به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 53
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برای کمک کردن به یک زن نیاز به ازدواج کردن نیست!خودتون رو گول نزنید!وقتی کسی می خواد با شخص دیگه ای ازدواج کنه حتما به بعد جنسی ش هم فکر می کنه!
    کار شوهر شما رسما خیانته!مگه روزی که اومد خواستگاری شما گفت که درنظر داره در آینده زن دوم بگیره؟اگه نگفته پس کار الانش خیانته!توی جوامع عربی خیلی از زنها باتوجه به فرهنگشون می دونن مردها هرلحظه ممکنه زن دوم سوم وچهارم بگیرن!ولی توی ایران ما فرهنگ تک همسری داریم!توی بعضی از شهرها بین قشرهای خاصی ازدواج دوم و سوم مرسومه مردم می دونن و خیلی ها به همچین آدم هایی دختر نمی دن..ما از کجا باید بفهمیم یه مردی که اومده خواستگاریمون و خودشو خیلی آنچنانی نشون می ده دوست داره یه زمانی که وسعش کشید زن بعدی رو بگیره؟چرا موقع خواستگاری لال میشن و نمیگن؟چون می دونن صددرصد جواب رد می شنون!این یعنی دروغ و کلاهبرداری..
    اصلا به هیچوجه کوتاه نیاید شما در اوج جوانی و زیبایی مستحق چنین چیزی نیستید 60 سالتون هم بود این کار درست نبود بهش بگید یا اون خانم یا شما اگه میخواد ازدواج کنه دور شما رو خط بکشه باهاش خوب رفتار کنید ولی بهش اخطار بدید اگه یه درصد شک کنید با اون خانمه عطاش رو به لقاش می بشید به اون خانم هم با کم محلی بفهمونید که باید پاش رو از زندگی شما بکشه بیرون جلوی بقیه رفتار معمولی باهاش داشته باشید ولی یک ثانیه هم که باهاش تنها شدید بهش بفهمونید که چقدر توی چشم شما منفور و بی ارزشه

    - - - Updated - - -

    برای کمک کردن به یک زن نیاز به ازدواج کردن نیست!خودتون رو گول نزنید!وقتی کسی می خواد با شخص دیگه ای ازدواج کنه حتما به بعد جنسی ش هم فکر می کنه!
    کار شوهر شما رسما خیانته!مگه روزی که اومد خواستگاری شما گفت که درنظر داره در آینده زن دوم بگیره؟اگه نگفته پس کار الانش خیانته!توی جوامع عربی خیلی از زنها باتوجه به فرهنگشون می دونن مردها هرلحظه ممکنه زن دوم سوم وچهارم بگیرن!ولی توی ایران ما فرهنگ تک همسری داریم!توی بعضی از شهرها بین قشرهای خاصی ازدواج دوم و سوم مرسومه مردم می دونن و خیلی ها به همچین آدم هایی دختر نمی دن..ما از کجا باید بفهمیم یه مردی که اومده خواستگاریمون و خودشو خیلی آنچنانی نشون می ده دوست داره یه زمانی که وسعش کشید زن بعدی رو بگیره؟چرا موقع خواستگاری لال میشن و نمیگن؟چون می دونن صددرصد جواب رد می شنون!این یعنی دروغ و کلاهبرداری..
    اصلا به هیچوجه کوتاه نیاید شما در اوج جوانی و زیبایی مستحق چنین چیزی نیستید 60 سالتون هم بود این کار درست نبود بهش بگید یا اون خانم یا شما اگه میخواد ازدواج کنه دور شما رو خط بکشه باهاش خوب رفتار کنید ولی بهش اخطار بدید اگه یه درصد شک کنید با اون خانمه عطاش رو به لقاش می بشید به اون خانم هم با کم محلی بفهمونید که باید پاش رو از زندگی شما بکشه بیرون جلوی بقیه رفتار معمولی باهاش داشته باشید ولی یک ثانیه هم که باهاش تنها شدید بهش بفهمونید که چقدر توی چشم شما منفور و بی ارزشه

  2. 3 کاربر از پست مفید nana0cute تشکرکرده اند .

