به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درمورد روانشناسو مشاوره بهش پیشنهاد دادم و قبولم کرده،دقیقا منم بخاطر اثرات سوئی که داره نمیگم،نه که چیز خاصو مهمی باشه که نخوام بفهمه،فقط میخواستم بدونم کارو رفتارم صحیحه یا نه
    تشکر میکنم ازتون

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻮ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﺑﻬﺶ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻗﺒﻮﻟﻢ ﮐﺮﺩﻩ،ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﻨﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺳﻮﺋﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﻤﯿﮕﻢ،ﻧﻪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﻮ ﻣﻬﻤﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻡ ﺑﻔﻬﻤﻪ،ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﮐﺎﺭﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻡ ﺻﺤﯿﺤﻪ ﯾﺎ ﻧﻪ
    ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﺯﺗﻮﻥ

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. منم مشکلی مشابه مشکل شما داشتم. با این
    تفاوت که من همسرم رو با اون آقا رو در رو کردم که بعدها همسرم براش شک
    و شبهه پیش نیاد ولی اومد. و روی زندگیم تاثیر گذاشته. میبخشید بلد نیستم لینک تاپیکم و واستون
    بذارم ولی توی پستهای مربوط به اختلاف زن و شوهر میتونی پیداش کنی.
    امیدوارم شما بتونی کاملا همسرت و قانع کنی و بعدها مشکلی در این خصوص نداشته
    باشید..

  4. کاربر روبرو از پست مفید گل شب بو تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 02 مرداد 93)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    ایشون به طور خیلی اتفاقی حدود یه سال پیش متوجه شد که من رابطه دیگه ای داشتم و بخاطر این اعتمادش خیلی بهم کم شد(ولی منو بخشید)
    مشکل شما همینجاست
    شما رابطه ای داشتید که از همسرتون مخفی کردید و برای همین برای همسرتون نفش چوپان دروغگو رو دارید و دیگه همسرتون بهتون اعتماد نداره برای همینه که این سوالها رو میپرسه


    اما یه مدته خیلی این سوالو ازم میپرسه که توی گذشته ت،دیگه با کی رابطه داشتی؟ و ازم میخواد که خیلی دقیق همه چیزو بهش بگم و جزء به جزء رو واسش توضیح بدم،

    من خیلی جدی بهش گفتم که نمیگم،
    با اینکارتون حس شک و سوء ظنی که در همسرتون بوده رو تقویت کردید

    سوال من اینه که آیا حقشه بدونه؟
    حق هر زن و شوهریه که قبل از ازدواج سوالاتی رو از همسرشون بپرسن تا با خیال راحت بتونن بهترین شریک زندگی رو انتخاب کنند

    آیا درسته بدونه؟
    به نظرم اگر این رابطه مثل رابطه قبلی بعدا برملا خواهد شد که حقیقت رو به ایشون بگید و در کنار اون سعی کنید دیگه با این آقا نباشید چون هرچقدر هم که از روی تب عشقی که الان داره در کنار شما بمونه بعد ها این تب فروکش میکنه و بعد عقلانی ایشون شکوفا میشه و عواقب بدی در انتظار شماست

    به نظر من بستگی به مردی داره که این سوال رو از شما پرسیده اگر آدمیه که این روابط براش مهمه بهتره حقیقت رو بگید وگرنه لزومی نداره (که به نظر برای این آقا مهمه)


    اصلا وظیفه ی من هست بگم ؟
    برای این سوال شما واقعا نگران شدم به نظرتون اگر شما سوالی از همسرتون بپرسید وظیفه همسرتون هست که حقیقت رو بگه

    از این حرف هم نگران شدم که گذشته هر فردی به خودش مربوطه ، آیا فردی که قاتل یا دزد بوده یا مردی که قبلا تجربه ازدواج ناموفق داشته گذشته اش به خودش مربوطه ؟و لزومی نداره حقیقت رو به فردی که قراره با اون ازدواج کنه بگه


    .................................................. ...............................

