در مورد اینکه نوشتی به زور شوهرت رو وادار کردی که نره
http://www.hamdardi.net/thread-33023.html
موفق باشی
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
در مورد اینکه نوشتی به زور شوهرت رو وادار کردی که نره
http://www.hamdardi.net/thread-33023.html
موفق باشی
ammin (پنجشنبه 15 خرداد 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 10 خرداد 93)
تشکرشده 6,881 در 1,486 پست
افتابگردون عزیز مشکل شما مشخصه خود کرده را تدبیر....
من خیلی نوشتم و پاک کردم چون دوستان به نحو احسن و تمام و کمال راهنماییت کردن چیزی که در توانایی من نبود عالی بود واقعا روشون فکر کن خیلی فکر کن .
حتما پیگیر باش
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
meinoush (دوشنبه 12 خرداد 93)
تشکرشده 26 در 17 پست
دوستان گلم از همگی بابت وقتی که گذاشتین ممنونم.اقای امین گرامی نوشته هاتون تامل بر انگیز بود.نتایج این تامل ومطالعه لینکی که فرشته عزیز گذاشتن از این قراره: عدم اعتماد به نفسم از ازدواجم نیست.از درون خودمه.با تمام وجود سعی در اصلاحش میکنم و فکر کنم باید از بهبود اوضاع جسمی ام شروع کنم.رفتارهای اشتباه تو رابطمون دارم که باید اروم اروم بر طرفش کنم البته با کمک شما.اما یه سوال:از راهنماییهاتون اینطور برداشت کردم که مانع شدنم از رفتنش به سفر حج اشتباه بوده.درسته؟خوب این توقع زیادیه به نظر شما؟در مورد این نکته که نباید انتظار داشته باشم مثل بدرم هزینه کنند این رو بگم که از دید اطرافیان از جمله نزدیکان خودشون من فرد قانعی هستم حتی تو یکی از مشاوره هام مشاورم گفت یکی از دلایل این رفتار همسرتون بی توقعی بیش از حد شما بوده.راستش از اونجایی که دوست ندارم هیچ منتی رو سرم باشه به محض اینکه همسرم در مورد خواسته هام اعتراض میکرد منصرف میشدم و دیگه هیچ وقت حتی تو موقعیت های دیگه اون موضوع رو ازش نمیخواستم که به گفته مشاور همسرم نا خود اگاه از این موضوع استفاده میکرده که از زیر خواسته های من شونه خالی کنه.الان با بافشاری رو خواسته هام به انچه میخوام میرسم ولی واقعا از درون له میشم و البته عواقب بعدی یعنی منت گذاری های همسرم هم بیش رو هستش.من تمام این منت گذاشتنهاش رو نشونه عدم علاقه ایشون میدونم و نمیخوام تحمیل شم وقتی نمیخوادتم.نمیدونم متنم گویا هست یا نه راستش چون سعی میکنم شخصیت ایشون هم حفظ بشه و یه طرفه قاضی نرفته باشم کمی مبهم میشه موضوعات.به هر حال ممنونم که همراهیم میکنید.
فرشته اردیبهشت (شنبه 10 خرداد 93)
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
شما گفتید به تعویق افتادن سفرحج ازجانب شمابوده،بعدش که مادرشوهرت و همسرت تصمیم میگیرندحداقل یکطرفه بروند سفرحج
... احساست رودرک میکنم قبلش سرمایه گزاری روحی برای سفر حج دروجودت تولیدشده وقتی اونا خواستندبروند ظاهرا شما دچار احساس دلشستگی شدی..
خوب اول باید احساس خودت روبشناسی چه حسی بهت دست داده؟آیا شوهرت میتونسته هزینه سفر حج ت رو اون موقع تهیه کند؟بنابراین میبایست احساست روبهش میگفتی تابدونه تو دلت چی میگذره اما نهایتا اونو آزاد میذاشتی که در رفتن و نرفتن مختارباشد. مثلا میگفتی ازاول تصمیم داشتیم باهم بریم الان تصوراینکه توبری زیارت و من جابمونم برام دشواره،انتظار دارم طوری برنامه ریزی کنی باهم بریم.اماهرتصمیمی بگیری برام قابل احترامه...این مسائل بایدباهمفکری وحسن نیت دوطرف حل بشود پس ازاین جهت هردوکوتاهی کردید...
