به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 خرداد 95 [ 17:54]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,448
    سطح
    21
    Points: 1,448, Level: 21
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط genre نمایش پست ها
    سلام
    ببخشید اقای گمگشته میشه به سوالاتی که بعضی دوستان ازتون پرسیدن جواب بدین
    اینکه چرا اون دختر اونی که میخواستین نبود؟ چرااا نامردی کردین؟؟؟؟ اون دختر چه قد بهتون وابسنه بود؟؟؟ چقدر روتون حساب میکرده؟؟ در چه حد به اون دختر ابراز علاقه کردین؟؟؟
    اینکه اون دختر چند سالش بوده؟ شما چند سالتونه؟
    اگه میتونین جواب بدین
    سلام یاد آوریش بازم برام سخته فقط از اون روز به بعد همش دارم سعی میکنم اطلاعاتم را بالا ببرم تا دیگه همچین اتفاقی نیفته برا همین به این سایت برخورد کردم

    راستش تجربه زیادی نداشتم و از طریق نت فقط ایمیل پیام هایی میفرستادیم و نظرات همو در مورد هم میفهمیدیم ، فقط اواخر چند بار چت کردیم و کوتاه ، از طریق صحبتاشون یه حس بین دلبستگی و بعضی وقت ها احساس میکردم دارم یه جوری شخصیتم له میشه و حس ریاست به من دارن، ولی بدبختی نمیدونستم چکار کنم،چون خانواده مذهبی و سنتی دارم نمیتونستم از کسی راهنمایی بگیرم چون اینطوری نامتعارف بود و دید بدی از این نوع آشنایی بود، الان میفهمم یه جورایی درسته، خودمم از رابطه خسته شده بودم و سعی کردم زودتر ایشونو ببینم،بهشون درخواست دادم ولی بخاطر مشکلاتی که داشتند،یکم این رابطه طول کشید ولی بعد از اینکه ایشون اینو پذیرفتند، یکم مردد شدم چون ایشون یه جورایی احساسی بودن و من همون ذهنیت هنوز برام شبهه داشت،که دوسش داشتم ولی یه جورایی احساس میکردم حس مردونگیم داره له میشه، چون همش تو صحبتا یه جورایی امرو نهی صحبت میکردن، نمیدونستم چکار کنم هیچ شناخت قبلی هم نداشتم و نمیدونستم چطور باید مطمئن شم کدوم حسم درست تره، فقط تنها کاری که اونموقع به ذهنم رسید از طریق اینترنت برم و نظر یه کارشناسو بپرسم، که اونم بهم گفت که باید سریع قطع رابطه بشه چون آینده مشخصی نداره و ... ولی نمیدونم من بد توضیح داده بودم یا اشتباه عمل کردم قطع رابطه کردم ، تو بد موقعیتی بودم،فکر کردم اینطوری برای ایشونم بهتره اخه به نظر خودمم احساسات خیلی پاکی داشتن زیاد شناختی نسبت به احساسات خانمها نداشتم،نمیدونستم این نوع احساس چقدر قویه ولی واقعا بد کردم، از اون موقع غیر از اون حسها حس عذاب وجدانم بهشون اضافه شد، خودم که اینکارو کردم و الان اینقدر ضجر میکشم حتما ایشون بدتره از من و حس نامردی من، کاش میتونستم ازش عذر بخوام ولی حیف...
    نمیدونم از جوانی بگم یا از حماقتم بود که اینطوری رفتار کردم فقط خدا کنه منو بخشیده باشه
    شبه قدر کلی براش دعا کردم،ولی این که دل شکسترو درمان نمیکنه
    اون موقع من 26 و ایشون 25 بودن

  2. #12
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بالاخره ما نفهمیدیم این قطع سریع رابطه یعنی چی ؟
    یعنی دیگه جواب تلفن هاشو ندادی ؟
    بی محلی کردی ؟
    یا گفتی همه چی بین ما تمومه.
    بیشتر توضیح بده در مورد نحوه قطع سریع رابطت.

    البته خیلی فرقی نمیکنه تموم شده رفته ها .

