به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 49
  1. #11
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 شهریور 93 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    283
    سطح
    5
    Points: 283, Level: 5
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 79 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Khaleghezey محترم بسیار ممنونم
    از نزدیک نه همدیگرو ندیدیم من گاهی وقتا از دور میدیدمش روبروی خونشون پارکه و وقتی دخترم رو برای بازی میبره پارک میبینمش اما خودمو بهش نشون نمیدم اوایل که به دیدن دخترم میرفتم میدونست چه ساعتی میام و دخترم آماده تو حیاط ایستاده بود خودش رو هیچ وقت نشون نمیداد.احساس میکنم از من متنفره حتی روم نمیشه به گوشیش زنگ بزنم.شوخی نیست بخاطر هیچ و پوچ طلاقش دادم.ولی بهش قول میدم جبران کنم.اول از همه مادرم رو به عذرخواهیش میبرم تا بهش ثابت بشه پشیمونیم. امیدوارم دست رد به سینه ام نزنه
    ظاهرا دیگه نمیتونم پستی ارسال کنم

  2. 9 کاربر از پست مفید meysam61 تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 25 خرداد 93), مهربونی... (شنبه 24 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 25 خرداد 93), مصباح الهدی (شنبه 24 خرداد 93), بانوی خیال (یکشنبه 25 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 24 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), سعیداطی (شنبه 24 خرداد 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز بازم داری مسیر را اشتباه میری
    سهم خودت از مشکلات زندگی را قبول کن شما مرد هستی و متاهل منم مثل خودت مرد هستم و متاهل ولی به هیچ عنوان چه خانوادم و چه خانواده همسرم به هیچ عنوان حق دخالت به آنها در زندگی مشترک را نمیدهم.
    من و خانومم 30 ساله هستیم و فکر کنم بهتره از تجربیات خودمان در زندگیمان استفاده کنیم و ترجیح میدم هرجایی که مسئله ای توی زندگیم پیش آمد مراجعه کنم به مشاورین عزیز و دوست داشتنی سایت همدردی (البته درسته خیلی دیر جواب میدن توی انجمن آزاد) بقول معروف دکتر خبر میکنی خانومت میخواد بچه دار شه تازه بعد دنیا اومدن بچه 7 سالشه داره میره کلاس اول دکتره میاد میگه چی شد چی شد من اومدم

    نه مادر شما نه پدر شما نه خواهر و برادر و نه دوستات و فامیلات مشاور نیستند برای بهبود کیفیت زندگیت بهتره یا مستقلا عمل کنی یا زیر نظر مشاوران حرکت کنی.

    لینک هایی که بهت دادم را مطالعه کن و مطالعه کن و مطالعه کن بزار یکمقدار بگذره بعدش به همسرت یه پیامک بده و بگو اشتباهی که داشتی را قبول داری و جدیدا داری سعی میکنی روی خودت کار کنی بهش بگو یکم بهت وقت بده بگو که واقعا پشیمونی و دوست داری کنارت باشه البته اینا وقتیه که احساس کردی واقعا اماده هستی.
    من جات باشم میرم پیش مشاور سعی کن انعطاف پذیری خودتر ا افزایش بدی

    لطفا سهم خودت را از اشتباهاتت بپذیر و سعی کن تغییر کنی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    meysam61 (شنبه 24 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), مقیمی (شنبه 24 خرداد 93), مهربونی... (شنبه 24 خرداد 93), بانوی خیال (یکشنبه 25 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), سعیداطی (شنبه 24 خرداد 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام میثم خان
    واقعا که
    خیلی پرت رفتی
    مردونگیت کجا رفته
    مرد هم اینقد دهن بین و گوشی
    به جای اینکه تو به همسرت التماس کنی اون باید به تو التماس کنه مریمم مریمم می کنی اینه مردم واسه گدای سر کوچه هم بیشتر دل می سوزونن
    گفتنی ها رو دوستان گفتند باید عوض شی
    می خوام یه فانتزی بهت بدم که در صورت عوض شدن وقتی خواستی دوباره بری خواستگاریش به کار ببندی
    .
    .
    .
    .
    اول از همه همین امروز بلند میشی می ری دم خونش زنگ می زنی می گی مریمم در و باز کن درو باز نمی کنه میشینی دم در میشینی تا بیاد بیرون همون طوری که بهت التماس می کرد التماسش می کنی می گی می خوام بیام خواستگاریت می گی عوض می شم می گی به دخترمون رحم کن می گی من عاشقتم نمی تونم بدونت دووم بیارم بزار بیام خواستگاریت

