من فکر میکنم شما تحقیر نشدی.(نظر واقعیمه، اصلا اغراق نکردم، یا برای دلخوشیت نگفتم، چون دیگه شما بچه نیستی که بخوام دلخوشت کنم)
شما قبلا ایشونو نمیشناختین، و ازشون شخصیتی تو ذهنتون ساختین که ارزش و لیاقت دوست داشتن شما رو داشته.
اما در واقع ایشون شخصیت واقعیشون با ذهنیت شما متفاوت بوده، و دیگه شما هم این شخصیت و دوست ندارین.
اگه ایشون برگردن و حتی ازتون خواستگاری کنن شما ایشونو انتخاب نمیکنین.
و بنظرتون لیاقت همسری شمارو ندارن.
خب پس تحقیر نشدین.
اینو بهشون نگفتین یا بنظرتون فرصت نمیشه اون جمله آبی های پست قبلمو بگین اصلا مهم نیست، فکر میکنین دیگه برنمیگردن که این حرفا و بهشون بزنین. اینم اشکال نداره،
شما میتونین خودتون و بی تفاوت نشون بدین.اینقدرم بهشون و تحقیر شدن فکر نکنین.
الان شما حسی ندارین بهشون دیگه؟فقط فکر میکنین تحقیر شدین؟درسته؟
خب اگه دیدنشون بی تفاوت باشین. انگار نه انگار اتفاقی افتاده. اگه پیامی دادن جواب ندین. اگه ایمیلی زدن جواب ندین.
این فکرا هم بندازین دور که پیامک هاتونو و به سایرین نشون میدن. اگه اینکارو کنن شخصیت بد خودشونو نشون دادن.
بمن کسی همچین چیزی و نشون بده، همونجا بهش میگم واقعا براتون متاسفم که برای شخصیت و احساس یک انسان هیچ ارزشی قایل نیستین. واقعا بی لیاقتی خودتونو ثابت کردین اصلا ارزش حس ایشونو نداشتین و برای این شخص خوشحالم که زودتر از این رابطه خودشو نجات داده.
مطمعن باش خیلی از آدم ها مثله من فکر میکنن. اگه هم اینطوری نبود و کسی مزاحمتی از طریق داشتن این پیامک ها برات ایجاد کرد میتونی خیلی راحت انکار کنی و بهش اهمیت ندی.
شماره ات هم میتونی عوض کنی.
اصلا میتونی بعد از عوض کردن شمارتون بگی یک مدت هم شماره ام دست خودم نبوده .
یا دیگه اگه واقعا نتونستی انکار کنی ، میتونی بگی من قبلا نمیشناختمشون، از رفتارشون برداشت اشتباهی متاسفانه داشتم، که حالا با شناخت بیشتر متوجه اشتباهم شدم.
نمیگم انسان جایز الخطاست، اما ممکن الخطا که هست.
درسته هم میگن انسان ممکن الخطاست اما دایم و الخطا دیگه نیست!!!
یکبار اشتباه کردی، پشیمون شدی.
نگو شکست خوردم.
بگو تجربه کردم.
نگو تحقیر شدم.
بگو اشتباه شناختم.
بگو انتخاب اشتباه داشتم.
بگو شناختم کامل نبود.
فرقه بین این جملاتی که حتی در خلوت خودت برای شخصیت خودت بکار میبری و بخودت میگی.
اول خودت برای خودت ارزش قایل شو،تا دیگران هم برای شخصیتت ارزش قایل بشن.
گذشته ها گذشته نمیشه هم درستش کرد و تغییرش داد، اما خوبیش اینه که هرچیم بشه نهایت بدست زمان سپرده میشه و دیر یا زود از یادها میره، مهمه آینده است.
رفتار گذشته ات الان اصلا مهم نیست، مهم اینه که شما از رفتار و کردار و اعمال خودت راضی باشی، خودت از خودت و شخصیت لذت ببری.
از الان به بعد میتونی طوری رفتار کنی که این آقا حسرت داشتن همچین همسری و داشته باشن.