    هیام " (شنبه 10 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 11 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 10 خرداد 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 خرداد 95 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    2,763
    سطح
    32
    Points: 2,763, Level: 32
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 135 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هیام " نمایش پست ها
    سلام
    شما واقعا نظرتون اینه؟؟؟؟
    پس وظایف این آقا در برابر همسر وفرزند خودش چی میشه؟؟؟؟
    جسارت نباشه یه لحظه خودتونو جای این خانم وفرزندشون قرار بدید آیا حاضرید برای یک لحظه محبت وتوجه همسرتون رو با کسی قسمت کنید؟؟؟؟؟
    شما از کجا می دونید که این آقا وظایفش رو انجام نمیده؟
    مساله ای که هست اینه که شما همیشه از طرف خانم ها به مساله نگاه می کنید و هیچ وقت خودتون رو جای اون آقا نمی ذارید و از آقایون هم می خواید که خودشون رو بذارن جای اون خانم.
    من خودم رو می ذارم جای این خانم و درک می کنم که چه حسی دارن. ولی از شما هم می خوام خودتون رو جای شوهر ایشون، زن برادر ایشون، پدر و مادر جاری ایشون بذارید.
    شرایط جامعه ما خیلی خاص هست، از یک طرف دین یک نظری روی مباحث ازدواج داره و از یک طرف عرف جامعه. از نگاه دینی به قضیه نگاه بکنیم می بینیم که کار این آقا اشکال نداره، از دید جامعه کار این آقا به شدت نفی میشه.
    از طرف دیگه بحث حسادتی که در وجود دخترها متاسفانه نهادینه شده رو هم در نظر بگیرید. این مساله باعث میشه که همه چیز رو برای خودشون بخوان (دیدی که الان خانم های تالار دارن اینه که شوهرش مرده که مرده!). در مورد همین مساله با توجه به پست های خانم های تالار میشه گفت که اگر شوهر ایشون بخواد ادامه بده کار به طلاق و جدایی کشیده می شه و بر موردی که گفتم صحه می ذاره.
    در انتها می خوام بگم که همه چیز رو لطفا به هوس ربط ندین.

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    آقای برسرک نمیخوام این بحث رو ادامه بدم چون کار به بحث آزاد میکشه. اما می ترسم کسی نوشته هاتون رو بخونه و یک درصد فکر کنه درسته. پس...
    .
    1- خواهش می کنم بحث دین رو وسط نکشید. از خوندن همین چند جمله می تونم بگم در جایگاهی نیستید که بخواید دین رو تفسیر کنید.
    .
    2- ما بر اساس هنجارهای جامعه و در چهارچوب دین رفتار می کنیم. نه بر اساس هنجارهای دینی در چهارچوب جامعه که در این صورت باید هرکی دست از پا خطا میکرد میبستنش به تیرک و شما الان به جای فتوا صادر کردن، باید در فلسطین در سنگر جهاد می بودید یا در کویر لوت مشغول آبادانی یا حداقل در حال تفکر راجع به مسائلی که هرساعت اندیشیدن دربارش بهتر از هفتاد سال عبادته. هر وقت اصول دین رو انجام دادید اون وقت لعنت خدا بر کسی که شما رو از انجام مستحبات منع کنه.
    .
    3-
    باشه. من خودم رو جای این آقا میزارم و تصور می کنم که خواهرم فوت شده و بچه طفل معصومش تنها مونده و شوهرش هم داره از درد فراق میسوزه. پس من باید برم بهش دلداری بدم. چرا فکر بد می کنید؟ من زنم و احساس دارم نسبت به خواهرم بچش و شوهرش هم گناه داره. خودتون رو بزارین جای اون دیگه. چطور یه بچه رو تنها بزرگ کنه. شوهرمم حق نداره حسادت کنه. متاسفانه اگر دارید فکر بدی می کنید شما حسود هستین. همه چی رو برای خودتون میخواین. این هوس نیست انجام وظیفه است.
    .
    بی صبرانه منتظر نظرات عاری از حسادت و منطقی شما هستم. در غیر این صورت اطلاع بدید تا پس حذف شه. چون اینجا جای بحث آزاد نیست!
    ویرایش توسط mahasty : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 17:24

  5. 3 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    هیام " (شنبه 10 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 11 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 10 خرداد 93)

  6. #14
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    لطفا هر کس قصد راهنمایی و مشاوره به مراجعی را دارد حداقل یکبار تاپیک های مشابه را بخواند و حتما تاپیک آفت های مشاوره را مطالعه کند.
    ما ناگزیریم پست های کسانی که بدون توجه به تاپیک آفتهای مشاوره به جای راهنمایی به برون ریزی خود اقدام می کنند، را ویرایش یا حذف و به صاحبان آنها تذکر و اخطار بدهیم.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  7. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 10 خرداد 93), mahasty (شنبه 10 خرداد 93), paiize (سه شنبه 13 خرداد 93), هیام " (شنبه 10 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 10 خرداد 93), شیدا. (شنبه 10 خرداد 93)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    باسلام

    mahasty جون ، چرا اینقدر بحث میکنی ، هم خلاف قوانین هست ، هم زمانی که میبینی نگرشت با طرفت خیلی فرق داره ، بهتره دیگه بحث و ادامه ندی.

