به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    پاسخ بنده همان پاسخ قبلی هست:

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    خودت را آلوده یک رابطه بی سرانجام نکنید.
    البته اگر ایشون و خانواده اشون (بدون اینگونه رابطه بازی ها و جزوه دادن و جزوه گرفتن ها )مثل یک مرد خواستگارتون بود. آن وقت پای بررسی معیارها از جمله سن می رسد.
    در غیر این صورت بازی های احساسی از این دست خیلی زیاد هست و معمولا هم به جای خوبی ختم نمی شود.
    مواظب باش از همین آغاز گرفتار نشوی.
    اگر ارتباط و احساسی در این مدت نبوده است که همه مسائل را این آقا نادیده بگیرید و چشم و گوش و بسته اقدام کند. نوبت مرحله بعد رسیده است. که قید کردم رسما اشکال ندارد با خانواده جهت خواستگاری اقدام کنند. نکته بسیار بسیار مهم اینست که باز نباید به بهانه خواستگاری و شناخت ارتباط شما از طریق تلفن یا حضوری به صورت دو نفر ادامه یابد. بلکه باید رسمی و زیر نظر خانواده ها باشد. و از ایشون بخواهید به جای شما با خانواده اتان تماس بگیرند و شما ارتباط مستقیمتان را قطع کنید.

    شما می توانید همچین به جز معیارهای ازدواج و همسر گزینی عمومی که در تالار به تفصیل صحبت کردیم ، اختصاصا لینک ذیل هم با توجه به شرایط سنی که گفتید ، می تواند به شما کمک کند:
    اختلاف سنی دختر و پسر در ازدواج ( دختر بزرگتر از پسر باشد)

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  2. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 05 شهریور 93), meinoush (چهارشنبه 05 شهریور 93), شیدا. (چهارشنبه 05 شهریور 93)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    33
    Array
    خیلی ممنونم از مدیر همدردی و جناب خالقزی.
    ممنون از راهنماییهاتون من با توجه به راهنمایی های قبلیتون سعی کردم تو این مدت اصلا رابطه ی احساسی شکل نگیره و حداقل در مورد خودم موفق بودم و خوب خوشبختانه بخت هم یارم بود و دانشگاه تموم شده و من بعد امتحانا اصلا ایشون رو ندیدم.فقط بعضی اوقات پیام میداد و مثلا در مورد کتاب یا مسائل درسی می پرسید منم مثل همیشه مودبانه جوابش رو میدادم البته با رعایت تمامی حریم ها.البته تعداد پیامهاش هم زیاد نبود مثلا فکر کنم دوهفته ای یه پیام و در این حدودا بود فقط هم درسی بود نه چیز دیگه ای.
    اونروز هم که زنگ زد خیلی مودبانه خواسته اش رو مطرح کرد و ازم خواست فکر کنم و جواب بدم صداش یه جوری بود از پشت گوشی هم کاملا معلوم بود استرس داره.
    منم چیزی نگفتم گفتم باشه.انگاری منم حول کرده بودم اخه تاحالا از این اتفاقا نیوفتاده بود برام(ندید بدیدم دیگه).تازه بعدش که قطع کردم تازه مغزم شروع کرد به کار کردن که ای وای دختر تو چت شده.ولی عوضش صبح که زنگ زد منم در کمال ادب مثل همیشه(خانمانه و محترمانه)گفتم من الان نمیتونم جوابی بدم جواب من صد در صد در گرو جواب خانواده امه اگه اونا قبول کنن اونموقع من رو پیشنهادتون فکر میکنم. اونم گفت درست متوجه منظورتون نشدم که منم گفتم اگه قصدتون جدیه میتونید با خانواده بیان اگه از نظر خانواده ها اوکی بود اونموقع من به خودم اجازه میدم رو خواستگاریتون فکر کنم.که اونم گفت پس بی زحمت شماره و ادرس منزلتون رو بهم بدید منم گفتم.
    خوب کاری کردم نه؟اخه خداییشم من هیچ جوره نمیتونم با این دوستیا کنار بیام بعضی اوقات میگم خوش به حالشون حداقل تنها نیستن ولی بعدش میگم نه این خیانت به اعتماد مادرم و به خدای خودمه.
    حالا دیگه نمیدونم چی میشه.فقط لطفا بگید جوابهام بهش خوب بوده یا نه؟اخه می ترسم بگه عجب دختر پرروییه... . و اینکه اگه اومدن من باید دقیقا چه چیزهایی رو بررسی کنم؟؟پستی که مدیر همدردی معرفی کردن رو خوندم و اینکه قبلا جایی خونده بودم که اگه پسره از 25 سال به بالا باشه زیاد مورد دار نیست ولی زیر 25 یکم خطرناکه نمیدونم درسته یانه اگه درسته چرا؟؟؟لطفا در این موردها کمکم کنید و بگید باید دقیقا چیکار کنم و چه جوری بهشون پی ببرم؟؟؟؟

