به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 خرداد 93 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1393-1-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    182
    سطح
    3
    Points: 182, Level: 3
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    110

    تشکرشده 35 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    خیلی از خوندن مشکلتون ناراحت شدم. به نظرم بهتره با پرداخت حق اشتراک، از مشاوران سایت مستقیماً کمک بگیرید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید noamooz تشکرکرده است .

    parsa1400 (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام دوست عزیز.متأسفم بابت مشکلی که براتون پیش اومده.دلیلی که. همسرتون رو دوست دارید و برای برگشتش تلاش میکنید چیه؟صرفا برای اینکه زندگیتون خراب نشه؟ترس از جدایی؟اگر واقعا همسرتون بهتون خیانت کرده باشه به عنوان آقا خیلی ساده ازش میگذرید مخصوصا که 2بار تکرار شده الانم از نظر من خانومتون شما نیستید راحت تر بهکارهاشون میرسن. از نظرم شما برخورد جدی نداشتید که نتیجه جدی بگیرید.شاید نازایی دلیل توجیحی باشه اما مطمئنا هزار دلیل دیگه هست که باعث خیانت و سردی رابطتون شده.هدفتون برای حفظ زندگیتون مشخص کنید تو این مدت هم سعی کنید دادگاه رو به تاخیر بندازید و اصلا تماس نگیرید باهاشون بلکه ایشون هم کمی یه فکر از دست دادن شما بیافتن. گفتم نازایی شاید دلیلش باشه اما چیزهای مهمتری از قبل بوده که باعث دوریتون شده و خانومتون نتونسته راحت مشکلشو بگه و الان که بهونه دستش اومده باتوجه به سوابق قبلیش ترجیح داده بره

  4. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاید همسرتون به خاطر بچه دار نشدن ناراحت بودن و این را ضعف خودشون می دونستند.
    برای همین یک طرفه، تصمیم به جدایی گرفتن که شما بتونین بچه دار بشین (ازدواج دیگری)

    امروزه روشهای زیادی برای درمان نازایی هست،
    شما باهاشون صحبت کردین؟ بهش امید دادین که برای همه جور درمانی کنارش هستین؟
    حتی اگر هیچ روشی جواب نده، باز هم به اونچه که خدا براتون صلاح دیده راضی هستین و ...

    خانواده اش نظرشون چیه؟
    باید یه جوری متوجه بشید علت درخواست همسرتون چی هست.
    اگر بخاطر نازاییش باشه، می تونید دلش را به دست بیارید و برگردونیدش. اون الان بخاطر مشکلش ناراحته، نه از شما.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    parsa1400 (پنجشنبه 08 خرداد 93)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام مملون از احساس همدردیتون
    ادامه .....از انتخاب همسرم و کور شدنو کر شدن در مقابل نصیحتهای خانوادم شرمندم خودم کردم که لعنت به خودم باد ولی حلا دیر شده 4 سال گذشته و امروز به اینجا رسیده . یه چیزی هنوز ته دلم میگه برا زندگی فرصت هست و عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه . فقط کافیه همسرم بیدار بشه وقرورشو در مقابل شوهرش بشکنه و قدر زندگیشو بدونه .
    مقرور نیستم من خودمو خیلی کوچیک کردم بیشتر بخاطر آبروم . حلا اینکه چطور بیدارش کنم تا همه چیو از نو شروع کنیم نمیدونم .راهنمایی از شما
    اوایل ترکش خیلی بهم فشار اومد تا حدیکه یکم عید قلبم گرفت و بستری شدم یه سکته خفیف زدم دکتر گفت تو سن تو کمن و از ناراحتی و فشار عصبی فاصله بگیر اول اردیبهشت تنها رفتم مشهد نایب زیاره شما و دعا برا شما و صلاحمو خواستم .
    امروز بهترم به کمک دیدن شما ولی به مشاوره احتیاج دارم تا بتونم درست تصمیم بگیرم و دلمو یکطرفه کنم
    برشگردونم(چطوری)؟ آینده خوبی خواهیم داشت ؟یا تسلیم خواستش بشم طلاقش بدم؟