    نتیجه اش هیچی نمیشه جز اینکه میاین تاپیک خانوم min4 عزیز و میبندن، همین اینکه ایشون الان از نظر روحی خیلی داغون هست ، شما بحث میکنی آقای برسرک هم بیشتر بحث میکنن و حرفاشون هم برای یک زن خیانت دیده بسیار آزاردهنده اس و این اصلا برای روحیه صاحب تاپیک مساعد نیست، ایشون الان نیاز به روحیه قوی دارن!


    هردو شما از دو جنس مخالف هستین و از دو دیدگاه مخالف دارین به موضوع نگا میکنین. و هرکدوم یک بخش و دارین توضیح میدین ! و به سایر بخش ها بی توجه هی کردین.

    مثلا آقای برسرک، شما یه بخش قضیه و درست میفرماین اما به یک بخش دیگه توجه ای نکردن برای همین حرفهاتون بطور کامل درست و منطقی نیست.


    مثلا کافی بود شما به این پارگراف حرف خانوم min 4 عزیز توجه میکردین تا متوجه میشدین شوهر ایشون نه تنها از نظر دین بلکه از نظر جامعه هم توانایی اداره دو خانواده و ندارن و فقط فقط از بعد احساسی به قضیه دارن نگا میکنن. (حس خودشون و اون خانوم ! نه حس خانومشون ، فرزندشون و اطرافیانی که قراره بعدها هزاران نیش و کنایه بهشون بزنن.)

    محکم گفتی که اون خانم عاقل تر از این حرفاست حالا عقلش کجاست که با مشکلاتی که تو داری میخواد باهات ازدواج کنه (شوهرم اعتیاد داشت و الان ترک کرده و یه روز سر کار یه روز بیکار الان مدتیه که منظم سرکار میره) خلاصه جوری رابطه شون پیشرفت کرد که خانواده ها فهمیدن و خانواده من برخورد شدید کردن که دخترمون کم زجر کشیده حالا اینم بیاد روش قوز بالا قوز بشه خانواده اونم گفتن ماهم راضی نیستیم

    آقای برسرک شما درست میفرمایین ، دختران امروزی در شرایط و جامعه ای بزرگ شدن که بهیچ عنوان توان و تحمل و درک ، اینو ندارن که شوهرانشون برن و زن دوم و سوم و چهارم ... بگیرن!

    و مشکلات زیادی هم بر سر راهشون قرار میگیره، من بعنوان یه دختر بهتون میگم که اصلا فقط حس حسادت مطرح نیست!

    من خودم اگه ازدواج کردم و شوهرم در اینده بیاد و بگه میخوام زن بگیرم یا اینکه من نظرم درمورد صیغه و ازدواج مجدد عوض شده و فکر میکنم توانایی اداره یک زندگی دوم و سوم هم دارم اون مرد برای من خورد میشه ، دیگه نمیتونه مرد زندگیم باشه ! من تمام عشقمو از دست میدم ! دیگه نمیتونم دوستش داشته باشم! (میگم بیاین بگن نظرشون عوض شده بخاطر اینکه من روز خواستگاری حتما ازشون نوع دیدگاهشونو ازشون میپرسم و میگم اگه دلتون میخواد زن دوم بگیرین نظرتون محترمه اما من توان تحمل ندارم ، پس جواب من زمانی مثبته که خواستگارم بعد بررسی همه معیارام نوع دیدگاهشون درمورد ازدواج مجدد با من یکی باشه، نمیتونین بگین من حق ندارم این سوالو بپرسم چون خداوند به من این اختیار و داده که مطابق با معیارام انتخابی داشته باشم.)

    چون شرایط محیطی که توش بزرگ شدم اینگونه بوده، شرایطی که خیلی از دختران الان دارن توش زندگی میکنن!

    ماها تا چشم باز کردیم مردان وفادار و تک همسر دیدیم ! پس از بچگی با این رویا بزرگ شدیم که ما میتونیم تنها همسر ،شوهرمون باشیم.