    قبول نمی کنه
    صبر می کنی تا قبول کنه
    اینقد می گی تا قبول کنه
    هر روز دم خونش می شینی
    باید این گندایی رو که زدی پاک کنی
    سخته خیلی سخته اما شدنیه
    تا اجازه نداده ول نمی کنی
    بعد
    مادرت .پدرت با خواهرت
    هر چهارتاتون پا میشین می رین خونش(البته اگه خونه داره تو که بهش مهریه ندادی)
    مادرتو به زور هم شده راضی می کنی دلشو بدست بیاره چون اون بود که تخم جدایی رو تو دلتون کاشت
    اگر چه این خودتون بودید که بهش آب دادید
    راهی جز این نداری
    پاشو مرد
    مرد باید قوی باشه
    به دخترت فکر کن
    به قرآن پاشو میثم
    ارزش زندگیتو با شکستن غرو رت نشون بده
    ول کن این شرم نفرت انگیزو که داره زندگیتو به باد می ده
    همین الآن بلند شو
    یا علی
    منتظرتم
    بعد از این ماجرا هم با خونواده کمتر رفت و آمد می کنی تا یاد بگیری مستقل باشی
    ویرایش توسط سعیداطی : شنبه 24 خرداد 93 در ساعت 11:55

  6. 7 کاربر از پست مفید سعیداطی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 خرداد 93), meysam61 (شنبه 24 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), مامان فربد (یکشنبه 25 خرداد 93), مصباح الهدی (شنبه 24 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), خیال تو (شنبه 24 خرداد 93)

  7. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    خدا را شکر کنید که به اشتباهاتتان پی بردید و خدا را شاکر باشید که انعطاف نشان می دهید و شهامت ابراز اشتباه را در درگاهش پیدا کرده اید .

    مشکل عمده شما در اینکه به اشتباه خود نزد همسرسابقتان اعتراف کنید و او را به زندگی دوباره دعوت کنید ، عدم جرأت ورزی است ، همین مشکل دیروز شما در مقابل مادرتان و دخالت ها و بدگوییهای او بوده لذا تا این مسئله را برطرف نکنی باز هم به گونه های دیگر در زندگی مشکل خواهی داشت . همین اکنون بدون در نظر گرفتن و انتظار اینکه ایشون پاسخ مثبت به شما بدهد یا حتی برخورد مناسب داشته باشد و شما را بپذیرد فقط برای ابراز اشتباهات و حلال خواهی و بیان میل به جبران با او صحبت کنید و بفهمانید که بعد از جدایی خیلی چیزها برای شما روشن شده و به اشتباهات خود پی برده اید و عذاب وجدان دارید و مایلید که ایشون به زندگی برگردد تا شما هم جبران کنید . این تمرینی برای جرأت ورزی هست . بجای اجتناب قدم پیش بگذارید و حتی خود را آماده سرزنش شدن و گله مندی و تندی هم بکنید اما باز هم جرأت کنید و حرف بزنید و از خود هم دفاع نکنید


    موفق باشید





  8. 15 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 25 خرداد 93), khaleghezey (شنبه 24 خرداد 93), meysam61 (شنبه 24 خرداد 93), mohammad6599 (سه شنبه 27 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), parsa1400 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93), مهربونی... (شنبه 24 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 25 خرداد 93), مصباح الهدی (شنبه 24 خرداد 93), zendegiye movafagh (شنبه 24 خرداد 93), بانوی خیال (یکشنبه 25 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), خیال تو (شنبه 24 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  9. #15
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 شهریور 93 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    283
    سطح
    5
    Points: 283, Level: 5
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 79 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون که تنهام نمیذارید
    امروز عصری عزمم رو جزم کردم و رفتم سراغ مریم طبق معمول تو پارک با دخترم مشغول بازی بود اینبار خودمو مخفی نکردم رفتم جلو با بابایی گفتن دخترم مریم روشو به طرف من کرد و چند ثانیه ای به من خیره شد نگاهش تمومی نداشت پر از خشم،پر از نفرت بود بچه رو که گذاشتم زمین دستشو گرفت داشت میرفت که صداش زدم با عصبانیت برگشت گفت: اسمم رو به زبونت نیار،چی شده بعد مدتها یاد دخترت افتادی!برو به مامان جونت برس،اصلا اجازه گرفتی اومدی؟یه وقت مامانت دعوات نکنه!واگذارش کردم به خدا تو هم برو بمیر که ازت متنفرم...نذاشت حرف بزنم راستش وقتی انقدر عصبی دیدمش گفتم بذار حرف دلشو بزنه تا کمی سبک شه.ازین که به من گفت ازم متنفره خوشحالم چون یه حسی به من داره.خیلی دلتنگشم اوایلی که تازه دیدمش انقدر تو عذاب نبودم که حالا هستم.
    وقتی اومدم خونه تمام ناراحتیمو سر مادر بدبخت تر از خودم خالی کردم تمام ظرفهای روی میز را ریختم و همشون رو شکستم به مادرم گفتم زندگیمو خراب کردی خودت برو درستش کن.بیچاره مادرم مثل بید میلرزید زبونش بند اومد
    اشتباه گفتم مادرم بیتقصیره تمام اشتباهات از من بود هر بلایی سرم بیاد حقمه(خودکرده را تدبیر نیست)اره من مقصرم که راه رو برای دخالت دیگران باز کردم،من مقصرم که حتی جرأت دفاع کردن از خودم و مریمم رو نداشتم،من مقصرم که دلشو شکوندم تو چشماش زل زدم و گفتم دوستت ندارم،من مقصرم که پدر خوبی واسه دخترم نبودم.اگه مریم مهربون و با گذشت نبودانقدر زجر نمیکشیدم منم چه خوب جواب مهربونیهاشو دادم خاک بر سرم خاک
    ولی من به همین راحتی پا پس نمیکشم مریمم رو بدست میارم میدونم سخته ولی سختی که واسه بدست اوردن مریم باشه رو به جون میخرم.
    مریم با اس ام اس تحت تاثیر قرار میگرفت البته تو این شرایط رو نمیدونم.دلم میخواد از نزدیک باهاش صحبت کنم ولی این مریمی که من دیدم کارد بزنی خونش در نمیاد حتی تحمل دیدنم رو نداشت.این زن داغونم کرده.

