به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 52
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 15 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز. من تاپیک رو کاملا خوندم. از صمیم قلب به خاطر اتفاقی که واستون افتاده متاسفم.
    دوست من یه نکته به ذهن من رسید که ممکنه تاثیر گذار باشه.
    بدترین اتفاقی که میتونه تو زندگی یه آدم وجود داشته باشه واسه ی شما افتاده. کاملا افکاری که شما بعد از اون ماجرا داشتید و اینکه با کسی مطرح نکردید قابل درکه. اما باور کنید که تحمل این همه رنج به تنهایی کار بسیار بسیار سختیه و چیزیه که شما قیمتش رو با ذره ذره وجودت دادی. ولی این موضوع چیزی نیست که بشه به تنهایی حلش کرد. نگرش و شیوه زندگی شما بعد از اون اتفاق دگرگون شده و رنجی که شما هر روز متحمل شدی روز به روز شما رو از مسیر اصلی زندگی دور کرده.
    ببینید دوست من شما حتما باید با یه مشاور فوق حرفه ای و بصورت مستمر در ارتباط می بودین. ولی الان هم دیر نیست. من نه میتونم راجع به همسر شما قضاوت کنم نه راجع به خود شما ولی باور کنید مسئله ای که الان با همسرتون دارین تنها یکی از مشکلاتیه که باهاش روبرو شدین. ممکنه در آینده به مشکلات بیشتری برخورد کنین که از لحاظ روحی شما رو آذار بده (البته امید وارم اینجوری نباشه).
    جدا از مشکلی که الان با همسرتون دارین با یه مشاور حرفه ای کار خودتون رو شروع کنین. شما محکوم نیستی که تا آخر عمر تحت تاثیر اون اتفاق باشی، پس کمک به خودت رو از همین حالا شروع کن و با خودت شروع کن. بهت اطمینان میدم که همه چیز خود به خود توی مسیری که باید قرار میگیره.

  2. 4 کاربر از پست مفید Hamid_r تشکرکرده اند .

    *Yalda* (چهارشنبه 07 خرداد 93), meinoush (چهارشنبه 07 خرداد 93), mordad (پنجشنبه 08 خرداد 93), کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93)

  3. #22
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    مرداد من تا حالا با کسی نبودم. پست 19 که نوشتم ممکنه اشتباه باشه کلا. ولش کن اون پستو.
    کل کاری که باید بکنی اینه که بری مشاوره. اینجا هم اشتراک ازاد بگیر. اینطوری اون چیزایی که نمی تونی توی تاپیک عمومی بگی و جزییاتو راحت می گی مشاور هم کمکت می کنه. بعدم تو روحیه اتو هم باید با کمک مشاور خوب کنی اینهمه وقت اگه مشاوره و روانشناس نرفتی و همه چی رو تنهایی تحمل کردی الان دیگه باید بری روحیه خودتم بازسازی کنی.
    به نظرم از مشاور هم می تونی راهنمایی بگیری که چطوری شوهرتو راضی کنی بیاد مشاوره. موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : چهارشنبه 07 خرداد 93 در ساعت 01:14

  4. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    *Yalda* (چهارشنبه 07 خرداد 93), mordad (پنجشنبه 08 خرداد 93), کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93), شیدا. (جمعه 09 خرداد 93)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام دوستان.حالم انقدر بده که هرلحظه امکان داره قلبم وایسته.دیشب دعوای راه افتاد حسابی.باز هم بدترین حرفارو شنیدم بدترین تهدیدها..خیلی خسته ام.مدام از رابطش با دوست دختراش میگفت که س.ک.س اولی که باهشون داشته چه جوری بوده دارم عذاب میکشم میگم یا برای همیشه ساکت شو یا طلاق یا بریم دنبال اینکار بهت ثابت شه هیچ جوابی نداره مدام از من ایراد میگیره و از دوست دختراش تعریف حق رفت و آمد نداری با خانوادت حق بیرون رفتن حتی خلوت داشتن ندارم همش خونس دیگه صبر ندارم از این زندگی سیرم چیکار کنم؟ازش کینه دارم آدمی که هرروز از رابطه هاش حرف میزنه و منو به خاطر سرنوشتم تهدید میکنه تنها راه خلاصی من مرگه

  6. 2 کاربر از پست مفید mordad تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 17 خرداد 93), کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ببخشید ولی امیدوارم از حرفام ناراحت نشید. اما شوهر شما چی داره که شما حاضری اینجوری عذابت بده؟ پولداره؟ خوشتیپه؟ تحصیلکردست؟ چرا وقتی ایشون تا این حد روابط داشته داره شما رو بخاطر یه تجاوز سرزنش میکنه؟!

