نوشته اصلی توسط
meinoush
اینا چیه که م یگی ؟ حالت خوبه؟ واسه چی برای یه هیپنوتیزم بری خارج؟؟؟ چرا خودتو بیخودی دور خودت می چرخونی واسه خودت مشکل درست می کنی؟ ببین تو مشکلت نه عشقه نه دعا نه این چیزا. یه چیز دیگه است انگار که هنوز از تو پستات در نیومده. نا خوش احوالی مثل من انگار!! من دو ماه خوبم یه ماه بد. وقتی هم که بدم خیلی فکرم اوضاش ناحوره همینطوری که تو هی داری این شاخ و اون شاخ می پری م یشم. یه کم اروم باش. یه کم ارامش. یه کم استراحت بده به فکرت. وقتی اینطوری میشه همون تاپیک ذهن سطحی رو تمریناشو انجام بده.
هیپنوتیزم کار ساده ایه. هر کسی م یتونه یادش بگیره. برای چی بری یه کشور دیگه؟؟؟؟
همین تهران بیا. روانپزشکا همه اشون فکر کنم بلد باشن. اما اینکه برای مورد تو مناسب باشه یا نه و صلاح بدونن اینکارو برات بکنن یا نه تشخیص روانپزشکه.
نمی فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای از ذهنت پاک کنی عشقو.
نمی فهمم چرا وقتی نمی تونستی می خواستی باهاش ازدواج کنی.
نمی فهمم حالا که راه باز شده برات چطور یه دفعه ای مطمن شدی دیگه نمی خوایش می خوای این عشقو فراموش کنی
نمی فهم چرا رفتی پیش یه فول خودت یه عالم دینی و هر چی اون می گه رو کردی زندگیت
نی فهمم چطوریه یه لحظه امیدوارمیشی بعدش بازم می گی خدا هیچ کار برات نمی کنه و منتظر گزینه دیگه ای که باز خدا برات بفرسته و این چیزا
نیم فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای عشقو از قلبت برونی. بپذیرش. عشق زیباست.
خیلی چیزا رو نمی فهمم. واسه همینم فکر می کنم مشکلت یه چیز دیگه است. شاید همون باشه که دلجو نوشته. شاید مثل من نوسان خلق یا یه چیزی توی این مایه ها داشته باشی. یا شاید همون انعطاف پذیری کم باشه یا هر چیز دیگه.
بیا یه چند روزی ارامش خودتو پیدا کن. دست و پا نزن. همون تمرینا رو که تو اون تاپیک بهار زندگی بود انجام بده. ورزش کن مثلا شنا اگه دوست داری. پیاده روی. خواب کافی. فکر به این چیزا یه سه روزی نکن. اصلا مگه تعطیلات نیست. خوب خوش باش ارام باش غذا خوب بخور ورزش کن ریلکس باش خوب بخواب اصلا هم به عشق و دعا و خدا و عالم دینی و خونواده و گزینه بعدی و این چیزایی که فکرتو مشغول کرده این مدت یه دو سه روزی فکر نکن.
بعدش بیا اینجا بنویس احساست و افکارتو.
موفق باشی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)