به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1393-1-07
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    911
    سطح
    16
    Points: 911, Level: 16
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 45 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Farbal نمایش پست ها
    دو روز قبل اینکه این حرفا رو بزنه سر اینکه حرفامو گوش نمیداد و وقتی باهاش حرف میزدم پامیشد میرفت از اتاق بیرون دعوا کردم باهاش و کلی بحثمون شد ولی خیلی وقتا دعوا میکردیم و بعدشم تموم میشد...
    رفتار من باهاش خوبه نمیگم خیلی عاشقانه ولی در حد معمولیه ولی وقتی باهام سرد برخورد میکنه نمیتونم باهاش گرم بگیرم... من هر وقت ناراحت باشه ازش میپرسم چی ناراحتت کرده بعضی وقتا حتی پیله میکنم بهش با مهربونی البته! که بهم بگه مشکلش رو ولی اصلا حرف نمیزنه معمولا تو این شرایط و بعد چند روز یا یه مدت بعد مشکلش رو میگه.
    مساله ای که هست اینه که همیشه این سردی هاش معمولا نزدیک عادت ماهیانه یا توی این دوره رخ میده که نمیدونم تا این اندازه سردی طبیعیه؟ تو این دوره انگار نه انگار من شوهرشم حتی اگه با ده تا دخترم منو ببینه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده خیلی سرد میشه بهم و خونشون هم که میرم همش به مامانش توجه می کنه و اصلا به من توجه نمی کنه. عمدا روی مبلی که از من دوره می شینه یا موقع غذا خوردن ازم دور میشینه که مثلا ثابت کنه از من خوشش نمیاد این رفتاراش واقعا عصبیم میکنه و منو هم سرد میکنه.
    منظورم ازین که خیلی دوستت ندارم هاشو تحمل کردم اینه که سال اول ازدواجمون خیلی بیشتر این رفتاراش و بعضی حرفاش مثلا " من تورو قبول ندارم" من زیاد دوستت ندارم" تو خوبی ولی من حسی بهت ندارم و ... رو تحمل کردم ولی یه سال بود ازین مدل حرفا نزده بود تقریبا..
    سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز

    ببنید دوست عزیز هیچ چیزی رو نمیتونید با عصبانیت و دعوا حل کنید

    اگه به حرفاتون گوش نمیده باید دلیلشو پیدا کنید . شاید میخوام مهربون تر باهاش حرف بزنید شاید وقتی حرف میزنید یک جوری باهاش حرف میزنید که خوشش نمیاد

    ببنید یه مثال میزنم . یه عزیز بود که هیچ مشکلی توی رفتارش یا حرفاش نمیتونستی پیدا کنی به شدت هم محترم بود ولی نحوه ی حرف زدنش بسیار زننده میبود و خیلی آدم رو ناراحت میکرد

    این مثال رو زدم که احیانا" فکر نکنید که منظورم چیز خواصی هستش

    زن ها عموما" خیلی تابع احساسات و عواطفشون هستن معمولا" بین معمولی بودن و سرد بودن تفاوتی قائل نمیشن و در بسیاری از افراد علاقه رو سایه و سفید میبینن با توجه به حرفی که زدید به احتمال زیاد همسرتون هم همین شکلی هستن سعی کنید کمی بهش ابراز علاقه کنید کمی از خود گذشتگی به خرج بدید و سعی کنید شما پیش قدم بشید در ابراز علاقه . به صورت ناخداگاه و بدون دلیل بهش بگید که دوسش دارید بهش ابراز علاقه کنید

    به قول خودتون 1 هفته از همدیگه خبر ندارید چرا میزارید این خبر نداشتن عذاب بده دو طرف رو از این سو شما فکر میکنید که همسرتون بهتون توجه نمیکنه و کاری با شما نداره از اون طرف هم همسرتون همین احساس رو در مورد شما داره و چون هیچ کدوم از طرفین اقدامی نمیکنن این باعث میشه که روز به روز فاصلتون از همدیگه بیشتر بشه سعی کنید هر روز حداقل 1-2 اس ام اس بدید و از احوال باخبر بشید مطمئن باشید خیلی توی طرز رفتارتون تاثیر خواهد گذاشت

