زدن گفتن فلان روز میام خونه شما.که شوهر خواهرم همون پریروز بهشون گفته جوابشون منفیه و میگن که اختلاف فرهنگی زیاده و جالبه صبح خواهرم میگفت تا شوهر خواهرم اینو بهشون گفته گفتن که پس ما فردا خبر میدیم که میایم یانه و دیروز هم ساعت 5 عصر زنگ زدن به خواهرم و گفتن ما دارید میریم کرمانشاه نمیایم(نه یه ببخشیدی که دیر خبر دادیم یا چیزی)خواهرم میگفت لحن صداشون معلوم بود ناراحت شدن.که بعد شوهر خواهرم گفته عمو گویا ناراحت شدن خواهرت ج رد داده و خواهرمم گفته خوب ناراحت بشن قرار نیست تا یه خواستگار اومد خواهرم قبول کنه اونم برا خودش معیار داره.خلاصه اینکه فعلا خطر رفع شده اگه خدا بخواد.
    جالب احساس خواهرم هم در مورد این خواستگاری مثل من بود میگفت احتمالا فکر کردن که خب تو رو هم مثل من میزارن سرکار رو میبرنت کرمانشاه تو هم مثل من .. صدات در نمیاد.جالب اینه نوپو جان این سومین پیشنهاد خواستگاری از طرف فامیلای خواهرمه.یکیش فامیل دورشون بود و یکیش برادرشوهرش و اخریشم همین.دوتای اول خواهرم خودش رد کرده بود که البته تازه لو داده گویا سر رد کردن برادر شوهرشم طفلی کلی از طرف خانواده همسرش تحت فشار قرار گرفته.صبح میگفت من اشتباه کردم تو تکرارش نکن اینا تو این چند سال نه تنها فقط منو اذیت کردن بلکه همسرم به خاطر اینکه از غریبه دختر گرفته اذیت کردن.
    خلاصه فعلا خیالم راحت شد.از همتون ممنونم که راهنماییم کردید و برام وقت گذاشتید همتون رو مثل خواهرام و برادرام دوست دارم.فقط برام دعا کنید که خدا یه ادم درست وحسابی قسمت همه ی دخترهاکنه قسمت ماهم یه ادم خوب و درست و حسابی بشه.
    البته من یه درس از این ماجرا گرفتم که حتما محل زندگی رو هم به معیارام اضافه کنم چون برام مهمه...
    ویرایش توسط setareh 1390 : جمعه 17 مرداد 93 در ساعت 23:46

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    خدارو شکر که شوهر خواهر عاقل و فهمیده ای داری . خدا برا خواهرت ساخته . انشالله که خوشبخت هستن و حتما همینطوره . و معلومه که شما چه خانواده با فرهنگ وبا اصالتی هستید وخیلی خون گرم و مهربان و البته بساز برا همین می خوان دومیشم رو هوا ببرا
    در هر حال مواظب خودت باش و آرزوی خوشبختی برا شما .
    پس حالا که پستت به سر انجام رسید خبر بده موضوع بسته بشه

    شادو سر زنده باشی تا درودی دیگر بدرود


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نظر شما در مورد تصمیمی که چند وقت پیش نصب به همکلاسی دانشگاهیم گرفتم
    توسط amiramiry در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 مرداد 96, 11:14
  2. پیشنهاد وقفه سه ماهه قبل از ازدواج تصمیم درستی بوده؟
    توسط بهار480 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 12 اردیبهشت 93, 12:43
  3. نمی دونم در مورد رابطه احساسی که با یک آقا برایم پیش آمده، چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط دختر عاقل در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 اردیبهشت 93, 12:53
  4. تصمیمم رو گرفتم. راهکار برای پیشگیری از مشکل میخوام.
    توسط آرزومند خوشبختی در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 دی 91, 17:33
  5. در تصمیم گیری مشکل پیدا کرده ام، لطفا کمکم کنید
    توسط sana123 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 16 اردیبهشت 90, 01:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.