به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فکر می کنم برنامه ریختن خیلی جوابگو نباشه.
    چون همه سال را که نمی شه برنامه بریزی. این هفته بگید ما مسافرتیم یا برنامه داریم یا .... هفته بعد می آن.

    در مورد دوستانی هم که می گن عادیه و ... به نظرم عادی نیست.
    ایشون می گن وقتی تهران بودیم هم هر هفته می اومدن. از صبح روز تعطیل تا 12 شب.
    اونم خونه ی یه زوج جوان !!

    اون موقع که نزدیک هم بودین، رفع این مشکل راحت تر بود.
    چون دیگه به قصد اقامت و سفر نمی اومدن.
    اما الان سخت شده. نمی شه که 365 روز سال بهانه بیارید.

    پس می مونه یک راه.
    با همسرتون در موردش صحبت کنید.
    براش توضیح بدید که از این شرایط ناراحتید و براتون سخته.
    ازش بخواهید که در این مورد با شما همراهی کنه و با هم برای زندگیتون و مهمونهاتون برنامه ریزی کنید.
    اسمی از خانواده تون و نظراتشون نیارید. نظر خودتون و خودش.
    کمی شما کنار بیایید، کمی ایشون و به یه تعادلی برسید.


    شاید اشکال در اینه که زمان انتخاب همسر به این رفتار و ویژگی خانوادگیشون دقت نکردید.
    بعضی خانواده ها از این که برن خونه کسی، چندروز بمونند براشون سخت نیست.

    آیا خونه بقیه بچه هاشون هم اینطورن؟
    شما خودتون وقتی می رید تهران کجا می مونید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 04 تیر 93), مقیمی (سه شنبه 03 تیر 93), مهربونی... (چهارشنبه 04 تیر 93), آویژه (سه شنبه 03 تیر 93), ساحل75 (سه شنبه 03 تیر 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    فکر کنم الان که شیراز هستن گفتن عیدها و بخش از تابستون 10 روز می مونن . نه تکتک روزهای سال
    برای عید و تابستون و حتی چند تا تعطیلی چه مانعی وجود داره که برنامه ریزی نکنن ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 04 تیر 93)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دادا

    دقیقا همین مشکل رفت و امد را ما هم داشتیم
    مثلا مایی که توی خانوادمون خونه فامیلا سالی یکبار اولا واقعا تعجب میکردم چرا اینجوری هستند و عجیب غریبن چرا ولی کم کم عادت کردم

    بنظر من هرچیزی به اندازش خوبه خیلی روی رفتارهای خودم تاثیر گذاشت و باعث شد یاد بگیرم با سیاست حرف بزنم و رفتار کنم هرچند خیلی دوست نداشتم ولی بازم خیلی خوب بود برام.

    تجربه شخصی من میگه از مشکلات فرار نکن بلکه باهاشون روبرو بشو و حرفتو بزن البته محترمانه مخصوصا با همسرت اینکه دلتگشان هست درست ولی قرار نیست این دلتنگی باعث آسیب وارد شدن به شوهرش بشه مقالاتی که برای شما گذاشتم مطالعه کنید خیلی بدردت میخوره توی روابطی که داری با همسر و دیگران

    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

    در مورد خانواده خودتان هم بنظرم بهتره منصفانه برخورد کنید همانطور که انتظار دارید خانواده همسرتان و همسرتان منصف باشند این را در نظر بگیر ما مردا منطقی هستیم و بانوان احساساتی یکم فرق میکنه نوع دیدگاهی که به راوبط داریم مخصوصا ایشون هم به رفت و آمد زیاد عادت داشتن.

    بنظر من شخصی با همسرت حرف بزن بهش بگو دوسش داری و بهش علاقه و درک میکنی که قبلا رفت و آمد زیاد داشتین و عادت کردن و اینکه زن هستند و احساساتی و دلشون برای خانواده و فامیلشون تنگ میشه و واقعا هم از صمیم قلبت اینو بگو نه ظاهری و خانوادشو دوست داری.بعد بهش بگو با خانوادش حرف بزنه بقول معروف نه سیخ بسوزه و نه کباب فقط تعداد روزهایی که میمانند در منزل شما متعادل بشه همین مه هم دیداری باشه بین دو طرف و باعث شادی و خوشحالی همسرت و خانوادش بشه و هم شما خیلی احساس بهتری داشته باشید.

