موضوع: صیغه پسر مجرد هستم مشکلات و وابستگی من

سلام

لطفا واقع بین باشید

نمیدونم چرا دخترا به ازدواج نگاه فانتزی دارند و به حقیقت و اصل ماجرا توجه نمیکنند
معنی کلماتی مثل دوستی و خواستگاری و ازدواج دائم و ازدواج موقت و صیغه کاملا مشخصه

نمیدونم چرا بعضی دخترا خودشون رو گول میزنند و معنی دیگری از این کلمات برای خودشون میسازند

مثلا با پسرا دوست میشند و بعد از پسر توقع ازدواج دارند !!!!!!! و ...

شما همسر موقت این آقا هستید و مطمئنا ایشون قصد ازدواج با شما رو نداره و بهتره با دید واقع بینانه ای به این قضیه نگاه کنید

شما همون لحظه اول که تن به این رابطه دادید باید خیلی از مسائل رو در نظر میگرفتید و معلوم بود که این رابطه موقته نه دائمی

من اگر جای شما بودم به همین رابطه ادامه میدادم و از اون لذت میبردم چون حداقل بهتر از تنهاییه و شما ضمن اینکه گناه نمیکنید نیازهای عاطفی و جنسیتون برآورده میشه و موقع تنهایی حسابی تحت فشار قرار خواهید گرفت و مشکلاتتون چند برابر میشه

تنها کاری که باید بکنید اینه که با پذیرش اینکه این رابطه یک رابطه موقت و با تاریخ انقضا هستش از وابستگیتون به ایشون کم کنید یعنی باید تمرین کنید با خودتون تا واقع گرا تر بشید ونباید به اون پسر به چشم همسرتون نگاه کنید و توقع خاصی داشته باشید

ضمنا چشم بسته بهتون میگم که حتی اگر اون پسر بخواد با شما ازدواج کنه (که خیلی بعیده) خانواده اش مخالفت میکنن و نمیزارن این ازدواج سر بگیره

خود شما اگر خواهر یا مادر یک پسر باشید اجازه میدید پسر مجردتون با زنی که از همسرش طلاق گرفته ازدواج کنه (مطمئنا به خانواده اش در خصوص شما حرفی نزده و نخواهد زد)

در این خصوص هم بهتره واقع بین باشید و دنبال همسری باشید که اونم مثل شما سابقه طلاق داشته باشه


بازم میگم من اگر جای شما بودم با تمرین کم کردن وابستگی ام این رابطه رو ادامه میدادم و توقع خاصی نداشتم چون این رابطه خود بخود یک روز به پایان میرسه
.................................................. ........................................
پ.ن : یه موضوعی رو میخوام از حرف های شما اشاره کنم که شاید خیلی ربطی به مشکل شما نداشته باشه

نوشته اصلی توسط sanam65

1سال پیش با آقایی آشنا شدم ک 34 سالشه اولش اصلا علاقه ای بهش نداشتم شاید ب خاطر ظاهرش.اما دیدم چقدر بهم محبت میکنه و مهربونه و خلاهای زندگی قبلیمو پر میکنه چون تو زندگی قبلیم طعم محبتو نچشیدم حتی 1بار کلمه عزیزم از زبون همسرم نشنیدم خلاصه روزها میگذشت و من وابسته شدم تا اینکه مشترکا ب این نتیجه رسیدیم صیغه کنیم ک گناه نباشه

کلا من به این مسئله رسیدم که دخترا نیاز به محبت و توجه خیلی زیادی دارن و برای همین در موقع انتخاب همسر نباید خیلی روی ظاهر و زیبایی همسرشون زوم کنن و معمولا افرادی که ظاهر معمولی دارن و از دختر سر تر نیستند به نسبت بغیه بیشتر نیازهای عاطفی همسرشون رو برآورده میکنند

و بلعکس مرد ها باید خیلی سنجیده همسرشون رو انتخاب کنند و اگر ظاهر و زیبایی همسر براشون مهمه باید در این خصوص سخت گیری کنند

یه چیزی تو همون مایه ها که مردا چشمیو دیداری و زنا گوشی و شنیداری هستند (یعنی مردا خیلی خواهان این هستند که زیبایی رو ببینند و زنها خیلی نیاز دارند که ستایش همسرشون رو بشنود)

برای همین خیلی به کفویت زیبایی اعتقاد ندارم و به نظرم اگر زیبایی مرد بیشتر باشه یا هم سطح یاشن حداقل میشه اینطوری برداشت کرد که زن به جلب توجهی که لازم داره نمیرسه و مرد به نیازش به دریافت زیبایی !!

ولی در عوض اگر زن زیباتر باشه هردو طرف به خواسته هاشون میرسن

درضمن زن ها استقبال زیادی از مردهای مغرور میکنند (خیلی با این جمله برخورد کردم که دلم میخواد با یه پسر مغرور ازدواج کنم )و باورشون اینه که مردی که در جامعه و بیرون رفتار مغرورانه ای داره وقتی وارد خونه میشه و پیش همسرش میاد 180 درجه تغییر میکنه و تبدیل به یک فرد با محبت و خوش اخلاق میشه در صورتی که اینطور نیست و متاسفانه زنها در مرحله آشنایی از مرد با محبت گریزانند اما در مرحله بعد ازدواج انتظار تغییر در مرد رو دارن و با اینکه رفتار های همسرشون رو در دوران نامزدی دیدند ولی توقع دارند بعد از ازدواج مرد تغییر کنه

که بازم یه جمله معروف هست که میگه

زنا دلشون میخواد مرد بعد از ازدواج تغییر کنه که نمیکنه و مردا دلشون میخواد همسرشون بعد از ازدواج تغییر نکنه و همونی باشه که قبل از ازدواج بود اما تغییر میکنه

