به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 46 , از مجموع 46
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush نمایش پست ها
    من خودم دو نفرو دیدم که گفتن رفتن یکی روانپزشک یک یروانشناس بهشون گفته باید هیپنوتیزم شن. هیپنوتیزم شن واسه این نیست که کاری رو مغزشون بکنه کسی. واسه اینه که طرف ممکنه یه روده راست تو شکمش نداشته باشه!! بعدش دکتره نفهمه اخرش این کی راست گفت کی دروغ بگه هیپنوتیزم می کنم تا حرفی که ادما به دکتره راحت می کن این ادم نم یگه رو بتونه بشنوه تا بتونه مشکل رو پیدا کنه
    اینجا هست. اما وقتی برای شما گفتن به دردت نمی خوره واسه چی انقدر گیر میدی؟؟
    من از تو یه کم سنم کمتر بود وقتی عاشق شدم. فرقم این بود که تلاشی واسه رسیدن نکردم. حدودا 5 سالی طول کشید تا حسم به اون ادم بره. در تمام این مدت هیچ وقت تا همین امروز ندیدمش دیگه. اصلا نمی دونم چه شکلیه! تو خوب خواستی برسی. خیلی اصرار کردی. بعدش با اون سن کمت افتادی توی دعا و این چیزا. خوب خودت به زور خودتو تعلیم دادی که کسی هست به اسم خدا که میاد کاری می کنه. نم یدونم واقعا م یکنه یا نه. واسه من نکرده و نبوده. حالا بعدشم هی این احساستو دو دستی چسبیدی. تا الان. الان که اون خانم جدا شده حالا که دم دستته و حس می کنی این اختیارو داری که ردش کنی یا قبولش کنی یه کم راحت شدی می گی اونو نمی خوایش.

    چند روزه این خانم جدا شده و شما شنیدی. به نظر من در واقع فقط همین چند مدتی که شنیدی جدا شده داری واقعا برای فراموش کردنش تلاش می کنی. پس فکر نکن اگه قبلا با ذهنت نشده الانم نمیشه. قبلا نشده چون اون ته ذهنت نمی خواستی فراموشش کنی م یخواستیش. الان می شه اگه واقعا بخوای فراموشش کنی.

    یکی دو هفته حداقل با خودت با خلوص و رو راستی بذار روی همون ذهنت کار کن. نتیجه می ده. این حالتت استمراره و اصراره سالیانه. یه عادته. عشق یه قسمتیشه اما عادت کردی به این موضوع هی فکر کنی انقدر که بهت گفتن نمیشه خودتم می گی نمیشه غولش کردی واسه خودت.

    دخترو نوشته بودی نمی خوای به دلایل جانبی ای. اگه بتونی یه اشتراک ازاد بگیری با مدیر یا فرشته مهربون با جزییات مطرح کنی شرایط خودت و اون خانم و شوهرشو شاید بتونن راه بهت بگن. شاید نیاز نباشه که این ادمو فراموش کنی. بری ازدواج

    اما اگه مطمنی نمی خوایش به نظر من عمر این نخواستن واقعا از همون چند روز پیشه که تاپیک زدی جدا شده دختره. پس تلاش کن اول با ذهنت فراموشش کنی.

    در کل می دونم از جهاتی شاید سخت به نظرت بیاد. اما یادت باشه تو از بدو تولد گرفتار نبودی به این عشق. تو خودت 15 ساله بودی. یعنی 15 سال عاشق نبودی و فارغ بودی. پس می تونی الان به اوضاع مسلط شی.

