به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 42
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام صبح بخیر. ببخشید من چیزهایی که میخوام بگم کمی حاشیه ای هست ولی خب برام سوال شد. این آقا از کجا فهمید که تو داری چکار میکنی؟ یعنی اون سایت با همه کاربراش برای این بوده که شما بری اونجا تست بدی؟ همه رو خودش الکی درست کرده بوده؟



    حرف زشت؟! البته شاید منظورت این بوده که مثل خودت مجرد باشه و تجربه زندگی مشترک نداشته باشه که تفکراتش بهم ریخته باشه و نتونه اونجور که باید و درسته و از لحاظ روانی و انسانی سالم هست بهت عشقی رو بده که تو خودت همینکارو براش خواهی کرد. ولی یه چیزی هست اینکه شما هم یکبار ازدواج کردی و طلاق گرفتی. شما الان یک پسر مجرد و سالم از لحاظ روانی نیستی. فقط باید بررسی کرد که از این ازدواج ایشون بیشتر ضربه خورده و بهم ریخته یا شما بعد از این تجربه عاشقی بیشتر بهم ریختی و درب و داغون شدی.





    یک سوال دیگه برام پیش اومد که شما املای فارسیت خیلی ایراد داره ولی گویا انگلیسیت باید خیلی قوی باشه. چون با این جناب هانسوین داری صحبت های روانشناسی و تخصصی انجام میدی. البته فکر کنم توی همین پروسه روانشناسی پیشرفت کردی و انگلیسیت رشد کرده. چون جدیدن اسمت رو هم عوض کردی، خارجکی برای خودت انتخاب کردی.

    هزینه جلساتی که باهاش داری رو چطور پرداخت میکنی؟ چقدر هست هزینه هاش؟



    این جمله آخرت از همه بهتر بود. تبریک میگم. پس بالاخره موفق شدی. من فکر میکردم هنوز گرفتارش هستی ولی عاقلانه ندیدی که بری سمتش. پس کلن ازش رها شدی.
    کاش توی تاپیک قبلیت اینرو مینوشتی تا فرشته جون یا همکار جدیدشون خاله قزی اون تاپیک رو به "به نتیجه رسیده ها" منتقل میکرد و در لیست افتخارات سایت ثبت میشد.
    سلام
    نه خیر اون سایت الکی نبوده بلکه واقعا یک سایت دوست یابی هست فقط ایشون با مدیر اون سایت هماهنگ شده که چنین برنامه ای رو طراحی کردند و اون دوتا دختر هم که بهم تو سایت پیشنهاد داده شده بودند کاملا ساختگی بوده و اینکه ایشون در جریان کارهای من هستند .
    منظور من از طلاق گرفته یعنی اینکه ایشون به لحاظ جسمی مثل یک دختر ازدواج نکرده نیستند
    من کاملا به زبان انگلیسی در نوشتن و خواندن مسلط هستم چون شغل ما کلا به زبان انگلیسی نیاز داره ،شغل من تعمیرات نرم افزاری و سخت افزاری موبایل و لپ تاب هست و جوریست که همش باید با ساپورتر های شرکت ها در ارتباط باشیم و هر 7 ماه یک بار اموزش تعمیر میبینیم که اون هم به زبان انگلیسی هست.اسم قبلی من هم انگلیسی بوده
    در مورد هزینه نمی تونم چیزی بگم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط pasta نمایش پست ها
    دوست من خواهشا یکبار دیگه کاملا پست فرشته ی مهربان رو بخون تا متوجه بشی چرا نباید از یک روانشناس بریتیش کمک بگیری.
    مبنای نگرش اونها کاملا با ما فرق می کنه.