  4. 2 کاربر از پست مفید setareh 1390 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 06 شهریور 93), مدیرهمدردی (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  5. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خیلی زیبا جواب دادید
    این بستگی به خود شما داره پسره هم با توجه به همین شناخت اندک معلومه خانواده داره از رفتاراش خوشم اومد و از جسارتش همراه با استرسی که داشت

    زیاد هل نشید بانو خواستگار زیاد میاد و میره تا یکیش قسمت شما هم بشه.
    سوای بحث ایشون بنظرم بهتره معیارهای خودتو دسته بندی کنی و مشخص کنی واقعا معیارهایی که داری برای انتخاب همسر و شریک زندگی تا چه حدش درسته کجاهاشو باید تغییر بدی بعضی ها رو باید کم و یه مقداری هم باید اضافه کنی.

    مقالات سایت را هم مطالعه کنید مخصوصا بخش خواستگاری

    انتخاب و خواستگاری

    لطفا بعد خواندن مقالات به سوال زیر جواب بده

    بصورت کامل بنویس با توضیحات کامل معیارت برای انتخاب همسر چیه؟

    در مورد سوالاتی هم که باید پرسیده بشه مقاله زیر از جناب مدیر هستش حتما بخوانید.

    http://www.hamdardi.net/thread-12878.html
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (پنجشنبه 06 شهریور 93), شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  7. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ممنونم خالقزی که جواب دادی.راستش دیشب باکلی من من کردن قضیه رو به مادرم گفتم و سنشم گفتم مامانمم مثل همیشه گفت اینا مهم نیست پسر خوب باشه بسته(منم با چشمای متعجب همینجوری نگاش کردم).صبح هم مامانش زنگ زد و برای خواستگاری و اینا که مامانم گفت بذارید با برادرش مطرح کنم و اونم گفت پس بعدازظهر زنگ میزنه مجدد.راستش برادر بزرگم مثل مامانمه و احساسی برخورد میکنه به خاطر همین من صبح با برادر کوچیکم که 6 سال ازم بزرگتره درمیون گذاشتم البته با پیامک(فکر کنید چقدر پررویم من)اونم گفت بذار بیان بعد ببینیم پسره چند مرده حلاجه و خودم ته وتوش رو برات در میارم(اخه این داداشم مثل بابام خدا بیامرز خیلی منطقی برخورد میکنه و همه ی جوانب رو میسنجه).
    راستش من الان 24 سالمه ولی خواستگار تا این حد جدی نداشتم همه دورادور یه تعارف میزدن که بیایم.همیشه استرس اینو دارم که نکنه مجرد بمونم به خاطر همین تصمیم دارم تموم موردهایی که پیش میان رو خیلی دقیق بررسی کنم.
    در مورد معیارهام هم:
    1)ایمان: دینش رو بشناسه و بهشون با اعتقاد و ایمان عمل کنه نه فقط برای حفظ ظاهر.من خودم از بچگی در مورد همه چی از پدرم دلیل میخواستم و الانم که بزرگ شدم باز برای تک تک قوانین دینم تحقیق میکنم و سعی کردم به همه چی عمل کنم(روزه هام رو از 9 سالگی کامل گرفتم حجابم رو همیشه حفظ کردم مانتویی هستم ولی تا حالا عمدا مو بیرون نریختم و مانتوهام همیشه پایین زانومه و تنگ هم نیست.نمازم رو هم تا جایی که میتونم میخونم شاید بعضی اوقات قضا بشه ولی میخونم)دوست دارم طرفم هم مثل خودم باشه و تو امور دینیش کاهل نباشه)ظاهر و باطنش در ایمان یکی باشه(اصلا این جمله رو که دلش پاکه ولی در ظاهر چیز دیگه ای و بالعکس رو قبول ندارم).
    2)اخلاق: خیلی جاها دیدم که از حضرت محمد نقل شده که دختران خود را به افراد با اخلاق بدهید.فرمودشون هم درسته اخلاق میتونه خیلی مسائل رو حل کنه ادم با خوش اخلاقی تو زندگی موفق میشه.
