به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 65
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان گرامی وقت بخیر
    اومدم که نتیجه رو اعلام کنم.
    هیچ عجله نکردم و همه چیز رو به پدر و مادرم عزیزم سپردم. اونا هم تحقیقات لازم رو کردن و دختر خانوم رو دیدن و پسندیدن.
    بابا و مامانم خیلی هم خوشحال شدن و به یکی از آشناها سپردن که قرار و مدار خواستگاری رو بذارن و انشا... به امید خدا بریم خواستگاری.

    هم خوشحالم هم استرس دارم.
    بیشترین نگرانیم از دخالتهای بیجای فامیل هستش. ی زن دایی دارم که توی همچی سرک میکشه و دخالت میکنه و کار رو خراب میکنه.همش میخواد حرف اون باشه. تا حالا چند بار بین اطرافیان اختلاف انداخته. حتی وقتی پسرش با ی دختر دیگه غیر از دختری که خودش میگفت ازدواج کرد باعث جداییشون شد.
    همین زن داییم چند روز پیش اومده بود و بهم میگفت چرا زن نمیگیری و اینکه ی دختر خوب واست پیدا کردم و ازین حرفا. منم هیچی نگفتم.
    خیلی ازش میترسم اما بهش روو نمیدم. ولی دوس ندارم پشت سر کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم حرف در بیاره.
    چند تا سوتی بزرگ ازش دارم که میدونم میتونم بترسونمش و روشو کم کنم اما این روش رو کار درستی نمیدونم، چون من مثل اون نیستم.
    در مورد همین مسئله با مامانم صحبت کردم و مامانم گفت به هیچی کار نداشته باش و بذارش دست خدا. اما واقعیتش من تحمل حرفای زن دایی رو ندارم.
    میترسم خونوادم و بقیه رو نسبت به این خانوم بدبین بکنه. تنها ترس و بدبختیم همین زن داییمه. نمیدونم چیکار کنم.
    الانم بغض کردم و دارم میترکم. هنوز هیچی نشده دارن دخالت میکنن. به فکرم رسیده بیخیال ازدواج بشم.

  2. 2 کاربر از پست مفید parvizb تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 14 مرداد 93), khaleghezey (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    شما چند جلسه با ایشان صحبت کردین؟
    و چقدر از انتخاب ایشان مطمئنید؟

    در مورد زن داییتون باید رفتار جراتمندانه داشته باشید. جوری رفتار کنید که بدونه هیچ تاثیری روی شما نمی تونه بذاره و در برابر او حرفتون تغییر نمی کنه!
    اگر اومد یه نظری بده بگید زن دایی جان نظر شما کاملا محترم. من هروقت خواستم نظر کسی را بدونم یا مشورت خواستم حتما خودم ازش می خوام. از شما هم اگر خواستم حتما بهتون می گم.
    خیلی قاطع و محکم اما کاملا مودبانه حرفتون را بزنید.
    شما خانواده اصلی خودتون را مراقب باشید و این قدر جلب اعتماد ازشون بکنید که تحت تاثیر زن داییتون نباشن.
    و کلا مراسم تصمیم گیری و... زن داییتون را شرکت ندهید.و یه بهانه هایی جور کنید.
    در کل نگران نباشید. شما ناسلامتی باید مرد محکمی باشید ها! نباید به خاطر یکی دیگه جا بزنید که!
    اگر زن داییتون مشکلی ایجاد کرد با همین رفتار جراتمندانه با سیاست تمام مشکل را حل می کنید و توضیحات لازم را می دهید و به عبارتی شفاف سازی می کنید و هیچ چیز هم نمی شود!
    موفق باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  4. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 02 مرداد 93), parvizb (چهارشنبه 01 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  5. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دادا

    به به مبارک باشه دوست عزیز خوب پس واجب شد یه کاری کن بری و مقالاب بخش معیارهای ازدواج و خواستگاری و دوران عقد و نامزدی را خوب مطالعه کنی

    در مورد زن داییت تویی که ایندقر دل داری میخوای زن بگیری مطمئن باش از پس هرکاری بر میای زن داییت که چیزی نیست.
    درضمن با هرکسی باید مثل خودش رفتار کرد جلوی این افراد کم بیاری پرروتار و جریحتر میشن وب یشتر توی زندگیت دخالت میکنن
    1.اولا اصلاب هش اهمیت نده و جوابشو نده
    2.با خودش مثل خودش رفتار کن دیدی داره پشتت حرف میزنه یا خدا بخواد قسمت بشه ازدواج کردی پشت همسرت داره صفحه میزاره رک و پوست کندهب هش بگو ازش آتو داری دقیقا مثل خودش باش با آدم بی آبرو باید مثل خودش رفتار کرد بشینه سرجاش

    کم آوردن ممنوع رو دادن ممنوع به این فکر نکن احترامشو نگهداری اصلا اینا اصلا نه احترام دارن نه آبرو

