حالا چی کار کرده پسره که می گین خوبه ؟
واسه چی دوسش ندارین هیجی؟ زشته؟ بداندامه؟ بد حرف می زنه؟ بی ادبه؟ وقار نداره؟ مثلا یه ادم با وقار می خواین و اون حرکاتش تند تنده؟ درک نمی کنه طرف مقابلشو؟ و ... ؟
ببینین چی می خواین از شوهر که نداره.
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
حالا چی کار کرده پسره که می گین خوبه ؟
واسه چی دوسش ندارین هیجی؟ زشته؟ بداندامه؟ بد حرف می زنه؟ بی ادبه؟ وقار نداره؟ مثلا یه ادم با وقار می خواین و اون حرکاتش تند تنده؟ درک نمی کنه طرف مقابلشو؟ و ... ؟
ببینین چی می خواین از شوهر که نداره.
amir1364af (شنبه 28 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 26 تیر 93), maedeh120 (یکشنبه 29 تیر 93), mohammad6599 (جمعه 27 تیر 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 تیر 93), واحد (یکشنبه 29 تیر 93)
تشکرشده 1,447 در 508 پست
سلام به همه دوستای خوبم و ممنون از نظراتتون
اول از همه بگم اینکه چی شد که من دلسرد شدم میدونم بهم میگید که مشکل خودته که ثبات نداری اما بهم نگید چون به هرحال گذشت دیگه...
زمانی که ایشون به عنوان خواستگار بود یه خواستگار دیگه سر و کلش پیدا شد این وسط که به دل من نشست ....
ادم اگه کسی رو دوست نداشته باشه یه دنیایی هم محبت ببینه انگار چشماش بستست اما از کسی که دوسش داری کوچکترین محبتی ببینی انگار دنیاییه واست ....
ببینید من یه مشکلی دارم که خیییییییییییییییییلی ریزبینم و خیلیم بده البته شاید در مقابل ایشون اینطوریم مثلا تی شرت مشکی صورتی میپوشید با شلوار ابی... رفته بودیم رستوران من فیله سوخاری سفارش دادم بعد براش چنگال آوردم که بخوره میگه من بچه شهرستانم....به خدا انقد وضشون خوبه که باور نمیکنید هرچی بگم اما نمیدونم چرا اینطوریه....
قیافشو همه میگن خوبه قشنگه اما من دوست دارم .... اندامشم ورزشی اما قدش کوتاه 175... من 170 ....
از یه طرف میگم واقعا پسرخوبیه باهاش میدونم خوشبخت میشم و مامانم دوسش داره و فامیلیم و هم کفو از یه طرفم اصلا دوسش ندارم یعنی فقط پشت تلفن ازش خوشم میاد همین ....
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
با اجازه بانو مائده گرامی
این حرفو قبول دارم بهتر به دل بشینه و واقعا هم همینه بهترینم باشه ولی اگه خوب بقول معروف به دل نشینه این احتمالش هست بعدها هم همینجوری باشه.
ولی پیشنهاد من بهتره یکم ازش فاصله بگیرید باهاش رک و راست حرفتو بزن بهش بگو چقدر خوبه و چقدر ازش تعریف میکنن و واقعیت رو بهش بگو اینکه به دلت نشسته بهش بگو یکم از همدیگه فاصله بگیریم شما همب شین بیشتر فکر کن خدارو چه دیدی شاید ایشون همونی شد که شما میخوای؟
خدایی گناه داره طفلی بهش بگو و یکم ازش وقت بخواه بهش فکر نکن اصلاب رای مثلا چند ماه دوباره بعدش بهش بگو بیاد جلوی خواستگاری وقتی جفتتون اماده بودید اینجوری شاید یه تغییری اتفاق افتاد ضرر نداره البته بشرطی که صادقانه باهاش حرف بزنی و بگو احتمال داره اتفاقی هم نیافته که احساس اینو نداشته باشه توی آب نمک خوابوندیش
پ.ن:بعنوان یه مرد میگم پسر پخمه و ساده بهتره تا این ژیگول میگولا خوش سروزبونای خوشتیپ.به همسراشون خیلی بیشتر وفادار هستند.خلاصه از ما گفتن بود
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
maedeh120 (یکشنبه 29 تیر 93), roze sepid (سه شنبه 31 تیر 93), واحد (یکشنبه 29 تیر 93)
تشکرشده 1,447 در 508 پست
خاله قزی جان ما الان باهم رابطه نداریم
من اون موقع بهش گفتم که هیچ حسی بهت ندارم اما اون میگفت ازدواج کنیم درست میشه یه سری مسائل پیش میاد که باعث میشه بهم علاقه پیدا کنی ....