    البته تو جامعه همه چی طوری شده که اگه مردی یک زن دوم میگیره ، کاملا مشخصه وقتشو و عشقش نصف میشه (البته اگه بخواد عادلانه رفتار کنه و پنهان کاری یا زورگویی نسبت به همسر اول نکنه. )

    اگه هم دیده باشین مردانی که دنبال معشوقه و همسر دوم و سوم میرن معمولا چون اونها براشون تازگی دارن ، ناخوداگاه در اوایل نسبت به همسر اول و بچه های اول سرد میشن.

    بعد یک مدتی هم زده میشن و خودشون خواستار طلاق میشن (حالا ممکنه بخاطر سرد شدن همسرو عشق اولشون باشه، یا ممکنه بخاطر دید بدی که جامعه بهشون داشته باشه یا اینکه بخاطر دید بد جامعه و خانواده اون آزادی لازم و نداشتن و محدودیت ها سردشون کرده.)

    پس زندگی دوم همچین هم در جامعه الان ساده نیست(اینم توجه داشته باشین که خیلی از آقایون هم دید بدی دارن (مثلا پدر این خانوم مگه مرد نیست یا باقی مرد های فامیل (مگه اونها راضی هستن)))

    ازدواج دوم بی دردسر نیست ، اما طرز تفکر شما درسته ، بله زن برادر ایشون حق دارن همسری داشته باشن اما میتونن زندگی زن برادر شوهرشون و بهم نزنن ، وقتی ایشون تحملشو نداره ، پس چرا زندگی این خانوم و بهم بزنن؟ خب مطمعنا خواستگاران خاص خودشونو خواهن داشت ، مردان زیادی هستن که همسرشون فوت کردن یا طلاق گرفته ان!

    الان که میگن از هر 5 ازدواج 4 تاش طلاقه (اینو از دکتر فرهنگ شنیدم.)

    بهرحال حرف شما ستودنیست ، که بفکر یک خانوم بیوه هم هستین ، آدم های اینجا هم نگفتن اون خانوم حق ازدواج نداره دارن میگن ایشون میتونن ازدواج کنن اما لازم به برهم زدن یک زندگی نیست.


    شوهر ایشون با مشکلاتی مواجه بوده، و خانواده ایشون زیاد مرفه نبودن ، و از حرفاشون مشخصه مشکلات زیادی و پشت سر گذاشتن
    درست نیست که خانومی که این همه با نداری و اعتیاد شوهرش ساخته حالا که زمانش رسیده که روی خوشی و ببینن اینطوری جواب صبوریشون داده بشه.
    ایشون معلوم هست خیلی سختی کشیدن تا اعتیاد شوهرشون و از بین ببرن و با بیکاری و بی پولی شوهرشون ساختن.
    از طرفی تحمل تقسیم شوهرشون و ندارن.
    دین به تک همسری بیشتر تشویق کردن تا چند همسری.

    نوع دیدگاه شما کاملا محترمه ، اما هرکسی تاب تحمل خوندن اونها رو نداره ، بعضی وقتا بهتره با حرفامون بقیه و نرنجونیم .
    یا حداقل درک موقعیت داشته باشیم . و زمانی دیدگاهمونو مطرح نکنیم که میدونیم روحیه مناسب شنیدن این حرفا وجود نداره.

    مثلا دیدین وقتی عزیزی فوت میکنه ، هرکسی و تاب رفتن به سر خاک رفتن و نداره و هرکسی و نمیبرن!
    یا هرکسی تحمل دیدن بیماران بیمارستان ها یا دیدن بچه های پرورشگاه و نداره!
    روحیه هرکسی منحصر به فرده ، بعضی ها روحیه های قوی ای دارن ، بعضیا ندارن!