    3)منطقی باشه: دوست دارم اگه حرفی میزنه از سر منطق باشه نه فقط تنها احساسات.اگه ازم چیزی میخواد با دلایل منطقی بخواد و کلا حرفهای بی منطق تو سرم نمیره.
    4)حجب و حیا:از مردهایی که نمیدونن کدوم حرف و عمل مختص کجاست بدم میاد.مردها هم باید درصدی از حجب و حیا رو داشته باشن و رعایت کنن.
    5)کار مناسب: کاری که مناسب با شان وشخصیت باشه.نمیگم پولدار باشه ولی حداقل بتونه یه زندگی ساده و متوسط رو محیا کنه.درحد اجاره یک خونه و گذران بی دغدغه زندگی.
    6)مدیریت و غرور: از مردهایی که میتونن بدون هیچ تنشی زندگی رو مدیریت کنن خوشم میاد.شاید خنده دار باشه ولی از مردهایی که مغرورند خوشم میاد.
    7)تحصیلات:اگه هم رده خودم باشه خوبه ولی اگه پایینتر هم باشه اشکال نداره چون تو این مدتی که تو تالار بودم دیدم مردهایی رو که لیسانس ندارند اما از صد تا لیسانسه بیشتر میفهمند ازجمله خوده شما اقای خالقزی.
    8)مخالف کار کردن و ادامه تحصیل من نباشه: تو زندگی من تنها تفریحم درس خوندن بوده تا الان همیشه دوست داشتم به مدارج عالی علمی برسم و کار کنم اینها بهم حس استقلال و اعتماد به نفس میده.
    9)خانواده دار و خانواده دوست.
    10)تیپ و ظاهر:نمیگم حورا بهشتی باشه ولی ظاهرش به دل بشینه و تر وتمیز باشه.خودم با اینکه باحجابم ولی همیشه سعی کردم رو مد باشم و تر و تمیز جلو بقیه ظاهر بشم.
    11)مثل خودم شیطون باشه:تو خونه کسی رو ندارم که پا به پام شیطونی کنه حداقل بتون با شوهرم شیطونی کنم و تفریح کنم.(البته اگه طرفم تو بقیه ی موارد خوب باشه خوب میتونم از این بگذرم)
    12)زرنگ باشه: بتونه تو این دوره و زمونه بدون کمک کسی گلیمه خودشو از اب بیرون بکشه.مستقل باشه و بتونه زندگیش رو تنهایی بچرخونه.
    13)ارامش:بتونه یه زندگی اروم رو برام فراهم کنه و تاکنارش ارامش رو تجربه کنم
    14)تکیه گاه خوبی باشه: همیشه دوست داشتم همسری داشته باشم که مثل یه کوه پشتم باشه و ازم حمایت کنه و مشوقم باشه.شاید این مورد به خاطر خلا حضور یه تکیه گاه تو زندگیمه
    (پدرم ادم خوبی بود و پدر خوبی هم بود ولی من از بچگی زیاد باهاش صمیمی نبودم راستش تو خانواده با هیچکس صمیمی نبودم و نیستم نه اینکه خشک باشم در کنار همشون هستم با خانواده ام بهم خوش میگذره سعی میکنم به همشون کمک کنم و خیلی هم بهشون وابسته ام ولی از بچگی حس میکردم تنهام و همیشه دردها و مشکلاتم رو میریختم تو خودم و سعی میکردم خودم حلشون کنم.همیشه سعی میکردم جلوی هیچکسی حتی خانواده ام ضعف نشون ندم و گریه نمیکردم.حتی وقتی به شدت از درون داغونم ولی در ظاهر شاد میمونم و میخندم.حتی وقتی پدرم فوت کرد با اون همه عذاب و درد سنگین و غم عظیم ولی باز جلوی بقیه گریه نکردم و درتنهایی هام براش اشک ریختم و الانم وقتی دلتنگش میشم تو تنهاییهام گریه میکنم.)نمیدونم ولی حس میکنم تو زندگیم همیشه به یک تکیه گاه محکم برای زندگی کردن احتیاج دارم.
    در کل این معیارهایی که گفتم رو خودم سعی کردم تا 90 درصد بهشون عمل کنم و تقریبا تو زندگی برام مهمه این معیارها دو طرفه باشه.
    راستی از اهل دود و دم و مشروبات الکلی هم نباشه که این سه تا کلا منو داغون میکنه.
    حالا لطفا بهم بگید ایا معیارهام درستند یا نه اگه نه چرا؟
    راستی تاپیکهایی که گذاشتین رو خوندم.مرسی