    یه مثال ساده می زنم.تو اون فرهنگ اگه زنی 3 بار ازدواج کرده باشه و طلاق گرفته باشه، یک مورد کاملا نرمال به حساب میاد.و اگه از یک مشاور تحصیلکرده ی اون نگرش و فرهنگ نظر بخوای نظرش احتمالا اینه که مشکلی در ازدواج با چنین خانمی نیست.اما اگه همین موزذ تو ایران باشه شما با توجه به شرایط و فرهنگ ایران نمی تونی از اون مشاور کمک بخوای.
    و حتما یک روانشناس ایرانی می تونه کمک بزرگی واقع شه و شما رو از مشکل بزرگی که ممکنه تو ایران بهش بخوری نجات بده.
    در بسیاری از موارد دیگه هم همینطوره.
    غربی ها اعتقاد دارن آدم هر چیزی رو دوست داره باید بره سمتش.
    اگه س.ک.س دوست داره بره سمتش.اگه مشروبات الکلی دوست داره بره سمتش.اگه دوست داره بقیه رو تحریک کنه پس این کارو بکنه.اگه هرجا هر تفکر غلطی بود هم عیب نداره آدم آزاده هر جور خواست فکر و عمل کنه.
    این چیزیه که اونها دارن باب می کنن.و تحت تفکر فراماسون و همینطور به نوعی داروینیسم هستش.
    اونها می گن خدا رو بیخیال شو و هرکاری دوست داری انجام بده.اونها می گن خودتو محدود نکن.
    تو تمام فیلماشون می خوان این مفهوم و برسونن.آیا تفکرشون درسته ؟آیا چنین تفکری رو قبول داری ؟اگه آره پس دور این سایت رو خط بکش.
    چنین افرادی جز اینکه زمینه ی انحراف شمارو فراهم کنند هیچ چیز دیگه ای ندارن.

    پس بپذیر که شما نباید از چنین فردی کمک بگیری دوست من.
    حتی اگه تو بریتیش که سهله، تو اروپا و آمریکا بهترین روانشناس باشه.


    روانشناس باید بتونه معیار ها و نیاز های فکری و خیلی چیزهای دیگه رو تعدیل کنه.
    باید بتونه به آدم کمک کنه واسه تغییر.وقتی درون شما مشکلی وجود داره و معیار غلطی تو ذهنت داری باید شمارو با دلیل و برهان متوجه غلط بودن فکرت کنه و زمینه ی تغییرتو فراهم کنه.
    نباید همه مثل همه فکر کنن. اما وقتی کسی فکرش آسیب زا و اشتباهه وظیفه ی روانشناس چیز دیگه ای ایجاب می کنه.
    موافقم
    ولی این روانشناس مثل اونا نیست

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط pasta نمایش پست ها
    تو تمام فیلماشون می خوان این مفهوم و برسونن.آیا تفکرشون درسته ؟آیا چنین تفکری رو قبول داری ؟اگه آره پس دور این سایت رو خط بکش.
    چرا میگین باید دور این سایت رو خط بکشم
    فرض که من چنین تفکری رو قبول داشته باشم حالا چرا باید دور اینجا رو خط بکشم؟؟؟؟؟؟
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  3. #23
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    دوست من
    بنده کامل جواب شما رو دادم اما سرپرست محترم لطف کردند پست بنده رو پاک کردن.
    اینو گفتم شما و دوستان بدونین بنده شمارو بدون جواب رها نکردم.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    من یکی از صفات اخلاقیم رو کشف کردم و این یکی از واقعیت های من هست،هر شخصی که در مرحله اول بهم جواب مثبت بده اون فرد اگر همونی هم باشه که خودم میخوام بازم بهش بی میل میشم.چرا؟خودم هم نمی دونم چرا اینجوریم؟روانشناس میگه نیاز به درمان ندارم!!
    من نه تنها در انتخاب همسر بلکه در همه موارد زندگیم این طوری هستم،از جون کندن خوشم میاد خصوصا جون کندنی که همراه با دعا باشه
    از موبایل و لپ تاب هایی که به سادگی درست بشن خوشم نمیاد
    برای خرید یه لباس دوست دارم بیشتر از 70 جا سر بزنم و خیلی زحمت بکشم
    پولی رو که پدرم بهم میده رو نمی تونم خرج کنم
    دوست دارم برای هر چیزی جون بکنم،خیلی زیاد تلاش کنم
    اگه چیزی رو به راحتی به دست بیارمش میندازمش دور
    ویرایش توسط Dreams end : دوشنبه 26 خرداد 93 در ساعت 04:43

  5. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 26 خرداد 93)

