دوست ندارم مال یکی دیگه باشه وقتی دیشب رو بالا بود قلبم داشت کنده میشد چرا اینجوری شدم
طبیعیه اگه احساسی غیر ازین داشتید عجیب بود .
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
دوست ندارم مال یکی دیگه باشه وقتی دیشب رو بالا بود قلبم داشت کنده میشد چرا اینجوری شدم
طبیعیه اگه احساسی غیر ازین داشتید عجیب بود .
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
ویرایش توسط zendegiye movafagh : یکشنبه 01 تیر 93 در ساعت 10:43
khaleghezey (یکشنبه 01 تیر 93), mohammad6599 (دوشنبه 02 تیر 93), paiize (یکشنبه 01 تیر 93), کلانتر جو (سه شنبه 24 بهمن 96),نیکا88(یکشنبه 01 تیر 93), مدیرهمدردی (یکشنبه 01 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 916 در 198 پست
سلام.
از جناب مدیریت همدردی بسیار ممنونم.فقط خواستم این شعر یک ایده ای باشه که نیکا88 جان به شوهرش انتقال بده این حسشو. حق با شماست شاید ایشون تصور کنند که آخر سه نقطه ها رو باید طرف مقابل حدس بزنه خودش)
بنده از این به بعد بیشتر دقت میکنم.
عذرخواهی بنده رو بپذیرید.
- - - Updated - - -
سلام نیکا88 جان.
من هم با نظر مدیریت همدردی کاملا موافقم.
شما میتونی با عضو انجمن آزاد شدن پاسخ ها و راه حل های تخصصی دریافت کنی. بعضی وقتا مشکلات یه جوریه که میشه با افراد معمولی و همچنین با افرادی که تجربه دارند مشورت کرد و راه حل های عمومی و خوب گرفت. اما موضوع شما خیلی خاصه و نیاز به راهنمایی های تخصصی داره.
راه حل های تخصصی رو از مدیر و مشاوران خبره بگیر.
راهکارها رو که انجام دادی اگه دوست داشتی با دوستان در ارتباط باشی بیا و عملکردهاتو بگو تا ما هم استفاده کنیم.
موفق باشی خانوم گل
عزیزم صبور باش. حسودیت میشه چوناین یک احساس طبیعیه تو وجود هر زنی!
قبل از برگشت اون خانوم شما روزهای فراموش نشدنی رو تجربه کردی پس خیلی طبیعیه که بهش وابسته بشی. اگه نمیشدی باید به خودت شک میکردی.
واقعا توی این مرحله که کارت حساس تر شده هر گونه اظهار نظری نقطه بحرانی تلقی میشه.
به همین خاطر نظری نمیدم گلم چون میخوام درست ترین تصمیم رو بگیری و از افراد خبره کمک بگیری.
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن
ویرایش توسط Kamelia-94 : یکشنبه 01 تیر 93 در ساعت 12:02
تشکرشده 6,441 در 1,459 پست
سلام نیکا جان
تاپیکتون عالیه کلی انرژی گرفتم
باید یاد بگیریم که باوجود مشکلات میشه خیلی عالی زندگی کرد.تاپیکت بهم جون داد بهم روحیه داد.به منی که چند وقته روحیه ام داغونه انرژی داد
دلم خوش شد
واست آرزوی خوشبختی بیشتری رو دارم
- - - Updated - - -
آرامشت رو خیلی دوست دارم
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر...