  8. کاربر روبرو از پست مفید setareh 1390 تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  9. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خدا بیامرزه پدرتو این روز پنج شنبه ای یه فاتحه هم بخونیم برسه به مرده هامون خیلی خوش شانسی مادر و داداشای خوبی داری خدا خیلی دوست داره دختر

    معیارهایی که داری عالیه با توجه به سنی که دارید ولی خیلی پخته با موضوع ازدواج برخورد میکنید

    ولی
    1.سعی کن انعطاف پذیری خودتو بالا ببری بزار یه روش خوب بهت یاد بدم یه جدول درست کن خصوصیاتی که دوست داری را بنویس از 1تا مثلا 10 جلوش نمره بزار از از یک (ضعیف)تا نمره 5(خیلی عالی) و نمره بده اینجوری نتیجه کلی میگیری از وضعیت خواستگارت

    و شماره 2 در مورد خصوصیاتی که گفتی:
    مدیریت و غرور: از مردهایی که میتونن بدون هیچ تنشی زندگی رو مدیریت کنن خوشم میاد.شاید خنده دار باشه ولی از مردهایی که مغرورند خوشم میاد.
    در مورد غرور تایپیک بانو فرشته مهربان را بخوان
    http://www.hamdardi.net/thread-33272.html

    لطفا در این مورد اعتدال را نگهدا نه جلف باشه نه مغرور این یه مورد خطرناکه احتمال داره یه خواستگار خوب و مهربون و بااخلاق را رد کنید بخاطر اینکه مثلااز دستش در رفت یه ابراز علاقه کوچیک کرد توی مراحل خواستگاری لطفا این مورد را معتدل کنید افراطی نباش