  3. کاربر روبرو از پست مفید omid65 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 28 تیر 93)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 خرداد 95 [ 17:54]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,448
    سطح
    21
    Points: 1,448, Level: 21
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی اینکه کلا بدون اینکه دلیلشو بگم قطع رابطه کردم
    البته ایشون بعدش هیچ تماسی نگرفتن، چون اصلا اهل اینکارا نبودن و همیشه من پیش قدم میشدم

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 93 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    736
    سطح
    14
    Points: 736, Level: 14
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اگه ازتون سوال کردم و خواستم یکم با جزئیاتش بدونم چون میخواستم ببینم چقدر اون دختر به من نزدیکه تا بگم چه حسی داره
    نمیخوام با این حرف هام بیشتر اذیتتون کنم میخوام اگر اقایونی این نوشته ی منو خوندن یکم فقط یکم در مورد دختر ها بدونن
    اره ما دختر ها خیلی احساساتی هستیم و این همیشه شده واسه ما یک عیب
    همیشه شنیدم میگن اقایون همه مشکلاتشون رو میریزن تو خودشون و ابراز احساساتشون با خانم ها فرق میکنه و همیشه هم باید خانم ها سعی کنن اینو درک کنن اینو خیلی خوب میدونم و کاملا اینو قبول دارم ............ اما تو رو خدا شما هم اینو قبول کنین و فک نکنین این احساساتی بودن باید بشه یک عیبی که ...[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image001.gif[/IMG]
    میخوام بگم من نمیدونم چه جوری با اون دختر رفتار شده اما من میدونم سخت گذشته خدا کنه مثل من حس شکستن و تحقیر شدن و حتی یک عذرخواهی ساده نکردن و ساده بودن و له شدن و داغون شدن رو تجربه نکرده باشه من به ایشون گفته بودم میترسم گفته بودن نترس من هنوزم که هنوزم نگرانشون میشم و قلبم تند میزنه هنوزم که هنوزه نمیتونم باور کنم فکر میکنم خوابم هنوزم که هنوزه نمیتونم تو ذهنم بگم نمیبخشم ... این ها یک قطره از دنیای یک دختر احساسی بود که هنوز چند ماه بیشتر از اون روز کذایی نگدشته ... دختری که بزرگ شد اما به خرج خراب شدن تصوراتش و مردن دلش[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image002.gif[/IMG]
    تو این شب ها وقتی میخواستم از خدا بخوام رهام نکنه و منو ببخشه
    میخواستم با خدا معامله کنم و اون اقا رو ببخشم تا شاید دلم ارومتر بشه چون حتی نمیتونم ایشون رو نبخشم اما تا به این حس هایی که هنوز تو وجودمه میرسیدم خودم معامله خودمو با خدا بهم میزدم
    من نه اونقد کوچیکم که نبخشم و نه اونقد بزرگ که ....
    واسه همین از خدا میخوام که بزرگ بشم تو این شب ها
    من اون دختر رو میفهمم
    و منی که اون رو میفهمم میگم که امیدوار باشین که ایشون شما رو بخشیده باشن
    امیدوارم تو این شب ها خدا بهترین ها رو هرچی که به صلاحمونه و خودش راضیه برامون تقدیر کنه[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image003.gif[/IMG]
    آمیییییین
    منو هم در این شب ها از دعاتون محروم نکنین لطفا"