    سعی کن همسرت اولویت اول زندگیت باشه دوست عزیز خانواده سر جای خودش ولی همسر اولویت اوله و همسر شما هم بهتره اینو بهش بگید که تو اولویت اول زندگی منی و همه کاری میکنم که خشوحالی تورو ببینم چون لبخند تو زیباترین تصویریه که توی هستی وجود داره(چی گفتم جون خودم ) منم دوست دارم اولویت اول زندگیت منو قرار بدی و بعدش حرفتو بزن که دوسش داری و خانوادشو دوس داریو بهشون احترام یمزاری ولی واقعا 10 روز سخته مخصوصا برای ما مردا چون دوست داریم توی خونه راحت باشیم بابا ازدواج کردیم زن گرفتیم که از کنار هم بودنمون لذت ببریم و راحت باشیم.

    راستی البته اینم یه نظریه کارای بالا را انجام بده احتمال زیاد نتیجه مثبت میگیری توی جمله هایی که میگی کلمه تو بکار نبر فقط بحث بین تو و همسرته به هیچ عنوان بحث را به گذشته و اتفاقایی که افتاده یا خانواده ها نکش عصبانیتو صدای بلند ممنوع فقط لبخند و محبت سعی کن وقتی باهاش حرف میزنی کنارش باشی یا در ؛وشش بگیری اینجوری خیلی زیباتر میشه وقتی حرف از دوست داشتن و عشق بهش میزنی. ولی در کنارش بنظرم برای خودت خرج بتراشی بد نیست مثلا قسطی مسیله ای بخر که نیاز داری برای منزل یا خونه یا زمین یا ماشین یا هرچیز دیگه ای که البته لازم میشه

    واقعا سخته 10 روز معذب باشی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    مهربونی... (چهارشنبه 04 تیر 93)

  7. #14
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای خاله قزی اقوام و خویشاوندان یک شبکه حمایتی هستند. حمایت از هر جانب. اگر در سنت های ایرانی رابطه با اقوام مهم است دلیلی دارد. دلیلش همین شبکه حمایتی و ارتباطی است که تشکیل می شود. می دانید چرا قدیم ها خیلی بیماری ها مثل آلزایمر و مشکلات ذهنی کمتر بود ؟ چرا کلا بزرگترهای ما با اینکه امکانات بسیار محدودتری از ما داشتند خود را از الان ما خوشبخت تر می دانستند ؟ بله دلیلش یک شبکه ارتباطی منسجم بود که در آن انسان ها با هم تعامل داشتند حرف می زدند و رابطه های مختلف برقرار می کردند. من که جامعه شناسی خوانده ام می دانم که چقدر شبکه های ارتباطی فامیلی مهم هستند در نظم دادن به جامعه حتی در حفظ امنیت جامعه. من الان هر چه فکر می کنم نمی توانم بفهمم علت دوری گزیدن از همدیگر حتی از اقوام و همسایه ها چیست. الان طرف حتی همسایه ای که با هم در یک طبقه هستند نمی شناسد. همه انزوا گزین شده اند . خوب نتیجه اش می شود اینکه امنیت به خطر می افتد چون هیچکس با دیگری ارتباط ندارد و هیچ کس متوجه نمی شود چه اتفاقی در ساختمان یا محله اش می افتد و اگر هم بفهمد برایش مهم نیست. نتیجه اش اینکه دزدها و جنایتکاران از این بی انسجامی که در جامعه ما به وجود آمده نهایت استفاده را می کنند. حتی در یک خانه هم اعضای خانواده با هم تعاملی که باید ندارند. هر کس می خواهد تنها باشد. نتیجه اش مشکلاتی می شود که دارد بنیاد خانواده را به باد می دهد.