تشکرشده 94 در 18 پست
انقدر حالم خوبه انقدر خوشحالم طاقت نیاوردم پیش خودم گفتم حتما باید برم همدردی اینا رو بنویسم
سلام دوستان خوبم ازتون ممنونم که همواره با من هستید و تنهام نمیذارید
دیشب شوهرم حدود ساعت یک شب اومد پایین من تو حیاط داشتم تاب میخوردم که یه سایه دیدم سریع رومو برگردوندم مهرداد بود آهسته گفت دربست میری از حرفش خندم گرفت گفت هیس عزراییل بیدار میشه نشست کنار من باهم آروم تاب میخوردیم بهش گفتم چرا نخوابیدی گفت فکر تو نمیذاره بخوابم،دیگه از این وضعیت خسته شدم دستشو گرفتم به حرفاش ادامه داد؛اشتباه کردم دوباره ازدواج کردم منو ببخش قدر خوبیهاتو ندونستم به جای اینکه به تو توجه کنم به اون زن عفریته محبت میکنم بابت کم لطفی که در حقت میکنم منو ببخش اگه میبینی به نازنین محبت میکنم فقط بخاطر اینه نمیخوام بهانه دستش داده باشم هیچ علاقه ای بهش ندارم دروغ نگم اولش دوستش داشتم ولی حالا فقط دلم براش میسوزه نمیخوام با رفتنش حتی ذره ای عذاب وجدان داشته باشم.من منتظرم خودش بره که مطمئنم به زودی میره ولی از تو انتظار دارم همیشه کنارم باشی و منو تنها نذاری میدونم چقدر به من نیاز داری به من فرصت بده تا الان تحمل کردی یه کم دیگه تحمل کن.اگر محبت نمیکنم واسه اینه صدای نازنین در نیاد تا با حرفاش تحقیرت نکنه به خدای احد و واحد قسم خیلی دوستت دارم تو همه زندگی منی عمرمی با بودن در کنار تو به آرامش میرسم بهت نیاز دارم،منم بهش گفتم منم دوستت دارم و بهت افتخار میکنم دوست دارم سایه ات نه صوری بلکه واقعی بالا سرم باشه.بغلم کرد گفت باور کن جبران میکنم منم از موقعیت استفاده کردم گفتم یه چیزی بگم!من خیلی دلم بچه میخواد مهرداد خندش گرفت گفت حتما!حالا چند تا میخوای؟الان که مغازه ها بستست بذار فردا صبح یه تپلشو واست میخرم خندمون گرفت ولی مجبور بودیم بیصدا بخندیم.قبول کرد گفت از خدامه میدونی که خیلی بچه دوست دارم انشاالله بچه دار هم میشیم یه بچه عین نیکا خشگل و تپل مپل.بعدش دست همو گرفتیم تو حیاط قدم زدیم اونم با پای برهنه. خواستیم بریم خونه هامون که مهرداد گفت:
"خداحافظی سخته ولی چاره نداریم پس همه شما رو به خدا میسپاریم" "آخرین حرفه مهرداد بلا به دلبر ناز و طلا لبخند یادت بمونه" "خدانگهدارتون فردا میایم پیشتون" از بس خندیدم نفسم بالا نمیومد.مهرداد ول کن هم نبود گفت وعده دیدار ما فرداشب تو حیاط خونه کنار باغچه لطفا از آوردن کادو خودداری فرمایید:)
بهم گفت دلم میخواد همیشه خندون ببینمت
حرفاش دائم تو کلم میچرخید اصلا خواب به چشمام نمیومد
دلم میخواد بلند فریاد بزنم *مهرداد دوست دارم*
ویرایش توسط نیکا88 : دوشنبه 02 تیر 93 در ساعت 11:14
*Yalda* (دوشنبه 02 تیر 93), del (دوشنبه 02 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93), S.H.I.D.E.H (دوشنبه 02 تیر 93), کلانتر جو (سه شنبه 24 بهمن 96), نسترن س (جمعه 06 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 02 تیر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 02 تیر 93), آویژه (دوشنبه 02 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93), رویای پر کشیدن (دوشنبه 02 تیر 93), زن امیدوار (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 234 در 76 پست
تبریک.....
وافعا خوشحال شدم..... امیدوارم همیشه شادو خندان باشیدبالاخره صبرو محبت جواب داد... کاش همه مثل شما باشن
khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93),نیکا88(دوشنبه 02 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 02 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93), زن امیدوار (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 1,769 در 422 پست
به حرفای قشنگی که شنیدی حسودیم شد ...
تبریک میگم .... بالاخره موفق شدی و این اطمینان هم حاصل شد که شوهرت فقط تورو میخواد ...