  6. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست خوبم این تنها شما نیستید که اینجوری هستید و این اقای روانشناس کشف کردند بلکه همه انسانها چیزهای دور از دسترس رو بیشتر میپسندند و طالبش هستند حتی یه بچه 5 ساله هم عروسکی رو که توی اتاقش و زیر دست و پاشه بهش اهمیت نمیده ولی اسباب بازی تو ویترین یه مغازه ارزوی قلبیشه . مگه نه؟ همه چیز هایی رو که با تلاش فراوان به دست می اوریم بیشتر دوست داریم .ولی اگه چیزی بدون تلاش و اسان به دست بیاد قدرش رو نمیدونیم برای همین هست که مثلا افراد سالم قدر سلامتیشون رو که بزرگترین نعمت خداست اصلا نمیدونند و لی وقتی اونو از دست میدن و با تلاش و کوشش بسیار و با صرف هزینه های هنگفت دوباره به دست میارند خیلی بیشتر قدرش رو میدونند . اینا رو به اقای روانشناستون بگید شما تنها نیستید همه انسانها این جوریند .

  7. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Dreams end (دوشنبه 26 خرداد 93), pasta (سه شنبه 27 خرداد 93)

  8. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    ولی من برعکسم. به قول حافظ دولت آنست که بی خون دل آید به کنار. ادم وقتی خیلی تلاش می کنه بایدم به نتیجه برسه. جز اینه؟ تازه دیگه انقدر ادم خسته است که نتیجه هه اهمیتی نداره.
    اون وقتی که یه کم تلاش کنی و به نتیجه برسی خوبه و جالبه به نظر من. حالا شانس باشه خوبه هوش باشه هم خیلی خوبه ادم به خودش افرین می گه اخرش.

    شما از چالش خوشتون میاد نه از جون کندن. از حل مساله و از چالش. اگه فکر می کنین باهاش مشکلی ندارین که کاریش نداشته باشین. اگه هم فکر می کنین که براتون مشکل سازه م یتونین در یکی دو زمینه این علاقه به چالش رو بندازین و خودتونو راضی کنین که خود به خود در زمینه های دیگه اروم تر بشین و نیاز به چالش نداشته باشین.

    شایدم فکر می کنین ارزش نتیجه ای که به دست میارین به مقدار وقت و انرزی ای هست که براش گذاشتین.

    به هر حال مشکلی ندارین که.مدلتونه. موفق باشید.

  9. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    Dreams end (دوشنبه 26 خرداد 93)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    دوست خوبم این تنها شما نیستید که اینجوری هستید و این اقای روانشناس کشف کردند بلکه همه انسانها چیزهای دور از دسترس رو بیشتر میپسندند و طالبش هستند حتی یه بچه 5 ساله هم عروسکی رو که توی اتاقش و زیر دست و پاشه بهش اهمیت نمیده ولی اسباب بازی تو ویترین یه مغازه ارزوی قلبیشه . مگه نه؟ همه چیز هایی رو که با تلاش فراوان به دست می اوریم بیشتر دوست داریم .ولی اگه چیزی بدون تلاش و اسان به دست بیاد قدرش رو نمیدونیم برای همین هست که مثلا افراد سالم قدر سلامتیشون رو که بزرگترین نعمت خداست اصلا نمیدونند و لی وقتی اونو از دست میدن و با تلاش و کوشش بسیار و با صرف هزینه های هنگفت دوباره به دست میارند خیلی بیشتر قدرش رو میدونند . اینا رو به اقای روانشناستون بگید شما تنها نیستید همه انسانها این جوریند .
    سلام
    من کاملا با نظر شما مخالفم بیشتر ادمهایی که من دیدم دوست دارن برای رسیدن به خاسته هاشون زحمت زیادی نکشند

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush نمایش پست ها
    ولی من برعکسم. به قول حافظ دولت آنست که بی خون دل آید به کنار. ادم وقتی خیلی تلاش می کنه بایدم به نتیجه برسه. جز اینه؟ تازه دیگه انقدر ادم خسته است که نتیجه هه اهمیتی نداره.
    اون وقتی که یه کم تلاش کنی و به نتیجه برسی خوبه و جالبه به نظر من. حالا شانس باشه خوبه هوش باشه هم خیلی خوبه ادم به خودش افرین می گه اخرش.

