به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 35 , از مجموع 35
  1. #31
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اینا چیه که م یگی ؟ حالت خوبه؟ واسه چی برای یه هیپنوتیزم بری خارج؟؟؟ چرا خودتو بیخودی دور خودت می چرخونی واسه خودت مشکل درست می کنی؟ ببین تو مشکلت نه عشقه نه دعا نه این چیزا. یه چیز دیگه است انگار که هنوز از تو پستات در نیومده. نا خوش احوالی مثل من انگار!! من دو ماه خوبم یه ماه بد. وقتی هم که بدم خیلی فکرم اوضاش ناحوره همینطوری که تو هی داری این شاخ و اون شاخ می پری م یشم. یه کم اروم باش. یه کم ارامش. یه کم استراحت بده به فکرت. وقتی اینطوری میشه همون تاپیک ذهن سطحی رو تمریناشو انجام بده.

    هیپنوتیزم کار ساده ایه. هر کسی م یتونه یادش بگیره. برای چی بری یه کشور دیگه؟؟؟؟
    همین تهران بیا. روانپزشکا همه اشون فکر کنم بلد باشن. اما اینکه برای مورد تو مناسب باشه یا نه و صلاح بدونن اینکارو برات بکنن یا نه تشخیص روانپزشکه.

    نمی فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای از ذهنت پاک کنی عشقو.
    نمی فهمم چرا وقتی نمی تونستی می خواستی باهاش ازدواج کنی.
    نمی فهمم حالا که راه باز شده برات چطور یه دفعه ای مطمن شدی دیگه نمی خوایش می خوای این عشقو فراموش کنی
    نمی فهم چرا رفتی پیش یه فول خودت یه عالم دینی و هر چی اون می گه رو کردی زندگیت
    نی فهمم چطوریه یه لحظه امیدوارمیشی بعدش بازم می گی خدا هیچ کار برات نمی کنه و منتظر گزینه دیگه ای که باز خدا برات بفرسته و این چیزا
    نیم فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای عشقو از قلبت برونی. بپذیرش. عشق زیباست.

    خیلی چیزا رو نمی فهمم. واسه همینم فکر می کنم مشکلت یه چیز دیگه است. شاید همون باشه که دلجو نوشته. شاید مثل من نوسان خلق یا یه چیزی توی این مایه ها داشته باشی. یا شاید همون انعطاف پذیری کم باشه یا هر چیز دیگه.

    بیا یه چند روزی ارامش خودتو پیدا کن. دست و پا نزن. همون تمرینا رو که تو اون تاپیک بهار زندگی بود انجام بده. ورزش کن مثلا شنا اگه دوست داری. پیاده روی. خواب کافی. فکر به این چیزا یه سه روزی نکن. اصلا مگه تعطیلات نیست. خوب خوش باش ارام باش غذا خوب بخور ورزش کن ریلکس باش خوب بخواب اصلا هم به عشق و دعا و خدا و عالم دینی و خونواده و گزینه بعدی و این چیزایی که فکرتو مشغول کرده این مدت یه دو سه روزی فکر نکن.

    بعدش بیا اینجا بنویس احساست و افکارتو.

    موفق باشی.

  2. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 15 خرداد 93), Dreams end (پنجشنبه 15 خرداد 93), پونیو (پنجشنبه 15 خرداد 93)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush نمایش پست ها
    اینا چیه که م یگی ؟ حالت خوبه؟ واسه چی برای یه هیپنوتیزم بری خارج؟؟؟ چرا خودتو بیخودی دور خودت می چرخونی واسه خودت مشکل درست می کنی؟ ببین تو مشکلت نه عشقه نه دعا نه این چیزا. یه چیز دیگه است انگار که هنوز از تو پستات در نیومده. نا خوش احوالی مثل من انگار!! من دو ماه خوبم یه ماه بد. وقتی هم که بدم خیلی فکرم اوضاش ناحوره همینطوری که تو هی داری این شاخ و اون شاخ می پری م یشم. یه کم اروم باش. یه کم ارامش. یه کم استراحت بده به فکرت. وقتی اینطوری میشه همون تاپیک ذهن سطحی رو تمریناشو انجام بده.

    هیپنوتیزم کار ساده ایه. هر کسی م یتونه یادش بگیره. برای چی بری یه کشور دیگه؟؟؟؟
    همین تهران بیا. روانپزشکا همه اشون فکر کنم بلد باشن. اما اینکه برای مورد تو مناسب باشه یا نه و صلاح بدونن اینکارو برات بکنن یا نه تشخیص روانپزشکه.