    - - - Updated - - -

    سلام دوست من اولا بخاطر زندگیم و نبود فرصتی برا ازدواج مجدد و اطمینان نسبی به همسرم (نیمه پر لیوانو دیدن ) به قول خودش همدوره ای دانشگاهم بود . شایدم ترس از طلاق و رفتن آبرویی که نسبتا رفته حداقل پیش پدر و مادرم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شاید همسرتون به خاطر بچه دار نشدن ناراحت بودن و این را ضعف خودشون می دونستند.
    برای همین یک طرفه، تصمیم به جدایی گرفتن که شما بتونین بچه دار بشین (ازدواج دیگری)

    امروزه روشهای زیادی برای درمان نازایی هست،
    شما باهاشون صحبت کردین؟ بهش امید دادین که برای همه جور درمانی کنارش هستین؟
    حتی اگر هیچ روشی جواب نده، باز هم به اونچه که خدا براتون صلاح دیده راضی هستین و ...

    خانواده اش نظرشون چیه؟
    باید یه جوری متوجه بشید علت درخواست همسرتون چی هست.
    اگر بخاطر نازاییش باشه، می تونید دلش را به دست بیارید و برگردونیدش. اون الان بخاطر مشکلش ناراحته، نه از شما.
    فرصت صحبت نداد فقط گفت بچه خواستی پول بیار برا جراحی دو روز بعد ترتیب شام خداحافظی رو دادو ترکم کرد
    پدرم که با مادرش صحبت کرد در مورد نازایی و ایرادی صحبت نشد گفته بود پسرتون دخترمو اذیت میکنه طلاق نمی خواییم اسم پسرتون تو شناسنامه دخترم باشه که فکر نکنید قصد ازدواج داره پسرتون بره زن بگیره . مهرش جای خرجیش .
    ولی تو جلسه ایکه با باجناقم داشتم گفت بیا رو حساب کشمکش و اختلافاتی که به حریم زناشویی تون لطمه زده بود یه پولی بده تا زمینرو برا طلاق توافقی محیا کنم . (اینجا بود که فهمیدم باجناق فامیل نمیشه).
    ویرایش توسط parsa1400 : پنجشنبه 08 خرداد 93 در ساعت 17:44

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    من فکر میکنم توی رابطتون با خانوادتون و رابطتون با همسرتون نتونستید خوب تعادل برقرار کنید و ایشون رو به شدت حساس کردید (این رو از پست شماره 2 میشه فهمید) و این هم یک امر طبیعیه . یه زن دوست داره شوهرش فقط به اون توجه کنه و مدام از خانوادش و به خصوص مادرش جلوی اون صحبت نکنه . اگه مشاجره ای پیش اومد از اون دفاع کنه و خلاصه همیشه پشتیبانش باشه.
    ضمنا نازایی ایشون رو هم زیاد تر از حد بزرگ کردید شما حتی اوائل پست 2 رو خیلی احساسی از زبون یه بچه نوشتید!اگه توی خونه هم این طوری رفتار کرده باشید ایشون رو به شدت تحت فشار قرار دادید(با توجه به پست 2 و 14).
    ببینید یه کم بررسی کنید اگه توی چند سال گذشته فقط همین دو مورد رو انجام داده باشید چنین واکنشی از جانب ایشون میتونه دلیل ترکش باشه.
    همین قضیه ی شام آخر رو در نظر بگیرید . من فکر نمیکنم از روی یک طلاق متمدنانه بود بوده باشه ؛بلکه از روی علاقه بوده.نمیدونم ،شاید شما باید بیدار شید!
    یه مقدار اگه با جزئیات بیشتر موقعیت هایی رو که توی موارد بالا اشاره کردم با مثال ارائه بدید تصویر بهتری میشه از زندگی شما تجسم کرد . چون برای من، هنوز صورت مسئله مبهمه.

    بدرود

  8. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 09 خرداد 93), خیال تو (شنبه 07 تیر 93)