طوری رفتار کنی، که خودت وقتی برمیگردی گذشته و نگا میکنی، اینقدر آینده روشنی واسه خودت ساخته باشی که از روشنی آینده، تاریکی اندک گذشته ات اصلا بچشمت نیاد.
نه کی گفته من به پختگی لازم رسیدم، من هنوز کلی راه دارم کلی باید درس بخونم و کلی باید امتحان پس بدم تا به این پختگی که میگی برسم .رشته امم رواشناسی نیست، هیچ ربطی هم به این روان شناسی نداره. بیشتر به رشته خودت متمایله تا روان شناسی:)سلام
من یک سوال از خانم دختر بیخیال داشتم
نمیدونستم کجا مطرح کنم
امیدوارم ببخشید ولی جوابم رو بدید؟
شما حرف هاتون خیلی پخته و کامل هست
با اینکه سنتون 1 سال هم از من کمتره
میشه بپرسم رشتتون مرتبط با روانشناسی هست؟
اصلن میشه به این پختگی رسید
نمیدونم
این روزا احساس میکنم کل زندگی ام رو اشتباه کردم
ای کاش در حد شما پخته بودم و هیچوقت احساسم رو به اون آقا نمی گفتم
من هم از این تفکرات داشتم که دوستی با پسرها خیانت به همسر آینده است
درسته مذهبی نبودم ... ولی تو خانواده از همه بیشتر گرایشات مذهبی داشتم
و هواهرم این حرف من رو مسهره میکرد
شاید منم تو زندگیم فکر میکردم بعضی از آدم هایی که دیدم میتونن همسر خوبی برای من باشن، اما با شناخت بیشتری متوجه شدم نه شناختم خیلیم سطحی و پیش و پا افتاده بوده. حتی یکباراز یکی از خواستگارام که اتفاقا تو همون جلسه اول و شناخت کمی که داشتم متوجه شده بودم یا بهتر بگم حس کرده بودم ازشون خوشم اومده اما بنا به دلایلی به مراحل بعدی شناخت نرسیدیم.
گاهی هم با بعضی از خواستگارهام مقایسه اشون میکردم، بعد فهمیدم چه اشتباهی میکردم، من داشتم کسی که هیچ شناختی روش نداشتم و با کسی که حداقل شناختم درموردشون بیشتر از قبلیه و مقایسه میکنم. اصلا از کجا معلوم اون آدم معیارهای دیگه منو میداشت، خصوصا که اخلاقیات و میدونم واسم خیلی مهمه از کجا میدونستم که همه اخلاقیاتی که مد نظر من بوده و ایشون داره، متاسفانه چون واسطه خیلی ازشون تعریف کرده بودن من ازشون یک فرشته تو ذهنم ساخته بودم در صورتی که اشتباه محض بود طی کردن مراحل شناخت خیلی پیچیده تر از این تعریف هاست.
این اتفاق برای خیلیا میوفته، حتی برعکسشم ممکنه اتفاق بیوفته. یک پسر از دختری خوشش بیاد بعدا متوجه بشه نه این آدم بدردش نمیخوره و حسش اشتباه بوده باید بیخیال احساسش بشه.
من دوستی داشتم همینجوری از یکی از سال بالایی هامون خوشش اومده بود. به پسره هم گفت دوستش داره اما اون پسر یک مدت باهاش بود بعد بهش گفت من بدردت نمیخورم و رهاش کرد. این دختر یک مدت فکر کرد تحقیر شده، گریه کردو.... اما الان هم دوستم ازدواج کرده هم اون پسر.
هردو هم با کسی ازدواج کردن که هم کفوشون باشه.مناسبشون باشه.
اتفاقا اون پسر غیر از همکلاسی دوستم، همسایه خواهر دوستم هم بود و اینا خیلی وقتا چشم تو چشم میشدن.
تفاوت پسر و دختر باهم، هم درست مثه داستان شما بود.
اما با یک انتخاب درست و حساب شده، ازدواج موفقی داشتن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)