به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 71
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    نوشته ها
    481
    امتیاز
    5,996
    سطح
    50
    Points: 5,996, Level: 50
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 154
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,600

    تشکرشده 1,855 در 418 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    پروردگارا به من و کاربرای این تالار بخصوص(بهار) صبر و تحمل و امید و روشنایی عنایت بفرما و آرامش را نصیب همه بگردان




    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم


    وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾

  2. 7 کاربر از پست مفید آرام دل تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), del (شنبه 14 تیر 93), khaleghezey (شنبه 14 تیر 93), Nilofar mordab (شنبه 21 تیر 93), کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93), بهار_68 (جمعه 13 تیر 93), شیدا. (شنبه 14 تیر 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    عزیزم اینکه تمام راه حل هایی که میگه قبلش خودت بهش گفته بودی قبول نکرده تنها یک دلیل داره. اون فکر میکنه سکان زندگی دست توبوده و حالا به عنوان یک مرد می خواد سکان زندگی دست خودش باشه.
    اگر قرار به انتقالی باشه اون باشه که تصمیم می گیره نه شما
    اگر قرار به زن دوم باشه اون باشه که تصمیم بگیره نه شما
    اگر قرار به ادامه زندگی باشه باز اون باشه که تصمیم بگیره نه شما
    اگر قرار به دادن بچه توسط شما باشه باز اون باشه که تصمیم بگیره
    اگر قرار بر کار شما باشه باز اون تصمیم بگیره
    اگر قرار بر رفتم شما از خونه باشه باز اون باشه که تصمیم بگیره
    اگر قرار بر شرط گذاشتن باشه باز اون باشه نه شما

    و متاسفاانه همیشه خودت تصمیم گرفتی و اونو در عمل انجام شده قرار داری و غرورش اینجوری شکسته به عنوان یک مرد که سکان زندگی باید دستش باشه.
    یعنی همه جوره تمام تصمیم ها رو خودت گرفتی و حالا اون داره اعاده حیثیت می کنه.

    به نظرم زندگیت درست شدنیه به شرط اینکه به این نقطه برسی (عملی و اعتقادی) که اون همسرته و اون مردته و دوست داشتن اون یعنی اینکه نقشش رو به عنوان مرد و تکیه گاه و همسر ببینی و بپذیری.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. 14 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 21 تیر 93), asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), del (شنبه 14 تیر 93), khaleghezey (شنبه 14 تیر 93), Nilofar mordab (دوشنبه 06 مرداد 93), Somebody20 (سه شنبه 17 تیر 93), فرشته مهربان (شنبه 14 تیر 93), کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 15 تیر 93), بالهای صداقت (شنبه 21 تیر 93), ساحل75 (شنبه 14 تیر 93), شیدا. (شنبه 14 تیر 93), شایسته89 (یکشنبه 15 تیر 93)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    منم دلم میخواست سکان زندگیمو دست او باشه او مرد زندگیم باشه ولی رفتارایی که نشون داد باعث شد نتونم بهش اعتماد داشته باشم
    از نظر مالی خیلی اذیتم میکرد
    یه قرون پول داشت چپ رفت و راست اومد گفت میخواهم زمین بخرم برای آینده دخترم بعد درسته زمین شد به نام مادرش تازه اینی که من خبر دار شدم چه آینده ی دختری؟!؟!؟

    سر اثاث کشی خونه قبلیمون یه جوری شد که من پول کادو تولدمو دادم بهش و بعدا به شوخی گفتم باید برش گردونی خیلی جدی برگشت گفت مبخواستی جو گیر نشی و ندی! یعنی پول تو برای تو پول منم برای من

    اتفاقات مالی زیادی بینمون افتاد
    تو دکه ای که تو شهربازی شمال زده بود یه روز از صبح تا ظهر رفتم جاش ایستادم در مغازه باز باشه ببینیم فروش صبح چطوریه هیچی فروش نداشتیم ظهر برای خودم بستنی برداشتم اونم با کمال پررو یی پولشو ازم گرفت انگار نه انگار که از صبح تا ظهر منو بچه تو اون مغازه الاف شدیم یه بستنی هم به ما نداد فکرشو بکن چقدر دل آدم میشکنه

    اون مغازه لوکس فروشی اول ازدواجمون هم همینطور یه مجسمه شکسته نیاورد خونه خودمون میگفت یکی پیدا میشه ارزونتر میخره یه ساعت چسب کاریش کرد بعد مامانش برداشت برد خونه خودشون