    در مورد اینکه وقتی ناراحت میشه شما پیله میکنید حتی اگه بسیار مهربانانه باشه برای زن و شوهری به سن شما اصلا" راه درستی نیست پیله نکنید ازش بخواید که باهاتون حرف بزنه بهش اطمینان خاطر بدید که تنها فردی که میتونه بهش در این مواقع تکیه کنه شماید چه اشکال داره اگه همسرتون ناراحت هستش بجای اینکه جلوتون بشینه و شما 100 ها بار ازش بپرسید که چی شده کمی به خودتون جرئت بدید یک بار بغلش کنید مطمئن باشید از تمامی اون 100 بار و 10000 بار گفتن که چی شده بیشتر بهتون کمک میکنه و همچنین همسرتون میفهمه که همسرش هم دوسش داره و هم میتونه بهش تکیه کنه

    ببنید در مورد عادت ماهانه این مورد در زنان معمولا" میزانش متغییر هستش بعضی از خانوم ها سرد میشن بعضی ها عصبی میشن بعضی ها کلافه میشن و .... در این مواقع سعی کنید کمی صبوری پیشه کنید کمی بیشتر از قبل بهش توجه کنید هرچقد در مدت عادت ماهانه به خانومتون توجه کنید مطمئن باشید بعد از تموم شدن این دوره عادت ماهانه چندیدن برابر از طرف خانومتون مورد مهر و محبت قرار خواهید گرفت

    در مورد مواردی که گفتید ازتون دور میشه یا به مادرش بیشتر از شما توجه میکنه هم بازم بهتون توصیه میکنم شما پیش قدم باشید

    یک نکته ای رو آخرم حرفام اضافه کنم و ببخشید که متن بسیار طولانی شد

    همسر شما از دو حالت خارج نیست

    اول اینکه احتمال داره بعد از کمی نزدیک شدن بهش کم کم از اون قالب سرد بودن خارج بشه و به طرف شما بیاد که خوب در این مورد زود به چیزی که میخواید میرسید حالا اینکه از اون قالب سرد بیرون بیاد چقد در امر عشق ورزیدن پیش میره اون دیگه به شخصیتشون بر میگرده

    دوم اینکه احتمال داره همسرتون خیلی در مقابل این کار شما مقاومت کنه و نخواد از اون قالب سردی بیاد بیرون معمولا" این چنین افراد کمی شکستن پوسته ی احساساتشون سخت هستش و شما باید صبور باشید ولی اگه صبور باشید و این پوسته رو بشکنید با دریایی از احساسات روبه رو خواهید شد

    موفق باشید

  2. کاربر روبرو از پست مفید babelirani تشکرکرده است .

    Farbal (یکشنبه 01 تیر 93)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    669
    سطح
    13
    Points: 669, Level: 13
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همگی
    آره قبول دارم یکم رفتارامون بچگانست ولی منم سعی کردم حرفاشو گوش بدم متنها تحمل بعضی حرفا رو ندارم واقعا وگرنه هر چیزی ازم ناراحت باشه بهم بگه ناراحت نمیشم ولی اینکه بهم بعد دو سال میگه زیاد دوستت ندارم ازارم میده چون دوسش دارم. توقع داره حتی بی احساسی هاشو هم که میگه بگم افرین باریک الله... خوب نمیتونم اینطوری باشم.
    یا توقع داره هر وقت به هر میزانی توقع مالی داره براورده کنم وگرنه میشم خسیس خوب وقتی نمیتونم توقعاتش رو که معمولا هم از روی لجبازیه براورده کنم چکار کنم. !؟
    قرار بود یه مشاوره بریم ولی کنسلش کرد گفت نیازی نیست گفت حوصله بحث ندارم منم پاپیچش نشدم گفتم هر جور صلاح میدونی عزیزم
    در مورد حرف آقای babelirani هم باید بگم که وقتی کمی بهش نزدیک میشم و محبت میکنم اونم مهربون میشه خیلی سخت نیست ولی وقتی سرد میشه واقعا غیر قابل تحمل میشه