  9. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    درود به دوست عزیزم
    درسته که خانواده ی من بخصوص مادرم مخالف ازدواج ما بود ولی شخصا در بهبود وضعیت خیلی تلاش کردم وتو منزل مادرم خیلی از ایشون تعریف میکردم وهوا شو داشتم در مواردی طرف همسرمو میگرفتم ومدافع ایشون بودم از اون طرف خانمم رو خیلی نصیحت میکردم ( که عزیزم مادر مادره یه موقعی خوب میگه یه موقع بد سنی ازشون گذشته تو جای دخترشی نباید حرف زننده زد مثل مادر خودت چطور تا جای حرف نابجا میزنه اهمیت نمیدین و رد میشین )واز این قبیل نصیحتهای بسیار .
    تلاشم بجای رسید که رفتو آمدی هم پیدا شده بود که خانمم مونده بود و تردید داشت . یه روز که موردی پیش اومده بود جلوشو گرفتم و ازش خواستم تو خودش نگه داره وشب با خودم دردو دل کنه و ناراحتیشو سر من خالی کنه بعد مدتی کارش بجایی رسید که جلوی من به مادرم فحاشی میکرد. و انتظار داشت برمو سینه تنگش بدرمو قلب از کفش ارم برون . بدتر اونکه با کوچکترین ناراحتی تا خاستگاری به عقب بر میگشت و کمی بعد متوجه شدم رفتارش با مادر خودش هم خوب نیست که چند بار به خاطر جیق کشیدن و پرخاشگری با مادر زنم باهاش بر خورد کردم (یه بار سر مادرش داد زد تا برا من شام بیاره بیچاره مادر زنم درحالیکه دستش بخاطر بیماری عصبی لرزش داشت برام اورد خیلی ناراحت شدم اصلا غذا نخوردم یه هو سیر شدم یه اشوبی کرد که نگو مادرزنم التماسم کرد بخورم و به دخترش چیزی نگم ) خانم من فرزند آخره و از دو سالگی پدر نداشته . کسی تو خونشون حریفش نبود .

    اما نازایی .. اولا آشنایی ما از توصیف فرزند خواهرش بود اینکه چقدر خودش عاشق بچه بود و اینکه چقدر به خواهر زادهاش علاقه نشون میداد وخودش چقدر بیان میکرد برا بچه ها اسم انتخاب میکرد حتی دسته گل زایمان والبته کادوی تپل من برا ایشون این اواخر برا بچه ها ابراز دلتنگی میکرد حتی تو خطرات تنهاییش که مکتوب موجود میبا شد .
    دلایل احتمالی و فرضی مبنی بر نازایی 1. وزن بالا 2.عدم جلو گیری به مدت دو سال نیم 3 .مخفی کردن آزمایش دکتر و معرفی به جراح ............خودم پیش از این یه آزمایش داده بودم تا از سالم بودن خودم اطمینان داشته باشم


    اولا با ترکش فرصت برا دکتر بازی نداد دوما من که چشممو رو اضافه وزنش( و اینکه بخاطریه لباس سایز بزرگ باید تیراژه بوستان نور ایرانیانو هفت هوضو هفته تیرو بازار بزرگو زیر پا بزارم )پرخاشگری شدیدش بد دهنیش و بی احترامیش به حریم زناشویی مون بستتتتتتتتتتتتتتتم ( به قول پینو کیو احساس میکنم گوشام دراز تر شده ) اگه مشکل واقعی ما فرزند باشه و بقیه بهانه حاضرم جلو قاضی تعهد بدم که پارسا و پوریا پدرام .آرش. آوا وآرتیمیس نخوام ازدواج مجدد نخوام ( تو یکیش موندیم)

    شاید چیز دیگه بخوام مثلا تو اوج ناامیدی بریم شیر خوار گاه آمنه .بهتر. چند مزیت داره 1 حق انتخاب جنسیت 2 حق انتخاب رنگ چشم مو 3 سنو سال و اما 4 درد زایمانو سزارینو حموم ده بگیرو ببند کادو زایمانو نداره 5 ثواااااااااااااااااااااب داره مگه نه



    از وقتی برا شما مینویسم بیشتر احساس راحتی میکنم این حرفا فقط بین من شماست به خانوادم نگفتم حتی بیماریمو شبا رو تو منزل خودم سر میکنم وهنوز منزل مشترکمو ترک نکردم بازم مملون

  10. 3 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 09 خرداد 93), نیکا 55 (جمعه 09 آبان 93), مهربونی... (شنبه 10 خرداد 93)

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام جناب پارسا، چه نوشته های ادبی جالبی. نشون میده که آدم علاقمند به ادبیات و حتما طبع حساس و لطیفی داری. یک قسمت هایی برام جالب بود که جدا کردم!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    تاملی کردم فوری از خوشحالی قبول کردم ...

    گفت اینا رو بپوش بهترین لباسام بود گفتم کجا بریم .جای همیشگی ...

    با توجه به سردی روابط اخیر عرق سردی رو پیشونیم نشست ...

    عرق از رو ابروم چکید خاستم دستشو بگیرم که کشید ...

    سایه شک منو میخورد ...