    یادمه روزهای اولی که اومده بودم اینجا ، یک تاپیکی بود آقای 34 سالشون بود از همسرشون راضی بودن و زندگی خوبی داشتن ، گفته بودن دوست دارن ازدواج دوم داشته باشن ، خوشبختانه با خانومشون هم صحبت کرده بودن و پنهانی نبود ، گفتن توان مالی هم دارن ! حتی خانومشون هم راضی بودن!
    خب این اشکال نداره ، خانوم اعلام آمادگی کرده چون تحملشو داشته !
    حالا اونی که اعلام آمادگی نمیکنه حتما تحملشو نداره دیگه ، لازم نیست که دعواشون کنیم بگیم تو چرا تحمل نداری ، خب نداره ! این چه حرفیه؟
    مثلا یکی زورش زیاد نیست نمیتونه یه وسیله جند کیلویی و بلند کنه ، حالا یکی دیگه زورش زیاده میتونه ، اونی که قدرتشو داره که نمیره با اونی که ضعیف تره دعوا کنه که تو چرا نتونستی بلند کنی !
    خدا هم اون دنیا مجازاتش نمیکنه.
    مطمعن باشین خانومی که تحمل میکنه ، اجرش با خدا هست ، اونی هم که تحمل نمیکنه قرار نیست خداوند مجازاتش کنه!
    یعنی خدا مجازات نمیکنه ، دیگه شما که بنده خدا هستین ، چرا دارین نیش و کنایه میزنین که چرا تحمل دخترای امروزی کمه؟

    شما میتونین فردا روز که دختر دار شدین ، دخترتون و طوری تربیت کنین که تحمل پذیرش همسر دوم شدن هم داشته باشه!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 17:59

  9. 6 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 10 خرداد 93), mahasty (شنبه 10 خرداد 93), هیام " (شنبه 10 خرداد 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 11 خرداد 93), شیدا. (شنبه 10 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 12 خرداد 93)

  10. #16
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    این پستو یکی از دوستان توی یه تاپیک دیگه گذاشته بود
    #33
    درباره نیاز به تامین کردن در مردان.

    در مورد این خانم نمی دونم چطوری دقیقا ولی هر کار می تونین بکنین از سر زندگی و شوهرتون بره. بعدشم براش دنبال شوهر باشین که کلا دست از سرتون برداره.اگه شوهرتون مذهبی باشه دیگه هیچوقت نمی ره با یه زن شوهر دار باشه.

    البته من نمی دونم اینا به نظرم اومد. شاید اشتباه کنم.

    موفق باشید.

  11. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    هیام " (شنبه 10 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 10 خرداد 93), شیدا. (شنبه 10 خرداد 93)

  12. #17
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    mina4 گرامی
    شما نیاز به بسیج امکانات واقعی زندگیتون در جهت بستر زدایی دارید.
    یعنی محدودیت ها و فشارهای محیط جهت کنترل همسرتون.
    مثال:
    شغل همسرتون
    مکان همسرتون
    افراد تاثیر گذار روی همسرتون
    نیازمندیهای همسرتون
    علاقمندیهای همسرتون
    نگرانی ها و ترس های همسرتون
    میزان وقت آزاد همسرتون
    میزان تمایلات جنسی همسرتون به شما
    مسائل عاطفی همسرتون

    شما باید با توجه به مواردی شبیه موارد بالا یک سناریویی را عملی کنید که وقت همسرتون به سایر مسائل بیشتر مشغول شود.
    مثلا جلسه ای از افراد تاثیر گذار فامیل تشکیل دهید و به بهانه میهمانی از افراد موجه بخواهید با همسرتان صحبت کنند.
    یا مثلا برنامه هایی از تفریح و میهمانی تشکیل دهید که وقت همسرتان پر شود.
    یا از نظر جنسی و عاطفی پر فعال شوید و حتی نقش فاعلی بگیرید و در ارضاء و در اختیار گرفتن جنسی همسرتان او را تخلیه کنید.
    اگر از نظر کاری و شرایطش امکان دارد در او نگرانی پیش بیاورید که این مسئله ارتباط می تواند منجر به ابروریزی یا مشکلاتی بشود.
    از خانواده ات بخواهید که مستقیما وارد کار شده و با این خانم صحبت کنند.
    برنامه های مفرحی از علاقمندیهای همسرت را لیست کنید و اوقاتش را سازماندهی کنید.
    نسبت به پیامکها و تلفنهایش تجسس نکنید. و واکاوی نداشته باشید.
    رک و واضح به او بگویید اگر هر گونه ارتباط جدی با آن خانم داشته باشید. می تواند زندگی را با او ادامه دهد ولی دیگر شما در زندگی اش نمی مانید و این را به عنوان مرز قرمز مورد تاکید قرار دهید.
    اما بگو مگو نق و نوق و جر و بحث و درگیری را با او نداشته باشید و کاملا برای او رمانتیک و جذاب از نظر عاطفی و جنسی بمانید.
    تشویقش کنید برای انتخاب یک راه خوب برای این بحران زندگیتون به اتفاق هم حضوری به یک مشاور خانواده مراجعه کنید.
    برای او صریح و شفاف روشن کنید که دیگر تحمل این قضیه را ندارید و باید از مشاور استفاده کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  13. 16 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 17 مرداد 93), asemaneabi222 (یکشنبه 11 خرداد 93), del (یکشنبه 18 خرداد 93), khaleghezey (شنبه 10 خرداد 93), meinoush (شنبه 10 خرداد 93), paiize (سه شنبه 13 خرداد 93), فرشته مهربان (دوشنبه 12 خرداد 93), هیام " (شنبه 10 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 11 خرداد 93), مصباح الهدی (شنبه 10 خرداد 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 11 خرداد 93), برسرک (شنبه 10 خرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 10 خرداد 93), شیدا. (شنبه 10 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 12 خرداد 93), شایسته89 (سه شنبه 20 خرداد 93)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    min 4عزیز شما تا حالا با چه کسایی صحبت کردین؟ مثلا گفتین با شوهرتون و خانوم برادر شوهر مرحومتون صحبت کردین؟
    میشه بگین با چه لحنی بوده؟ چطوری صحبت کردین؟ چه چیز هایی گفتین ؟