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 01:52]
    تاریخ عضویت
    1393-1-07
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    911
    سطح
    16
    Points: 911, Level: 16
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 45 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Farbal نمایش پست ها
    مرسی از همگی
    آره قبول دارم یکم رفتارامون بچگانست ولی منم سعی کردم حرفاشو گوش بدم متنها تحمل بعضی حرفا رو ندارم واقعا وگرنه هر چیزی ازم ناراحت باشه بهم بگه ناراحت نمیشم ولی اینکه بهم بعد دو سال میگه زیاد دوستت ندارم ازارم میده چون دوسش دارم. توقع داره حتی بی احساسی هاشو هم که میگه بگم افرین باریک الله... خوب نمیتونم اینطوری باشم.
    یا توقع داره هر وقت به هر میزانی توقع مالی داره براورده کنم وگرنه میشم خسیس خوب وقتی نمیتونم توقعاتش رو که معمولا هم از روی لجبازیه براورده کنم چکار کنم. !؟
    قرار بود یه مشاوره بریم ولی کنسلش کرد گفت نیازی نیست گفت حوصله بحث ندارم منم پاپیچش نشدم گفتم هر جور صلاح میدونی عزیزم
    در مورد حرف آقای babelirani هم باید بگم که وقتی کمی بهش نزدیک میشم و محبت میکنم اونم مهربون میشه خیلی سخت نیست ولی وقتی سرد میشه واقعا غیر قابل تحمل میشه
    بازم خدمتتون میگم سعی کنید بیشتر بهشون نزدیک بشید و بهشون محبت کنید

    این تنها راهی هستش که میتونه باعث بشه زندگیتون روال عادی به خودش بگیره

  5. کاربر روبرو از پست مفید babelirani تشکرکرده است .

    Farbal (سه شنبه 03 تیر 93)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    669
    سطح
    13
    Points: 669, Level: 13
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من سعی میکنم بیشتر بهش نزدیک بشم ولی خوب گاهی از دست کاراش ناراحت میشم خیلی زیادم ناراحت میشم دیروز همین اتفاق افتاد ولی سعی کردم به روش نیارم چون حوصله بحث ندارم.
    سر مسایل اعتقادی اختلاف داریم سر پول خرج کردن اختلاف داریم من میگم باید برا زندگیمونم پس انداز کنیم ولی اون میگه میخوای چکار کنیم پس انداز الان تفریح کنیم عشق و حال کنیم آینده رو ولش کن درست میشه..!!
    باهاش مدارا میکنم و اگه ناراحتی باشه به زبون نمیارم چون در این صورته که میتونیم باهم خوب باشیم اگه پای گله و گله گذاری باشه دلم خیلی پره ولی ترجیح میدم سکوت کنم و لبخند بزنم.
    شاید الان مشکلی نداشته باشیم ولی لجبازی کردناش واقعا ادمو کلافه میکنه دیروز ناراحت بودم از دستش صد بار پرسید ازم که چیه چرا ناراحتی ولی هیچی نگفتم ولی اگه برعکس خودش ناراحت باشه دوبار بپرسم میگه ولم کن چیکارم داری!!
    بعضی وقتا الکی خرج میتراشه که حقوقم رو برای کس دیگه خرج نکنم!!! در حالی که من از خودم میزنم تا بتونم پس اندازی داشته باشم برای شروع زندگی..
    ازین مسایل زیاده

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    669
    سطح
    13
    Points: 669, Level: 13
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش با عشق ازدواج می کردم شاید این مشکلات نبود.. کاش یکمی دوستم داشت تا زندگیم مث بقیه بود...

  8. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام.