    شما از چالش خوشتون میاد نه از جون کندن. از حل مساله و از چالش. اگه فکر می کنین باهاش مشکلی ندارین که کاریش نداشته باشین. اگه هم فکر می کنین که براتون مشکل سازه م یتونین در یکی دو زمینه این علاقه به چالش رو بندازین و خودتونو راضی کنین که خود به خود در زمینه های دیگه اروم تر بشین و نیاز به چالش نداشته باشین.

    شایدم فکر می کنین ارزش نتیجه ای که به دست میارین به مقدار وقت و انرزی ای هست که براش گذاشتین.

    به هر حال مشکلی ندارین که.مدلتونه. موفق باشید.
    دقیقا،اره من از چالش خوشم میاد
    نه باهاش مشکلی ندارم بلکه خوشم هم میاد،اما میترسم در اینده به زندگیم خصوصا بعد از ازدواج صدمه بزنه
    ولی اگه برای یه چیزی زیاد زحمت بکشم و نتونم به دستش بیارم روم اثر بدی میزاره

  11. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 26 خرداد 93)

  12. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    یکی دو زمینه رو پیدا کنین و این حس علاقه به چالش و حل مساله رو توی اون مسیر بندازین. مثلا فرض کنین یکی ریاضی دانه. این حسشو می ندازه فقط سر همین ریاضی. هم ارضا می شه و هم توی ابعاد دیگه ی زندگیش این نیاز به چالشو دیگه نداره و راحت و احتمالا خیلی هم ریلکس زندگی می کنه. شما هم یه زمینه هایی رو پیدا کنین توی زندگیتون که بتونین این علاقه به حل مساله رو در اونا داشته باشین و حتی بتونه این علاقه اتون براتون سودمندم باشه مثل همین ریاضیدانه که این علاقه اشو بندازه سر شغلش کلی هم پیشرفت می کنه از نظر شغلی. و اگه اون زمینه رو مسیر مناسبو پیدا کنین خود چالش براتون زیبا میشه حتی نتیجه اش هم براتون مهم نمی شه .

    هوش یعنی همین. اینکه خودتو بشناسی استعداداتو بشناسی بعد مسیر و زمینه مناسب پیدا کنی و این استعداداتو توی اون زمینه ها و راه ها بندازی. اینطوری هر روز شکوفا تر میشی.

    لازم نیست خودتو در خیلی از موارد تغییر بدی. همه چی هم خوبه هم بد. فقط در جای مناسبش باید باشه تا خوب بشه و در جای نامناسب تا بد بشه.

    من خودم هنوز درست خودمو نمیشناسم. اینکاری که گفتمو نتونستم بکنم. اگه بتونی یه ادم خیلی موفق میشی که در درونش هم راضی و ارامه.

    موفق باشی.

  13. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Dreams end (دوشنبه 26 خرداد 93), واحد (دوشنبه 26 خرداد 93)

  14. #29
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,996 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام


    ببینید مقاله ای در دست تنظیم دارم که آماده شود و آنرا در تالار بگذارم به نظرم می رسد بسیاری از گره های ذهنی شما را شاید در رابطه با خودتون باز می کند .

    برادر گرامی


    نیاز دارید روی شناخت احساسات خود و نوع عمکرد و بروز آن بیشتر دقت کنید .
    وقتی محور کسب لذت برای ما احساسات باشد چون احساسات هم زود برانگیخته می شود و زود هم فروکش می کند ( خصوصیت شعله را دارد که در حالت تعادل آرام نور می کند اما فورانش بدهیم زود هم فروکش می کند یعنی هر وقت عامل اشتعال را زیاد کنیم فوران دارد اما زود هم فرومی نشیند و برای فورانش نیاز هست ما مدام عامل اشتعال را زیاد و زیادتر کنیم .