    انتظار داشت برمو سینه تنگش بدرمو قلب از کفش ارم برون....
    در مورد مشکلتون به نظرم رسید که شما چند موضوع رو باید از همدیگه جدا و مشخص کنین.

    یکی اینکه علت یا علتهای رفتنش چی میتونه باشه. با توجه به نوشته هاتون خیلی چیزها مطرح کردین که خودتون باید ببینین کدومها احتمالش بیشتره یا اینکه باهاش یه جوری صحبت کنید تا حداقل بفهمین علت چیه تا بدونین باید چکار کنین. چون تا وقتی ندونین به چه علته تلاشهاتون خیلی پراکنده میشه و سخت به نتیجه میرسین.

    چیزهایی که شما نوشتین به نظرم به خاطر همه علتهای زیر اومد:

    به خاطر نازایی بوده، مشکلات مالی شما، اختلافاتش با خانواده و خود شما

    و بعد از همه مشکلات بالا یک مشکل جدید هم بهش اضافه شده و اینکه شاید بعد از اینکه دیده با شما مشکلات زیادی داره با فرد مناسبتری از دید خودش آشنا شده و دیگه شما رو با مشکلات بالا نمیخواد.


    اما من برام سوال شد که علت رفتن ایشون هر چی که باشه اصلن ایشون چه خوبی هایی داره که باعث شده شما بخوای باهاش ادامه بدی. من که بیشتر ایراد دیدم:

    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها

    به شدت پرخاشگر

    در مقابل اخلاق خوب ازم پول طلب میکرد

    در تمکین من نبود

    زیاد قهر میکرد

    برا اشتی نیازهای مادیشو بر طرف میکرد ناخواسته .

    تو اخرین مشاجره خیلی بهانه گیری کرد و تقاضای سولاردم و طلب ودیعه منزلو داشت و ترک 20 روزه .

    رفتارش با مادر خودش هم خوب نیست

    دوست پسر داشت تا ساعت 3 نیمه شب اس میدادن
    ایشون به نظر من خیلی هم مادی اومد و مهریه اش رو هم که سریع اجرا گذاشته.

    با عرض معذرت با چیزهایی که شما نوشتی من فقط بدی در ایشون دیدم. یعنی به نظرم رسید که شما بیشتر به خاطر نقاط ضعف خودت نمیخوای ازش جدا بشی نه نقاط قوت ایشون.

    مطمئنی به خاطر مهریه یا وضع مالی خرابت و شاغل بودن ایشون یا اینکه کسی بهت دیگه زن نمیده یا همچین چیزهایی که به نقاط ضعف خودت مربوط میشه نه نقاط قوت ایشون نمیخوای ازش جدا بشی؟!

  12. 5 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 09 خرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 09 خرداد 93), یه تنهای خسته (چهارشنبه 19 آذر 93), بهزاد10 (دوشنبه 12 آبان 93), شیدا. (جمعه 09 خرداد 93)

  13. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یه تاپیک دیگه مشابه مشکل شما توی تالار بود که متاسفانه درست یادم نمی آد که بتونم پیداش کنم.
    اگر دوستان یادشون هست لینکش را لطفا براشون بذارن.

    من هم با آقای توجیه موافقم. به نظر می رسه شما در مقابل همسرتون خیلی ضعیف عمل می کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    toojih (شنبه 10 خرداد 93)

  15. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    توجیه جان و شیدا جان سلام
    از شما و دوستانی که نقد شما را در مورد مشکل من تایید کردن متشکرم .
    توجیه جان به تیزبینی شما در شناخت افراد آفرین میگم . کوتاه بگم بریم سر مشکل من عاشق رادیو هستم چیزیکه امروزه مثل کتاب خونی کاملا فراموش شده .نمیدونی یه داستان یا یه رمان از رادیو چطور پخش میشه طوریکه اگه مشغول ناهار خوردن باشید از جوییدن منصرف میشید تا از شنواییتون کم نشه تا بتونید اموج صوتی رو در ذهنتون به تصویر تبدیل کنید با تمام جزعییاتش وجدا از لذت خود داستان کم کم متوجه میشید قفل های الهی ذهنتون باز شدن در هر سنیکه باشید رو رفتارتون تاثیر عمیق میذاره . رمان هم همینطور . حلا علتش چیه ؟ وقتی تلویزیون میبینید شما مستقیم تصویر میبینید وبصورت گذرا از ذهن شما رد خواهد شد مگر تکرار .اما رمان و رادیو احتیاج به تصویر سازی دارد و تراکنش بیشتر را در ذهن شما میطلبد ......
    به قول ایکیو سان جالب بود نه پس تا برنامه بعد خداحافظ ..................