  10. 7 کاربر از پست مفید meysam61 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 26 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), مهربونی... (دوشنبه 26 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 25 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), سعیداطی (یکشنبه 01 تیر 93)

  11. #16
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 شهریور 93 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    283
    سطح
    5
    Points: 283, Level: 5
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 79 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نیم ساعت پیش به مریم اس ام اس زدم متنش این بود؛سلام مریمم خیلی دلم برات تنگ شده بود خوشحالم که امروز دیدمت.میشه فردا بیای پارک باهم صحبت کنیم
    جواب مریم؛شوخیت گرفته؟ نکنه اشتباهی واسه من اس زدی؟من هیچ کاری با تو ندارم دارم فراموشت میکنم پس با اس زدنت زجرم نده نکنه مادرت دستور داده عذابم بدی؟بعد از طلاق هم ولم نمیکنه؟چی از جونم میخواین؟شکلک گریه گذاشت
    بعدش من اس زدم؛مریمم من پشیمونم میدونم خیلی بهت بد کردم میخوام یه فرصت دیگه به من بدی مریمم من نتونستم فراموشت کنم خانومم قبول کن باهم صحبت کنیم
    جواب مریم؛وقتی اسمم رو مینویسی میم مالکیت بهش نچسبون من دیگه متعلق به تو نیستم(شکلک عصبانی)من با تو حرفی ندارم دست از سرم بردار.نکنه نقشه مادرته هان؟همتون برید به جهنم(شکلک گریه)
    بعدش من این رو براش دادم
    تو هستی همه عشق من ---- تموم بود و نبود من
    بیاد خاطراه هامون ---- بیا و قلب منو نشکن
    بیا که من توی تنهایی --- ندارم امروز و فردایی
    نمیخوام دیگه دنیایی ---- ولم نکن توی تنهایی
    بیا که بی تو دلم خونه ---- کم داره تورو این خونه
    بیا که خورده قسم قلبم ---- که دیگه قدرتو میدونه
    تو هستیو همه ی احساسم ---- شکسته شد توی تنهایی
    کجایی ببینی پشت سرم --- میزنن بی تو چه حرفایی
    بیا که غرور قلب من ---- شکسته شد توی تنهایی

    بعد از این جوابم رو نداد.فکر کنم نسنجیده عمل کردم.نمیخوام فرصت رو از دست بدم میخوام هر چه زودتر بدستش بیارم دلم آشوبه
    ویرایش توسط meysam61 : دوشنبه 26 خرداد 93 در ساعت 00:30

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    به نظر من همسر سابقت حسابی از دستت عصبانی است. به احتمال زیاد بعد از پافشاری و اصرار شما و بخاطر فرزندتون به زندگی برخواهد گشت.

    ولی مطمینا ازشما کینه به دل خواهد داشت حق هم دارد

    یک روز عاشق میشوی و به او پیشنهاد ازدواج می دهی...

    یک روز بخاطر حرف و حدیثهای مادر و بدون تفکر و دوراندیشی او را طلاق میدهی....