    1- در مورد این که گفتید مشاوره نمی آن، خیلی جدی ازش بخواهید که بیاد.
    حتما برید مشاوره تا بفهمید علت اصلی سردیش چیه؟

    2- از خودش بپرس که چرا می گه بعد از عروسی جدا بشیم. علتش را بپرس.
    ممکنه بخاطر رابطه جنسی باشه (اگر رابطه داشتین).
    چون بعضی خانواده ها رابطه کامل دوران عقد را خوب نمی دونند و برای همین می گن بعد از عروسی جدا بشیم که مشکلی نباشه.
    البته این فقط یه احتماله.

    3- در مورد مخارج هم می تونید برنامه بذارید و حدش را مشخص کنید.
    بگید که هر ماه اینقدر می خواهید پس اندازه کنید. اینقدر برای عروسی یا ...
    این مبلغ هم برای مخارج شخصی ایشون مثل لباس و ...

    4- اصلا طبیعی نیست که یکسال اول مرتب به شما می گفتن که دوستتون ندارند
    و الان هم گاهی تکرارش می کنند. ازش بپرسید علتش چیه؟
    به طور کلی مهرتون به دلش نیفتاده یا مورد خاصی هست که می تونید رفع کنید؟

    5- این که گفتید زمان پریودش این رفتارها را بیشتر می بینید،
    نمی شه گفت مربوط به پریودش هست.
    در شرایط عادی این بی علاقگی را کنترل می کنه، اما زمانی که حوصله اش کمتره دیگه قدرت کنترلش را نداره.
    نه این که اون زمان به وجود اومده، بوده اما اون زمان خودش را بیشتر نشون می ده.

    یه کم جدی تر باش.
    بهش بگو حتما باید بریم مشاوره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Farbal (چهارشنبه 04 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 05 تیر 93)

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    669
    سطح
    13
    Points: 669, Level: 13
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم.. مشاوره تازگی همین یکی دو ماه قبل رفتیم خودش خواست بریم ولی تو مشاوره گفت شوهرمو خیلی دوست دارم و ازین حرفا..
    رابطه کامل نداشتیم. خیلی اصرار داره که زودتر بریم سر خونه زندگیمون میگه مشکلاتمون مال عقده...
    باهام شاید خیلی سرد نباشه ولی من تحملم کمه و شاید توقعم زیاد.. نمیتونم اینطوری به عنوان همسر بپذیرمش...
    خیلی بچست.. اصلا اجتماعی نیست حرفاش و کاراش و رفتاراش بیشتر حالت مسخره بازی و لجبازی داره تا ارامش دهندگی...
    یک کلام بگم.. توی زندگیم آرامش ندارم.. وقتی پیشمه خوبه رفتاراش خوبه لقمه میگیره دهنم میذاره بهم محبت میکنه. یه شب در هفته کنار هم میخوابیم و حتی اون برای رابطه پیش قدم میشه ولی توی مسایل بزرگتر زندگی بی تفاوته و اون حسی که باید رو نداره به زندگی و متاهل بودن.
    منم بزرگ نیستم ولی خیلی سعی میکنم بزرگ بشم ولی اون فقط حرف میزنه و توقع داره
    از اول هم به دلش ننشستم و شاید این یه مشکل بزرگه البته خودش میگه الان خیلی منو دوست داره ولی باور ندارم

  11. کاربر روبرو از پست مفید Farbal تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 05 تیر 93)

  12. #18
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز خوب خودت به تنهایی برو مشاور جدی بگیر این شناختی که در دوران عقد داری بدست میاری زندگی شوخی نیست.حتما خودت شده حتی تنها برو حرفایی که توی دلته بزن و راهکار بخواه بعد چندجلسه نیاز بود به ایشون هم بگو بیان برین دوتایی مشاور حتما اینکار را انجام بده فکر این نباش که عروسی بگیرید و بعدش تمام میشه میرید سر خانه و زندگی خودتان نه از این خبرا نیست وضعیت دقیقا مثل همین دوران عقد هستش.