    موفق باشی.
    اره خودشه ، همین درسته
    من فقط چند روزی هست که تصمیم به فراموش کردنش گرفتم شاید الان تمرینات ذهن موثر باشه به امتحانش می ارزه
    مرسی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط pasta نمایش پست ها
    دوست من.
    آخه حرفای شما با هم تناقض داره.
    از یه طرف میگی باید جایگزین کنی تا فراموش شه.بعد یه جای دیگه میگی اصلا اون دختر رو نمی خوای.فقط می خوای از تنهایی در بیای.یه جای دیگه میگی گرفتار زیبایی اونیو کسیو با چنین چشمای زیبایی ندیدی.
    اینها هر کدوم مشکلات جدا هستن و راه حل های جدا می طلبن.
    من کاملا می فهممت که می خوای یهو با یه هیپنوتیزم از شر مشکلت (هر چی هست) خلاص شی.
    اما قبلش تکلیفتو با خودت مشخص کن که شاید راه دیگه ای هم بود.
    قبل از اون دختری که گفتم تو سن 19 سالگی وارد زندگی من شد ، از 15 سالگی یه دختریو دورادور دوست داشتم و واقعا تو فکر و خیالم خیلی می خواستمش.این علاقه 3 تا 4 سال بدون اینکه طرف بدونه ادامه داشت.اما بعد از اینکه یه سری خبر هارو در موردش شنیدم از دلم رفت بیرون.خواستم بگم تو این مورد هم درکت می کنم.
    شما هم که الحمدالله می گی دیگه اون طرف رو نمی خوای.
    لطفا بدون تناقض با جزئیات بیشتر توضیح بده.
    شاید من نتونستم منظورم رو درست بیان کنم
    کل قصه اینه
    من میخوام دختری رو که به خاطر چشماش دوستش داشتم و چند سال برای رسیدن به اون دعا کردم فراموش کنم چرا چون دیگه برام تموم شده است و یه عشق جدید پیدا کنم تا هم از تنهایی در بیام هم یکی باشه که دوستش داشته باشم من دیروز به این نتیجه رسیدم که من بدون عشق نمی تونم زندگی کنم باید یکی باشه که عاشقش بشم
    اصلا من دوست دارم یه دختری وارد زندگیم بشه که در حد جنون دوستش داشته باشم و همچنان عاشق باشم دیگه نمیخوام به این دختره فکر کنم چون خیلی اذیت شدم
    اما چون نمی تونم یه دختری رو به این زودی پیدا کنم پس تصمیم گرفتم با هیپنوتیزم حذفش کنم


    - - - Updated - - -

    تصمیم گرفتم دوازده روز روی ذهنم کار کنم اگه نشد میرم برای هیپنوتیزم
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  2. 2 کاربر از پست مفید Dreams end تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), pasta (یکشنبه 18 خرداد 93)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-22
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,450
    سطح
    52
    Points: 6,450, Level: 52
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    31

    تشکرشده 43 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد دوست عزیز خدمت شما عرض کردم که تعابیر ما از عشق متفاوت است و به همین خاطر است که انچه شما انرا عشق می پنداری من اسمش را وابستگی عاطفی مینامم،اینکه عشق زمینی است یا اسمانی هم فعلا مشکل مورد بحث ما نیست،اما در مورد نحوه درمان شما ،اگر واقعا دنبال در مان هستید قطعا تنها درمان هیپنوتیزم نیست ،اما در مورد بزرگترین روانشناس حاضر میدانید که روانشناسی یک علم نظری است ودر اینگونه علوم اختلاف عقیده به وفور وجود دارد بطوریکه گاها دانشمندان یک رشته نظریه همدیگر را رد میکنند لذا نمیتوانیم بپذیریم انچه ایشان میگویند وحی منزل است.من از شما خواهش میکنم راههای پیشنهادی را مرحله مرحله وبا صبر ومنطق و اراده قوی پیش بروید و انشااله به نتیجه دلخواهتان دست یابید

  4. 3 کاربر از پست مفید tanhaman تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), pasta (یکشنبه 18 خرداد 93)

  5. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Dreams end نمایش پست ها
    اره خودشه ، همین درسته
    من فقط چند روزی هست که تصمیم به فراموش کردنش گرفتم شاید الان تمرینات ذهن موثر باشه به امتحانش می ارزه
    مرسی