    نمی فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای از ذهنت پاک کنی عشقو.
    نمی فهمم چرا وقتی نمی تونستی می خواستی باهاش ازدواج کنی.
    نمی فهمم حالا که راه باز شده برات چطور یه دفعه ای مطمن شدی دیگه نمی خوایش می خوای این عشقو فراموش کنی
    نمی فهم چرا رفتی پیش یه فول خودت یه عالم دینی و هر چی اون می گه رو کردی زندگیت
    نی فهمم چطوریه یه لحظه امیدوارمیشی بعدش بازم می گی خدا هیچ کار برات نمی کنه و منتظر گزینه دیگه ای که باز خدا برات بفرسته و این چیزا
    نیم فهمم وقتی عاشقی چرا می خوای عشقو از قلبت برونی. بپذیرش. عشق زیباست.

    خیلی چیزا رو نمی فهمم. واسه همینم فکر می کنم مشکلت یه چیز دیگه است. شاید همون باشه که دلجو نوشته. شاید مثل من نوسان خلق یا یه چیزی توی این مایه ها داشته باشی. یا شاید همون انعطاف پذیری کم باشه یا هر چیز دیگه.

    بیا یه چند روزی ارامش خودتو پیدا کن. دست و پا نزن. همون تمرینا رو که تو اون تاپیک بهار زندگی بود انجام بده. ورزش کن مثلا شنا اگه دوست داری. پیاده روی. خواب کافی. فکر به این چیزا یه سه روزی نکن. اصلا مگه تعطیلات نیست. خوب خوش باش ارام باش غذا خوب بخور ورزش کن ریلکس باش خوب بخواب اصلا هم به عشق و دعا و خدا و عالم دینی و خونواده و گزینه بعدی و این چیزایی که فکرتو مشغول کرده این مدت یه دو سه روزی فکر نکن.

    بعدش بیا اینجا بنویس احساست و افکارتو.

    موفق باشی.
    سلام
    هیپنوتیزم کار ساده ای نیست ،روانشناس و روانپزشکا میگن ما نمی تونیم برای حل این مشکل تو از هیپنوتیزم استفاده کنیم.
    نه مشکل من واقعا عشقه چون عاملش عشق و عاشقیست اونم عشقی که همراه با دعا بوده ،اونم به مدت ده سال ، چطوری میتونم اروم باشم وقتی که سالی به 12 ماه تنهام و بیست و چهار ساعت مغزم به اون دختر فکر میکنه،چطوری اروم باشم وقتی روحم ناراحت و دلگیره الان ساعت 3 بامداد هست و من تنهای تنهام هیچ کسی هم نیست که باهاش حرف بزنم
    دارم از تنهایی دیوونه میشم .به خودم چه وعده ای بدم و چه جوری امیدوار باشم . بعد ده سال انتظار و دعا و تلاش بهت بگن همه راهی که اومدی اشتباهه و بیشتر سرمایه ات رو از دست بدی چه حسی میشی. اینجا منم و چهار دیواری همیشه این بوده
    هیچ راهی برام باز نشده من زمانی که اون دختر ازدواج نکرده بود از خدا اون رو میخواستم و بعد بهش نرسیدم الان که طلاق گرفته بهش برسم!! اون دختر قسمت من نبوده که بهش نرسیدم
    من چون گناهکارم خدا بهم کمک نمیکنه ، و گر نه خدا همیشه هوای اونایی که دعا میکنن رو داره و حتی اونایی که دعا هم نمیکنن ادم های گنه کاری مثل من نباید به خدا امیدوار باشن که خدا کمکشون میکنه. اگه من همونی بودم که خدا میخواست به خدا حالم الان این طوری نبود.
    مشکل من کاملا واضحه -- به ترتیب زیر
    1-عاشقی از دوران کوذکی
    2-عاشقی به مدت طولانی
    3-عدم اجابت دعام از طرف خدا به خاطر گناهام
    4-تنهایی مفرط
    5-شکست در عشق بعد از یک دهه انتظار
    6-پیدا نکردن دختر جدید
    7-عدم رابطه با خانواده
    8-نداشتن هدف بعد از یه شکست
    9-نداشتن یه همنشین و همدم خوب
    مشکلات من کاملا مشخصه اما حلشون تقریبا یه معجزه میخواد.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 15 خرداد 93)

