موضوع: میشه بدون رابطه زناشویی ،زندگی خوبی داشت؟

نوشته اصلی توسط Eram

سلام عزیزم.
راستش تمرین این موارد هم وقت می خواد هم انرژی زیاد و پیوسته که بتونی روی خودت کار کنی.نه به خاطر اینکه مشکلات از شماست، بلکه به خاطر اینکه خودت کمتر توی این شرایط اذیت بشی. راهنمایی به شما در موقعیتی که توی اون قرار داری کار یک مشاور حرفه ای هست به نظر من مشاوره ی دوتایی برید حتما. یک چیز هم دوستانه بهت بگم که خودم تجربه داشتم. همسرت در مقابل انتقادهات دادوبیداد راه می اندازه چون زیادی و همیشه کوتاه اومدی. به نظرم این برخورد جدی دیشب رو با همسرت ادامه بده و حرف دلتو بهش بزن .قضیه ی مشاوره رفتن رو هم جدی باهاش مطرح کن و بهش فرصت بده تا جوابتو بده. نزار فکرکنه موقتی بوده و فردا همه چیز خوبه!
حتی اگه مجبورباشی واسه مشاوره رفتن به یک شهر دیگه بری بازم می ارزه اگه پیگیر باشی آدرس مشاورهای خوب رو می تونی راحت پیدا کنی.
موفق باشی الهه آذر عزیز

ممنونم عزیزم.خودمم میدونم که بایدسخت کار کنم رو خودم...منتها گاهی تردید دارم که بجای اینکه اینهمه انرژی رو صرف بهبود رابطه کنم صرف خودم کنم..درسمو ادامه بدم.فکر اهدافم باشم که تو این 4 ال اخیر کلا گذاشتمشون کنار...امروز فکر میکردم با خودم که یکسال پیش هم همین وضع رو داشتم و متاسفانه پیشرفت چندانی نداشتم.در مورد مشاوره متاسفانه همسرم حاضر نیس بیاد.خودمم هربار تنها رفتم بهم گفتن حتما باید همسرت بیاد..بهرجهت ممنونم از اینکه برام وقت گذاشتی..امیدوارم بتونم به ترسی که از اجرای تمرینات جرات ورزی دارم غلبه کنم

نوشته اصلی توسط Eram

خواهش می کنم عزیزم. اگر امکان رفتن پیش مشاورهای خوب رو داری حتما خودت برو. تنها مشاوره رفتن بهتر از اصلا نرفتنه.به کمک مشاور می تونی مهارت های جرئت ورزی و روش صحیح اجراش و نیز مدیریت برخود و بیان درست خواسته هاتو یاد بگیری. خودت هم میگی توی این چند سال خیلی نتونستی به اهدافت برسی.پس روشتو عوض کن و انفعالی برخورد نکن.فقط و فقط به خاطر تغییر هرچیزی که تا الآن برتوگذشته و مجبور به پذیرشش بودی.تو آزادی و حق داری بهترین روش هارو برای زندگی کردنت انتخاب کنی. آزادی و شادی نیاز اولیه و اساسی ترین نیاز هر انسانیه. این ها رو از خودت دریغ نکن. از خودگذشتگی و ایثار توی زندگی با نادیده گرفتن خود فرق داره. تو خودتو نادیده گرفتی. برای فرار از چیزی که توی ذهنت اون رو شکست می دونی زندگی نکن.بلکه برای ساختن آرزوهات زندگی کن.که تو با این همه ویژگی های خوب حتما لیاقتش رو داری.
این حرفا شعارنیست.در عین حال آسون هم نیست و زمان بره . من خودم طی مدت یکسال دید و نگرشم و مهارت هام ازین رو به اون رو شد و خیلی پیشرفت کردم اون هم باکمک یک مشاور عالی.هرچقدر که پیش رفتم علاقه ام به مطالعه زیاد شد و الان روزبه روز پیشرفت رو در زندگیم احساس می کنم و مهارت های ارتباطی و قدرت مبارزه با مشکلات رو خیلی بهتر از همیشه پیدا کردم. ایناروگفتم که بگم تو هم می تونی. البته قبلش به شدت به زمین خوردم که عامل محرکم بود.
عزیزم...حتما تو هم موفق میشی .فقط باور کن تو فوق العاده ای و از پسش برمیای...باورکن تو می تونی چون من تونستم و امسال من و تو کم نیستن که تونستن.
به خاطر خودت به خودت عشق بورز ...من عاااااااااااااااااااااااش ق خودمم ...
و درپایان :
. کسایی که نشناختند مرا و دوستم نداشتند،قضاوت کردند . کسانی که مراشناختند و دوستم نداشتند و ازمن دوری گزیدند،خوشحالم کردند چرا که من لیاقت آن را دارم که اطرافم پر باشد از کسانی که دوستم دارند و دوستشان دارم... پس خدای خوبم از تو ممنونم که همه چیز بر وفق مراد است ...