    من از دید یه مرد میگم ، ایشون احساس میکنه بخاطر موقعیتش به ایشون حقیقتو نگفتی از طرفی وقتی افتخار میکنه به روابطش و شما هیچ عکس العملی نشون نمیده ایشون بیشتر اعصابش بهم میریزه. اگه پسر یا دختر شما از این روابط داشته باشه شما حتما سرزنششون میکنی چون دوسشون داری، خب چرا در مورد شوهرت تا این حد انفعالی عمل میکنی؟ شاید سکوت شما بیشتر عذابش میده

  8. 2 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 17 خرداد 93), mordad (شنبه 17 خرداد 93)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    مرسیcapitan aziz.همسرمو ته دلم دوس دارم اما خودم از نظر خانواده و شرایط جز مالی تا حدودی کم و کسر ندارم.همسرم پولداره. ما هم معمولی.ایشون اجازه تموم شدن رابطرو نمیدن از طرفی خوب شدن رو هم فقط در این میدونه که من بگم چشم! باخانوادم که تا حالا کوچکترین توهینی بهش نکردن قطع رابطه کنم.جایی نرم تقاضای پول نداشته باشم. کلا زن توسری خور و کلفت و حرف گوش کن.حرف های زور.راجب دوستاش که دختری داشتن و چه جوری بوده! میگه به باباتگفتم سکته کرد هرچند دروغ میگه ولی قصدش عذابمه.بسوز و بمیر!هروقتم هرچی بهت گفتم سرتو بالا نیار در کنار همه این حرفا خیلی بهم برس!منم ازش کینه دارم نمیتونم آغوش گرمی داشته باشم دیگه.کم آوردم حاضرم برم اما دیگه این حرفارو نشنوم کم آوردم غم داره منو خفه میکنه یا رومی یا زنگی حرفمو نمیفهمه دوست داشتم حداقل چندساعت تنها بودم جایی که کسی نبود آنقدر گریه میکردم که میمردم تحمل این همه عذابو ندارم

    - - - Updated - - -

    مرسیcapitan aziz.همسرمو ته دلم دوس دارم اما خودم از نظر خانواده و شرایط جز مالی تا حدودی کم و کسر ندارم.همسرم پولداره. ما هم معمولی.ایشون اجازه تموم شدن رابطرو نمیدن از طرفی خوب شدن رو هم فقط در این میدونه که من بگم چشم! باخانوادم که تا حالا کوچکترین توهینی بهش نکردن قطع رابطه کنم.جایی نرم تقاضای پول نداشته باشم. کلا زن توسری خور و کلفت و حرف گوش کن.حرف های زور.راجب دوستاش که دختری داشتن و چه جوری بوده! میگه به باباتگفتم سکته کرد هرچند دروغ میگه ولی قصدش عذابمه.بسوز و بمیر!هروقتم هرچی بهت گفتم سرتو بالا نیار در کنار همه این حرفا خیلی بهم برس!منم ازش کینه دارم نمیتونم آغوش گرمی داشته باشم دیگه.کم آوردم حاضرم برم اما دیگه این حرفارو نشنوم کم آوردم غم داره منو خفه میکنه یا رومی یا زنگی حرفمو نمیفهمه دوست داشتم حداقل چندساعت تنها بودم جایی که کسی نبود آنقدر گریه میکردم که میمردم تحمل این همه عذابو ندارم اجازه رفتن خونه مادرمم نمیده تهدید به بی ابروی و دعوا میکنه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93)

  11. #26
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یک جلسه برو پیش مشاور و همه حقیقت را برای مشاور بگو
    به مشاور بگو که اگر همسرت تحمل این زندگی را نداره و دونستن حقیقت اذیتش می کنه، حاضری بی سر و صدا جدا بشی
    جلسه بعد هم همسرت را ببر تا مشاور خودش اصل موضوع را بهش بگه

    بعد هم بذار تصمیم بگیره می خواد چکار کنه.

    مرداد عزیز،
    تا زمانی که چنین فشاری روی روح و ذهن ایشون هست
    نمی تونی ازش انتظار رفتار بهتر از این داشته باشی.

    شوهرت توی این موضوع گیر کرده. توان بیرون کشیدن خودش را نداره.
    و شما برای این وضعیتی که پیش اومده مقصری.