    وقتی کسب لذت از راه احساسات باشد
    عامل لذت بخش بعد از مدتی اثر لذت بخشی را برای برانگیختن احساسات از دست می دهد لذا محرک قوی تری نیاز دارد و دوز آن محرک را باید بالاتر ببرد و ...... اعتیاد همینگونه شکل می گیرد و آستانه تحریک لذت وقتی در فرد بالا رفت دوز بالاتری از محرک را می طلبد تا لذتی که به آن وابسته شده را کسب نماید ( همه اینمها ادله علمی دارد که در مقاله مورد اشاره به آن خواهم پرداخت )

    بر این اساس افرادی که برآیند محور هستند نسبت به فرآیند محور به عبارتی
    افرادی که نتیجه گرا هستند نسبت به وظفیه گرا چون احساس مدارند از مسیر حرکت و فرایند طی مسیر و لذتهای آن غافل می مانند و توجه به نتیجه ذهن و حواس آنها را تسخیر کرده ، در این بین این افراد اگر کمال گرا هم باشند پیچیدگی و سخت گیری هم به روند و نگاه و رویه آنها افزوده می شود لذا به راحتی هرچیزی آنها را مسرور نمی سازد و عامل لذت بخش و نشاط آفرین برای آنها باید خیلی قابل توجه باشد اینگونه افراد غالباً دچار وسواس می شوند وسواس در شکلهای مختلف و اغلب وسواس فکری روی شاخشون هست در این میان بعضی وسواس عملی هم پیدا می کنند و ..... این وضعیت حتی باعث می شود در سامان دادن تفکرشان هم مشکل داشته باشند و اغلب سرگردانی فکری و از این شاخه به آن شاخه پریدن و بی نظمی ذهنی داشته باشند ( آشفتگی و پریشانی ذهنی )

    لذا این روحیه شما هم از همین ناشی می شود هرچه آستانه لذت بردن از زندگی برای شما بنا به احساس محوریتان بالاتر برود روز به روز انگیزه های شما ضعیف تر می شود و براحتی از هرچیزی لذت نمی برید و نارضایتی شما از وجود خودتان و زندگی و جهان بیشتر و بیشتر می شود .

    چاره درد را هم قبلاً به شما گفته ام ذهن خود را که جلولانگاه احساسات هست را در تسلط آرید و تحت اراده عقل قرارش دهید که می روید به سمتی که محوریت لذت برای شما نه احساسات که محتوا می شود و چون محتوا ماندنی و پایدار هست سینوسی نیست و سیر رو به صعود دارد و عاقل را چنان می دارد که حتی از نسیمی که بر صورتش در یک صبحگاهی می خورد به وجدی می رساند که به سماء شاعرانه در می آید و .... مثل این حال سهراب سپهری که می گوید ( در شعر " در گلستانه " ):

    در دلم چيزي هست، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
    و چنان بي‌تابم، كه دلم مي‌خواهد
    بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.



    اگر دقت کنید می بینید یک لذت محتوایی در درونش را چگونه به وصف می کشد که مثل لذت گشت در بیشه زار و خواب دم صبح در او وجد می آفریند و هیجان دویدن و به دل طبیعت زدن را ( اگر چه به کنترل می آید ) ایجاد کرده


    لذت یک درک معنایی کوچک در یک لحظه گاه با ساعتها لذت حاصل از گردش و تفریح چند روزه برابری می کند با این تفاوت که این لذت با همان وسعت ماندنی و پایدار هست و در وجود فرد لانه می سازد و مدام معنا طلب را مست می دارد

    ممدامم مست می دارد نسیم جعد مشکینت

    این نوع لذت فرد را وسیعتر می کند و از رودخانه به اقیانوس بدل می سازد اما لذتهای احساس محورانه در فرد خلاء هایی ایجاد می کند که من اسمش را گذاشته ام حفره های تاریک ( چیزی مثل سیاه چاله ) که انرژی روانی فرد را می بلعد و وسعت را از او می گیرد و درماندگی و خمودگی و افسرده حالی و به المی تبدار شدن روح و روان را منجر می شود


    قص علی هذا

    ==========

    پاورقی


    دشت‌هايي چه فراخ!
    كوه‌هايي چه بلند
    در گلستانه چه بوي علفي مي‌آمد!
    من در اين آبادي، پي چيزي مي‌گشتم:
    پي خوابي شايد،
    پي نوري، ريگي، لبخندي.

    پشت تبريزي‌ها
    غفلت پاكي بود، كه صدايم مي‌زد.

    پاي ني‌زاري ماندم، باد مي‌آمد، گوش دادم:
    چه كسي با من، حرف مي‌زند؟
    سوسماري لغزيد.
    راه افتادم.
    يونجه‌زاري سر راه.
    بعد جاليز خيار، بوته‌هاي گل رنگ
    و فراموشي خاك.