من نمیگم همسر سابقتون زیبا بوده اینو برای معدوددخترایی نوشتم که موقع ازدواج با اینکه زیبایی همسرشون در اولویت نیست اما برای اینکه جلوی اطرافیان کم نیارن پسرای معمولی رو رد میکنن و در نهایت ممکنه یا بختشون برای ازدواج کم بشه یا با فردی ازدواج کنن که نتونه نیازهای عاطفیشون رو تامین کنه و تن به یک معامله پر ضرر میدن

من فقط نظر شخصی دادم و نوشته هام مطالب قطعی یا وحی منزل نیست و کارشناس و ... هم نیستم اما بقدر کافی در جریان این اتفاقات در اطرافم بودم

خانوادت خبر دارند که صیغه این اقا هستی؟اصلا خبر دارند که باهاش زندگی میکنی؟

حاشیه نمییرم.

خوش به حال ایشون.و وای به حال شما.

اگه مرد این رابطه شما بودین که خوب بود. اما نیستین و همه چی سر شما خراب میشه.
این صیغه ها از همون چیزاییه که یه خاکستری رو تبدیل به سیاه می کنه.
پس تا سیاه نشدین و شانس ازدواج دوباره رو از خودتون نگرفتین از رابطه بیایین بیرون.
صیغه ای که به جای آرامش به شما دقدقه بده به چه درد می خوره ؟
من خودم پسرم این نظرو میدم.

کلا رابطه های جنسی بدون تعهد مثل دوستی یا صیغه در اصل فقط برای همون نیاز و رابطه جنسیه. یا در کنارش نیاز مالی خانما.
البته هستن کسایی که مثل ازدواج با هم زندگی می کنن اما رسما ازدواج نمی کنن اما اینم خیلی کمه.
شما از این رابطه چیزی رو می خواین که بهتون نمی ده. چون به ذات برای چیز دیگه ای بوده این رابطه. واسه همینه که ناراحتین. حق هم دارین.
امیدوارم ازدواج خوبی بکنید.
موفق باشید.

سلام دوستان گلم یک دنیاااااااااااااااا ممنون از همتون خیال تو کامران khaleghezey
واحد
هم آوا omid65 از راهنماییهای همتون لذت بردم این آقا خودش میگه من تو رو واسه زندگی میخوام و تا ابد میخوام ماله من باشی خانوادشم در جریان هستن و بارها گفته مادرم میگه اگه دختره خوبیه برو جلو اما من چیزی نمیگم و بحث و ادامه نمیدم ک خدای نکرده فکر نکنه آویزونم اخلاق بدش لجبازی و بد دهنیشه اما تو هیجی واسم کم نذاشته و نمیتونم چشمو رو همه خوبیاش ببندم ایشون از هر نظر پایین تره و همیشه میگه من بهتر از تو رو از کجا پیدا کنم البته کلا خیلی چرب زبونه ی بار دعوامون شده بود ز زد ب مامانش با گریه میگفت من عاشق صنمم همه بستگانش منو دیدن بجز خانوادش یعنی پدر ومادرش با اینکه کامل تو جریانن اما هیچ وقت منو نشون مادرش نداده و همش میگه ب زودی من بدم میاد هر روز وارد ی رابطه بشم و با مقایسه ایشون با پسرایی ک میبینم باعث میشه مردد بشم الان 1هفتس رفته منم این بار بر خلاف قهرای دیگه با اینکه انگار دارن جونمو میگیرن ز نزدم اونم نزده حالم خیلی بده انگار شوهر نصفه و نیمم همه جونمو با خودش برده متاسفانه از هیچ فعالیتی لذت نمیبرم حتی باعث میشه حالم بدتر بشه ب زور میرم پیش دوستام اما از اینکه باید ب زور باهاشون بخندم و سرزنشاشونو تحمل کنم میریزم ب هم.من دلم ی زندگی با آرامش کنار ی تکیه گاه میخواد دلم بچه میخواد وقتی آدماییو ک میبینم بچه دارن گریم میگیره و افسوس میخورم من دیگه چون مطلقم با کسی ک باب میلم باشه نمیتونم ازدواج کنم یعنی احتمالش 1در 1000 این آقا دلیل همه تنهاییه من شد نه گذاشت برم سر کار نه دیگه دوستام بیان اینجا نه تفریح نه خرید نه بیرون میگفت همه تفریح و کارات و با من انجام بده یعنی فقط در روز اونو میدیدم و مادرمو النم ک گذاشتو رفت چقدر حرف میزنم من میدونم اما بخدا دلم بد جور گرفته راستی جمعه تولدمه ب نظرتون زنگ میزنه؟ معاون کلانتر واقعا درست گفتی ممنونن همسره قبلیم از نظر ظاهری عالی بود اما سرد بود ن از 19 سالگیم باهاهش دوست بودم و بعد 3سال دوستی ازدواج کردیم. مهسانه عزیز مادرم فقط در جریانه برادرام نمیدونن
شیدای عزیز از اینکه عمیقا همدردی کردی حس عجیبی بهم دادی
پاستا حان و همینطور شمت ممنون از همه

بابک جان ممنون از وقتتون اما فقط رابطه ک پول یا رابطه جنسی نیست این آقا کل هزینه زندگیمو میداد من هیچ وقت نخواستم چون عارم میشه اما اجاره خونه خرجه درست کردن ماشین هر مته کلی مسافرت شمال کادو خریدن هم ک بماند همین 2هفته پیش گوشی خرید 1تومن اما اینا دلیل وابستگیم نیست شما هم فکر میکنم از دیدگته خودت مسئله رو دیدی