    یا اینکه شما گفتین خانواده شوهرتون ناراضین، خب شما از حس پدرانه و مادرانه این دونفر استفاده کردین؟

    بنظرم باهاشون دعوا نکنین ، یا تنش ایجاد نکنین چون بدتر میشه ، اگه بتونین از حسشون استفاده کنین بهتره و نتیجه بخش تره.

    مثلا یروز بچه اتون هم ببرین ، بگین پدر جان و مادر جان شما پدربزرگ و مادربزرگ این بچه هستین ، من 9 ماه زحمت کشیدم ، درد کشیدم ، این بچه رو بدنیا آوردم ، حالا رسمش نیست که هدیه تمام دردام ازدواج مجدد شوهرم باشه.
    یا اینکه بگین بیشتر سعی کنین مخاطب و مادر شوهرتون درنظر داشته باشین ، و از حس مادرانه اشون استفاده کنین ، بگین بچه من حق داره پدر داشته باشه ، پدرش شبانه روز بالاسرش باشه
    من درکتون میکنم یکی از فرزندانتون و ازدست دادین و الان نوه تون بی پدر شده ، اما چرا بجای اینکه سعی کنین از یه راه درستتر این مشکل و حل کنین ، بچه من باید بی پدر بشه.
    بگین الان یه بچه شش ماهه کلی دردسر داره مشکل داره ، من دست تنا از پسش برنمیام ، نیاز به کمک و توجه شوهرم دارم ، من یک دوران سخت و پشت سر گذاشتم الان نیاز به حمایت شوهرم دارم .
    اما این حمایت داره از من دریغ میشه!

    یا با شوهرتون هم صحبت کنین سعی کنین از احساساتشون استفاده کنین، از مشکلاتتون بگین که باهم دیگه پشت سر گذاشتین

    مثلا همین اعتیاد و بیکاری و مثال بزنین ، بهشون بگین ، ببین عزیزم چقدر سختی کشیدیم تا تونستیم مشکلات و پشت سر بذاریم ، چقدر من غصه خوردم تا تو بلاخره بتونی بحران اعتیاد و حل کنی، حالا که به جواب رسیدیم ، حالا که زندگی تصمیم گرفته روی خوشی و بهمون نشون بده ، چرا از بی مشکلی داری مشکل می آفرینی؟

    بگو ایشون حق دارن ازدواج کنن ، اما من به عشق تو ایمان و اعتماد کرده بودم، فکر نمیکردم یروزی اون همه عشقی که داشتی یهو بخوای بذاری زیر پا!
    و یک زن دوم بخوای بگیری.(چند تا از لحظات عاشقانه اوابلتون و براشون مثال بزن شاید نیاز هست که اون لحظات بیدار بشن ، شاید اون لحظات رفته اعماق ذهنشون. و نیازه یکی از کنج ذهنشون بیارتش بیرون)
    بگو آخر و عاقبت این همه تلاشی که باهم برای زندگیمون کردیم این نیست.
    بچه اتو نشونش بده بگو ببین این حاصل عشقمونه ، عشق من و تو! نیاز به حمایت تو داره ، تو پدرشی ، کاری نکن که یروزی پشیمون بشی.
    حتی بگو منم برای ادامه به حمایت تو نیاز دارم ، اما اگه بخوای همچین تصمیمی بگیری، باید بدونی به تنهایی باید تو این راه قدم برداری ، دو راه داری ، یکیش من همسرت ، عشقت ، هستم با حاصل عشقمون (دخترمون)؛ و تو راه دوم همسر برادرتون و بچه برادراتون ، مختاری و یکیو انتخاب کن.