    اما مشکل زندگیم وعلت ترک
    اگه مشکلات رو تک تک برسی کنم نتیجه هر کدام به شرح زیر خواهد بود
    1. اول خودم ..از روز عقد تا امروز از پسوند جان بعد از نام ایشون استفاده کردم. دوم تو بسیاری از خامیها ایشون نصیحت کردم وراه درست رو نشونش میدادم . بخصوص بحث شوهر داری و اختلافات با اطرافیان سوم .من تو قضیه اس نیمه شب برج دو به خانوادش اخطار دادم ولی جز بی احترامی ونافهمی چیزی ندیدم برادرش که اونطوری مادرشم گفت تن فروشی نکرده که یه اس با همکلاسیش بوده ولی تو قضیه گوشی مخفی بر خورد شدیدی کردم که به مشاجره و زدو خورد هم رسید ولی نه در حد جراحت و شکایت به یک تعهد کتبی داخل منزل بسنده کردم و قضیه رو به پشت در نکشیدم بخاطر آبروم واین قضیه تا راستگویی یک ماه طول کشید . سردی من از اینجا کلید خورد و اون هم فهمیده بود ولی دوسش داشتم زندگیم بود

    2مخالفت مادرم و جسارت همسرم وقتی گفتم مادرم راضی نیست بدرود برا همیشه اس داد من راضیش میکنم چطوریشو نگفت تا مادرم جلومو گرفتو گفت دیشب دختریکه اونور تهران بردیم خاستگاریش با همسایشون اومده بود می گفت پسرتو دوست دارم خوشبختش میکنم ودر ادامه گفت من راضی نیستم ولی جلوتو نمی گیرم و مانع ازدواجتون نمیشم (بعدا فهمیدم بخاطر حفظ آبرو در مقابل خطر ازدواج مخفی پاشو کنار کشیده روز عقد گریهاش بند نمی اومد بهش میگفتان نکنه دختر عروس کردی ) نتیجه همسرم از قبل این مشکلو لمس کرده بود میدونست ومن برا بهبود وضعیت تلاش خوبی داشتم

    3.مشکلات مالی
    یک در صد آقایون بعد از مخارج عروسی دچار مشکل مالی میشن بخصوص اگه (لباس سایز خانمت پیدا نشه و مجبور بشی لباس عروس بخری دو جور شام بدی تا خرخره دعوت کنی وکلا کم نذاری)که من جزوشون بودم ولی خدارو شکر خودمو جمع کردم تو زندگی کم نذاشتم شام بیرونمون براه بود مسافرتمون خوب خوراک خوب پوشاک اول همسرم اضافش خودم خونه نوساز اجاره ای . حالا میخوام بدونم زندگی بالا پایین نداره برا شماها همیشه بوده شما معنای خرابی بازار به علت انتخابات رو میفهمید خدارو شکرت راضیم به رضای تو اگه مسائل حقوقی وسط نبود میگفتم. خرج کرد دیروز خودش گواهه

    4. ببخشید من عقب موندم املم شرق زدم برا دوره قاجارم زمان ما نامه ها رو میدادن چاپار خونه زنا مثل بندریا رویه میبستن تو طهران زنگ در زن و مرد فرق داشت برامون. زنا ریگ تو دهنشون میکردن تا با نامحرم دوتا کلوم صحبت کنن
    یعنی میفرمایید امروز تا مردی با زنش مشاجره ای کرد یا خدا نکرده زنی با مادر شوهرش به مشکلی خورد اوضاع مالی شوهرش شش ماه بهم ریخت یا هر چیز دیگه باید گوشیو برداری وبری سراغ کس دیگه؟؟؟ خانمها آقایون بدونید اولین چیزی که تو خونه نصب میکنن پردس اخرین چیزیکه میبرن پردس . پرده (نکاه یا عقد )حرمت زندگیه حتی تو جدایی و طلاق این پرده رو پاره نکنیید طرفتون بد بود با احترام .کسیکه حرمت نگه نمیداره بی شخصیتی خودشو میرسونه نه طرف مقابل ..

