نوشته اصلی توسط
Farzane-F
ممنونم ازت عزیزم من خیلی این روزا مواظبم توی خیابونا هیچ وقت تنها نمیرم چون واقعا ازش میترسم . حتی الان میترسم اسید پاشی کنه چون دیوونه که هست ...مرسی
فرزانه جان،
منظور من مواظبت از روح و روانت بود.
در این مورد که گفتی اصلا فکرش را نکن و به خودت استرس وارد نکن. این استرسها خیلی تخریب کننده است.
حرفش را هم نزن. نذار اصلا این فکرها و حرفها مطرح بشه.
همسر شما با توضیحاتی که دادی، بیماره.
شما هم تحمل بیماریش را نداری و نمی تونی در کنارش زندگی کنی.
پس به چشم یک بیمار ببینش و جدا شو. خودت را درگیر قانون و تلافی و زندان و ... نکن.
برای جدا شدن خودت تلاش کن. اما برای زندان فرستادن و اثبات کردن مشکلات ایشون، به دردسرش نمی ارزه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)