زن وشوهر متعلق به هم هستند واژه ی منت باید از روابطشون حذف بشه.جمله اون روانشناس درست بوده خودت میدونی که پدرومادرت دیگه وظیفه ای درقبال تأمین تو ندارند واگربخوان کاری برات انجام بدهند داوطلبانه وبه میل خودشون هست تاخودت قلبا به این باور نرسی احتمال اینکه شوهرت هم به این باوربرسه کم هست..
درخواستهای معقولی که ازشوهرت داری رو نباید به حساب منت گیری یا پایین اومدن شخصیتش بذاری.یک مرد ازتأمین کردن همسرش لذت میبره.این انتظارات بهتره از انتظارات کوچک وبتدریج وکم کم باشه وحدآخرش هم میزان توان شوهرت ودرک شرایط واحساس اوست..
وقتی خواسته معقولی داری دربرابراولین اعتراض نباید ناراحت بشی واونو بادوران مجردی که پدرت خواسته هات رو برطرف کرده مقایسه کنی،بهتره با استدلال ومنطق بیشتراوروقانع کنی مبنای این هم اینه که بدونی وباور داشته باشی تو وشوهرت متعلق به هم هستیدو درقبال همدیگه وظایفی دارید...
افزایش عزت نفس هم نیاز به تمرین وصبروحوصله وکلی آزمون وخطا داره واول بهتره خودت روبپذیری ودوست داشته باشی واگه دراین زمینه مشکلی هست بایدباخودت روراست باشی که چه دلیل منطقی هست که خودت رودوست نداشته باشی.
برای بهتر شدن کیفیت روابطت باشوهرت پیشنهادمیکنم باحوصله این کلیپ رو نگاه کن
:http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html.
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
ویرایش توسط ammin : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 19:46
meinoush (دوشنبه 12 خرداد 93)
تشکرشده 26 در 17 پست
اقای امین گرامی کلیب رو دیدم وای که چقدر انرزی داد بهم. ممنونم ازتون.حس میکنم خود واقعی ام رو گم کردم.یه جورایی دلم برا خودم تنگ شده.دوست دارم دوباره قوی شم.دیروز کلی دکتر رفتم.کلی دارو و فیزیو ترابی و ... .امیدوارم زودتر سلامتم رو به دست بسیارم و بشم اونی که هدف خدا بوده از خلقتم.فعلا میخوام خیلی به جدایی فکر نکنم.شاید دارو ها اثر کرد و یه کم عقل اومد تو کلم کلی امتحان دارم هفته بعد. دعام کنید خیلی زیاد.البته باز هم منتظر راهنمایی های شما دوستان عزیز هستم
ویرایش توسط افتابگردون : دوشنبه 12 خرداد 93 در ساعت 11:26
ammin (دوشنبه 12 خرداد 93)
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
همه چی تقصیرشما نیست.متأسفانه بعضی پدیده ها علی الرغم بعدآموزشی ش مضرهم بوده و نیازبه خود آگاهی بیشتری داریم
.مثلا یه صحنه رمانتیک درسریال تلوزیونی یافیلم سینمایی روتصورکن که سعی میکنند بهترین بازیگرها روانتخاب کنند یه فیلم نامه نویس ماهراونو می نویسه و کارگردان چندین بارمیخواد اون صحنه تکرار بشه تا مثلازن وشوهری رمانتیک باهم صحبت کنن بانورپردازی ویژه ی پلان رمانتیک وطراحی صحنه مخصوص ...
اینها علاوه برفایده ای که میتواند داشته باشد(پیام آموزشی)اما ناخودآگاه میتواند باعث بشودذهن کمالگرا تربشه و بیننده فکرمیکنه توزندگی باید حتمابدون نقص وعالی ظاهربشود.
شایدهم فراموش کنه قبلا سریال یارمانی برکمالگراییش تأثیر داشته. یاحتی اعتمادبنفس زیاد یک بازیگرحین نقش.