    یک روز عذرخواهی میکنی و از او درخواست بخشش و برگشتش به زندگی را میکنی.....

    چرا اینقدر یک مرد سی و چند ساله ... باید دهن بین و هیجان محور باشد....

    لطفا با کمک مشاوره و مطالعه کتاب و مقاله های این سایت کمی روی احساسات و تفکراتت تسلط بیشتری داشته باش.

    گاهی نمی شود راه رفته را برگشت و زخمهایی که به دیگران واردکرده ای را با عذرخواهی ساده درمان کرد

    نیاز به گذشت و فداکاری - محبت و صبوری زیاد برای ترمیم قلب شکسته دارد اگر دیگر قلبی برای ترمیم باشد.............

    گاهی زود دیر می شود گاهی ..........
    موفق باشی
    ویرایش توسط sanjab : دوشنبه 26 خرداد 93 در ساعت 01:03

  13. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    kamran2007 (دوشنبه 26 خرداد 93), meysam61 (دوشنبه 26 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), مهربونی... (دوشنبه 26 خرداد 93)

  14. #18
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 شهریور 93 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    283
    سطح
    5
    Points: 283, Level: 5
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 79 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    دوست عزیز

    به نظر من همسر سابقت حسابی از دستت عصبانی است. به احتمال زیاد بعد از پافشاری و اصرار شما و بخاطر فرزندتون به زندگی برخواهد گشت.

    ولی مطمینا ازشما کینه به دل خواهد داشت حق هم دارد

    یک روز عاشق میشوی و باه او پیشنهاد ازدواج می دهی...

    یک روز بخاطر حرف و حدیثهای مادر و بدون تفکر و دوراندیشی او را طلاق میدهی....

    یک روز عذرخواهی میکنی و از او درخواست بخشش و برگشتش به زندگی را میکنی.....

    چرا اینقدر یک مرد سی و چند ساله ... باید دهن بین و هیجان محور باشد....

    لطفا با کمک مشاوره و مطالعه کتاب و مقاله های این سایت کمی روی احساسات و تفکراتت تسلط بیشتری داشته باش.

    موفق باشی


    ممنونم ولی من تو این چند ماه خیلی رو خودم کار کردم اون میثم سابق نیستم دیگه دهن بین نیستم.الان اصلا تو وضعیت خوبی نیستم نمیتونم درست تمرکز کنم.مشاوره رفتن برام مقدور نیست اگه میشد نمیومدم اینجا که مجازیه.من چجوری مریم رو راضیش کنم؟

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا میثم
    خوشحالم متوجه اشتباهاتتون شدین.

    ببخشید جسارته ولی همین اول کار یه چیزی بگم خدمتتون.

    خیلی خیلی رفتارتون با مادرتون بد بوده!!!! من خوندم کاملا هنگ کردم!!!! پدر و مادر آدم بدترین پدر و مادر دنیا هم باشند ما حق نداریم بهشون کمترین تندی کنیم.

    شما باید این قدر محکم باشید که هر حرفی در شما تاثیر نکنه. نه اینکه اینجوری.

    الان مادرتون دلش شکسته. بالاخره خودتون هم گفتید که مادرتون خودش پشیمون شده بود.مگه نه؟

    پس برید از دل مادرتون دربیارید. بهش بگید شرایط روحی بدی داشتید و اون کار را کردین و با اینکه ایشون را مقصر می دونید ولی نباید اون جوری می کردین و این ها را بگید و حلالیت بخواهید و بگید شما را حلال کند .بگید اگر شما را حلال کند خدا هم یه کاری می کنه تا مریم هم او را حلال کنه. و شما هم حلال می کنید.


    ببینید قانون خدا تو این دنیا این طوری بسته شده که شکستن دل پدر و مادر(تاکید می کنم هر پدر و مادری حتی کافر و بی دین) عواقب بسیار بد دنیوی و اخروی به دنبال داره! اینو از ته دل و با اطمینان کامل می گم!

    این قانون خداست! مثل قانون جاذبه نیوتون. هر کاری کنید این قانون اثرش را می ذاره. پس دل مادرتون را نشکنید و حلالیت بخواهید. ولی از راهش هم نگرششون را درست کنید و بخاهید که اشتباهش را جبران کنه.


    من پیشنهاد می کنم شده تا صبح هم با ماشین برید جلوی خونه همسر سابقتون و منتظر باشید تا بیاد.

    بذارید ببینه برای جبران اشتباهتون حاضرید هر کاری بکنید. بذارید متوجه شه که جدی و مصمم هستین.