    اون چیزی هم که از رابطه هاش می گه به همین دلیل هست.
    حتی شاید دروغ می گه و اغراق می کنه تا شما عذاب بکشی تا یه کم از ناراحتی خودش بخاطر رابطه قبلی شما کم بشه.


    نمی شه از همه انتظار داشت همیشه معقول و منطقی باشند.
    واقعا باید در شرایط ایشون بود، تا بشه فهمید چه زجری می کشه از شرایطی که شما پیش آوردین.
    البته ایشون هم اشتباه کرده که وقتی شما بهش گفتید جدا نشده و این بازی را همینطور داره ادامه می ده.
    مشاور می تونه کمکتون کنه. خودتون دو تا به جایی نمی رسید. تنهایی هم اگر راستش را بگی، شاید خطرناک باشه.

    طبق حرفهایی که این جا زدی هم مدرکی برای تجاوز نداری.
    رفتی شکایت کردی که یکی من را دزدید برد و با قمه و تهدید بهم تجاوز کرد.
    دادگاه شما را برای معاینه ارجاع داد پزشک قانونی و اونها هم توی نامه نوشتن که بکارت نداری اما اثری از تجاوز ندیدن!

    خب همسرت دیگه چی را باور کنه که می گی بیا بریم دنبالش.
    دنبال چی؟ کی؟ کجا؟


    همسرت نمی تونه با این دروغی که بهش گفتی کنار بیاد.
    راستش را بگو و راحتش کن. تا ابد که نمی تونید با هم بجنگید.
    برو یه مشاور خوب پیدا کن که باهاش صحبت کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 18 خرداد 93), capitan (شنبه 17 خرداد 93), meinoush (شنبه 17 خرداد 93), mordad (شنبه 17 خرداد 93), معاون کلانتر (شنبه 17 خرداد 93)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون از دوستان.شیدا جان با توجه به حرفهای من شما استنباط کردی که من دروغ میگم؟!!!!؟خیلی برام ازاردهنس که شما میگی حقیقتو بگو به تمام مقدساتم قسم چیزی جز حقیقت برای شما دوستان و همسرم نگفتم.در نهایت هر پرونده تجاوز دادگاس که تعیین میکنه این ادعا درسته یا نه!من میتونم از اون آقا اطلاعاتی بدست بیارم بنابر دلایلی که مفصله و نمیشه توضیح داد اینجا برای همین به همسرم میگم بیا بریم دنبالش .من تو این ماجرا تقصیری نداشتم پزشکی قانونی با توجه به دادخاست دادگاه عمل میکنه شایدم چیزهای دیگه ای بوده که تو سیستم خودشون ثبته من اطلاعات دیگه ای ندارم.از حرف شما به شدت بهم ریختم!راجب مشاور هم همسرم اجازه رفتن تا مغازه هم بهم نمیده چه برسه به قول خودش تنها تو اتاق با مرد به قول خودش!میخام راهی برای قانع کردنش داه باشم بریم مشاور .من به همسرم دروغ نگفتم فقط میخاستم پنهان کنم چون مطمئن بودم بازم متهم به دروغگویی میشم چون فکر میکردم کم کم از یادم میره اما همسرم عذابم میده نگفتم به خاطر پدرم فکر کردم تنهایی از پسش برمیام من از اون بیشتر زجر میکشم کاش بفهمه کاش کمکم کنه کاش..در ضمن اون آدمی که اینکارو.کرده با توجه به چیزای که ازش میدونم آدم عادی نیست سابقه داره حتما گیر انداختنش شاید.مشکل نباشه ماگر کمکم میکرد اگر توانشو داشتم شاید به جای میرسیدم شاید زندگی بهتر میشد
    ویرایش توسط mordad : شنبه 17 خرداد 93 در ساعت 21:20

  14. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    پر خيال (دوشنبه 19 خرداد 93)

  15. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    شوهرت مشاور نمیاد می گی. در کل برای اینکه سر این موضوع بتونین با هم به تفاهم برسین (سر همین موضوع تعدی به شما در چند سال پیش) چه راهی چه پیشنهادی پیش پای شما گذاشته؟

    نوشتین که نمی ذارن تنهایی برین بیرون. از کی و چرا؟

    مرداد جان یه سری چیزا رو نمی تونین شما اینجا عمومی بنویسین. کاش حداقل اشتراک ازاد اینجا رو یکی دو ماه بگیرید از کارشناس راهنمایی و کمک بخواین. خصوصی هم میشه اون تاپیکی که بزنین فقط خودتون می بینین و کارشناس. واسه همین اون چیزایی که می گین نمی تونین اینجا بنویسین می نویسین. اینکه چطوری بتونین شوهرتون رو هم ببرین مشاوره هم احتمالا بتونن کمکتون کنن کارشناسا راهنمایی کنن.