    به من میگه تو مادر آیدا نیستی!
    یا میگم آیدارو بده من میگه لیاقت نداری بعد خودش میگه میخواهی بیا بگیرش من راحت تر میرم ازدواج میکنم
    میگه اگه میخواهی ببینیش برو دادخواست بده هفته ای به ساعت بیبینش

    تاحالا مخالف صد درصد کار بود الان یا یادش دادن یا قلبا میگه رو نمیدونم میگه من با کارت مخالفتی ندارم ولی نمیشه من اینجا تو اونجا یعنی اگه انتقالی بگیرم خوب میشه؟

    نمیدونم چیکار کنم دوبار دادخواست طلاق داده و پس گرفته بعد وکیلش تو دادگاه گفته گفت پس گرفته چون توافق کردن ولی زوجه زیر قول و قراراش زده کدوم توافق؟؟؟؟
    یا نوشته چندین بار زوج از زوجه خواسته برگرده وی خانوم گفته پول من کفایت زندگیمو میکنه به خواهان احتیاجی ندارم؟؟؟!

    این واسطه هایی که میگه و خواسته ها و توافقا تو خواب بوده حالا یا او خواب دیده یا من خواب بودمو ندیدم
    ویرایش توسط بهار_68 : شنبه 14 تیر 93 در ساعت 03:55

  6. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93)

  7. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو بهار ناراحت نشیا ولی مثل دخترای نق نقو شدی

    دختر خبو برو بشین باهاش حرف بزن خوب و قشنگ ازش بپرس ببین واقعا چی میخواد ببین چی میگه خوب ما مردا غرور داریم وقتی قاطی میکنما (سواستفاده نکنین)کلا مغزمون هنگ میکنه تعطیل کامل خودمان هم نمیدونیم چی میخوایم فقط بهانه گیری و پاهایمان را محکم به زمین میزنیم که اینکارو باید کنی اونکارو باید کنی تا یه جاهایی خیلی خوب اومدی محکم بودی و روی حرفت وایسادی شوهرت کم آورد.
    الان برو باهاش صحبت کن تورو جان هرکی دوست داری مثل ما مردای کله شق یکدنده لجباز رفتار نکن شما زن هستید و از شما انتظار میره معقولانه تر رفتار کنید.
    خواهشا رفتارهای خودت را بر اساس رفتار شوهرت برنامه ریزی نکن نکن نکن

    شما زنا چرا اینجوری هستید بحث منطقی را کلا بیخیال بشید وقتی یه مرد عصبانیه طرفش نرید حواستان به غرورش باشه.از شما انتظار بیشتری میره بانو بهار لطفا صبور باش شما راه خودتو برو اصلا و ابدا به حرفاش کاری نداشته باش بزار نق بزنه اینقدر غر بزنه تا خسته بشه شما راه خودتو برو

    یکم کوتاه بیا و انعطاف داشته باش.از انجمن آزاد استفاده کن.بالا هم نشوتم لطفا مثل ما مردها رفتار نکن خواهشا شما دیگه لجبازی نکن میدونم حرق داری بانو ولی جنس مرد اینجوریه کاریش نمیشه کرد
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : شنبه 14 تیر 93 در ساعت 08:12

  8. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 21 تیر 93), del (شنبه 14 تیر 93), فرشته مهربان (شنبه 14 تیر 93), مهربونی... (شنبه 21 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 15 تیر 93), بالهای صداقت (شنبه 21 تیر 93), شایسته89 (یکشنبه 15 تیر 93)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    بهتره بری چند روز دخترت رو بیاری پیش خودت هم دل خودت آروم می گیره هم بچه به مادرش می رسه بعد از چند وقت جدایی
    هیچ کی مادر اون نمی شه جز خودت
    هم اینکه احساس می کنم همسرت داره با زبون بی زبونی می گه که اون بچه نیاز به مادر داره غرورش اجازه نمی ده مستقیم بگه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  10. 6 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    del (شنبه 14 تیر 93), khaleghezey (شنبه 14 تیر 93), فرشته مهربان (شنبه 14 تیر 93), کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 15 تیر 93), بالهای صداقت (شنبه 21 تیر 93)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 05:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,564
    امتیاز
    44,676
    سطح
    100
    Points: 44,676, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,967