    من الان همه امکاناتی که یک جوان آرزو دارد در اختیارم است. به قدر کافی پول دارم اینترنت پرسرعت با حجم بالا ویدئو تلویزیون با یک عالمه کانال اتاق شخصی با هر وسیله ای که بخواهم و یک عالمه وقت برای تنهایی. اما این را بدانید که زندگی من همیشه اینگونه نبود. یک زمانی بود که من کودک بودم و بعدها در نوجوانی زندگی من با الان زمین تا آسمان تفاوت داشت. آن موقع اقوام من در همسایگی دیوار به دیوار من بودند. وجود مادربزرگم باعث می شد نوه ها و بچه هایش در خانه جمع شوند. به هر حال توضیحش مفصل است تا اوایل جوانی من هیچ کدام از امکاناتی که الان برایم هست نبود و تنها نبودم. آن موقع دلم می خواست یک اتاق خلوت شخصی برای خودم داشته باشم و هر چه دلم می خواهد بخرم و هر چه می خواهم بپوشم. دلم می خواست راحت باشم و کسی به من کار نداشته باشد. الان همه آنها را دارم و خیلی بیشتر از آنچه که جوان های دیگر دارند و می توانم هرچقدر بخواهم تنها باشم و کسی نیاید.

    اما از وقتی که این امکانات و این تنهایی برای من فراهم شد وضع من بهتر نشد که هیچ بدتر هم شد. چقدر می خواستم بخوابم چقدر تلویزیون و اینترنت ، چقدر کتاب بخوانم آنقدر این کارها را در خانه راحتم می کنم که تا شب شود و بخوابم.
    اما حالا فهمیده ام چه چیزی را از دست داده ام و چه چیز بی ارزشی به دست آورده ام. واقعیت این است که من آدم درونگرا و تنهایی طلبی بودم و هستم. اما وقتی به گذشته و الان خودم و حتی جامعه خودم نگاه می کنم می بینم چه سرمایه ای را از دست داده ام. واقعیت آن است که من در گذشته به خاطر ارتباط های بیشتر و همان شبکه حمایتی و ارتباطی که گفتم انسان بسیار متعادلتری بودم. واقعیت این است که حتی انگیزه درس خواندن در من بیشتر بود . انسان شادتری بودم و احساس آرامش درونم بسیار بیشتر بود. به خاطر ارتباط همسایه ها محله امنی داشتیم که من می توانستم به تنهایی به مدرسه ابتدایی بروم وبیایم اما الان بچه تا سر کوچه نمی تواند برود.
    بله کسی نیست که به من حرفی بزند که ناراحتم کند و در خانه ام هر کاری بخواهم می کنم و هر لباسی که بخواهم می پوشم. چیزی که همیشه آرزویش را داشتم و با رفتن خواهر و برادر و فوت مادربزرگم امکانات مالی بیشتری برای من هست. هر چقدر که بخواهم.
    اما حالا هیچ انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم. هیچ کس نیست که حرف تازه ای به من بزند یا حداقل یک جوک برایم تعریف کند. هیچ کس نیست که به خاطر او یک لباس تازه بخرم . لباس بخرم جلوی چه کسی بپوشم وقتی هیچ کس نمی آید؟ شب تا صبح بنشینم جلوی آینه خودم نگاهش کنم ؟ بله من بیرون هم می روم و دانشگاه هم می روم. اما آنجا هم وضع به همین منوال است. مردمی که از اقوام و همسایگان و حتی خانواده خودشان دوری می کنند هیچ تمایلی به ارتباط با من و یکدیگر ندارند. تنها می روم و برمی گردم. در دانشگاه کسی مزاحم من نیست و هرکاری بخواهم می کنم . مجبور نیستم برای دوستانم وقت بگذارم . هر چقدر بخواهم مقاله دانلود می کنم و می خوانم . اما با خودم فکر می کنم من این کارها را چگونه باید انجام دهمم ؟ همه این مقاله های مهارت های ارتباطی و موفقیت و حل مشکلات و ... برای وقتی است که انسان با کسی ارتباط دارد . اما الان با این وضع چه سودی دارد این مقاله ها را بخوانم وقتی تنها هستم ؟ خودم با خودم چکار کنم ؟ در اطراف دانشگاه ما کلی هتل وجود دارد . یک روز معلم دبیرستان ما گفت : من زمان دانشجویی با دوستانم به لابی هتل می رفتیم و چای می خوردیم و خوش بودیم. حالا من آقای خاله قزی به لابی هتل های چندستاره می روم و هرچه بخواهم سفارش می دهم . اما کسی با من نیست
    . خودم هستم و خودم و تنهایی که همیشه آرزویش را داشتم.
    به خانه هم که بیایم وضع فرقی نمی کند. چون اقوام من هم سالی یکبار شاید زنگ بزنند حتی برادرم دو هفته یکبار تماس می گیرد. به خانه که می آیم همه چیز مهیا است برای منی که انگار در یک جزیره دورافتاده وسط اقیانوس زندگی می کنم که گذر کسی به آن نمی افتد. جزیره ای که خاکش از طلا است و پر از پول است و پر از هر چیزی که بخواهم اما همه اینها به شرطی است که تنها باشم و تنهایی با خودم حرف بزنم و بخندم و هر لباسی زیبایی که می پوشم فقط خودم نگاه کنم تا کهنه شود. فرض کن کس دیگری هم باشد. اما آنقدر آن یک نفر را نگاه کرده ام که هر دو حالمان از قیافه هم به هم می خورد و هیچ حرف تازه ای نیست و از هم خسته ایم .