    در کل من اگر جای شما بودم چند تا کار مختف میتونستم انجام بدم
    1.اگر میخواستم دروغ بگم مطمئن میشدم که بعدا همسرم مطلع نمیشه چون اگه مطلع بشه دیگه کاملا نسبت به من بی اعتماد خواهد بود و مطمئن میشدم مسئله ای که از همسرم مخفی میکنم خیلی براش حاد نیست تا اگر در آینده فهمید زندگی به کام هر دومون تلخ بشه

    2.اگر میخواستم حقیقت رو بگم تا وقتی که صددرصد مطمئن نشدم که همسرم با این مسئله کنار خواهد اومد با اون ازدواج نمیکردم هرچند اگر صددرصد مطمئن میشدم اگر حس میکردم این مسائل برای همسرم مهمه قید ازدواج با اون رو میزدم

    ولی قطعا این سوال رو بیجواب نمیگذاشتم چون بالاخره باید یک روز پاسخ این سوال رو بدید !!و اگر دست به مخفی کاری بزنید و جواب ندید خود همسرتون یک روز ممکنه به جوابی خیلی بدتر از واقعیت برسه

  6. 6 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    capitan (سه شنبه 31 تیر 93), roze sepid (سه شنبه 31 تیر 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 31 تیر 93), نازنین2010 (شنبه 04 مرداد 93), zendegiye movafagh (شنبه 04 مرداد 93), دريا88 (سه شنبه 31 تیر 93)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شرایطی مثل قاتلو دزدو ... بودن و ازدواج ناموفق بله! باید گفته بشه،شک نکنید که اگر تو رابطه قبلی من اتفاق مهمی افتاده بود که میدونستم بعدها دردسر ساز میشه بدون وقت تلف کردن میگفتم،اما ی رابطه ساده بوده که واقعا هم از روی بچگی بوده،من انکار نکردم که رابطه ای بوده،اما فقط دلم نمیخواد بگم چندبار باهاش بیرون رفتم یا چندبار تلفن زدیم،بهش گفتم نمیگم چون نمیخوام سرشو بدوونم،حداقلش اینه که اگه نمیتونه با این مسأله کنار بیاد،الان عقب میکشه،چه بهتر که ندونه چون دیگه میدونم اگه ازدواج کردیم چیزی واسه به رو اوردن نداره،شاید شما تو شرایطش قرار نگرفته باشید که حرف جدایی میزنید،شاید بهترین راه همین باشه اما نه طرف مقابلم زیر بارش میره،نه من دلم میخواد،ما با هم هیچ مسأله ای نداریم

    - - - Updated - - -

    شرایطی مثل قاتلو دزدو ... بودن و ازدواج ناموفق بله! باید گفته بشه،شک نکنید که اگر تو رابطه قبلی من اتفاق مهمی افتاده بود که میدونستم بعدها دردسر ساز میشه بدون وقت تلف کردن میگفتم،اما ی رابطه ساده بوده که واقعا هم از روی بچگی بوده،من انکار نکردم که رابطه ای بوده،اما فقط دلم نمیخواد بگم چندبار باهاش بیرون رفتم یا چندبار تلفن زدیم،بهش گفتم نمیگم چون نمیخوام سرشو بدوونم،حداقلش اینه که اگه نمیتونه با این مسأله کنار بیاد،الان عقب میکشه،چه بهتر که ندونه چون دیگه میدونم اگه ازدواج کردیم چیزی واسه به رو اوردن نداره،شاید شما تو شرایطش قرار نگرفته باشید که حرف جدایی میزنید،شاید بهترین راه همین باشه اما نه طرف مقابلم زیر بارش میره،نه من دلم میخواد،ما با هم هیچ مسأله ای نداریم

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 00 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    7,040
    سطح
    55
    Points: 7,040, Level: 55
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 288 در 108 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    بعضی مردها هستن که خیلی خیلی توی رابطه قبل از ازدواج نامزدشون حساسن
    شما اول باید تشخیص بدید که ایشون میزان حساسیتش به این موضوع چقدره،
    اگه خیلی بالا باشه این کارو خیلی سخت میکنه واستون ،چون بحث سر
    اعتماد به طرف مقابله و باید دقیق حلش کنید

    *بهتون توصیه میکنم به این حرف ها که بخشیدمت و ... توجه زیادی نکنید چون در حد حرفه که از روی علاقه زیاد زده شده (اگه بخشیده چرا اینقد پیگیری میکنه و اعتماد به شمارو اینقد پایین اورده)

    این موضوع غیر اعتمادی رو از همین حالا حلش کنید(به نسبت حساسیتش جدی بگیرید)چون حتی میتونه ضربه بسیار بسیار سنگینی در زندگی ایندتون بوجود بیاره (و حتما اطمینان حاصل کنید حل شده باشه)
    مثلا حداقلش ازین جمله ها خیلی زیاد خواهی شنید :با کی بودی ؟کجا بودی؟اون کی بود؟و پیله کردن های زیاد ...و ورود به حریم خصوصی ....اخرش بحران

    بزرگترین اشتباه شما
    وقتی شما رک بهش گفتید که چیزی نمیگید فکر کرد که چه اتفاق ها ممکنه پیش اومده باشه که شما حتی نمیتونید بگید (خودش اتفاقات زیادی شاهد بوده و شمارو مقایسه کرده)
    اشتباه بعدی:
    بذارید خودش با همون ذهنیتی از رابطه شما که فهمیده باقی بمونه