    ای موضوع را کاملا جدی بگیر اگه مشاور گفت نیازه بهش محبت کن خوب انجام بده باهاش مهربونتر باش سعیتو کن صبور باش ان شاء الله به نتیجه میرسی اگرم تشخیص داد باید ایشونم بیاد خیلی جدی و محکم باهاش حرف بزن و بهش بگو نیازه شما هم بیای محکم برخورد کن تو الان یه مرد شدی دوست عزیز و مسئولیت هایی داری بعنوان یه مرد متاهل

    عمل گرا باش دوست من
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    Farbal (چهارشنبه 11 تیر 93)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 19:11]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    669
    سطح
    13
    Points: 669, Level: 13
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من جدی میگیرم مشاوره هم رفتم تنهایی باهم هم رفتیم
    از زندگی با یه آدم افسرده خسته شدم تحمل منم حدی داره نه حوصله بحث دارم باهاش نه حتی حوصله دیدنش رو چون غیر انرژی منفی چیزی نداره ..
    واقعا از زندگی خسته شدم اینقد عصبیم که تحمل هیچیو دیگه ندارم فقط دلم آرامش میخواد که نیست..
    تو این ماه رمضون دعا کنین برام چون واقعا حالم خوب نیست

  15. کاربر روبرو از پست مفید Farbal تشکرکرده است .

    Farzane-F (پنجشنبه 12 تیر 93)

  16. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیز سن خانم شما کم هست هر چندکه شما هم سنتون زیاد نیست ولی ممکنه شما سطح آگاهی و اطلاعاتت بالا باشه و توقعت از همسر آینده پختگی زیاد باشه
    یه مقدار از رفتارهاش رو به حساب کم تجربگی بذار باید مدتی از زندگی بگذره تا به درک لازم برسن شاید بگی من هم تجربه ای ندارم ولی آدما توی شرایط مختلف عکس العمل های یکسانی نشون نمیدن که بستگی به شرایط زندگی و نحوه تربیت و البته شخصیت خود فرد داره
    من هم مثل دوستان مشاوره رو توصیه می کنم سعی کنید حتما پیش مشاور برید بهتره که از در دوستی و آرامش وارد بشید و به همسرتون ثابت کنید برای بهتر شدن روابط نیاز به مشاوره دارید و باید همدیگه رو بیشتر بشناسید
    ولی من حدس میزنم ایشون از دوران عقد خسته شده باشن عقد طولانی مدت زوجین رو کلافه می کنه چون تکلیف خودشون رو نمی دونن هنوز به طور رسمی وارد زندگی نشدن و کمی هراس دارن از طرفی هم وارد رابطه جدیدی شدن
    اوایل عقد دختر و پسر برای همدیگه تازگی دارن و ذوق و هیجان برای شناخت همدیگه ولی بعدش دوست دارن کنار هم باشن و به آرامش لازم برسن حس می کنم همسر شما از این مسئله ناراحته
    یه نکته دیگه:
    فرمودین وقتی کنار هم هستید همسرتون محبت می کنن و براتون لقمه می گیرن پس وقتی کنار شما هستن رفتار خوبی دارن احتمال داره که این سردی ها به خاطر دوری از شما باشه (خانوما معمولا خواسته هاشون رو به زبون نمیارن و چون خودشون نیاز رو حس می کنن فکر می کنن که همسرشون هم درک می کنه در حالی که آقایون عادت ندارن ذهن خوانی کنن بلکه ترجیح میدن مستقیما بشنون)
    نکته دوم:
    گفتید معمولا برای رابطه پیش قدم میشن آیا این مسئله همیشگیه یا فقط گاهی؟
    خانوما معمولا دوست دارن شروع رابطه از سمت آقایون باشه خصوصا در دوران عقد که دختر حیا داره و کمی خجالتیه و هنوز رابطه کامل نیست
    بهتره به این مسئله هم توجه کنید که ممکنه ناراحتی و سردی ایشون در این زمینه باشه

  17. کاربر روبرو از پست مفید mis-marjan تشکرکرده است .

    Farbal (چهارشنبه 11 تیر 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.