    پ.ن:کارت شارژ ما یادت نره بله گرفتی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    parvizb (چهارشنبه 01 مرداد 93), محدثه خانومی (سه شنبه 08 مهر 93)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام
    شما چند جلسه با ایشان صحبت کردین؟

    و چقدر از انتخاب ایشان مطمئنید؟

    در مورد زن داییتون باید رفتار جراتمندانه داشته باشید. جوری رفتار کنید که بدونه هیچ تاثیری روی شما نمی تونه بذاره و در برابر او حرفتون تغییر نمی کنه!
    اگر اومد یه نظری بده بگید زن دایی جان نظر شما کاملا محترم. من هروقت خواستم نظر کسی را بدونم یا مشورت خواستم حتما خودم ازش می خوام. از شما هم اگر خواستم حتما بهتون می گم.

    خیلی قاطع و محکم اما کاملا مودبانه حرفتون را بزنید.
    شما خانواده اصلی خودتون را مراقب باشید و این قدر جلب اعتماد ازشون بکنید که تحت تاثیر زن داییتون نباشن.

    و کلا مراسم تصمیم گیری و... زن داییتون را شرکت ندهید.و یه بهانه هایی جور کنید.
    در کل نگران نباشید. شما ناسلامتی باید مرد محکمی باشید ها! نباید به خاطر یکی دیگه جا بزنید که!

    اگر زن داییتون مشکلی ایجاد کرد با همین رفتار جراتمندانه با سیاست تمام مشکل را حل می کنید و توضیحات لازم را می دهید و به عبارتی شفاف سازی می کنید و هیچ چیز هم نمی شود!

    موفق باشید
    همونطور که گفتم بابا و مامانم به یکی از آشناها سپردن که با خونواده دختر حرف بزنن تا قرار و مدار خواستگاری رو بذارن و تا حالا باهاشون حرف نزدم.
    طبق تعریفهای اطرافیان و آشناهاشون که به بابام گفتن، خونواده مذهبی هستن و تا حدی سنتی.
    واقعیتش شناخت زیادی از این خانوم ندارم. فقط چند بار برای کارهایی که گفتم رفتم خونشون و تا حد حرف زدن های معمولی باهاشون صحبت کردم.
    دورادور همدیگرو میشناسیم و میدونم که خونوادش از من راضی هستن و بخاطر کارهایی که براشون کردم دوستم دارن. منتها نمیخوام قبول کردن من براشون براساس اینجور مسایل باشه و میخوام منو واقعا به چشم یک خواستگاری ببینن که شناختی ازش ندارن و میخوان بهش دختر بدن.

    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود دادا

    به به مبارک باشه دوست عزیز خوب پس واجب شد یه کاری کن بری و مقالاب بخش معیارهای ازدواج و خواستگاری و دوران عقد و نامزدی را خوب مطالعه کنی

    در مورد زن داییت تویی که ایندقر دل داری میخوای زن بگیری مطمئن باش از پس هرکاری بر میای زن داییت که چیزی نیست.
    درضمن با هرکسی باید مثل خودش رفتار کرد جلوی این افراد کم بیاری پرروتار و جریحتر میشن وب یشتر توی زندگیت دخالت میکنن
    1.اولا اصلاب هش اهمیت نده و جوابشو نده
    2.با خودش مثل خودش رفتار کن دیدی داره پشتت حرف میزنه یا خدا بخواد قسمت بشه ازدواج کردی پشت همسرت داره صفحه میزاره رک و پوست کندهب هش بگو ازش آتو داری دقیقا مثل خودش باش با آدم بی آبرو باید مثل خودش رفتار کرد بشینه سرجاش

    کم آوردن ممنوع رو دادن ممنوع به این فکر نکن احترامشو نگهداری اصلا اینا اصلا نه احترام دارن نه آبرو

    پ.ن:کارت شارژ ما یادت نره بله گرفتی
    ممنونم.خیلی بهم روحیه دادین. حرفتون درست.اگه الان از پس این بر نیام وای به حال بعدا. ناسلامتی من مردم هااااااااا.
    سعی میکنم نسبت به زن داییم بی توجه باشم و تا حد توان توی مراسم ها شرکتش ندم. در صورت نیاز هم جوابشو خیلی رک میدم. همه فامیل میدونن چه جونوریه.

    توی انتخابم نمیخوام هیچ عجله ای باشه. میخوام همه جوانب رو در نظر بگیرم و طبق مقالات سایت پیش برم.

    بازم ازتون ممنونم دوستان همراه همیشگی.