    پس موضوع به این مهمی رو بسیار هنرمندانه طوری واسش بگید که ذهنیتش خرابتر نشه

    مطابق واقعیت(اما نه همه چیز )و مطابق با چیزهایی که خودش فهمیده(مواظب باشید اگه دروغی بگید این کار خودش مشکلی میشه روی بقیه مشکلات)

    اول ببنید به چه چیزایی حساسیت داره و اون قسمتو بپیچونید

    مثلا ازش بپرسید اگه من با پسر عمم دست بدم از نظرت اشکالی داره و ناراحت میشی ؟(میزان حساسیتشو به فامیل دقیق میفهمی،،بعد اضافه کن که از این کار بدت میاد و ....) حالا اگه در رابطه اولت دست طرفتو میگرفتی حتما سانسورش کن (پیش بینی کن که اگه وارد جزئیات شد چی بگی)
    ***اصلا از جمله هایی استفاده نکن که نشان دهنده میزان رابطه عاشقانه شما بوده باشه ،یه رابطه سردو بی روح و ساده و ...واسش ترسیم کن***
    توی قدم دوم
    حالا که میزان و نوع حساسیتشو فهمیدی جمله هایی ازین دس بعدها زیاد بگو:
    رفیقم پسر عموی خودشو دید باهاش دس داد! من خیلی تعجب کردم از رفیقم، اصلا انگار واسش محرمو نامحرم معنی نداره!اینا چرا اینجورین! (یادتون باشه شما هیچ وقت این کاری رو که گفتیدو انجام ندید)
    در ارتباط باهاش خیلی حساسیت نشون بدید تا اثبات حرفاتون بشه

    موفق باشید

    احساستون همیشه بهاری

  9. کاربر روبرو از پست مفید احساس بهاری تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 02 مرداد 93)

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از صحبتای قشنگتون همیشه بهاری :)
    هیچ وقت تا به حال ازم نپرسیده با کی بودی،کجا رفتی، که حس کنم یا منظورش این باشه که بهم اعتماد نداره،همیشه خیلی عادی،همونطوری که واسه منم مهمه کجاس میپرسه،چون کسی با بدبینی این سوالارو میپرسه که یا جواب تلفنشو ندم،یا جواب پیامشو ندم،یا بپیچونمش که تا حالا این اتفاق نیفتاده
    من خیلی توی رفتاراش دقت میکنم،با توجه به احساسی که بهش دارم هیچوقت پیش خودم غیرعاقلانه فکر نکردم که بگم حالا چون "دوسم داره" اینکارو کرده! نه ، توجه میکنم و فکر میکنم که این رفتارش واقعا برای چی بوده!
    که خداروشکر مشکلی ندیدم،نمیگم که یه آدم بی عیبه و همه چیش خوبه اما واسه من و خانوادم قابل قبوله
    اون هیچوقت با کلمه "بخشیدمت" نخواسته منو تحت تاثیر بذاره،تو این یه سال با رفتارش بهم نشون داده
    از دلایل شروع و پایان رابطم میپرسه ، اما من قبل از اینکه بخوام حرفی بهش بزنم میخوام دقیقا بلد باشم چی بگم ، چطوری بگم که هم تو جوابم زیاده روی نکرده باشم ، هم واسه ایشون قابل قبول باشه

  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مهر 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    279
    سطح
    5
    Points: 279, Level: 5
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین دوست عزیز من خودم یه پسرم و تقریبا تو شرایط نامزد شما بودم
    ینی دختری رو دوس داشتم واسه ازدواج و خانواده هم راضی شدن و همه چی داشت خوب پیش می رفت اما خب قسمت نبود و نشد ... بگذریم