    لب آبي
    گيوه‌ها را كندم، و نشستم، پاها در آب:
    "من چه سبزم امروز
    و چه اندازه تنم هوشيار است!

    نكند اندوهي، سر رسد از پس كوه.
    چه كسي پشت درختان است؟
    هيچ، مي‌چرخد گاوي در كرت
    ظهر تابستان است.
    سايه‌ها مي‌دانند، كه چه تابستاني است.
    سايه‌هايي بي‌لك،
    گوشه‌يي روشن و پاك،
    كودكان احساس! جاي بازي اين‌جاست.
    زندگي خالي نيست:
    مهرباني هست، سيب هست، ايمان هست.
    آري
    تا شقايق هست، زندگي بايد كرد.

    در دلم چيزي هست، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
    و چنان بي‌تابم، كه دلم مي‌خواهد
    بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.
    دورها آوايي است، كه مرا مي‌خواند."



    می بینید که شاعر آیت مدار طبیعت را می نگرد و حاصل هوشیاری و درک معنایی او از طبیعت می شود بند آخر شعر یعنی وجد و نشاطی که او را به هیجان می آورد و وقتی فروکش کرد عمیقتر می شود و ماندنی اما هیجانهای ناشی از لذتهای سطحی و احساس مدار فروکش که می کند خلاء ایجاد می کند چون می رود اما چیزی را هم با خود می برد مثل شعله ای که وقتی خاموش شد می بینی چیزی را سوزانده و خاکستر کرده اما شعله لذت معنایی هرگز خاموش نمی شود بلکه فروکش که می کند در حالت تعدل باقی می ماند و نور دهی می کند چون مایه روشنی بخشی او وصل به ناتمامیت هست ( اصل ناتمامیت هم که وجود خدا را اثبات می کند و .... یک اصل فیزیک هست در مقابل نظریه ای چون نظریه هاوکینگ که مورد بحث ما نیست )








  15. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Dreams end (سه شنبه 27 خرداد 93), pasta (سه شنبه 27 خرداد 93)

  16. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    با سلام


    ببینید مقاله ای در دست تنظیم دارم که آماده شود و آنرا در تالار بگذارم به نظرم می رسد بسیاری از گره های ذهنی شما را شاید در رابطه با خودتون باز می کند .

    برادر گرامی


    نیاز دارید روی شناخت احساسات خود و نوع عمکرد و بروز آن بیشتر دقت کنید .
    وقتی محور کسب لذت برای ما احساسات باشد چون احساسات هم زود برانگیخته می شود و زود هم فروکش می کند ( خصوصیت شعله را دارد که در حالت تعادل آرام نور می کند اما فورانش بدهیم زود هم فروکش می کند یعنی هر وقت عامل اشتعال را زیاد کنیم فوران دارد اما زود هم فرومی نشیند و برای فورانش نیاز هست ما مدام عامل اشتعال را زیاد و زیادتر کنیم .

    وقتی کسب لذت از راه احساسات باشد
    عامل لذت بخش بعد از مدتی اثر لذت بخشی را برای برانگیختن احساسات از دست می دهد لذا محرک قوی تری نیاز دارد و دوز آن محرک را باید بالاتر ببرد و ...... اعتیاد همینگونه شکل می گیرد و آستانه تحریک لذت وقتی در فرد بالا رفت دوز بالاتری از محرک را می طلبد تا لذتی که به آن وابسته شده را کسب نماید ( همه اینمها ادله علمی دارد که در مقاله مورد اشاره به آن خواهم پرداخت )

    بر این اساس افرادی که برآیند محور هستند نسبت به فرآیند محور به عبارتی
    افرادی که نتیجه گرا هستند نسبت به وظفیه گرا چون احساس مدارند از مسیر حرکت و فرایند طی مسیر و لذتهای آن غافل می مانند و توجه به نتیجه ذهن و حواس آنها را تسخیر کرده ، در این بین این افراد اگر کمال گرا هم باشند پیچیدگی و سخت گیری هم به روند و نگاه و رویه آنها افزوده می شود لذا به راحتی هرچیزی آنها را مسرور نمی سازد و عامل لذت بخش و نشاط آفرین برای آنها باید خیلی قابل توجه باشد اینگونه افراد غالباً دچار وسواس می شوند وسواس در شکلهای مختلف و اغلب وسواس فکری روی شاخشون هست در این میان بعضی وسواس عملی هم پیدا می کنند و ..... این وضعیت حتی باعث می شود در سامان دادن تفکرشان هم مشکل داشته باشند و اغلب سرگردانی فکری و از این شاخه به آن شاخه پریدن و بی نظمی ذهنی داشته باشند ( آشفتگی و پریشانی ذهنی )