    معیارهای دیگت خیلی خوبه فقط اعتدال را همیشه و همه جا نگهدار لطفا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    setareh 1390 (شنبه 08 شهریور 93), شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  11. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    33
    Array
    مرسی اقای خالقزی.تاپیکی که معرفی کرده بودید رو خوندم راستش در اون حدم نیستم دیگه مثلا از یه سری اخلاقهای زن ذلیلی بدم میاد اینکه مثلا شوهره تو خیابون کیف خانمش رو میگیره دستش و اینجور چیزا... .
    راستش راست میگید باید خدا رو شکر کنم بایت خانواده ام ولی متاسفانه داداش بزرگم اصرار داره پسر رو ندیده و نشناخته بابت سنش رد کنیم میگه اصلا کوچیکتر از خودش جور در نمیاد برادرم خیلی با داداش بزرگم صحبت کرد گفت بذار بیاد شاید پخته تر از سنش بود ولی میگه نه.فعلا که مامانم گفته بهشون پنج شنبه بیان و به داداشمم گفته که باید بیای.
    راستش یکم حالم گرفت بابت حرفش خوب حداقل بیاد پسر رو ببینه بعد..ای بابا اینم از شانس بد ما دیگه هیچکی پا جلو نمیذاره یکیم پاجلو گذاشته حالا سنش کمه و داداشم داره ایراد میذاره نمیگم حالا طرف اوکیه ولی خوب نمیشه فقط رو حساب سن کسی رو رد کرد.
    استغفرالله کلی از دست خدا شاکیم اخه این چه وضعیه برای زندگی ما گذاشته خدایی مگه کم داره تو درگاهش پسر خوب که یکیش رو نمیده به ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام دوباره دوستان.به خاطر پاره ای از مسائل اونا سه شنبه یعنی دیشب اومدن خونمون.راستش همه چی اوکی بود.مامانم که کلا اگه طرف اهل دود و دم نباشه میگه خوب بود.داداشم هم همون جواب قبلی میگه سنش کمه نمیشه برادر دومیم گفت به نظر پسر خوبی میومد و اگه من بخوام میره برام تحقیقات.راستش دیشب یکم با پسره حرف زدیم دوتایی اکثر چیزها اوکی بود با شناختی که از قبل ازش داشتم و دیشب هم تو حرفاش فهمیدم به نظر ادم باایمانی میاد.اخلاقشم تو نگاه اول بد نبود مودب بود خیلی مودبانه و با حیا جواب سوالهای برادرم رو میداد و حرف میزد.تو اون حدودا یک ساعتی که حرف زدیم تقریبا متوجه شدم 60 درصد معیارهام رو داره.بعضی از معیارهام هم که باید تو مراحل بعدی تشخیص بدم.و خودش هم میگفت که خانواده اش مشکلی با اختلف سنی معکوسمون ندارن و براشون فقط حجب و حیا و این چیزا مهمه.فقط میمونه چند تا مشکل:
    اصالتا مال یه شهر دیگه ان و من نمیدونم این اختلاف فرهنگی تا چه حد میتونه باشه؟
    فعلا کار ثابت نداره کار میکنه ولی ثابت نیست و درامد مشخصی نداره در حد رفع نیازهای خودشه.
    این ترم تازه درسش تموم میشه و سربازی باید بره(یعنی اگه قرار بشه که بشه ما باید حدود سه سال نامزد بمونیم و تو خانواده ما بیشترین نامزدی یک ساله و کلا بد میدونن دختر زیاد نامزد بمونه)
    اخرین و بزرگترین مشکلش اینه که من هنوزم به خاطر سنش تردید دارم و برادر بزرگم هم مدام تکرار میکنه که با این وصلت به همین دلیل مخالفه.
    من دختر شیطونیم یعنی ادم برونگراییم و همیشه خواهرم میگه از سنم عقب ترم یعنی مثلا من تازه یادم میوفته یه سری کارها که مختص دخترهای 18 یا19 ساله اس رو بکتم.ولی منحای شیطونیم به نظر خودم از نظر عقلی یکم جلوترم و ظاهرم هم یکم سنم رو بالاتر میزنه.یعنی از رو ظاهرمون معلومه من بزرگترم.
    حالا نمیدونم چیکار کنم موندم اول یه دوراهی بزرگم و شدیدا از شکست میترسم حالا این شکست تو هر مرحله ای باشه(نامزدی دوران عقد یا ازدواج فرقی نداره).
    لطفا دوباره راهنماییم کنید شدیدا نیاز دارم به مشورت و راهنمایی...
    لطفا بگید به نظرتون وارد مرحله شناخت بشیم یا نه از همین الان کات کنم و جواب رد بدم؟( با توجه به شناختی که از خودم دارم میدونم که ممکنه تو مرحله شناخت احساساتم وارد بشه و نتونم منطقی تصمیم بگیرم)
    اگه قراره وارد مرحله شناخت بشم چه جوری جلوی احساساتم رو بگیرم؟