    بصورت جدی و محکم اعلام کن، که تو راه دوم ، تو دیگه نیستی! بذار قاطعیت و جدیت و تو تصمیمت ببینن!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  15. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (شنبه 10 خرداد 93)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 خرداد 93 [ 12:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همتون ممنونم مخصوصا دختر بیخیال خواهش میکنم به من کمک کنید هر کس طرز فکری داره اما تو این پست فقط به من کمک کنید ممنون .. جاریم هم سن خودمه بیمه شوهرشو میگیره شوهرم توان اداره کردن دوتا زندگی رو نداره و یه دفعه که گفتم تو چطور میخوای زندگی اونا رو بچرخونی گفتپدرم باید کمکم کنه تو هم باید کمکم کنی من بهش گفتم من راضی نیستم اونم گفت باشهاگه تو راضی نیستی نمیکنم من نمیخوام تورو از دست بدم میدونم که ازدواج نمیکنه امااین رابطشون داره عذابم میده این که شاید صیغه کنن عذابم میده هر وقت خونه مادرشوهرم هستیم تا شوهرم میره بیرون زنه هم میره شوهرم میره دستشویی اونم میره که بعداز اون بره دستشویی تا شوهرم میره تو یه اتاق اونم میره این کاراش حرصمو در میارهشوهرم به خاطر من دیگه جمعه ها نمیره خونه پدرش یا اگه بره زود برمیگرده تا منناراحت نشم اما همش فکر میکنم اینا ظاهریه تا اعتماد منو جلب کنه از زنه بدم میادچون بارها بهش گفتم باردار بودم گفتم نکن قول میداد اما بزا زیرش میزد دیگه بیخیالزنه شدم گفتم باید رو شوهرم کار کنم اما تا میخوام بهش مهربونی کنم همه کاراش میادجلو چشمام و بد میشم خیلی بد….این که تو اسلام این کار خوبیه درست اما نه واسه شوهر من که مشکلات زیادی داره وزندگی خودش تضمین درستی نداره
    ویرایش توسط min4 : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 18:48

  17. 2 کاربر از پست مفید min4 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 11 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 12 خرداد 93)

  18. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط min4 نمایش پست ها
    من بهش گفتم من راضی نیستماونم گفت باشهاگه تو راضی نیستی نمیکنم من نمیخوام تورو از دست بدم

    وایییی عزیزم این عالیه ، شوهرتون باهاتون همراهه،

    خوشحال باش! من یکی خیلی خوشحال شدم این جمله رو نوشتی!

    بنظرم شما از بقیه تاپیک هایی که خوندم، یه قدم جلو افتادی!!


    من جات بودم همون لحظه میرفتم بغل شوهرم میگفتم ، ممنونم که رضایت من برات مهمتر بود! با یه لبخند رضایت بخش بهش نشون میدادم ، چقدر این حرفش باعث غرورم شده !

    اینجوری ایشونم احساس غرور میکنه! وقتی مردی فکر کنه ، که زنش بهش افتخار میکنه ، بیشتر به اون زن بها و ارزش میده.

    ببین عزیزم شرایط خیلی سخته، اما اگه بچه تو دوست داری ، شوهرتم دوست داری، کاریست که شده ، نباید میدون و خالی کنی ، میدون خالی کردن مثه باخت میمونه الان !


    مثه این میمونه یک بازی شروع شده ، سه بازیکن داره ، یکی از بازیکن ها میگه من بدون بازی کردن میخوام پیروز بشم (بنظرت امکان داره؟ معلومه که نه)

    پس روحیه اتو نباز ، قوی باش! تحملتو بالا ببر! به چشم یک امتحان الهی نگاش کن!

    نمیدونم اعتقادات چقدره ، اما اگه بتونی با خدا ارتباططتو قوی تر کنی خیلی خوبه ، تو روحیه ات خیلی تاثیر داره!من معمولا میخوام روحیه بگیرم اینکارو میکنم

    (مثلا الان داشت تگرگ وحشتناکی میومد ، من خیلی ترسیدم خیلی زیاد ، قرآن ورداشتم ، چند آیه اول و که خوندم متوجه شدم اون احساس ترس و دیگه ندارم آرومتر شدم ، اولش فکر کردم اون صدا های وحشتناک کمتر شده ، در صورتی که اینطور نبود دقت کردم دیدم نه اصلا بازم بهمون شدته ، اما منو دیگه نمیترسونه!!! )

    تو هم اینکارو بکن ، تا روحیه ات ضعیف میشه ، از خدا بخواه که بهت انرژی بده!