    موفق باشید.

  16. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    mordad (شنبه 17 خرداد 93), کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام خانوم
    مگه از همون اول نمی دونستی شوهرت با صد نفر دیگه بوده که زنش شدی؟ گذشته رو فراموش کن
    از شوهرت خواهش کن که با هم دنبال این کار برید و بهش ثابت کن که تو نمی خواسی این اتفاق بیوفنه
    نظر دیگه ای ندارم دوران سختیه که باید طی کنی سختیشم به خاطر ندونم کاری های خودته به خدا امید وار باش یکی اون بالا هست که همیشه باهاته

  18. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    mordad (شنبه 17 خرداد 93)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 آذر 97 [ 12:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 44 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه سوال شما برای اینکه به همسرتون ثابت کنید که به شما تجاوز شده می خواین برین دادگاه و با ایشون موضوع رو پیگیری کنید ؟ بعدش چی میشه ؟ ایشون باور کنن که به شما تجاوز شده و تمام بحث ها و حرف های آزاردهنده ایشون تموم میشه؟

    به نظر من حتی اگر این مسئله رو هم تونستید اثبات کنید ایشون با این نوع طرز فکری که دارن ممکنه بازم در طول زندگی این مسئله رو به شما یادآوری کنن یا رفتاری که الان با شما داشتن رو بازم در آینده داشته باشن و با صحبت هاشون آزارتون بدن .. پس بهتره اول این مسئله رو با هم حل کنید

    ایشون گذشته خوبی نداشتن و به شما هم دربارش حرفی نزدن و از شما پنهانش کردن ولی شما گذشته خودتون رو با وجود دردناک بودن براشون توضیح دادین پس شما صداقت بیشتری داشتین نسبت به همسرتون و اگر ایرادی هم به صداقت یکی از طرفین وارد باشه به همسرتون وارده نه شما (البته گذشته هر کسی به خودش مربوط هست ولی در مورد همسر شما که به گذشته شما اینطور حساس هستن و بهونه دستشون هست برای اذیت کردن شما ، خودشون هم گذشته چندان درخشانی ندارن و با طرز فکر ایشون شما هم مجازین ایشون رو بازخواست کنید و ازشون ایراد بگیرین)

    من به شما پیشنهاد میکنم با همسرتون اول درباره این صحبت کنید که همونطور که من گذشته شما رو (رفتارهایی که با اراده خودتون انجام دادین) نادیده گرفتم با وجود اینکه برام قابل قبول نیست و سعی میکنم بهش فکر نکنم شما هم اجازه ندارین درباره گذشته ای که من در به وجود اومدنش سهمی نداشتم یا اراده ای نداشتم اینطور قضاوت کنید ..

    در ضمن بهشون بگین اگر خیلی رو این مسئله حساس هستن یا اعتماد ندارن و این افکار تو ذهنشون میاد مجبور به ادامه زندگی نیستن چون اینطوری هم شما رو اذیت میکنن هم خودشون (می تونید ازشون بخواین به مدت از هم فاصله بگیرین تو خونه خودتون و هردو عاقلانه درباره زندگیتون و ادامه داشتنش با در نظر گرفتن همه اتفاقایی که در گذشته افتاده فکر کنید و تصمیم بگیرین میتونید ادامه بدین یا نه هم شما درباره گذشته ایشون فکر کنید هم ایشون و ببینید می تونید با این شرایط با هم زندگی کنید ؟ )

    یه راه حل هم برای شما لطفا جو خانواده خودتون رو آماده کنید و کم کم این مسئله رو با پدر مادر و برادرتون در میون بذارین (با کمک خواهرتون) این اولین قدم هست که همسرتون نتونه با حرفاش آزارتون بده یا تهدید رو عملی کنه در مرحله دوم اگر واقعا علاقه مند هستین با همسرتون زندگی کنید بهتر هست همراه با همسر و یکی از اعضای خانوادتون این مسئله رو قانونی پیگیری کنید.

    باید خودتون با همسرتون صحبت کنید و ارومش کنید .مسئله رو اول باید بین خودتون حل کنید و بعد از طریق دادگاه پیگیری کنید ..

  20. 3 کاربر از پست مفید آریـانـا تشکرکرده اند .

    mordad (شنبه 17 خرداد 93), کاغذ بی خط (شنبه 17 خرداد 93), پر خيال (دوشنبه 19 خرداد 93)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.