اما نمیشه که با "اگر " پیش رفت که
khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93)
تشکرشده 3,056 در 916 پست
مائده جان سلام به همدردی خوش امدید . اجازه بدهید بی پرده بهتون بگم که چون ایشون علاقه شون رو زود و بی ریا رو کردند شما مغرور شده اید . شما با هر کس دیگری هم ازدواج کنید خصوصیاتی خواهد داشت که شما خوشتون نیاد . خواستگاری که ازش خوشتون اومده بود چی شد چرا باهاش ازدواج نکردید ؟ بگذارید پیشگویی بکنم شما ایشون رو پس میزنید و تحقیر میکنید . وایشون هم بالاخره استانه تحملی داره . میره و پشت سرش رو هم نگاه نمیکنه . اونوقته که شما احساس میکنید چقدر دوستش داشته اید و بی خبر بوده اید .! ولی آب رفته به جوی باز میگردد آیا؟
amir1364af (یکشنبه 29 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93), maedeh120 (یکشنبه 29 تیر 93), roze sepid (سه شنبه 31 تیر 93), دريا88 (یکشنبه 29 تیر 93)
تشکرشده 1,447 در 508 پست
سلام واحد جان
اون خواستگار جدیده به خاطر مخالفت خانواده و البته تایید نکردن دوستان همدردی بهم خورد تاپیکش با موضوع مخالفت شدید مادرم با ازدواج هست
بعدشم این پسره همین قدیمیه همه معیارها و خواسته های ذهنی یه دختر رو داره همه ویژگی هاااا اما من به دو دلیل خوشم نمیاد 1.سربازی نرفته 2.خییییلی زن دوست اینش خوبه هاااا اما اینکه خیی اهل محبت کردن و محبت دیدن باشه اصلا خیلیم وابسته به زن هستش میگه اگه زن خوب باشه ادم جونشم باید بده
رفته بودیم لباس بخریم بهش میگم خب خودت چی دوست داری میگفت نهههه هرچی تو بگی هر مدلی که تو بگی هر رنگی که تو بگی تو دلم گفتم این دیگه کیه
من نه خودم ادم وابسته ایم و نه از ادمای وابسته خوشم میاد دوست دارم مردم مررررد باشه مردونه رفتار کنه نه وابسته عین این زن ندیده هاااا میمونه با اینکه توی یکی از بهترین دانشگاه های کشور درس خونده با یه عالمه همکلاسی های ژیگول....
بد رفتاری کردم غرور داشتم چون دوسش نداشتم وگرنه ادم عاشق باشه غرور چه معنی میده؟؟؟؟/بدخلقی و بهانه گیری چه معنی میده؟؟؟؟
واحد جان میگی چیکارکنم؟؟؟
جواب بله بدم؟؟
به چه امیدی؟؟؟؟
شاید اون واقعا مرد خوبی بود اما من دوسش نداشتم .....
چند درصد احتمال داره خوشبخت بشم؟؟؟؟
دوستای خوبم امروز فرصت من برای پست گذاشتن تموم شد اما شما نظراتتون بزارید من میبینم
مرسی
khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93)
تشکرشده 7 در 3 پست
سلام به مائده عزیز:
راستش من مشکلم دقیقا همین مشکل شماس فقط برعکس یعنی من تقریبا همون پسرم!!! البته تقریبا!
تاپیکم هم "رفتار دوگانه دختر مورد علاقه من هست" بخونید و نظر بدید ممنون میشم.
اگه نظر منو بخاین اون پسر شما رو دوس داره خیلییی...! و همون طور که دوستان هم گفتن بی تجربگی کرده و سریع محبتشو به شما ابراز کرده و شما الان قدرشو نمیدونید. کلا ادم هرچی رو راحت به دست بیاره قدرشو نمیدونه! ولی خب شما هم حق انتخاب دارید و رضایت شما شرطه. به نظرم زودتر تکلیف این بنده خدارو مشخص کنید چون ممکنه براش وابستگی پیش بیاد و از لحاظ روحی ضربه بخوره. گناه داره. زودتر جواب قاطع بدید.
khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93), maedeh120 (سه شنبه 31 تیر 93), mohammad6599 (سه شنبه 31 تیر 93), roze sepid (سه شنبه 31 تیر 93), مقیمی (سه شنبه 31 تیر 93)
تشکرشده 911 در 430 پست
سلام مائده جان
امیدوارم که در آینده ازتصمیمت پشیمون نشی.
اما دوستان درست میگن وشما باید کمی از هم دور باشید.
این شما دوتا دور از جونتون مثل مادر وپدرمن هستید.
