موضوع: فاجعه: بارداری دوست دختر. کمک کنید خواهش میکنم

من دوست دختر نداشتم-و ندارم-و حتی بچه دار نشدم-ولی میتونم درک کنم و یکی ازدوستام مثل شما بوده-اون این کارو کرد با دختره ازدواج کرده بچه شون به دنیا اومد و الان هم زندگی خوبی دارن.به نظرم باهاش ازدواج کن-حتی اگه توانشو نداشته باشی-مطمئنا به مرور زمان دارای توان میشی.دارای شغلئ پول و خونه و ...اما بهترین راه ازدواجه-که سقط گناهه-و...

سلام جابر عزیز.از کل صحبت دوستان 2نتیجه حاصل میشه..یا سقط یا ازدواج.البته الان که به خانوادتون گفتین ازدواج کنین بهتره چون سقط هم مشکلات خیلی زیادی داره از جمله هزینه غیر قانونی بودن. غیر بهداشتی بودن این جور جاها و صدمه ای که با بده دوست دخترتون وارد میشه که حتی در آینده احتمال سقط های بعدی و. براشون به وجود میاره.الان که جرات داشتین و گفتین خیلی از مشکلات حل میشه چون بزرگترها کنارتون هستن.آرامشتو حفظ کن و با خودت خلوت کن تا به نتیجه برسین.قوی باش

فریماه جان من این پست رو برای تو می نویسم.
حالت بده این رو تمامی ماها درک میکنیم.نمیدونم تو هم مثل دوستت هستی یا نه؟ولی فریماه جان تو ایرانی باش تو مسلمون باش تو الان مادری هرچند که نمیخوای ولی مادری.فکر کنم الان فهمیدی چرا میگن تو غرب زن کالاست اره کالاست چون مردهای هوس باز اونجا زن رو برای چند ساعت میخوان.عزیزم خودت رو کالا نکن خودت رو عرضه نکن.همین الان از این راه برگرد مصباح الهدی راست میگه نامه بنویبس برای پدرت و وقتی رفتی خونه به دست و پاش بیوفت بهش التماس کن ببخشه تورو یه روزی میرسه که درک می کنی همین دوست پسر غربیت همین دوستت که الان پیششی اصلا بهت اهمیت نمیدن.اون پدری که تورو زد اون مادری که برای تو اشک ریخت خانواده ی تو هستند.میدونی چرا پدرت زدتت چون تو اینده تو خراب کردی میدونی چرا عصبانیه چون دخترش تو بدترین وضع تو بدترین جای ممکنه الان.برگرد خونه اون خونه تنها خونه ی امید توئه تنها جایی که میتونی با ارامش سر بربالینت بذاری.مطمئن باش همون پدر الان دلواپس توئه اونم پدره پدر تو فریماه.دوست پسرت در کمال ارامش میتونه مثل یه دستمال چرک بندازتت دور اما پدرت اگه بخوادم تو رو نمیندازه دور چون تو پاره ی تنشی.بچه ات رو نگه دار از دوست پسر غربیت بخواه مودبانه بیاد خواستگاری و عقد کن اگه نیومد برو دادگاه شکایت کن اونا مجبورش میکنن عقدت کنه کسی تو رو سنگسار نمیکنه.الان برات سقط راحته اما لحظه ای که میخوای سقطش کنی دقیقا حس الان پدر و مادرت رو درک میکنی انگار تنت رو میبرن.میخوای سقط کنی میدونی تهش چی میشه همه ی ضررهاش برای توئه تو دیگه دختر نیستی.یه مادر بودی که در کمال بدی بچه اش رو سقط کرده تو میمونی بایه وجدان دردناک شاید هم سقط غیرقانونی و هزار تا مشکل جسمی شاید بیماری ایدز و هپاتیت یا افتادگی رحم یا حتی بدتر ممکنه به خاطر استفاده از وسایل الوده دچار سرطان رحم بشی و یه عمر تنهایی و زجر.اگه نتونن بچه ات رو سقط کنن مجبوری یه بچه ی ناقص رو به دنیا بیاری که با دیدنش به خودت لعنت بفرستی.فریماه عزیزم برگرد به اغوشه خانواده ات به دوستت اطمینان نکن ببین خانواده ات چی میگن به حرف اونا گوش کن نه کس دیگه ای.به هر راهی رفتی برگرد.خدا هنوزم باهاته که همه میان اینجا و بهت میگن توبه کن.یک لحظه برو بیرون چشمات و ببند و اروم باش ببین اگه دست خدا نوازشت نکرد... صد بار اگر توبه شکستی باز ای...