خیلی ممنونم عزیزم که بهم امید و روحیه دادی..میشه بیشتر در مورد کارها و تمریناتی که انجام دادی تا خودتو دوست داشته باشی و عاشق خودت بشی برام بگی؟کتابی هم اگه میشناسی ممنون میشم کمکم کنی...بازم ممنون

نوشته اصلی توسط Eram

سلام عزیزم. من خودم اولین عامل انگیزه ام برای شروع جدی تغییرات مشکلی بود که بهش برخورده بودم و به شدت زندگیمو تحت تاثیر قرارداده بود.درقدم دوم تصمیم گرفته بودم خودم مطالعاتی رو شروع کنم و مشکلم رو حل کنم اما نتونستم و سریع جا می زدم.مدت 5 ماه خودم تمرین کردم ولی خیلی جواب نگرفتم چون اصول و قواعدی که براساسش تصمیم می گرفتم یه جاهاییش می لنگید بنابراین بالاخره جونم به لب رسید و تصمیم گرفتم برم مشاوره. مشاوری که من انتخاب کردم مشاور فوق العاده ای بود و خیلی هم تجربه داشت.و تکنیک های عالی و زیادی به من یاد داد.به من کمک کرد تا تصمیم درست رو توی موقعیتی که بودم بگیرم ازون به بعد هر وقت که می رفتم پیشش یه چیز جدید یاد می گرفتم .همزمان که به مشاوره می رفتم به خاطر نتایج خوبی که از مشاوره عایدم شد بیشتر از گذشته به سخنرانی های روانشناسی(سمینار موفقیت دکتر فرهنگ و سمینار ازدواج موفق )گوش کردم و خیلی روم تاثیر گذاشت.بعد بیشتر و بیشتر به مطالعه علاقه مند شدم و بنابرپیشنهاد خود دکتر شاهین فرهنگ توی سخنرانی موفقیتشون کتاب "برای هر مشکلی یک راه حل معنوی وجود دارد" از دکتر وین دایر رو خوندم.کتاب "خود مقدس شما" از وین دایر هم عالیه. حتما توصیه می کنم بخونی.ضمنا یک نکته ای که من همیشه در طول این مدت رعایت می کردم این بود که تمرین های مشاور رو انجام می دادم حتی اگر وقت اندکی داشتم.بعد از رفع مشکلم هنوز به شدت به مشاوره رفتن علاقه دارم و رهاش نکردم.هفته ای یک جلسه می رم پیشش.حتی الان که قدرت تحلیل و اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده احساس می کنم دوست دارم بیشتروبیشتر مطالعه کنم تا روز به روز بهتر بشم.
شما در درجه اول به خدا توکل کن و ازش بخواه توی این مسیر بهترین ها رو سر راهت قرار بده.تا مشکلی نباشه رشدو تعالی هم وجود نداره پس خدارو به خاطر موقعیتی که توش هستی شکر کن.من اگه به 3 سال پیش برگردم بازم همون چیزهایی که برام پیش اومد رو در عین سختی انتخاب می کنم چون حاضر نیستم حالم رو که در نتیجه ی اون ها بوجود آمد از دست بدهم
عزیزم برات آرزوی موفقیت می کنم. ازهمین الان شروع کن به برنامه ریزی.می خوای به چی برسی و چه کارایی کنی.آرزوهاتو بنویس و براش تلاش کن. اگر هم دراین راه به مشکلی برخوردی(که همه می خورن) روی کمک من و بچه های همدردی حساب کن.
موفق باشی.