پدرم ادعا میکرد(وهمه میدیدند )که عاشقانه مادرمو دوست داره اما مادرم به خاطر وقت کمی که واسش گذاشته بودن نتونست حس دوست داشتن قلبی رو تجربه کنه.
اینطور که من شنیدم اونا در عرض یک هفته خواستگاری وعقد کردن اما مادرم که فقط عشق مسافرت وهیجان زیادی داشته متوجه نمیشه کی عقد شد کی رفت شهر غریب...
2سال پیش بعد33سال زندگی مشترک طلاق گرفتن.
تو دعواهاشون پدرم میگفت تو چون پسرداییت خواستگارت بود واسه من غرور داشتی.اینهمه بهت محبت کردم تو به من دلگرمی ندادی.
مادرم هم میگفت من از اون خوشم نمیومده اما هر وقت باهاش حرف میزدیم وقتی از دوران خواستگاری پسر داییش حرف میزد برق خاصی تو نگاهش بود.
اینطور که خانواده مادرو پدرم تعریف میکنن گویا پدرم خیلی مادرمو دوست داشته اما وقتی غرور زیادی مادرمو میبینه اونم خسته میشه وهر روز بحثشون سر اینه که من به خاطر بچه ها موندم و جالب اینجاست که هر دو همینو میگفتن...اما ما راضی شده بودیم تنها زندگی کنیم اما باهردو زیر یه سقف نباشیم.
البته این وسط مشکلات زناشویی پررنگتر خودشو نشون میداد وهیچ روانشناسی نتونست واسه احیا زندگی کاری انجام بده.در آخر همشون گفتن فقط طلاق راه حله.
امیدوارم زندگیتو با دوست داشتن هرچند اندک شروع کنی تا اینکه چون کسی رو دوست نداری در مقابلش جبهه بگیری وخدای نکرده خردش کنی.
اون یک انسانه واحترامش واجب.مراقب حرمت نفس آدمهای اطرافت باش.
amir1364af (سه شنبه 31 تیر 93), maedeh120 (سه شنبه 31 تیر 93), redalatkhah (جمعه 21 شهریور 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 31 تیر 93), مقیمی (سه شنبه 31 تیر 93), مصباح الهدی (سه شنبه 31 تیر 93)
تشکرشده 1,447 در 508 پست
سلام به همگی دوستان خوبم
ما الان از هم دوریم حدودا یکماه اگر ازعید هم که ایشون خواستگاری کرد پیوسته بخوام بگم 1ماه با هم در ارتباط بودیم اونم تلفنی مگه ما عید یکی دو روز رفتیم خونشون برای عید دیدنی....
حق با شماست من نباید اونو بازی بدم...تا الان 2بارپسش زدم اونم خیلی غرورش شکسته خدا منو ببخشه ...
من مادرم همیشه بهم میگه اه و نفرین پشت سرته پسرای مردم رو میبری تا اوج اون بالا ولشون میکنی ....خب سخت سلیقم دست خودم نیست ...
اما هرچقدر سعی میکنم نمیتونم به این آقا به چشم همسری نگاه کنم....حیف بود اما کاریش نمیشه کرد...به نظر شما قیدش روبزنم؟؟
amir1364af (سه شنبه 31 تیر 93)
تشکرشده 7 در 3 پست
سلام
از من میشنوی یه بار دیگه کل ماجرا رو با خودت مرور کن و ببین دلیل عدم علاقت به ایشون چی میتونه باشه؟ اگه فهمیدی خب میتونی بهش بگی و شاید بتونید باهم کنار بیاید. اگرم نفهمیدی چیه دلیلش و فقط بی علاقه هستی خب دیگه به نظرم ایشون رو منتظر نذاری بهتره و هرچه زودتر بگی نه بهتره. تا اون هم فکری واسه خودش بکنه.
شما با خودت ظاهرا هنوز کنار نیومدی و نمیدونی که دقیقا چی میخای. ولی بدون شاید رسیدن به اون ادم ایده الی که توی ذهنت ساختی غیرممکن باشه! ولی باز تصمیم گیری با خودتونه ولی زیاد لفتش ندید و زودتر جواب بدید تا اون پسر هم علاف نشه و فکر نکنه که سرکارش گذاشتید. اخه پسرا معمولا میشینن واسه خودشون نقشه میکشن و برنامه ریزی میکنن. و اگه طرف بگه نه یه دفعه انگار همه برنامه ریزیشون خراب میشه و سخته براشون قبولش . پس اکیداً توصیه میکنم که زودتر جواب بدید.
موفق باشید.
maedeh120 (سه شنبه 31 تیر 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)