    حالا می فهمم که جامعه سنتی ما چه چیزهای با ارزشی داشت که در دنیای مدرن و پر از امکانات ناپدید شد.


    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط نوروزیان. : چهارشنبه 04 تیر 93 در ساعت 11:08

  8. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (چهارشنبه 04 تیر 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    فکر می کنم برنامه ریختن خیلی جوابگو نباشه.
    چون همه سال را که نمی شه برنامه بریزی. این هفته بگید ما مسافرتیم یا برنامه داریم یا .... هفته بعد می آن.

    در مورد دوستانی هم که می گن عادیه و ... به نظرم عادی نیست.
    ایشون می گن وقتی تهران بودیم هم هر هفته می اومدن. از صبح روز تعطیل تا 12 شب.
    اونم خونه ی یه زوج جوان !!

    اون موقع که نزدیک هم بودین، رفع این مشکل راحت تر بود.
    چون دیگه به قصد اقامت و سفر نمی اومدن.
    اما الان سخت شده. نمی شه که 365 روز سال بهانه بیارید.

    پس می مونه یک راه.
    با همسرتون در موردش صحبت کنید.
    براش توضیح بدید که از این شرایط ناراحتید و براتون سخته.
    ازش بخواهید که در این مورد با شما همراهی کنه و با هم برای زندگیتون و مهمونهاتون برنامه ریزی کنید.
    اسمی از خانواده تون و نظراتشون نیارید. نظر خودتون و خودش.
    کمی شما کنار بیایید، کمی ایشون و به یه تعادلی برسید.


    شاید اشکال در اینه که زمان انتخاب همسر به این رفتار و ویژگی خانوادگیشون دقت نکردید.
    بعضی خانواده ها از این که برن خونه کسی، چندروز بمونند براشون سخت نیست.

    آیا خونه بقیه بچه هاشون هم اینطورن؟
    شما خودتون وقتی می رید تهران کجا می مونید؟




    ما در كل شايد دو وعده يا سه وعدو اونجا باشيم. خانمم هم وقتي طولاني ميشه اذيت ميشه ولي روش نميشه بهشون بگه.
    مرسي كه درك ميكنين
    به نظر من منطقي نيس كه خونه زن و شوهر جوون انقد بدون حساب و كتاب بمونن


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.