در صورتی که در دنیای واقعی قضیه متفاوت هست.این فقط یکی ازعوامل موثربرکمالگراییه،اگرنگرش مابه زندگی معتدل وملایم نباشه...
این حدیث پیامبر(ص)آرامش مخصوصی دارد؛"آسان بگیرتا آسان برتو بگذرد"
- - - Updated - - -
مخصوصا نسبت به خودت آسانگیرومهربان باش
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
meinoush (دوشنبه 12 خرداد 93)
تشکرشده 26 در 17 پست
کاملا صحیح میفرماید اقای امین .برخی از این مسایل بی تاثیر نیستند.نمیدونم باید از کجا شروع کنم تغیر خودم رو.اگه راهکاری دارین ممنون میشم راهنماییم کنین
یعنی میشه همه چی درست شه.؟خسته ام از این سر در گمی
meinoush (سه شنبه 13 خرداد 93)
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
اگر موضوع ثانوی این تایپیک که میل به جدایی بود،حل یاتاحدودی حل شده.تایپیک جدید بازکنیدبرای عدم اعتمادبنفس یاهرمسأله ای که آزارت میده وچندتامثال بزن تادوستان بهتر راهنماییت کنند
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
meinoush (سه شنبه 13 خرداد 93)
تشکرشده 26 در 17 پست
دوستان گرامی به ویزه اقای امین عزیز.از اینکه این مدت به تابیکم سر زدین واقعا ممنونم.مشکل اساسی مطرح شده در این تابیک مربوط دانستن عدم اعتماد به نفسم به همسرم بود که با راهنماییهاتون دیگه این دید رو ندارم خدا رو شکر.نمیگم همه مشکلات حل شدند ولی خیلی اروم ترم در حال حاضر.فکر میکنم برای حل مابقی مشکلات تابیک دیگه ای باز کنم و اونجا بله بله با کمک شما دوستان زندگیم رو بر بار تر جلو ببرم.فعلا یک هفته بر تلاش رو بیش رو دارم تا امتحاناتم رو به خوبی تموم کنم.باز هم ممنونم.راستی نیازی هست تابیک بسته شه؟راستش من خیلی وارد نیستم.(امان از بی سفادی)
تشکرشده 26 در 17 پست
دوستان خوب همدردی سلامی دوباره
امتحانام تموم شد نمره هام هم اومد.باورش برام سخت بود اما این ترم افت شدیدی تو درسهام داشتم که فکر میکنم دلیلش عدم تمرکزی هست که به دلیل مسایل جاری زندگیم بیش اومده.خیلی دوست دارم با کارشناسان سایت اصولی مشاوره ای داشته باشم اما با وجود اینکه حدود 1 ماهه حق عضویتم رو برداخت کردم اما هنوز کاربریم همون قبلیه.تو این مدت که گذشته متاسفانه اتفاقاتی افتاد که خانوادم کما بیش در جریان مشکلات من و همسرم و خانوادش قرار گرفته اند(البته قدریش هم تقصیر خودم بود)ولی مادرم معتقده باید زودتر از اینها باهاشون مشورت میکردم .الان طوری شدم که دیگه تمایل یا بهتر بگم انگیزه ای برای بهبود رابطه ام با همسرم ندارم.دلم میخواد یه مدت بی خیال دنیا بشم.فقط یه موضوعی ذهنم رو مشغول کرده اینه که اخرین مشاوره ای که رفتم گفتند همسرت رو زیادی بزرگ کردی بیش دیگران و اون ظرفیتش رو نداشته و اینکه گفتند باید قدری از محبتم کم نکم .حالا سوال اینه که با وجود این مسائل ایا ازم دور تر نمیشه با بی محبتی؟ایا باعث نمیشه بیش از بیش به سمت مادرش کشیده شه؟اصلا ایا درسته که به خاطر اینکه کمتر سمت مادرش بره من بخوام محبت بیشتری نثارش بکنم؟این وسط خود من چی میشم؟؟؟؟ لطفا راهنماییهاتون رو از من دریغ نکنید.ممنون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)