سلام عزیزم
دوستان خیلی نکات خوبی گفتند. به خصوص پست مدیر همدردی را بیشتر دقت کن و فکر کن.
پستی که مینوش جان پیشنهاد دادند به نظرم در مورد شما صدق می کنه.
من فکر می کنم باید روی نیاز تامین کنندگی همسرت کار کنی.
باید یه کاری کنی که همسرت نزد تو عزت نفس داشته باشه و خودش را بالا ببینه.
ببین اون خانم چه جوری بهش می چسبه.همش بهش اینو انتقال می ده که بهش نیاز داره!
هرجا میره؛میفته دنبالش همش ابراز نیاز می کنه. بهش می گه که نیاز دارم که با باهات صحبت کنم!!! و حتی اینو منتقل می کنه که او بهترین کس برای این کاره و...
خب این خیلی به مرد کیف می ده که برای کسی این قدر مهم و ضروری باشه!
امیدوارم منظورم را درست منتقل کرده باشم.
تو به همسرت حتما اینو منتقل کن که چقدر برایت مهم هست و ارزش همسرت را بیار بالا.
مثلا یک روانشناسی می گفت: یک خانومی وقتی همسرش یکی دو روز خونه نبود؛وقتی شوهرش برگشت اینجور با شوهرش صحبت می کرد:
وقتی نبودی شب ها خوابم نمی برد.از ترسم پنجره هار اقفل می کردم و پشت در را می انداختم.
حالا ممکنه یه زنی همش مدام حس مادرانه به شوهرش بده و محبتش صرفا مادرانه باشه که این سمه.
مثلا همش بگه نگرانت شدم. کجا بودی؟ دلم برات شور زد و... اینا افراطیش بده. تو باید اینو منتقل کنی که تو نمی تونستی بدون اون باشی نه اینکه او باید کسی حواسش بهش باشه.(مثال بود)
به نظرم تو هین تالار در مورد سیاست های شوهرداری؛ناز کردن و کشیدن و.... سرچ کن.
علاوه بر اینکه بهش می گی دوستش داری بهش منتقل کن که چقدر به دوست داشتنش نیاز داری و حتی به ذهنم می رسه که از همین موضوع به نفع خودت استفاده کنی!
مثلا بگی این موضوع باعث شد بفهمم تو را چقدر دوست دارم و چقدر به تو وابسته ام که اصلا حاضر نیستم حتی یک ذره تو را با یک زن دیگه قسمت کنم!!! حالا اون زن هر کی می خواد باشه.عشق من این قدر به تو زیاده. حالا تو دوست داری اسمش را بذاری حسادت بذار. ولی من به توی کامل نیاز دارم.
حالا بیشتر روی جمله بندی و... کار کن. و مهمتر اینکه روی این حرف ها فکر کن! که این حرف ها از دل تو بیرون بیاد و نه فقط به خاطر ترس.
چون حرفی که از دل بر بیاد به دل می نشینه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)