  8. 2 کاربر از پست مفید parvizb تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 02 مرداد 93), مصباح الهدی (پنجشنبه 02 مرداد 93)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بدبخت شدم. زن داییم کار خودشو کرد. اومده به مامانم گفته یکی رو میشناسم که اون خونواده رو بهتر میشناسه و میدونه که خونوتده خوبی نیستن. مامانمم باور کرده و ناراحته.
    بابا و مامانم اومدن بهم گفتن بهتره صرف نظر بکنی. ازشون توضیح خواستم و گفتن حرفای اون زنه ما رو توی شک انداخته.
    حالا دوستان همدردی بگین چیکار کنم؟
    دختر خیلی خوبیه. بخدا هر کی میشناستش تعریفشو میکنه که چقد سربه زیر و عفیفه.
    نمیخوام با مامان و بابام لج کنم و بگم همینو میخوام. میخوام هممون با دل پاکی و رضایت بریم خواستگاری.
    حرف اون زنه این بوده که مادر این خانومی که من میخوام برم خواستگاریش خیلی توی زندگی دختراش دخالت میکنه و نمیذاره روز خوش ببینن.
    لطفا همراهیم کنین دوستان.

  10. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    فکر کنم این سریو باید بگذری،ولی برای دفعه باید فقط خودت و پدر مادرت باید

    در جریان خاستگاری باشید،خاله عمو دایی عمه هیچکدوم نباید در جریان باشن،

    تا زمان بله برون.


  11. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 14 مرداد 93), parvizb (یکشنبه 05 مرداد 93)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    فکر کنم این سریو باید بگذری،ولی برای دفعه باید فقط خودت و پدر مادرت باید

    در جریان خاستگاری باشید،خاله عمو دایی عمه هیچکدوم نباید در جریان باشن،

    تا زمان بله برون.
    نباید خودمو ببازم. فرصت خوبیه واسه محک زدن خودم. میخوام مبارزه کنم. میخوام پیروز بشم. اینم ی شروع برای جنگیدن بخاطر زندگی. خدا با منه.

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    انگار این داستان من تمومی نداره.
    یک از آشناها به مامانم گفته که خونواده موردنظر رو قبول داره و خونواده خوبی هستن. مخصوصا پدر خونواده و دختراشون. منتها مادرشون ی مقدار توی زندگی دخترا سرک میکشه و دخالت میکنه و سر ناسازگاری میذاره. میگفت مادره اونقد توی زندگی دختر بزرگش دخالت کرده که داره از شوهرش جدا میشه.
    این حرف خیلی نگرانم کرده. یعنی مادر دختره میتونه با دخالتهای بیجاش زندگی من رو هم خراب کنه؟
    بابام بهم گفت همچی به خودت بستگی داره و باید همون جلسه خواستگاری این مساله رو با اون خانوم در میون بذاری تا نذاره کسی توی زندگیتون دخالت بکنه.
    نمیدونم چیکار بکنم. توی شک افتادم. به نظرتون ادامه بدم یا بیخیالش بشم؟

    - - - Updated - - -

    انگار این داستان من تمومی نداره.
    یک از آشناها به مامانم گفته که خونواده موردنظر رو قبول داره و خونواده خوبی هستن. مخصوصا پدر خونواده و دختراشون. منتها مادرشون ی مقدار توی زندگی دخترا سرک میکشه و دخالت میکنه و سر ناسازگاری میذاره. میگفت مادره اونقد توی زندگی دختر بزرگش دخالت کرده که داره از شوهرش جدا میشه.
    این حرف خیلی نگرانم کرده. یعنی مادر دختره میتونه با دخالتهای بیجاش زندگی من رو هم خراب کنه؟
    بابام بهم گفت همچی به خودت بستگی داره و باید همون جلسه خواستگاری این مساله رو با اون خانوم در میون بذاری تا نذاره کسی توی زندگیتون دخالت بکنه.
    نمیدونم چیکار بکنم. توی شک افتادم. به نظرتون ادامه بدم یا بیخیالش بشم؟

  14. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    این دخالتی که می گی چیه؟چه کار کرده که دخترش داره طلاق می گیره؟


  15. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    این دخالتی که می گی چیه؟چه کار کرده که دخترش داره طلاق می گیره؟
    داماد این خونواده دوست من هم هست. تا جایی که خبر دارم کلی بدهکاری داره(تا جایی که هر روز مامورا جلوی مغازه اش هستن) و ی مقداری هم مواد میکشه. خونواده دختره هم وقتی اینو فهمیدن دختر حامله شونو بردن خونه خودشون.
    اون زنه به مامانم گفته اگه مادر دختره واقعا مادر بود نباید دخترشو میاورد خونه خودش. باید همونجا با شوهرش توی سختیها میموند.
    البته این به نظر من درست نیست. چون هیشکی جگرگوشه اش رو دو دستی تقدیم آقا گرگه نمیکنه.


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. افسردگی، عدم اعتماد به نفس،مشکل در هدف گذاری، ترس و افکار منفی
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 20:47
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. عدم انتقاد و تلافی، فقط سکوت وگرنه دعوا
    توسط آفتاب همدرد در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: جمعه 16 اردیبهشت 90, 18:57
  5. مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اردیبهشت 90, 13:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.