  13. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ما فقط نظرمان را بیان میکنیم تصمیم گیری آخر با شماست.

    ولی درکل اینو بهت بگم بهتره سن مرد بالاتر باشه به دلایل مختلف وقتی وارد زندگی بشی بهتر متوجه حرفم میشی.

    در مورد اختلاف فرهنگی و آادب و رسوم حتما تحقیق کنید یادت باشه شما فقط با یه فرد ازدواج نمیکنید بلکه با فرد +خانوادش+فرهنگ و آداب و رسومشون هم ازدواج میکنید.پس خوب بشین فکر کن بعد جواب بده

    در مورد سنش این آقا تا 22سالشه تا درسش تمام بشه مدرکشو بگیره بعد بره خدمت و برگرده بخواد آمادگی کسب کنه برای مراسم یه 4سالی حداقل طول میکشه البته اگه خانوادش کمک کنن بهش و خودشم پس اندازی داشته باشه اینو مد نظر قرار بده

    تو الان جو.ونی و خوشگلی و خوش هیکل وقتی وقتی بچه دار بشی دیگه مثل قبلت نیستی حواست باشه وقتی یه مرد به سن 40 سالگی میرسه تازه میوفته روی غلطک دهه دوم زندگیش اونوقت شما 423 سالت میشه اینجا یکم مسئله پیچیده میشه.یکی از دلایلی که بیان میشه برای سن همین مورد رابطه جنسی و جذابیت داشتن همسر هستش

    و مسئله بعد بعضی مواقع بعضی دخترها هستند از سنشون کمتر نشان میدن مثلا 4یا 5 سال ولی شما نوشتید:

    ولی منحای شیطونیم به نظر خودم از نظر عقلی یکم جلوترم و ظاهرم هم یکم سنم رو بالاتر میزنه.یعنی از رو ظاهرمون معلومه من بزرگترم.

    و مسئله بعدی نوشته شما را سبز کردم این نوشته حاکی از اینه که حتی خود شما هم نگران این موضوع هستید به هر حال شما یک زن هستید مطمئنا بعدها مواجه میشید با افرادی که از عمد و یا غیرعمد این موضوع را بیان کنن و یا توی خیابان.
    باید همه چیز را بسنجی بعد جواب مثبت و یا منفی بدی

    این اخلاقش که بیان کردی خیلی خوبه
    اخلاقشم تو نگاه اول بد نبود مودب بود خیلی مودبانه و با حیا جواب سوالهای برادرم رو میداد و حرف میزد.
    باید دید نقطه قوت ایشون به نقطه ضعف هایی که دارن میچربه یا خیر