    5 در مورد نازایی صحبت شده ولی اطلاعاتی بدستم رسیده که به دلیل مشکلات حقوقی معضورم فقط همین قدر بگم که از زمان دختریش از مشکلش آگاه بوده وبنده موشی بودم آزمایشگاهی به پیشنهاد دکترشون بچه دار شدی فبها نشدی شوهر کردی بچه خواست مهرتو گرفتی (خدا کنه دروغ باشه )
    اینا همه بهانه است باید احل زندگی بود . برا علت اصلی چاره ای جز حضور ایشون در دادگاه تمکین وجود نداره اگه بیاد

    اما علت علاقه
    تو مو بینی من پیچش مو . وابستگی حس پایبندی به عقد و ازدواج آبروووووووم قسمت اولو آخرهیچ کس جای عشق اولو نمیگیره .عدم باور موضوع سادگیم خاطراتم
    درسته ضعف خودم. میگن برا کسی تب کن که برات بمیره نگاهمم نکرد( آغاز بیداری) باید برم خودمو پیش مادرم بشکنم ولی به این ذلت ادامه ندم . به خدا ترس مهریه نیست .خودتون میدونید زن که هیچ دخترم میدن بیش از حد بهش ابراز علاقه کردم تغصیر خودمه .ماهی گیر خوبی بود ولی تفریحی می اومد دریا بهترین شکار زد 5 سال رسمی تو آکواریوم خونش براش حباب درست کردم همشو ترکون حلا میخواد رهام کنه اگه من اینکا رو باهاش میکردم چیکار میکرد دوسش ندارم ولی تا 5سال طلاقش نمیدم نشوزشو میگیرم میرم پی زندگیم . وقتی خودم این نوشتها رو خوندم خجالت کشیدم من مرد نیستم . خوبیکه از حد بگذرد نادان خیال باطل کند انشاالله از خواب قفلت بیدار نشه

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط parsa1400 : شنبه 10 خرداد 93 در ساعت 03:41

  16. 5 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    toojih (شنبه 10 خرداد 93), یه تنهای خسته (چهارشنبه 19 آذر 93), نیکا 55 (جمعه 09 آبان 93), بهزاد10 (دوشنبه 12 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 11 خرداد 93)

  17. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    چند وقته با خاطراتم مشکل دارم و اذیتم میکنه ای کاش میشد از ذهنم دلیتش کنم . خدا رو شکر عذاب وجدان ندارم چون براش کم نذاشتم و حرکت ناشایست یا بی احترامی نکردم که به خودم بگم بد کردم که رفت . جز خوبی نصیحت وصبوری و گذشت لازم رو در مقابل ایشون نداشتم . فقط ناراحت خودمم و اینکه اشکای مادرمو چطور جبران کنم . وعمریکه از دست رفت برا کسیکه به شدت چشمش تو زندگی دیگران بود بخصوص خواهرش و فقط منو ویار کرده بود و براش هوس بودم . به شدت مادی بود مثل بعضی خانمها که ازدواجو پل آزادی میدونن هم از نظر مادی هم از نظر حریم شخصی که بصورت پنهان با خودشون به خونه شوهر میارن وابراز میکنن اینگونه نیستن ولی این ویروس تو زندگی رشد پیدا میکنه که اگه جلوش گرفته نشه باعث مرگ زندگی خواهد شد .

    اگه صادقانه تو چشمام نگاه میکرد مشکل بیان میکرد هر چیکه بود میرفتم دنبال حل مشکل و نهایت تا آخر عمر تنهاش نمیذاشتم حلا که 5 ماهه ترکم کرده حتی دلش برا خونه تنگ نمیشه من به درک. باعث سرد شدنم شده تو خونه ما جای زن و مرد عوض شده ....از چشم توچشم شدن همسایها میترسم . اینکه داره بهم خیانت میکنه یا نه بعد از فعال کردن خط قبلیش
    عذیتم میکنه .تنها غذا خوردن برام عذاب شده تنها زندگی کردن تنها خوابیدن بماند

    برا مشاوره حق عضویت پرداخت خواهم کرد آیا باید نوشتهامو دوباره بگم در استفاده از سایت رهنماییم کنید
    بازم از راهنماییهای شما بهره خواهم برد پیش رو چه خواهد شد امروز حرکت درست چیه ؟
    چطور ضعف خودمو بهبود بدم و جبران کنم ؟ اشتباهتم کجاست ؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    نیکا 55 (جمعه 09 آبان 93)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.