  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 خرداد 95 [ 17:54]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,448
    سطح
    21
    Points: 1,448, Level: 21
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط genre نمایش پست ها
    اگه ازتون سوال کردم و خواستم یکم با جزئیاتش بدونم چون میخواستم ببینم چقدر اون دختر به من نزدیکه تا بگم چه حسی داره
    نمیخوام با این حرف هام بیشتر اذیتتون کنم میخوام اگر اقایونی این نوشته ی منو خوندن یکم فقط یکم در مورد دختر ها بدونن
    اره ما دختر ها خیلی احساساتی هستیم و این همیشه شده واسه ما یک عیب
    همیشه شنیدم میگن اقایون همه مشکلاتشون رو میریزن تو خودشون و ابراز احساساتشون با خانم ها فرق میکنه و همیشه هم باید خانم ها سعی کنن اینو درک کنن اینو خیلی خوب میدونم و کاملا اینو قبول دارم ............ اما تو رو خدا شما هم اینو قبول کنین و فک نکنین این احساساتی بودن باید بشه یک عیبی که ...[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image001.gif[/IMG]
    میخوام بگم من نمیدونم چه جوری با اون دختر رفتار شده اما من میدونم سخت گذشته خدا کنه مثل من حس شکستن و تحقیر شدن و حتی یک عذرخواهی ساده نکردن و ساده بودن و له شدن و داغون شدن رو تجربه نکرده باشه من به ایشون گفته بودم میترسم گفته بودن نترس من هنوزم که هنوزم نگرانشون میشم و قلبم تند میزنه هنوزم که هنوزه نمیتونم باور کنم فکر میکنم خوابم هنوزم که هنوزه نمیتونم تو ذهنم بگم نمیبخشم ... این ها یک قطره از دنیای یک دختر احساسی بود که هنوز چند ماه بیشتر از اون روز کذایی نگدشته ... دختری که بزرگ شد اما به خرج خراب شدن تصوراتش و مردن دلش[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image002.gif[/IMG]
    تو این شب ها وقتی میخواستم از خدا بخوام رهام نکنه و منو ببخشه
    میخواستم با خدا معامله کنم و اون اقا رو ببخشم تا شاید دلم ارومتر بشه چون حتی نمیتونم ایشون رو نبخشم اما تا به این حس هایی که هنوز تو وجودمه میرسیدم خودم معامله خودمو با خدا بهم میزدم
    من نه اونقد کوچیکم که نبخشم و نه اونقد بزرگ که ....
    واسه همین از خدا میخوام که بزرگ بشم تو این شب ها
    من اون دختر رو میفهمم
    و منی که اون رو میفهمم میگم که امیدوار باشین که ایشون شما رو بخشیده باشن
    امیدوارم تو این شب ها خدا بهترین ها رو هرچی که به صلاحمونه و خودش راضیه برامون تقدیر کنه[IMG]file:///C:\Users\Dell\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\c lip_image003.gif[/IMG]
    آمیییییین
    منو هم در این شب ها از دعاتون محروم نکنین لطفا"

    اره منم يكم دور فهميدم كه چه حس بديه، كاش اونروز فكر الانمو داشتم كاش بيتجربگي و بچگي نميكردم،آخه چقدر ترسو بودم من، كاشكي الان ميتونستم اينو بهش بگم ،به دست و پاش بيفتم و بهش بگم كه واقعا نميخواستم اينطور بشه،من آدم بدي نيستم، حتي از اون موقع تا الان چندين بار خانوادم پيشنهاداتي بهم براي خاستگاري دادن،ولي تا اسم اينچيزا مياد بيشتر آتيش ميگيرم و احساس خورد شدن ميكنم ،واقعا اون لحظه فكر كردم كه بهترين كاره و اصلا به ذهنم نميرسيد چقدر كارم بده، اصلا ميدونيد هميشه فكر ميكردم بقيه كه ميگن آدم بدين ،يا كار بد ميكنن يه حالت خاص دارن يا مشكل دارن يا چطور ميتونن اينقدر بد باشن و بعد آسوده باشن و..
    ولي يه دفعه ديدم خودم هم يكي از اونا شدم، نميدونين چقدر حس بدي حس نامردي
    شايد اون مورد شما هم اينطوري باشه نميدونم فقط يه چيزي ازتون ميخوام و اون اينه كه لطفا ببخشيد و با خدا معامله كنيد و شايد بهتر بگم با خودتون تا اين حس رفع بشه،
    لطفا براي ما هم دعا كنين، كاش اون لحظه حس الانمو داشتم كاش

  7. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 93 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    736
    سطح
    14
    Points: 736, Level: 14
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعیتش یکم شما رو درک کردن برام سخته بهتره بگم خیلی برای من سخته این که بگم چیکار باید بکنین از حس و درک من خارجه، من به شدت سردرگمم و گیج اما اصلا نمیتونم به خودم اجازه بدم که به شما چیزی بگم و هرچی ، چون شما و هستین و خدای مهربون...
    اما این حسی که فک میکنین بد هستین و تصوراتتون نسبت به خودتون عوض شده رو خوب میفهمم و میگم امیدوارم خدا هم به اون دختر( این از ته قلبممه چون خیلی درکش میکنم البته اینکه اون دختر چقدر روی شما حساب میکرده و چقدر به شما وابسته بوده و چقدر برای ایشون قابل احترام بودین و اینکه با تمام پاکی دلش به شما دل بسته در میزان ناراحتی ایشون تاثیر گذاره ) و هم به شما ( چون میدونم خدا خیلی هوای بنده هایی که به سمتش میرن رو داره) آرامش بده و یاد هممون بمونه که چقدر خدا رو دوست داریم و چقدر خدا ما رو دوست داره.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.