  5. #33
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    من چی بگم که شکست عشقی تازه هیجان زندگیم بوده؟؟ من از بدو تولد گناهکار بودم که انقدر اذیت شدم؟؟ خدا پیش پیش نظرش این بوده که گناهکارم و دلش خواسته اینطوری باشم؟ مهلتم بهم نداده که ببینه کیم چیم؟
    عزیزم این حرفا رو نزن. خدا یا هست یا نیستو. اگه باشه و اگه انقدر بی انصاف باشه که هیچی نشده بخواد همه رو گناهکار بدونه و بابت کار نکرده از قبل بخواد ما رو مجازات کنه که دیگه خدا نیست. خودش باید بشینه خودشو بررسی کنه ببینه چیه و کیه.
    بیکاری تو هی می یفتی به جون خودت خودتو ازار می دی؟
    هیپنوتیزم خود هیپنوتیزم کردن خیلی کار ساده ایه. کلاساشو من و تو هم بریم یاد می گیریم. اما بعدش که هیپنوتیزمه ادم اونی که دکتره مهمه که متخصص باشه توی کارش توی روانپزشکیش نه هیپنتیزم. مهمه که کار روانپزشکی و درمانیشو درست بلد باشه که بتونه اون وقت که ادم هیپنوتیزمه مشکلو پیدا کنه. بعدشم تا جایی که شنیدم اغلب اوقات کاری به جز پیدا کردن مشکل نمی کنن با هیپنوتیزم.

    اگه روانپزشک خوب رفتی گفته به دردت نمی خوره این کار خوب لابد به درد مشکلت نمی خوره.

    عاشق شدی تنهایی عشقتو نتونستی فراموش کنی؟ حالا که اون هست خوب رسمی محترمانه و از طریق خانواده و خانواده اش اقدام کن واسه خواستگاری. نه اینکه باز بری تو خیابون دنبال اون خانم برای خواستگاری. روال معمولشو برو که بتونن اعتماد کنن بهت.

    چرا انقدر سخت می گیری؟

  6. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Dreams end (پنجشنبه 15 خرداد 93), معاون کلانتر (پنجشنبه 15 خرداد 93)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush نمایش پست ها
    من چی بگم که شکست عشقی تازه هیجان زندگیم بوده؟؟ من از بدو تولد گناهکار بودم که انقدر اذیت شدم؟؟ خدا پیش پیش نظرش این بوده که گناهکارم و دلش خواسته اینطوری باشم؟ مهلتم بهم نداده که ببینه کیم چیم؟
    عزیزم این حرفا رو نزن. خدا یا هست یا نیستو. اگه باشه و اگه انقدر بی انصاف باشه که هیچی نشده بخواد همه رو گناهکار بدونه و بابت کار نکرده از قبل بخواد ما رو مجازات کنه که دیگه خدا نیست. خودش باید بشینه خودشو بررسی کنه ببینه چیه و کیه.
    بیکاری تو هی می یفتی به جون خودت خودتو ازار می دی؟
    هیپنوتیزم خود هیپنوتیزم کردن خیلی کار ساده ایه. کلاساشو من و تو هم بریم یاد می گیریم. اما بعدش که هیپنوتیزمه ادم اونی که دکتره مهمه که متخصص باشه توی کارش توی روانپزشکیش نه هیپنتیزم. مهمه که کار روانپزشکی و درمانیشو درست بلد باشه که بتونه اون وقت که ادم هیپنوتیزمه مشکلو پیدا کنه. بعدشم تا جایی که شنیدم اغلب اوقات کاری به جز پیدا کردن مشکل نمی کنن با هیپنوتیزم.

    اگه روانپزشک خوب رفتی گفته به دردت نمی خوره این کار خوب لابد به درد مشکلت نمی خوره.

    عاشق شدی تنهایی عشقتو نتونستی فراموش کنی؟ حالا که اون هست خوب رسمی محترمانه و از طریق خانواده و خانواده اش اقدام کن واسه خواستگاری. نه اینکه باز بری تو خیابون دنبال اون خانم برای خواستگاری. روال معمولشو برو که بتونن اعتماد کنن بهت.

    چرا انقدر سخت می گیری؟
    سلام
    من بعد از خوندن همه پست های ارسالی شما در پست های خودم به این نتیجه رسیدم که شما به لحاظ اعتقادی مثل خودم کمی ضعیف هستید،ولی من مثل شما نیستم من یقین دارم خدا در لحضه به لحضه زندگیم وجود داره و داره من رو به طرف خودش هدایت میکنه.اما چون من ادم کم صبر و تحملی هستم میخوام خودم زودتر همه چیز رو به پایان ببرم
    یه رنامه تر و تمیز برای اینده ام ریختم اولیش فراموش کردن دختر مورد علاقه ام هست

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خب شاید اینکه اون دختر طلاق گرفته و جدا شده یه نشونه است برای شما که برید جلو

    چرا همیشه دنبال پیچیده ترین راه میگردیم ما آدما؟

    من نمیفهمم چه ایرادی داره برید جلو احساس قلبیتون رو بگید و یه جواب قاطع بگرید؟

    واقعا ایرادش چیه؟


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.