    شده هر روز این کار را بکنید.تا بالاخره راضی بشه و باهاتون صحبت کنه.


    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  16. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    meysam61 (دوشنبه 26 خرداد 93), نیمه پنهان ماه (سه شنبه 27 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meysam61 نمایش پست ها
    وقتی به مریم گفتم بیا توافقی طلاق بگیریم به دست و پام افتاد گفت غلط کردم میگفت نوکری تو و خانوادت رو میکنم طلاقم نده .اما من به حدی گوشهام از حرفهایی که حقیقت نداشتند پر شده بود که حتی نمیتوانستم مریم را ببینم بهش گفتم دیگه دوستت ندارم مریم با این حرفم شکست گفت باشه قبول میکنم مهرش رو بخشید و طلاق گرفتیم
    نقل قول نوشته اصلی توسط meysam61 نمایش پست ها
    Khaleghezey احساس میکنم از من متنفره حتی روم نمیشه به گوشیش زنگ بزنم.شوخی نیست بخاطر هیچ و پوچ طلاقش دادم.ولی بهش قول میدم جبران کنم.اول از همه مادرم رو به عذرخواهیش میبرم تا بهش ثابت بشه پشیمونیم. امیدوارم دست رد به سینه ام نزنه
    ظاهرا دیگه نمیتونم پستی ارسال کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط meysam61 نمایش پست ها
    وقتی اومدم خونه تمام ناراحتیمو سر مادر بدبخت تر از خودم خالی کردم تمام ظرفهای روی میز را ریختم و همشون رو شکستم به مادرم گفتم زندگیمو خراب کردی خودت برو درستش کن.بیچاره مادرم مثل بید میلرزید زبونش بند اومد
    اشتباه گفتم مادرم بیتقصیره تمام اشتباهات از من بود هر بلایی سرم بیاد حقمه(خودکرده را تدبیر نیست)اره من مقصرم که راه رو برای دخالت دیگران باز کردم،من مقصرم که حتی جرأت دفاع کردن از خودم و مریمم رو نداشتم،
    سلام،
    اینها نمونه‌های کامل برخوردهای کاملا احساسی‌، انفجاری، بدون تفکر، نمونه‌های واضح افراط و تفریط، و عدم تعادل رفتاری هستند.



    نقل قول نوشته اصلی توسط meysam61 نمایش پست ها
    ولی من تو این چند ماه خیلی رو خودم کار کردم اون میثم سابق نیستم دیگه دهن بین نیستم.الان اصلا تو وضعیت خوبی نیستم نمیتونم درست تمرکز کنم.مشاوره رفتن برام مقدور نیست اگه میشد نمیومدم اینجا که مجازیه.من چجوری مریم رو راضیش کنم؟
    من شخصاً چنین تغییری را در شما نمیبینم!
    همسر شما در حال حاضر متوجه علاقه شما به بازگشت شده اند. فعلا تا همین‌جا کافی‌ هست. کمی‌ دست نگاه دارید و روی این رفتار‌های انفجاری و تصمیمات لحظه ای، و گهگاه عدم تعادل رفتاری تمرکز کنید. سعی‌ کنید اول اینها را رفع کنید.


    واقعیت این هست که الان زمان بازگشت شما نیست! عجله نکنید، هم به خودتان و هم به ایشان فرصت بدهید. شما نیاز دارید بیشتر روی خودتان کار کنید تا دوباره در صورت بازگشت همسرتان چنین اتفاقاتی نیفتد. مراحل بازگشت به همسر را با صبر و منطق جلو ببرید. اگر در آخر به این نتیجه رسیدید که واقعا هر دو خواستار بازگشت هستید، حتما با هم به مشاوره خانواده مراجعه کنید، تا از تکرار دوباره چنین اتفاقاتی به طور بهینه جلوگیری کنید.



    موفق باشید

    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد

    ویرایش توسط kamran2007 : دوشنبه 26 خرداد 93 در ساعت 03:53 دلیل: حذف تکرار

  18. 14 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 26 خرداد 93), khaleghezey (دوشنبه 26 خرداد 93), meysam61 (دوشنبه 26 خرداد 93), morteza2487 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), sanjab (دوشنبه 26 خرداد 93), فرشته مهربان (یکشنبه 01 تیر 93), واحد (دوشنبه 26 خرداد 93), مهربونی... (دوشنبه 26 خرداد 93), مصباح الهدی (دوشنبه 26 خرداد 93), آویژه (دوشنبه 26 خرداد 93), بی نهایت (دوشنبه 26 خرداد 93), برومند (سه شنبه 27 خرداد 93), ذمانح (دوشنبه 26 خرداد 93), سوده 82 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.