امیدوارم همیشه تو جاده پیشرفت و موفقیت باشی...خیلی لذت میبرم وقتی کسی از داستان تلاشش و به ثمر نشستنش تعریف میکنه...
کتابایی رو که گفتی هردوتاشو دارم.چند سال پیش خوندمشون .باید دوباره بخونمشون
ممنونم ازینکه تجربتو در اختیارم گذاشتی..سعی ام رو میکنم..

میخوام امشب بعد از افطار بشینم و با شوهرم صحبت کنم..اصلا نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم...میخوام از حرفم نتیجه بگیرم.بدون دعوا.بدون دلخوری.بدون تمام شدن حرف و نزدن حرفای نگفته...
میخوام بدونه عذاب میکشم از بی تفاوتیش در زمینه مسائل جنسی...بفهمه دیده نشدن حس بدیه...اما نمیخوام فکر کنه دارم ازش توجه گدایی میکنم و فقط واسه رفع تکلیف اینکارو بکنه دوست دارم مثه همه آدمهای طبیعی این رابطه از سر عشق و علاقه باشه نه فقط واسه سر واکنی و دوباره همه چیز مثه قبل...
تو سرم صداهای منفی مدام رژه میرن...
اگه اعتیاد به پورنو اصلا درمانی نداشته باشه چی؟هرچند اصلا اون قبول نداره یه معتاده...وقتی حس و کشش جنسی بمن نداره بزور نمیتونه با حرف زدن در خودش ایجاد کنه...اگه از حرفام بعدا بر علیه خودم استفاده کنه چی؟اگه براش این حس ایجاد شه که چقد ضعیف و آسیب پذیرم چی؟
این صداها همیشه مانعم میشه تا بشینم و یه بحث منطقی باهاش داشته باشم....
از بس با هم حرف نزدیم نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم...کمکم کنید
ما خیلی از شبها میریم پیاده روی بنظرتون بیرون از خونه باهاش حرف بزنم یا تو خونه بهتره؟
از قبل بهش بگم؟مثلا ظهر که میاد خونه بگم امشب میخوام باهات حرف بزنم؟یا خیلی اتفاقی شب شروع کنم به صحبت؟
وای خیلی خنده داره...آدم واسه حرف زدن با نزدیک ترین شخص زندگیش اینهمه سبک سنگین کنه...همینم نشوندهنده دوریمونه...
لطفا کمکم کنید...َ


- - - Updated - - -

چرا هیشکی نیس؟

خوب چرا نمیرید پیش متخصص سکسولوژی مشکلتان را حل بکنه؟

ایشون یا خوب میشه یا همینی که هست.این شمایی که باید انتخاب کنی و ببینی میتونی همینجوری بمونی کنارش یا نه.در هر صورت تلاشتو کن همه تلاشتو کن و از طریق کارشناس همب رو جلو نشد بعد بشین خوب فکر کن و معایب و مزایای این زندگی رو بسنج و بعد تصمیم گیری کن

جناب خاله قزی عزیزیما تو شهرمون متخصص سکسولوژی نداریم. اگه هم باشه شوهرم به هیچوجه نمیاد. از دید خودش مشکلی نداره و طبیعیه. منم تنها برم بیفایدس. میشه یکی دیگه سرما بخوره شخص دیگه ای جاش دارو بخوره خوب شه؟من باید این مشکلو خودم تنهایی حل کنم متاسفانه. اگه شوهرم حاضر به اومدن پیش دکتر یا مشاور بود که اصلا دیگه. غصه ای نبود

عبرت عزیز. ممنونم. امیدوارم مشکلت هرچی که هست با تلاشت حل شه