موضوع: برگشت همسر سابقم با شرایط عجیب

نوشته اصلی توسط vareshi

اون چکی که بابت بدهکاری پدرم به مادرت داد رو برگردونی.....نمیدونم به نظرتون چیکار کنم

نوشته اصلی توسط vareshi

من بهش گفتم باشه قبوله ولی زنگ زد پدرم قبول نمیکنه اشتباه رو اون کرد ولی من باید تغییر کنم من باید بگم ببخشید

نوشته اصلی توسط vareshi

اراده ندارم که حتی 1 روز بهش زنگ نزنم

سلام، به نظر من دلیل اصلی ایشون همون چک هست و باقی دلایل برای قشنگی ماجراست. ولی شما طوریکه نوشتی مشکلت گویا سردرگمی در کاری نیست که میخوای انجام بدی چون گویا خودت قبول داری که هیچ یه جورایی توی این یکسال اصرار هم داشتی به برگشتش ولی حالا پدرت مانع میشه.

من راستش شما و خیلی دیگه از کاربرای این تالار که مثل شما هستند رو نمیفهمم ولی با این وجود کاری که میتونی انجام بدی به نظرم تا حدودی سرراسته. مثلا اکثر پسرها شاید اعتقادی به مهریه نداشته باشند ولی وقتی کسی رو میبینند که میخوانش شاید مثلا 500 سکه رو هم قبول کنند. اکثرشون میدونند که باید دختر اخلاق خوبی داشته باشه ولی وقتی کسی رو دوست دارند و میدونند که مثل این دیگه براشون نیست و بودن این خانم با هزار جور تحقیر و دردسر براشون از نبودنش بهتره، به خودشون امیدواری میدن که درستش میکنند و من اگه اینطور باشم اون اونطور میشه و از اینجور چیزها.

شما هم الان همین وضعیت رو داری. شما عاشقی و ایشون معشوق. یک معشوق که حالا ایرادهایی هم داره. ببین پول چک چقدره و چقدر حاضری برای بدست آوردنش پول بدی، سبک سنگین کن اگر به صرفه است پول رو بهش بده و برای خودت داشته باشش. یا اخلاق هاش و کارها و تحقیرهاش چقدر اذیتت میکنه، ببین مثلا اگه این آقا رو نخوای 50 درجه بدترش هم کسی نیست که باهات ازدواج کنه خب میری به سمت همین آقا. اگر نبودنش برات از تحقیرهاش بدتره، میری سمتش و تحقیرهاش رو هم تحمل میکنی....

حرفم اینه که اینها چیزهایی هست که خود آدم بر اساس شرایط خودش و طرف مقابل سبک سنگین میکنه و یکراهی که براش بهتر باشه انتخاب میکنه. بهرحال هدف اینه که توی زندگی به سمت جلو حرکت کنیم و وضعیت بهتری برای خودمون بسازیم. اگه این انتخاب وضعیت بهتری بهت میده خب باید رفت سمتش.

من خیلی اشتباهاتم زیاد بود خیلی بی نهایت همش سرکوفت همش تحقیر همش دعوا هیچوقت خانوادشو قبول نداشتم اون خیلی صبر کرد من هرروز بهش شک داشتم از دانشگاه که می اومدم خونه همه جارو نگاه میکردم حتی تو میلش حتی تو کاغذهایی که چکنویسش بود دنبال چیزی بودم خودمو اونو ازار بدم اون اونقدر تحمل کرد تا اخر واقعا اینکارارو میکرد به من میگفت چون تو اون قدر به من گفتی دیدم بهتره اینکارارو بکنم نمیدونم راست میگه یا نه..حالا با وجود اینکه موقعیت ازدواج هم برام پیش اومد باز نمیتونم فراموشش کنم