    لذا این روحیه شما هم از همین ناشی می شود هرچه آستانه لذت بردن از زندگی برای شما بنا به احساس محوریتان بالاتر برود روز به روز انگیزه های شما ضعیف تر می شود و براحتی از هرچیزی لذت نمی برید و نارضایتی شما از وجود خودتان و زندگی و جهان بیشتر و بیشتر می شود .

    چاره درد را هم قبلاً به شما گفته ام ذهن خود را که جلولانگاه احساسات هست را در تسلط آرید و تحت اراده عقل قرارش دهید که می روید به سمتی که محوریت لذت برای شما نه احساسات که محتوا می شود و چون محتوا ماندنی و پایدار هست سینوسی نیست و سیر رو به صعود دارد و عاقل را چنان می دارد که حتی از نسیمی که بر صورتش در یک صبحگاهی می خورد به وجدی می رساند که به سماء شاعرانه در می آید و .... مثل این حال سهراب سپهری که می گوید ( در شعر " در گلستانه " ):


    اگر دقت کنید می بینید یک لذت محتوایی در درونش را چگونه به وصف می کشد که مثل لذت گشت در بیشه زار و خواب دم صبح در او وجد می آفریند و هیجان دویدن و به دل طبیعت زدن را ( اگر چه به کنترل می آید ) ایجاد کرده


    لذت یک درک معنایی کوچک در یک لحظه گاه با ساعتها لذت حاصل از گردش و تفریح چند روزه برابری می کند با این تفاوت که این لذت با همان وسعت ماندنی و پایدار هست و در وجود فرد لانه می سازد و مدام معنا طلب را مست می دارد

    ممدامم مست می دارد نسیم جعد مشکینت

    این نوع لذت فرد را وسیعتر می کند و از رودخانه به اقیانوس بدل می سازد اما لذتهای احساس محورانه در فرد خلاء هایی ایجاد می کند که من اسمش را گذاشته ام حفره های تاریک ( چیزی مثل سیاه چاله ) که انرژی روانی فرد را می بلعد و وسعت را از او می گیرد و درماندگی و خمودگی و افسرده حالی و به المی تبدار شدن روح و روان را منجر می شود

    می بینید که شاعر آیت مدار طبیعت را می نگرد و حاصل هوشیاری و درک معنایی او از طبیعت می شود بند آخر شعر یعنی وجد و نشاطی که او را به هیجان می آورد و وقتی فروکش کرد عمیقتر می شود و ماندنی اما هیجانهای ناشی از لذتهای سطحی و احساس مدار فروکش که می کند خلاء ایجاد می کند چون می رود اما چیزی را هم با خود می برد مثل شعله ای که وقتی خاموش شد می بینی چیزی را سوزانده و خاکستر کرده اما شعله لذت معنایی هرگز خاموش نمی شود بلکه فروکش که می کند در حالت تعدل باقی می ماند و نور دهی می کند چون مایه روشنی بخشی او وصل به ناتمامیت هست ( اصل ناتمامیت هم که وجود خدا را اثبات می کند و .... یک اصل فیزیک هست در مقابل نظریه ای چون نظریه هاوکینگ که مورد بحث ما نیست )



    سلام
    از نظر شما لذت بردن از احساسات اشتباه هست و نباید از احساسات لذت برد؟


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تست تست تست تست
    توسط admin در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 دی 96, 20:59
  2. تست کور رنگی
    توسط مو طلایی در انجمن خلاقیت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 تیر 90, 11:55
  3. تست طول عمر با روش آرماني !
    توسط آرمان 26 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 15 تیر 88, 13:41
  4. پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 اردیبهشت 87, 06:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.