    موفق باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    setareh 1390 (پنجشنبه 13 شهریور 93), هم آوا (پنجشنبه 13 شهریور 93), آونگ (چهارشنبه 12 شهریور 93), شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  15. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست خوبم.من به بقیه جنبه هاش فعلا کار ندارم اما سن که گفتی..
    راستش چند روز پیش مشاوره ازدواج رفته بودم و یک خانومو افایی اومده بودن که دختره 8 سال از پسره بزرگتر بودو واسه بچشون می خواستن مشاوره بگیرن و خیلی هم به ظاهر زندگی خوبی داشتن.بعد مشاوره واسم تعریف کرد که اینا موقع ازدواجشون پسره 17 و دختره 25 سالش بوده!!!!و مشاوره با این که خیلی خیلی مجرب بود دفعه اولی که اینا اومدن با نگاه اول گفتم قطعا به صلاحتون نیست ولی اونا اسرار کردن که جوانبو بررسی کنم بعد تصمیم بگیرم.وقتی باهاشون چند جلسه صحبت کردم دیدم این اقا پسر مسءولیت پذیری بسیار بسیار بالایی داره ولی دختره اصن به اندازه سنشم مسءولیت پذیری نداره..بعد گفتم از نظرمن می توون ازدواج کنن..بعد گفت برعکسشم وجود داره که مثلا پسره 10 سال بزرگتره ولی مسءولیت پذیری دختره بالاتره بعد به مشکل برمی خورن..
    خلاصه باید ببینی این اقا تا چه حد مسءولیت پذیرن بعد راجع به اختلاف سنی تصمیم بگیری
    موفق باشی عزیزم

  16. 2 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    هم آوا (پنجشنبه 13 شهریور 93), شیدا. (شنبه 15 شهریور 93)

  17. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    33
    Array
    مرسی خالقزی و سوگند عزیز.
    راستش امروز صبح مادرش زنگ زد و از مادرم خواست که اجازه بده ما باهم بریم بیرون تا راحتتر در مورد معیارهامون حرف بزنیم مامانمم گفت اشکالی نداره(من راضی نیستم چون نمیدونم هنوز جواب اولیه ام مثبته یا نه و مامانمم میگه نمیتونم الان بزنگم بگم نه و اگه بگم نه انگاری تو حرف منو قبول نداری و از این چیزا.انگاری خودش پسندیده و میخواد منم راضی کنه!!!!!!!!!!).خوده پسره هم یه دوساعت پیش پیامک داد که اگه میشه و حالاهم که مامانامون رضایت دادن باهم قرار بذاریم و بریم بحرفیم؟ نمیدونم چیکار کنم تو ذهنم پر از سواله.همش میگم ایکاش اصلا از اول میگفتم جوابم نه تا نیاد جلو.راستش خیلی میترسم اگه الان همه چی اوکی بشه بعد چندسال یدفعه همه چی خراب بشه؟یا الان بگم نه بعد بفهمم اشتباه کردم؟
    هرچقدر هم برم پیش مشاور و همش معیار بررسی کنم بازم اگه کسی بخواد خودشو خوب نشون بده خوب اینکار رو میکنه و ازدواج هم باز همون هندونه سربسته میمونه.
    من تا حالا با یه پسر بیرون نرفتم اصلا یه حال بدی دارم هم میترسم و هم خجالت میکشم.اگه کسی مارو باهم تو خیابون ببینه چه فکرایی میکنه؟؟
    اصلا من باید درمورد چیا باهاش حرف بزنم؟چی ازش بپرسم؟اصلا نمیدونم چطوری باید با یه پسر رفتار کنم؟؟؟؟


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. صبر کردن برای بهبود اوضاع مالی پسر؟؟
    توسط sara.bahari در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 00:10
  2. رابطه ی پسر 18 ساله با دختر 5 سال بزرگ تر برقرار میشه؟؟
    توسط mehrdad95 در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 19 خرداد 91, 01:28
  3. +چگونه تمام کردن یک ارتباط دختر و پسر(چه درست چه نادرست) ؟؟
    توسط setare_tk در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 تیر 89, 16:18
  4. چگونه تمام کردن یک ارتباط دختر و پسر(چه درست چه نادرست) ؟؟
    توسط setare_tk در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 87, 11:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.