    تشکرشده 6,441 در 1,459 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    بهارجان فکرمیکنم این تماس های زیاد ازطرف تو اصلا به نفعت نباشه...
    الان یه مدته بچه ها دارن میگن تماسهات رو کم کن فرصت فکرکردن بهش بده..اینکاروبکن..بزاردرآرام ش وبدون لجبازی فکرکنه...واسه ودت یه زمان درنظر بگیر مثلا 1ماه.
    اجازه بده اونم واسه تو دلتنگ بشه.بهارتوروخدا اینقدر غرورتو باتصمیمهای احساسی نشکن...مردها ازخانمهایی که خیلی راحت خودشون رو کوچیک میکنن متنفرن.
    بهار خانم باش..صبور باش...یه مدت باهاش تماس نگیر...
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  12. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 20 تیر 93), کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    امروز فهمیدم یکی از همکارام که همسایه مادرشوهرم هست داره چهره منو تو اداره خراب میکنه و زیرآب میزنه
    دلم شکست ولی خوب زمستون تموم میشه رو سیاهی برای زغال میمونه

    - - - Updated - - -

    یکی از همکارام خیلی اصرار کرد که با شوهرم حرف بزنه منم شماره اورو بهش دادم
    باهم حرف زدن کلا همکارم هم از طرز صحبتش خیلی ناراحت شده بود گفت کار بهونشه کلا حس انتقام جویی تو صحبتاش بوده
    همکارم بهش گفت اگه انتقالی بگیره بیاد چی اونم گفته اگه بیاد شمال باز من انتقالی میگیرم برمیگردم شهرمون
    کلا لج کرده

  14. 2 کاربر از پست مفید بهار_68 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 20 تیر 93), Somebody20 (سه شنبه 17 تیر 93)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    . "خداوندا" ! نه آنقدر پاکم که مرا کمک کني و نه آنقدر بدم که رهايم کني؛؛؛ ميان اين دو گم شده ام، هم خود و هم تو را آزار ميدهم.!هرچه تلاش کردم، نتوانستم آني شوم که تو مي خواهي و هرگز دوست ندارم آني شوم که تو رهايم کني.!"خدايا" دستم به آسمانت نمي رسد. اما تو که دستت به زمين مي رسد"بلندم کن"..

  16. 6 کاربر از پست مفید بهار_68 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 30 تیر 93), khaleghezey (جمعه 20 تیر 93), کاغذ بی خط (جمعه 20 تیر 93), دختر بیخیال (جمعه 20 تیر 93), ذمانح (جمعه 20 تیر 93), رویای پر کشیدن (جمعه 20 تیر 93)

  17. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام بهار جان من بعداز این همه تاپیکهایی که زدی من یه سوال دارم...
    شما چرا می خوای و چرا تلاش می کنی که دوباره بری با همسرت زندگی کنی؟این کار زمان نیاز داره برای باز سازی احساسها بین شما دو نفر نه در این زمان که همه اختلافها داغه و همسرتون میگه مامان تو و شما هنوز می گی مامان تو...عزیزم حتی اگه همه چی درست شه تو باز هم در شروع دوباره با همسرت دچار مشکل میشی چرا که ایشون خودش رو تغییر نداده شما همیشه تلاش کردی خودت رو تغییر بدی...
    من جای شما بودم تلاش نمی کردم که دوباره با همسرم برم زیر یه سقف تلاش می کردم که بچم رو حداقل هفته ای یه بار داشته باشم...و در تمام مدتی که از همسرم جدام سعی به بازساری ارتباط می کردم و نه تمنای برگشت رو که اون هم این همه شرط بخواد بذاره ..............
    من برگشت دوباره شما در کنار ایشون رو فعلا صلاح نمی دونم به نطرم از لحاط قانونی تلاش کن بچت رو جتی خیلی کم داشته باشی و لطفا به احساست زمان بده و منتطر نشین تا اون انلاین باشه تا دوباره ازش خواهش کنی و اون برات ناز کنه....به نطرم خیلی باید صبر داشته باشی....خیلی....................صبور باش

  18. 2 کاربر از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 21 تیر 93), دختر بیخیال (جمعه 20 تیر 93)

  19. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    کاغذ بی خط عزیز

    منم تردید دارم برای برگشتنم ولی با این رای که به نفع او شده بر نگشتنم یعنی

    از دست دادن زندگی
    از دست دادن کار
    ازدواج مجدد قانونی بابای آیدا
    از دست دادن همه چیز م

    تحمل اینهمه شکست رو ندارم
    اگه بتونم انتقالی بگیرم حداقل کارم رو از دست ندادم
    یه امیدیم برای از نو ساختن زندگیم دارم

    البته اگه اون قصد اذیت منو داشته باشه باز یه جور دیگه منو اذیت میکنه مثلا میره یه جا دیگه خونه میگیره یا باز انتقال میگیره میره شهر دیگه ولی نمیخواهم منفی فکر کنم

  20. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (شنبه 21 تیر 93)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.