    با شوهرت مهربون تر شو ، سعی کن ، تازگی قبل و براش داشته باشی.
    بهش بگو چقدر دوستش داری ، چقدر به حمایتش نیاز دارین، (تو و دخترتون)

    ولی در عین حال یادت باشه حتما بهشون مستقیم بگو که بهیچ عنوان تو این راه کمکشون نمیکنی(منظورم راهیست که بخواین با زن برادرشون ازدواج کنن)

    عزیزم میخواستم بگم با زن برادرتون صحبت کنین ، بگین بچه من گناه داره ، اینکارو با زندگیم نکن ، اما مثیکه ایشون توجهی ندارن متاسفانه ، بیا ما و شما اینو بذاریم به حساب اینکه تازه شوهرشونو ازدست دادن ، شاید بعد مدتی که متوجه بشن شوهر شما بهشون توجهی ندارن ، خودشون ، کنار بکشن.

    اما فعلا تو نمیتونی کاری بکنی ، رفتارشونو تغییر بدی!
    اما روی رفتار خودت که تسلط کافی داری!

    مثلا ازامروز شروع کن ، وقتی شوهرتون میرن دستشویی ، یک حوله براشون ببر! (اینو تو فیلم ها دیدم!)

    کم کم عادت میشه که تو خونه مادرشوهرتون هم اینکارو بکنین.کم کم همه عادت میکنن به این روش شما ، اینجوری اون خانوم هم متوجه میشن شوهر شما یه لحظه هم تنها نیست!
    (البته نه اینکه یه حس دربند بودن به همسرت القا کنی، حس توجه القا کن، و به اون زن میفهمونی که شما زندگیتو و همسرتو دوست داری، به این آسونیا زندگیتو بدست نیاوردی که به این آسونیا هم بخوای از دستش بدی.)
    ترجیحا یک مدتی ازشون بخواه تنهایی نرین خونه مادر شوهرتون ، از مادر شوهرتون بخواین که قضیه و درک کنن.
    بیشتر وقتا با شوهرتون برین ، سعی کنین زمانی نرین که اونها هم هستن ، زمانی برین که نیستن. (ترجیحا تمام زمان ها با شوهرتون برین !)

    نمیشه هماهنگ کنین با پدر و مادر شوهرتون که بهتون اطلاع بدن ، کی تنها هستن اون لحظات برین؟(نمیدونم این قسمت حرفم چقدر درسته ، من اصلا کارشناس نیستم.هرچی بذهنم میاد و فکر میکنم در این شرایطا انجام میدادم بهتون میگم.)


    فکر کنم اگه ، زن برادر شوهرتون متوجه بشن ، دیگه راهی ندارن ، به تنهایی هم عادت میکنن ، دیگه این قضیه انشالله منتفی میشه!

    و شما مثه یک زن قوی یک بحران بزرگ دیگه هم پشت سر گذاشتین !

    بهتون تبریک میگم که همچین زن قوی ای هستین که میتونین بحران های بزرگ زندیگتون و پشت سر بذارین.
    من 23 سالمه مثه شما ، امیدوارم مثه شما بتونم اینقدر همسر قوی ای باشم! تو تمام بحران ها بجای جا زدن ، درکنار همسرم باشم !
    درست مثه کاری که شما میکنین.

    امیدوارم مثه همیشه موفق باشی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 19:17

  19. 6 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    Asal_ind (سه شنبه 24 دی 98), khaleghezey (یکشنبه 11 خرداد 93), min4 (شنبه 10 خرداد 93), هیام " (شنبه 10 خرداد 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 11 خرداد 93), شیدا. (شنبه 10 خرداد 93)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا این ازدواج میتونه نتیجه خوبی داشته باشه!؟
    توسط Nima1364 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 آبان 93, 18:03
  2. اشتباه از منه یا از شوهرم؟ به همدردیتون احتیاج دارم
    توسط آواز در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 01:59
  3. بسوزیم ونسازیم !
    توسط baby در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 خرداد 90, 16:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.