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
del (دوشنبه 02 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93),نیکا88(دوشنبه 02 تیر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 02 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93), رویای پر کشیدن (دوشنبه 02 تیر 93), زن امیدوار (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 170 در 63 پست
وای وای وای وای
چقد ذوق کردم
مث این عاشق و معشوق های یواشکی
وای خیلی خوشحالم
khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93),نیکا88(دوشنبه 02 تیر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 02 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), زن امیدوار (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
با سلام
به نظرم خیلی هم این پست جای خوشحالی نداره.
همیشه آماده باش. اگر با این چیزها و شنیده ها خیلی خیلی خوشحال می شوی.
چیزهای بیشتری از این قبیل برای ناراحتی هم هست.
یاد بگیر خیلی فکر نکن با این رمانتیک ها می توانی پرواز کنی. چون باید یاد بگیری با حرفها و مشکلاتی هم که چنین زندگی برایت دارد نباید افسرده و دمق بشوی.
یه کم باید بیایی توی خط اعتدال و تعادل
هم زیادی با این مسائل خوش خوشانت نشود.
هم با آن مسائل ناراحت کننده زیاد به هم نریزی .
گفتنی های بیشتری هست.
اگر همسرت او را عفریته می خواند، اصلا چیز جالب و خوشحال کننده ای نیست.
به او یاد بده که در مورد همسرش باید همیشه محترمانه صحبت کند.
فراموش نکن تو هم همسرش هستی.
به او نشان بده قوی هستی. تا برایت بازی نکند!!!!
anisa (دوشنبه 02 تیر 93), del (دوشنبه 02 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93), salehe92 (دوشنبه 02 تیر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 02 تیر 93), کلانتر جو (سه شنبه 24 بهمن 96), واحد (سه شنبه 03 تیر 93),نیکا88(دوشنبه 02 تیر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 02 تیر 93), آویژه (دوشنبه 02 تیر 93), الهه آذر (دوشنبه 02 تیر 93), بالهای صداقت (سه شنبه 03 تیر 93), برومند (دوشنبه 02 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93), رویای پر کشیدن (دوشنبه 02 تیر 93), رنگین (چهارشنبه 16 مهر 93), زن امیدوار (دوشنبه 02 تیر 93), صبا_2009 (دوشنبه 02 تیر 93)
تشکرشده 1,769 در 422 پست
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
تشکرشده 35,998 در 7,404 پست
منظور مدیر این است که شما متعادل و قوی باشی . مهم نیست طرفت فیلم بازی میکنه یا صادق هست مهم این هست که شما درست پیش بروی . مثلاً همین نکته که همسر دیگرش را عفریته خطاب می کند این اخلاق ناپسند است چه آن همسر شمر ذالجوشن باشد چه نباشد اینکه همسرش او را چگونه یاد می کند و خطاب می کند حکایت از ادب او دارد لذا شما نباید مسرور شوی . اینکه دلگرم از محبتش بشوی بد نیست اما وابسته به این رفتارها شوی و حس پرواز بهت دست بدهد خطر افتادن را وقتی او را در کنار همسر دیگرش به خوشی می بینی را در پی دارد اما اگر شما آنقدر قوی باشی که چه این رفتار رمانتیک باشد چه نباشد شما ثبات داشته باشی باعث می شود طرفت هم خود واقعیش بشود و نیازی به بازی نبیند و شما هم در هر صورت با قوت و آرامش زندگی خواهی کرد
asemaneabi222 (دوشنبه 02 تیر 93), del (سه شنبه 03 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 02 تیر 93), salehe92 (دوشنبه 02 تیر 93), sanjab (دوشنبه 02 تیر 93), کلانتر جو (سه شنبه 24 بهمن 96), واحد (سه شنبه 03 تیر 93),نیکا88(دوشنبه 02 تیر 93), مدیرهمدردی (سه شنبه 03 تیر 93), آویژه (دوشنبه 02 تیر 93), بالهای صداقت (سه شنبه 03 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 02 تیر 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)