    - - - Updated - - -



    شاید من نتونستم منظورم رو درست بیان کنم
    کل قصه اینه
    من میخوام دختری رو که به خاطر چشماش دوستش داشتم و چند سال برای رسیدن به اون دعا کردم فراموش کنم چرا چون دیگه برام تموم شده است و یه عشق جدید پیدا کنم تا هم از تنهایی در بیام هم یکی باشه که دوستش داشته باشم من دیروز به این نتیجه رسیدم که من بدون عشق نمی تونم زندگی کنم باید یکی باشه که عاشقش بشم
    اصلا من دوست دارم یه دختری وارد زندگیم بشه که در حد جنون دوستش داشته باشم و همچنان عاشق باشم دیگه نمیخوام به این دختره فکر کنم چون خیلی اذیت شدم
    اما چون نمی تونم یه دختری رو به این زودی پیدا کنم پس تصمیم گرفتم با هیپنوتیزم حذفش کنم


    - - - Updated - - -

    تصمیم گرفتم دوازده روز روی ذهنم کار کنم اگه نشد میرم برای هیپنوتیزم
    حالا چرا 12 روز؟؟؟؟؟؟
    شما چند سال فقط برای رسیدن به اون دختر دعا کردی ؟
    در حد جنون؟؟؟!!!
    اون بزرگترین روانشناس که میگی اسمشون چیه ؟
    من یقین پیدا کردم شما اگر عشق دیگه ای هم تو زندگیت بیاد باز هم مشکل خواهی داشت.
    اون بزرگترین روانشناس هیپنوتیزم کار هم جز سرکیسه کردن کار دیگه ای نمیتونه بکنه .
    من 5 سال کسی رو به طرز وحشتناکی در دوره نوجوانی دوست داشتم اما فقط 1 سال طول کشید که فراموشش کنم.کاملا هم فراموش کردم یعنی هیچ احساسی باقی نموند.چون میخواستم که از فکرم پاک شه.
    اما طبق حساب کتاب شما باید 10 سال زمان میبرد!!!!!
    شانس آوردم

  6. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), pasta (یکشنبه 18 خرداد 93)

  7. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    تمام مراحل زندگی از کودکی گرفته تا پیری مسخره است و مسخرگیش حد و اندازه ندارد،مشخص نیست این دنیا رو چه قاعده ای میچرخه و اصلا تو چه جهتی در جریان هست
    انسان را می اورند با رنج بزرگش میکنند و اخرش میبرند و اسم این را زندگی میگذارند و می گویند تو را به بهشت خواهند برد اگر بتوانی در این جهنم وانفسا دوام بیاوری
    اولش عاشق شدیم بعد عارف شدیم و دعا کردیم و اخرش بیمار شدیم و دنبال درمان میگردیم و همیشه تقصیر خودمان هست هر چیزی که به سرمان می اید
    اختیار بلای جانم شده کاش این اختیار را از من میگرفتند چون از بچگی این اختیار را دارم شاید از روی کم تجربگی و نفهمی از این اختیارم استفاده کنم و کار اشتباهی انجام دهم من که ندانسته خطا کردم باید تاوان اختیارم را بدهم
    در این دنیا به هیچ کسی رحم نمی شود حتی اگر با صاحبش ذوست باشی.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    حالا چرا 12 روز؟؟؟؟؟؟
    شما چند سال فقط برای رسیدن به اون دختر دعا کردی ؟
    در حد جنون؟؟؟!!!
    اون بزرگترین روانشناس که میگی اسمشون چیه ؟
    من یقین پیدا کردم شما اگر عشق دیگه ای هم تو زندگیت بیاد باز هم مشکل خواهی داشت.
    اون بزرگترین روانشناس هیپنوتیزم کار هم جز سرکیسه کردن کار دیگه ای نمیتونه بکنه .
    من 5 سال کسی رو به طرز وحشتناکی در دوره نوجوانی دوست داشتم اما فقط 1 سال طول کشید که فراموشش کنم.کاملا هم فراموش کردم یعنی هیچ احساسی باقی نموند.چون میخواستم که از فکرم پاک شه.
    اما طبق حساب کتاب شما باید 10 سال زمان میبرد!!!!!
    شانس آوردم
    چون به لحاظ روانشناسی غربی کنترل ذهن اگر بیشتر از 12 روز طول بکشد باعث به هم ریختگی اعصاب میشود و فرد را در تنگنا قرار میدهد
    من تقریبا 9 سال دعا کردم
    یه دونه نیست اما اسم یکیشون اقای هانسوین هست
    یقین شما درست نیست
    قضاوت در مورد دیگران کار ساده ای نیست من ادم بدبینی نیستم
    چون شما وارد دعا و زیارت نشدید و کنار خانواده زندگی میکردید باعث شده زودتر فراموش کنید
    طبق حساب کتاب من نه طبق رویه طبیعی و لزومات فطرتی و شخصیتی من

