به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ansher نمایش پست ها
    من حستون رو خوب درک می کنم ...
    من قبل از ازدواج جراحی داشتم که فرم قسمتس از بدنم رو که اصلا توی چشم هم نبود از حات طبیعی خارج کرد
    بعد از مدتی با آقایی آشنا شدم و بینمون ارتباط عاطفی عمیق برقرار شد اما بهم گفت با این قضیه مشکل داره و می خواد رابطه رو بهم بزنه
    اما به خاطر ارتباط عاطفی عمیقی که داشتیم نتونست بعدش هم حراحی کردم و همه چیز برگشت به حالت اول و خیلی طبیعی و نرمال ...اما جای جراحی ها (یعنی بخیه ها) روی بدنم مونده البته از دید اطرافیانم زشت و وحشتناک نیست ...و روز به روز هم داره کم رنگ تر و محو تر می شه
    و بعدش هم ما ازدواج کردیم بعد از ازدواج فهمیدم که این آقا همین حالت شما رو داشته موقع عقد که من اصلا نمی دونستم ...خیلی منو دوست داره مطمینم اینو
    اینم بگم که چهره ام زیباست و هیکلم هم خوبه ورزشکار هستم از نظر تحصیلات و موقعیت اجتماعی در جایگاه خیلی خیلی خوبی هستم
    همیشه به من می گه توی لباس پوشیدن خوش سلیقه هستی و حتی لباس هاش رو به سلیقه من انتخاب می کنه
    می گه از نطر فکری خیلی قبولت دارم و تنها کسی هستی که حرف زیادی برای گفتن باهاش دارم
    حالا به خاطر جای جراحی هنوز بعد از 2 سال که از ازدواجمون می گذره این موضوع رو همیشه بیان می کنه و این منو آزار میده
    بگم که رابطه جنسی خوبی داریم که می گه این به خاطر طبع گرم منه و به خاطر تو نیست و هر کس دیگه هم جای تو بود همین رابطه رو باهاش داشتم
    چه قبل و چه بعد از ازدواج به روانشناس ها و مشاوره های زیادی مراجعه کردیم و همه می گن که ایشون دچار وسواس فکری شده
    حاضر شدم به خاطر اینکه عذاب نکشه و منم عذاب نکشم از همه حق و حقوقم بگذرم و ازش جدا شم اما وقتی اینو می گم قبول نمی کنه
    اما از طرفی هرگز در برابر من احساس مسولیت نمی کنه و هر جا می ره عنوان نمی کنه که ازدواج کرده هر گز حلقه اش رو دستش نمی کنه
    اینو بگم اصلا اهل خیانت نیست اینو مطینم بارها امتحانش کردم خیلی آدم صادقی هست و خیلی آرومه اصلا اهل جنگ و دعوا نیست و هر جی من بخوام برام انجام می ده اما نه با جون و دل با غرغر و ناراحتی
    احساس می کنم دچار افسردگی شده ...همیشه می گه اشتباه کردیم که ازدواج کردیم و می گه که زندگیش نابود شده
    خودم هم شرایطم خوب نیست احساس می کنم با همه حسن هایی که دارم جوونی ام نابود شد
    قبل از ازدواج همه می گفتن خوشبحال شوهر آینده تو که همه چیز تمومی هم فهمیده و عاقلی هم تحصیلات بالایی داره و شغل خوبی و هم خوشگلی و خوش هیکل
    و هم اینکه توی کارهای هنری و آشپزی خیلی خوبی
    خودش هم بهم می گه مثه آلماسی هستی که خراش برداشتی و چشم من فقط این خراش رو می بینه
    راستش اینو بگم که خودش از نطر چهره خلی جذاب نیست اما خب از نطر اجتماعی جایگاه خوبی داره و خیلی فاکتورها رو داشت که من برای ازداحم ملاکم بود به جز قیافه که من از اون چشم پوشی کردم
    حالا هم توی یه زندگی هستم که آزارم می ده
    کلا من از وقتی با این سایت آشنا شدم فهمیدم که چقدر ازدواج پیچیده است
    من اصلن فکر نمیکردم یک مرد بتونه همسرش رو تا این حد از نظر فکری و اجتماعی قبول داشته باشه و باز هم این رو علنی بگه؟
    خوب شما قبل از عقد هم این رو بهش گفته بودی و خودش انتخاب کرده !
    واقعن اگه چند سال بعد موقعیت ازدواج برام پیش اومد باید بیام و تک تک ماجراهای این سایت رو بخونم
    تا به تعاریف بیخود اطرافیان در مورد تحصیلات بالا و .... اهمیتی ندم و بفهمم بالاخره یک زنم
    که حتی یه نقص کوچیک میتونه همه چی زندگی ام رو تحت الشعاع قرار بده و منو از درون رنج بده
    و با توجه به حساسیتی که تو خودم سراغ دارم باعث افسردگیم شه

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 شهریور 93 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    کلا من از وقتی با این سایت آشنا شدم فهمیدم که چقدر ازدواج پیچیده است
    من اصلن فکر نمیکردم یک مرد بتونه همسرش رو تا این حد از نظر فکری و اجتماعی قبول داشته باشه و باز هم این رو علنی بگه؟
    خوب شما قبل از عقد هم این رو بهش گفته بودی و خودش انتخاب کرده !
    واقعن اگه چند سال بعد موقعیت ازدواج برام پیش اومد باید بیام و تک تک ماجراهای این سایت رو بخونم
    تا به تعاریف بیخود اطرافیان در مورد تحصیلات بالا و .... اهمیتی ندم و بفهمم بالاخره یک زنم
    که حتی یه نقص کوچیک میتونه همه چی زندگی ام رو تحت الشعاع قرار بده و منو از درون رنج بده
    و با توجه به حساسیتی که تو خودم سراغ دارم باعث افسردگیم شه
    واقعا درسته حتما یک زمانی رو قبلش برای آشنایی بگذارین پشیمون نمیشین
    من الان اون عشق کامل رو به همسرم ندارم که خیلی بده
    یک درصد همسرتون دو دل بود رد کنین دودلی چیز بدیه البته خودتون موقعیت رو بسنجین
    هر مشاوری هم نرین و بدونین خودتون بهترین مشاورین و حرف مادر و خواهر و پدر رو هم تا حدودی گوش کنین .بعد ازدواج همونها خودشون ممکنه نظرشون برگرده
    الان قبل ازدواج مادرم چقدر میگفت این عروس خوبیه و حتی قبل عقد من گفتم شک دارم و عقب بندازین چقدر با من دعوا کردن و روی مخ من کا کردن بعد حالا دو ماه بعد از ازدواج خواهرم میگه اگر مشکل دارین بیایین طلاق بگیرین
    ویرایش توسط franklin : شنبه 18 مرداد 93 در ساعت 09:30


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.