    از حدود یکسال پیش که با این خانوم محترم به عنوان یه همکلاسی رابطه داشتم و بعدها که فهمید من دوسش دارم و میخام برم خاستگاریش خودش گفت حقته که تمام زندگی من رو بدونی . هرچند پسر نباید این پیزا رو بپرسه و بهتره بیخیال گذشته بشه و زندگشو از اون لحظه شروع کنه و من واقعا تمایلی به دونستن گذشته نداشتم اما اون دختر خواست که همه چیز گذشتشو به من بگه
    از اینجاشو با دقت بخون
    من دوس نداشتم چیزی بدونم ولی اون دختر گفت که خالش منو بارها خاستگاری کرده واسه پسر خودش و پسرخالش هم مدتها بهش اس میداده رابطه اونجوری نداشتن که بخان بیرون برن و حتی دست همدیگه رو هم نگرفته بودن فقط یه مدت در حد تماس و اس ام اس دادن در ارتباط بودن که بعد از یه مدت پسره گفته من دوست ندارم و همه چی تموم شده بود بینشون و مثل اینکه مامان خودش و خالش هم قضیه رو فهمیده بودن و دیگه بحث اون دوتا رو پیش نکشیده بودن
    ببین خواهر من ... من با این که میدونستم هیچ رابطه غیر شرعی و غیر عرفی بین اون دوتا نبوده اما تحمل همینم برام سخت بود ... مخصوصا یه مدت که بگذره
    همش دلم میخاست اون دختر بگه از پسر خالش متنفره بگه دوسش نداره بگه حالش ازش به هم میخوره ... حتی خونه خالش هم نره ... خالش اینا که میان خونشون اون بره بیرون
    البته اونم خوب فهمیده بود من چقد رو این موضوع حساسم و همینکارو میکرد
    شما باید اول دقت میکردی که طفت هیشوقت اون رابطه قبلیتو نفهمه ... حالا که فهمیده نیاز نیست جزییاتو بگی ولی لازمه که تا یه حدودی بفهمه نامزدت

    من خودم به شخصه دوس داشتم اون دختر حتی اگه شده به دروغ بهم بگه از پسر خالش متنفره هرچند اون واقعا راست میگفت و از پسر خالش متنفر بود اما حتی اگه به دروغ هم یه من میگفت باز من دوس داشتم بشنوم
    میتونی بهش بگی تو یه دختر بودی و شرم و حیا نذاشته رابطتون از عرف و شرع خارج شه میتونی بگی چون دختر بودی و توی بیرون رفتن محدود بودی نمیتونستی باهاش بری بیرون و بگردی میتونی بگی اشتباه ناپختگی بوده و خیلی پشیمونی . بگی هیچ سودی نداشته واست و حالا که عاقل شدی و یکی کنارته و میخاد باهات ازدواج کنه که واقعا دوست داره تازه فهمیدی که اون پسر چقد نامرد بوده و ازش متنفری و اصلا دوسش نداری و تمام زندگیت اونیه که میخاد باهات ازدواج کنه
    باید نامزدت بفهمه که چقد برات مهمه و تمام زندگیته باید جس کنه پیروز شده نسبت به اون پسری که در گذشته تو زندگیت بوده
    من خودم دنیال یه پیروزی بودم که بفهمم چقد از پسر خاله اون دختر سر تر بودم و خوشبختانه اون دختر اینو فهمیده بود و خودش اینجور وانمود میکرد
    توام باید وانمود کنی که نامزدت چقد سرتره از اون پسر و چقد مهربون تر و دوس داشتنی تره و پقد باشعور تره
    خلاصه باید یه جوری نامزدتو پیروز میدان نشون بدی که احساس سربلندی کنه و تو اون زمان بهش قول بدی که تا اخر عمر تنها پسر و مرد زندگیت میمونه و همونجا ازش قول بگیری همه چیو فراموش کنه و دیگه یاداوری نکنه
    وقتی مطمعن باشه دیگه چیزی نمپرسه و وقتی هم قول داده باشه دیگه صد در صد هیچ وقت چیزی نمیپرسه
    ولی یادت باشه همه اینکارا رو تو نهایت آرامش و صمیمت انجام بده و به نامزدت بفهمون که با اون من و تویی نداری حتی مثلا گوشیتو بزار تو ماشینش و با خودت نبر یه ساعت بعدش بهش زدگ بزن بگو واااای گوشیمو جا گذاشتم حالا اشکال نداره فردا واس بیار یا مثلا بگو این لپ تاپ و گوشیمو بگیر من برم فلان جا و بیام نشون بده بهش که باهاش من و تویی نداری وقتی شخصی ترین وسایلاتو به اون بسپاری خودش میفهمه چقد بهش اعتماد داری و فقط اونه که تو زندگیته

    موفق باشی

  12. 2 کاربر از پست مفید Allen تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (شنبه 04 مرداد 93), zendegiye movafagh (شنبه 04 مرداد 93)

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر شما،اگرمن تمام اینکارارو کردمو هرجور که فکرشو بکنید بهش فهموندم که اون تنها مرد زندگیمه،اگه بیرون رفتیم و من گوشیمو دادم گذاشته تو جیبش،اما بازم بیخیال نشد چی؟ خودش ایمان پیدا کرده به حرفام،علنا بهم میگه که من الانه تورو باور دارم،اما دست از گذشتم بر نمیداره
    یعنی تنها راه جدایی باقی می مونه ؟؟؟؟ :(


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.