    - - - Updated - - -

    همه اشخاص مثل هم نیستند هر کسی در یک نوع شخصیت قرار دارد و اخلاق مخصوص به خود را دارد،روش زندگی ادمها و محیط انها در حوادث زندگی بسیار تاثیر گذار است ، از اول عاشقی قرار این نبود که من در اخر به فکر درمان باشم و با احساسم مقابله کنم قرار بر این بود که اخرش مثل همه قصه ها خوش تموم بشه و روح من هم دنبال چنین پایانی بود الان پایان قصه یه جور دیگه شد
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  8. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    پونیو (یکشنبه 18 خرداد 93)

  9. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    می تونم ازتون بپرسم چرا دیگه نمی خواهید به خواستگاری آن دختر بروید؟
    شما که گفتین که تمام معیارهای شما را دارند؟
    به نظرم اگر دلیل منطقی داشته باشید می تونه به فراموش کردن شما کمک کنه.
    ضمن این که این دو تا لینک را هم بخونید:
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط فرشته مهربان : چهارشنبه 21 خرداد 93 در ساعت 00:58 دلیل: همدردی رویکرد فراروانشناسی را در مشاوره ندارد

  10. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Amir_23 (سه شنبه 20 خرداد 93), Dreams end (سه شنبه 20 خرداد 93), meinoush (سه شنبه 20 خرداد 93), pasta (سه شنبه 20 خرداد 93)

  11. #46
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام
    می تونم ازتون بپرسم چرا دیگه نمی خواهید به خواستگاری آن دختر بروید؟
    شما که گفتین که تمام معیارهای شما را دارند؟
    به نظرم اگر دلیل منطقی داشته باشید می تونه به فراموش کردن شما کمک کنه.
    ضمن این که این دو تا لینک را هم بخونید:

    به چندین دلیل که چند تاشون رو مینویسم
    1-توصیه روانشناسم این بود که بهتره دختره رو فراموش کنم
    2-نمی تونم دست دختری رو بگیرم که قبلا دوستم دستش رو گرفته و اون رو لمس کرده
    3-هر وقت به طرف این دختر میرم حس دعا و خواستن تو وجودم شعله ور میشه اما من دعا رو برای ابد گذاشتم کنار دوست ندارم دیگه برای چیزی دعا کنم حتی یه بار، کنار گذاشتن دعا برام خیلی سخت بود واقعا عذاب کشیدم تا کنارش بذارم
    من ده سال به خاطر اون دختر زجر کشیدم و دعا کردم این انصاف نیست که من با چنین وضعی بهش برسم که اون یه بار ازدواج کرده باشه ،انصاف نیست
    وقتی پسر های دیگه رو می بینم که با چندین دختر دوستن و هر روز یکی رو پیدا میکنن و فرداش ولش میکنن و حتی خدا رو هم نمی شناسن از خودم متنفر میشم خیلی هاشون حتی امکانات من رو هم ندان نه به لحاظ مالی و نه به لحاظ شکل و قیافه.اما من چی ،من به قدری بد بختم که واسه یه دختر ده سال دعا کردم و الان هم دارم زجر میکشم که فراموشش کنم
    دیگه دوست ندارم به این روش ادامه بدم ،منم میخوام هم رنگ این جماعت شم
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در مورد هیپنوتیزم و حل مشکلات دوران کودکی فرد ...
    توسط she در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 29 اردیبهشت 92, 20:48
  2. هیپنوتیزم و. پاک کردن خاطراتم
    توسط yalda7 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 01:47
  3. ایجاد عشق و از بین بردن عشق با هیپنوتیزم
    توسط جوانه؟؟؟ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 دی 90, 20:39
  4. تو را خدا كمكم كنيد، مشکل دیپلم و ....
    توسط سعيد رجايي در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 25 آبان 87, 09:55
  5. هیپنوتیزم
    توسط lord.hamed در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 تیر 87, 15:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.